ماه درخشان در صحرای کربلا

خانه / پیشنهاد ویژه / ماه درخشان در صحرای کربلا

به حسب ظاهر بدن عباس علیه السلام قطعه قطعه شد و امام حسین علیه السلام بدین جهت یا به خاطر وصیت آن حضرت او را به خیمه دارالحرب منتقل نکرد و در نتیجه بدن مطهر او جدا از اجساد شهداى دیگر دفن شد

 شجاعتهایى که حضرت ابوالفضل در شب و روز عاشورا از خود نشان داد فراتر از آن است که در ضمن این بحثهاى کوتاه قابل بررسى و احصا باشد.

لیکن از باب اکتفا به میسور از معسور و حُباب از غُباب و نَمى ازیَمْ، اشاره‏اى گذرا به برخى از آن خواهیم داشت.

همان طور که مشهور است اصل جریان ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با مادر عباس (ام البنین) به منظور دارا شدن فرزندانى شجاع بوده، لذا ام البنین پس از شهادت چهار فرزند خود در کربلا در مرثیه‏ هاى خود از آنان به «لُیُوث العَرین» (شیران بیشه شجاعت) «نُسُور الرّبى» (بازهاى شکارى قوى) یاد مى‏کرده و در خصوص حضرت ابوالفضل علیه السلام مى‏گفت: اگر شمشیر در دستان وى مى‏بود (و دستانش قطع نمى‏شد) کسى نمى‏توانست به او نزدیک شود.

«لو کان سیفک فى یدیک لما دنى منه أحد» او مظهر شجاعت اسدالله الغالب حضرت على بن ابى طالب علیه السلام بود.

امام سجاد علیه السلام در ستایش عموى بزرگوار خود مى‏فرماید: «خدا رحمت کند عمویم عباس را که جان خود را ایثار کرد و فداى برادرش شد تا آن که دو دست او قطع شد، در عوض، خدا دوبال به او عنایت کرد که به وسیله آن همراه ملائک در بهشت پرواز مى‏کند، چنان که براى جعفر بن ابى طالب نیز دوبال قرار داد. براى عباس در نزد خدا منزلتى است که همه شهدا در روز قیامت غبطه آن مقام را مى‏خورند رحم الله عمّى العباس فلقد آثر وأبلى وفدّى اخاه بنفسه حتى قطعت یداه فأبدله الله عزّوجلّ بجنا حین یطیر بهما مع الملائکه فى الجنّه کما جعل لجعفر بن أبى طالب و إن للعباس عندالله تبارک و تعالى منزلهً یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه«(۱)

موقعیت و نقش او در سپاه امام حسین علیه السلام فوق العاده بود. لذا مأموریتهاى سنگین، مانند مهلت خواستن براى شب عاشورا، آب آوردن، پرچم دارى و امثال آن به عهده حضرت گذارده شد و در آن لحظه آخر که عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود: تو پرچمَ‏دار من هستى «أنت صاحب لوائى«(۲) و تا موقعى که پرچم برافراشته بود دل لشکر و اهل بیت امام حسین علیه السلام گرم بود.

البته دشمن نیز به این موقعیت واقف بود و وجود او را مایه رعب و وحشت سپاه خویش مى‏دانست چون او بود که وقتى حمله مى‏کرد مانند صاعقه در علف‏زار خشک عمل مى‏کرد و دشمن را قلع و قمع مى‏نمود. از این رو در صدد وارد کردن ضربه کارى به آن حضرت بودند و وقتى که این زمینه براى آنان پیش آمد آن گونه عمل کردند که هر وقت چشم امام سجّاد علیه السلام به فرزند عباس علیه السلام یعنى عبیدالله بن عباس مى‏افتاد اشک از دیدگان مبارکشان جارى مى‏شد و مى‏فرمود: وقتى به یاد مصیبت‏هاى عباس در کربلا مى‏افتم، کنترل از دستم مى‏رود «کان إذا رأى عبیدالله رقّ واستعبر باکیاً فإذا سئل عنه قال علیه السلام: «إنّى أذکر موقف أبیه یوم الطّف فما أملک نفسى«(۳)

شعرهاى حماسى آن حضرت هنگامى که براى دست‏یابى به آب مى‏رفت و نیز موقع رسیدن به آب و هنگام مواجهه با دشمن و قطع شدن دستهاى مبارکشان و نیز اقدام شجاعانه ایشان در برگشتن از کنار شریعه با لبهاى تشنه چیزى نیست که بر کسى مخفى باشد و نیاز به وصف نمودن داشته باشد. نکته قابل توجهى که در اینجا وجود دارد پاداشى است که خدا در مقابل آن ایثارها به حضرت عباس علیه السلام داده است و آن (صرف نظر از حدیثى که از امام سجّاد علیه السلام نقل شد) ارائه مقام و موقعیت آن حضرت در همین دنیا به زائران و مشتاقان او است. توضیح این که:

به حسب ظاهر بدن عباس علیه السلام قطعه قطعه شد و امام حسین علیه السلام بدین جهت یا به خاطر وصیت آن حضرت او را به خیمه دارالحرب منتقل نکرد و در نتیجه بدن مطهر او جدا از اجساد شهداى دیگر دفن شد. لیکن خواست خدا بر این تعلق گرفت که سردار سرفراز سپاه امام حسین علیه السلام جدا از بقیه شهدا دفن شود تا حرم و بارگاهى جداگانه، زایر و زیارت مخصوص داشته باشد و مورد توجه ویژه مشتاقان قرار گیرد. و از آن طرف کرامتهاى خاصّى از او و حرم مطهرش ظهور پیدا کند و بالاخره همان طور که حیات، رزم و دلاوریهاى او در میان سربازان حسینى از برجستگى ویژه‏اى برخوردار بود، مضجع شریف و مرقد منوّر او نیز این برجستگى ویژه را در میان سایر مضاجع و مراقد مطهر داشته باشد. در حالى که اگر در کنار سایر شهدا دفن مى‏شد، هرگز چنین برجستگى را پیدا نمى‏کرد و تحت الشعاع مجموع شهیدان قرار مى‏گرفت.

شمر ملعون در شب عاشورا خود را به خیمه‏ هاى امام حسین علیه السلام نزدیک کرد و با صداى بلند فریاد زد: خواهرزادگان من کجا هستند؟ ابوالفضل العباس علیه السلام و برادرانش فریاد شمر را شنیدند ولى جوابش را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمود: اگرچه شمر فاسق است ولى جوابش را بدهید. آنها جلو رفتند و گفتند: چه مى‏خواهى و کارت چیست؟ شمر گفت: خواهرزاده‏هاى من شما در امان هستید خودتان را با برادرتان حسین به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید درآیید، عباس و برادرانش جوانمردانه جواب دادند: دستانت بریده باد اى شمر لعنت خدا بر تو و بر امان تو باد. آیا به ما امان مى‏دهى ولى دُردانه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و جگر گوشه زهرا علیه السلام امان نداشته باشد؟ آیا از ما مى‏خواهى که از طاعت برادرمان حسین علیه السلام خارج شویم و به اطاعت ملعونهایى از فرزندان ملعونان درآییم؟ شمر خشمگین و ناامید به لشکرگاه عمر سعد برگشت.

خوارزمى نقل مى‏کند: در شب عاشورا امان نامه دیگرى از جانب عبیدالله بن زیاد که به وساطت عبدالله بن المحل بن حزام العامرى نوشته شده بود، براى فرزندان ام‏البنین علیه السلام آمد. آنان با دیدن امان نامه به آورنده آن گفتند: سلام ما را به دایى مان برسان و بگو: مارا نیازى به این امان نامه‏ها نیست. امان خدا بهتر از امان پسر مرجانه است.

بازدیدها: 163

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *