ما نیامده‌ایم که بمانیم؛ آمده‌ایم تا روسپید برویم

خانه / گوناگون / ما نیامده‌ایم که بمانیم؛ آمده‌ایم تا روسپید برویم

این دنیا دو نوع شکوه به خود دیده است. شکوه انبیا و شکوه سلاطین. بسیجی در برابر اولی خاکسار است و در برابر دومی برمی‌آشوبد.

استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان “محاجه ای برای امروز” در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج، مشرق اقدام به باز نشر آن مقالات نموده است که متن آن را از نظر می گذرانید:

تفکر بسیجی تفکر مسئولیت‌پذیری و مایه گذاری است، تفکر بی‌اعتنایی به دستمزد عاجل و بی توقعی از خلق که نفع و ضرر هیچ‌کس به دست هیچ‌کس نیست. تفکر صادق بودن باخدا و رسول و عشق به مردم اما نه برای مردم بلکه برای خاطر یک لبخند رضایت از ولی اعظم و صاحب‌ولایت کلیه و آن منجی انسان که در ساحت مشیت خدای رب الارباب در مدخل حیات نوین بشری، منتظر ایستاده است و هر دوشنبه و پنجشنبه بر سر بسیجی‌های باوفای جهان اسلام دست می‌کشد و همه بچه‌ها را، همه این بچه مستضعف‌های گرسنه اما مؤمن را، یکی به یک می‌شناسد و دعا می‌کند، بچه‌هایی که بیش از هنر دیپلماسی، هنر عشق ورزی بلدند و پیش از امنیت ملی، به تکلیف بین‌المللی می‌اندیشند. بچه‌هایی که می‌دانند تا در کشور با طاغوت‌های مالی و تروریست‌های اقتصادی علاوه بر برخوردهای منطقی درازمدت، برخوردهای مشروع و انقلابی کوتاه‌مدت نشود و تا اموال میلیاردرهای غاصب تهران، به نفع مساکین و مأکولین ذوی الحقوق جامعه مصادره نشود و حق به حق‌دار نرسد و کسانی که یک‌بار هم خمس و زکاتی نداده و نخواهند داد در این جامعه سیلی نخورند و مواخذه خشن و قاطع نشوند، هیچ جای دیگر در برنامه‌های پنج‌ساله و ده‌ساله ما برای بازسازی پیشرفت اقتصادی به‌جایی که جا باشد نخواهد رسید.

بچه‌هایی که تنها به یک دکترین پایبندند و آن دکترین کتاب، شمشیر و نماز شب است و می‌دانند که ما نیامده‌ایم که بمانیم بلکه آمده‌ایم تا آزمایش تاریخی خویش را در برابر خدا و در محضر ولی‌عصر (عج) بدهیم و یک‌به‌یک در حالی از این عالم برویم که روسپید باشیم و به رسول‌الله بگوییم: آقا تکلیف انجام شد. ما بشریت را بار دیگر متوجه اصول شما کردیم و در جامعه‌ای که به دست ما سپرده شد، عدالت قضایی و اقتصادی اجرا کردیم و میان فقیر و غنی، ایجاد تعادل کردیم. بسیجی تابع این دکترین‌هاست، باقی هرچه هست دکترین‌های مادی است حتی اگر تحلیل‌های درست ریاضی و آماری برخلاف این آرمان، در کار باشد اما چون ملاک‌هایش غلط و مادی است بسیجی بدان تن نمی‌دهد و امان از این تحلیل‌های درست با ملاک‌های غلط.

