متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام؛حاج محمد رضا طاهری
آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم، کنج قفس میمیرم
امشب اونهایی که اومدن برا امام هادی عزاداری کنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم،میگیم آقاجان سرت سلامت آقا.
آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم کنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم کرده از جان سیرم
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم
عجیب داستان امام هادی،شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده،روضه ها شبیهه همه، لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته:وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد که سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات،آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یک خرابه ای جای دادند،سه روز بیرون از شهر امام هادی رو نگه داشتند.این یه روضه است شبیه امام سجاد یه روز دیگه ام وقتی آقا رو وارد بزم شراب کردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف کرد،می خوام بگم آقا جانم اما در هر دو روضه ی یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود،درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نکردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب کردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند.
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم
کربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه ،بی ردا، وقتی خوب توجه میکنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این که امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم آقاجان میخوام من ببینم صحنه ای که شما رو از خونه بیرون کشیدند،بعضی ها می دونند من چی میخوام بگم،از همین اول آه از نهادشون بلند شد، در عالم مکاشفه ،در کتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی «۱» این قضیه رو نوشته: در عالم مکاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها کن این خواسته رو، میگه عرض کردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا که اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد،یازهرا… عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میکشنند مولارا..آخی…غریب آقام،غریب آقام،غریب آقام
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
در غریبی زظلم و کینه آبم کرده اند
وای من وارد بزم شرابم کرده اند
جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل کشیدم با یاد زینب
حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه
سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر
حسین…. دیگه کسی آروم نباشه،همه با امام هادی هم ناله بشن،حسین…… تو مجلس یزید ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه، بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین…… ان شاءالله امام هادی کربلاتو همین امشب امضاء کنه،هر کجا هستی ناله بزن،حسین….
آن شبی که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم
۱-کتاب لاله ای ازملکوت،حاج شیخ جعفرمجتهدی
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 4949