نشستهای مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای ارتجاع عرب در منطقه پیرامون مذاکرات سازش و مکانیزم ها و الزامات آن در ۲۵ سال گذشته، به چند سرفصل اصلی منتهی شده است. عربستان، مصر و اردن همواره از آمریکا خواسته اند که برای حفظ آبرو و وجاهت این سران عربی، نسبت به پیگیری جدی روندهای مربوط به فلسطین، ورود جدید داشته باشند. صهیونیستها چیزی بنام منازعه عربی – اسرائیلی را قبول نداشته و مباحث خود با فلسطینی ها را، موضوعی درونی و کوچک و فاقد اولویت تصویر کرده و از کشورهای عربی و مرتجع می خواستند که به اولویتی بنام ایران و محور مقاومت بپردازند تا در کنار رژیم صهیونیستی یک ائتلاف قدرتمند بسازند و در واقع تهدید ایرانی بجای تهدید رژیم صهیونیستی قرار گیرد.رژیمهای عربی انگیزه خوبی برای ورود به تضاد جمهوری اسلامی داشته، اعلام آمادگی میکردند که شما به مسئله فلسطین ورود پیدا کنید تا مابهازاء آنرا در یک صف بندی علیه محور مقاومت و جمهوری اسلامی از خود نشان دهند.رژیم صهیونیستی برای وارد کردن ارتجاع عرب به یک ائتلاف صهیونیستی و برعلیه جمهوری اسلامی به یک سیاست تدریجی پرداخته و برای حذف عرفات و کشتن وی، پروژه های نمادین همکاری را بر لیست همکاری های خود به عنوان یک مسیر و سرفصلی جدید افزودند و سپس در جنگ های ۳۳روزه و ۲۲ روزه و ۸روزه، بطور کامل در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و به رژیم صهیونیستی این مجوز را برای نابودی مقاومت فلسطینی و یا لبنانی داده و هزینه های مالی آن جنگ ها را به عهده گرفته اند و در همراهی رسانهای، فتوا و تلاش های سیاسی منطقهای نیز چیزی را دریغ نکرده اند.در مذاکرات سازش که اخیرا با عناد نتانیاهو به شسکت منتهی شد و یک دعوای سیاسی بین کری و نتانیاهو به فضای رسانه ای نیز کشیده شد، صهیونیستها، مقاومت را مانع روند سازش و پیشبرد اهداف آن قلمداد کرده و طرح مشترکی با ارتجاع عرب که شامل عربستان، مصر، اردن، امارات، بحرین و قطر می شود، و برای حذف و سرکوب ناامیدی مقاومت فلسطینی را تهیه و از حدود ۲۵ روز قبل در غزه به اجرا گذاشتند.
در این طرح، هر یک از طرف های همکاری کننده وظیفه ای بهه عهده دارند. رژیم صهیونیستی باید با تمام توان و بهانه های بدون پشتوانه، حمله به غزه را به عهده بگیرد و بقیه ارتجاع عرب نیز بجز تامین هزینه های مالی، به چگونگی پیشبرفت اهداف طرح، کمک کنند بخش مهمی از این همکاری ها بجز حمایت های سیاسی و تبلیغاتی و جلوگیری از هرگونه جلب امتیاز به سوی مقاومت فلسطینی، باید در خصوص چگونگی پایان دادن به جنگ در غزه کمک کنند.در حقیقت رژیم صهیونیستی به دلایل زیادی، در جنگ هوایی و سپس در جنگ زمینی در غزه شکست خورده و به دلیل مشکلات راهبردی در درون، همانگونه که مقامات ارشد پنتاگون ارزیابی کره اند، توقف جنگ یک نیاز حیاتی و فوری برای اسرائیل است. ارتجاع عرب در این مرحله نیز وظایفی بعهده دارند که بدان می پردازند.مسئله اصلی هم در جنگ و هم اکنون در توقف جنگ، هنوز پابرجاست و خلع سلاح مقاومت و هدایت گروه های فلسطینی بسوی سازش و نابودی آرمان فلسطین و نابود کردن رهبران و تفکر جهادی و مقاومت و غزه و فلسطین، هنوز در دستور کار اسرائیل و ارتجاع عرب است و آمریکا و غرب نیز با همه انتقاد هایی که به برخی رفتارهایی اسرائیلی دارند با تمام توان از این رژیم در تمامی عرصه ها حمایت می کنند.لذا در ماهیت و محتوای هر طرح آتش بس باید به نحوی عمل شود که هدف فوق قابل دسترس باشد. جالب است که مصر و بنا به اعلام بسیاری از رسانه های منطقه ای و اسرائیلی، طرح خود را از نتانیاهو گرفته و ژنرال السیسی معتقد است که؛ “مقاومت هیچ گونه فایده ای برای ملت فلسطین ندارد” و این انتقاد خود را نیز علنا بیان می کند در واقع ژنرال السیسی همان منطق کمپ دیویدی که سادات و سپس مبارک بدان عمل کرده اند را بیان و تبلیغ می کند تا کار برای رژیم صهیونیستی تسهیل و امکان پذیر شود.
عربستان از زبان ترکی فیصل همین موضع را می گیرد و حتی می گوید: “چرا مردم غزه جلوی شلیک موشکهای بدون نتیجه حماس را نمی گیرند؟!”.
البته سعودی های بجز تعهدات خود در خدمت به رژیم صهیونیستی، کینه و احساس انتقام ویژهای نیز از حماس در دل دارند که آنرا پنهان نمیکنند. اماراتی ها و قطری ها هم که دلال های مجانی در پروژ های آمریکایی – غربی یا صهیونیستی – عربی هستند، تمام قد به این چهارچوبها وفادارند اگرچه آمریکا و اسرائیل و ارتجاع عرب، با خوش خیالی، به مکانیزمهای اجباری تکیه کرده و از بیانیه شورای امنیت سازمان ملل هم تصریح می کننند که حماس باید طرح مصر را بپذیرد و هیچ طرح دیگری نیز برای اسرائیل و نتانیاهو قابل قبول نیست، ولی شرایط و مولفه های راهبردی و حاکم بر جنگ غزه، به زیان رژیم صهیونیستی است و ادامه کشتار مردم، عامل رسوایی و هزینه های گسترده و جدیدی برای صهیونیست هاست. این درحالی است که مقاومت برای تامین حداقل خواستههای انسانی خود که با رفع محاصره از غزه امکان پذیر است، توان و امکان مقاومت و ادامه جنگ با صهیونیستها را دارد و استمرار تلفات و خسارت های روزانه به اسرائیل، برای پیچیده تر شدن اوضاع این رژیم و مجبور کردن آنها به پذیرش خواسته های مقاومت، کفایت می کند.صهیونیست ها در کنار طرح مصر که با تدبیر خودشان تنظیم شده، توقف یکجانبه و منطق “هدنه در مقابل هدنه” را نیز برای خود در نظر گذفته اند تا به مقاومت امتیاز ندهند. بسادگی آشکار است که این روش برای اسرائیل سودمند نیست، چراکه مراکز مطالعاتی آمریکایی هم تایید می کنند که؛ “شکست در جنگ فعلی برای اسرائیل به معنای ظرفیت سازی برای جنگ بعدی است که برای دو طرف تعیین کننده است”.
نتانیاهو تاب و توان فرار به جلو را نیز ندارد و قادر نیست که از یک سقف معین در جنگ غزه تجاوز کند، چراکه سید حسن نصرالله اعلام کرد: “بادقت اوضاع غزه را زیر نظر گرفته و هرگونه کمک و مساعدت را که نیاز باشد از مقاومت فلسطینی دریغ نمیکند” و این هشدار برای نتانیاهو کافی است که “به سمت خودکشی نرفته و شکست را بپذیرد.” گزارشهای جدید که در روزنامه “یدیعوت آحرونت” نیز بدان اعتراف شده و یا منابع لبنانی طی ملاقات “ولید جنبلاط” با “سید حسن نصرالله” بدان تاکید می کنند حاکی است، صهیونیست ها هشدار سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی را جدی تلقی کرده و به شدت نگران مداخله طرفهای ثالث در جنگ نابرابر غزه هستند.
بازدیدها: 309