بسیجی، رفیق مسئولیت است، مثل خاک، متواضع و بی‌ادعا و بی‌اعتنا به چشم‌های مردم، چون چشمان خدا کافی است. منتظر مأموریت‌های سرخ‌تر، در چکاد خطر و فدا. در خدمت آن‌که می‌بیند و دیده نمی‌شود، تنها برای آن روز که آمدنی است و روز سختی است و اگر همه باورش می‌کردیم، در این جامعه و در تمام جهان، از فقر و کفر و ظلم خبری نبود و برادری و امنیت و نماز، در همه آبادی‌های خاک برقرار بود و جز آن‌که مستحق عبادت و سجده است، هیچ‌کس و هیچ‌چیز دیگری عبادت نمی‌شد. بسیجی‌ها می‌دانند که ما نیامده‌ایم که بمانیم بلکه آماده‌ایم تا آزمایش تاریخی خویش را در برابر خدا و در محضر ولی‌عصر (عج) پس بدهیم. به مسئولیت‌ها به چشم مقام ننگریم به چشم مسئولیت تحمیلی بنگریم و برای خدا قبول کنیم و به خدا پناه ببریم. بسیجی خاکسار است و نگاه‌هایش مشعل ولایت اهل‌بیت است و دستانش، دست خداست و تشخیص‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌اش را از دست پدر و شوهر و فرزندان فاطمه می‌گیرد. چون می‌داند که انسانیت برای رستگاری و عدالت و برای آزادی و امنیت، راهی جز راه فرزندان فاطمه ندارد و مفلوک خواهد ماند تا روزی که به سادات معرکه علم و عمل، لبیک گوید.

 

ما نیامده‌ایم که بمانیم ؛ آمده‌ایم تا روسپید برویم

این دنیا دو نوع شکوه به خود دیده است. شکوه انبیا و شکوه سلاطین. بسیجی در برابر اولی خاکسار است و در برابر دومی برمی‌آشوبد. انبیا با یک عبای وصله‌دار و یک قلب پاکیزه از صفر شروع می‌کردند و دل بشریت را پر می‌کردند و بر سلاطین فائق می‌آمدند، از نوع تفوق خون بر شمشیر.

و سلاطین با زرق‌وبرق و کاخ سازی و کاخ‌نشینی و تطمیع و تهدید با دست و دهان متملقین پست، همواره خواسته‌اند چشم بشریت را پر کنند و به تفوق برسند، از نوع تفوق شمشیر بر خون، اکنون کدام‌یک سرفرازند؟ شکوه انبیا شکوه محبت و برادری و عبودیت است و شکوه سلاطین شکوه تیغ و طلا و پرده‌داری و ساختمان‌سازی و شکوه درها و نگاهبانان، شکوه عنوان‌ها و نام‌ها و تبلیغات. آنچه بر دنیا حاکم است شکوه از نوع دوم است و آنچه این جامعه مثل بسیجی‌هایش باید بدان پایبند بماند، شکوه از نوع اول است. انبیا آقا بودند و آقایی نمی‌کردند، سلاطین آقایی می‌کردند و آقا نبودند. این‌ها موعظه است برای ما تا بدانیم هر مسئولیتی که در این نظام‌داریم، به‌راستی‌که یک مسئولیت است نه یک غنیمت. یک مسئولیت مهم که بهای آن با خون همه انبیا و اولیای خدا و همه شهدای راه آخرت از هابیل تا یحیی تا حسین تا رجایی و تا آن دختر مؤمنه فلسطینی که خود را با تسمه نارنجک به‌صف صهیونیست‌ها زد، از پیش‌پرداخت شده است.

چشم همه انبیاء به این حکومت و همین مسئولیت‌های ماست. به‌راستی‌که چه خطر بزرگی و… چه توفیق بزرگی.

بدانیم و می‌دانیم که آنچه قابل افتخار است، شکوه معنوی انبیایی است و الا شکوه مادی و ادای رژیم‌های متداول دنیا را که از اول تاریخ تابه‌حال درآورده‌اند، این پست‌ها، این مسئولیت‌ها، مقام نیست، تبریک ندارد. به این‌ها به چشم مقام ننگریم به چشم مسئولیت تحمیلی بنگریم و برای خدا قبول کنیم و به خدا پناه ببریم. درست با همان روحیه که وقتی فرمانده گردان خطاب می‌کرد، برادر، آتش کمین دشمن را خاموش‌کنید “، بسیجی، آرام، متواضع و بی‌چون‌و چرا به سراغ دهانه آتش به راه می‌افتاد و اگر دقت می‌کردی زیر لب با خود چیزی زمزمه می‌کرد: لبیک اللهم لبیک

بازدیدها: 51

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *