*راز ماندگاری قیام حسینی*
عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: نظرَ النبی الی الحسین بن علی و هو مُقبِل فاجلسه فی حجره و قال: إنّ لقتل الحسین حرارهً فی قلوب المؤمنین لا تبرد أبدا. (۱)
امام صادق علیه السلام فرمود: نبی اکرم به حسین علیه السلام نگاهی کرد در حالی که در مقابلش بود؛ پس او را روی دامن نشاند و فرمود: همانا بر اثر کشته شدن حسین گرمایی در دل های مؤمنان ایجاد می شود که هرگز خاموش نخواهد شد.
وقتی محرم فرا می رسد و حتی قبل از شروع آن یک شور وصف ناپذیری در بین عاشقان آقا اباعبدالله ایجاد می شود. و این شور سال به سال بیشتر می شود. چه راز و سرّی در این قضیه وجود دارد که انسانها را همانند آهن ریایی ناخودآگاه بسوی خود می کشد تا دوباره برای مصیبت های حضرت و یارانش و خاندانش به عزا و ماتم بنشیند و به سر و سینه بزنند. یک وقت بحث از این است که چه ویژگی هایی در قیام حسینی بود که جلب توجه می کند و باعث ترغیب و تشویق انسانهای آزاده می شود تا برای عاشورا عزاداری کنند. یعنی اول در واقعه کربلا تأمل کافی می شود و بعد به این نتیجه می رسند که باید برای چنین مصیبتی گریست. اما یک وقت بحث این است که چگونه است که انسان ها بی اختیار جذب مجالس عزاداری شهدای کربلا شده اند؟ بزرگان می فرمایند: هر عملی در عالم یک عکس العملی دارد. اما متناسب با آن عمل، یعنی اگر عمل انسان عمل بزرگی باشد چه خوب و چه بد به نسبت، عکس العملش هم شدیدتر خواهد بود. در این صورت اثر چنین عملی دوام بیشتری دارد. در ثانی هر عملی یک کمیت دارد و یک کیفیت و هر دوی اینها نیز در دوام اثر و ماندگاری عمل نقش دارد.
نقش کیفیت عمل در ماندگاری آن
الف.کیفیت عمل از جهت نیت: از طرفی کیفیت عمل در خلوص آن عمل برای خداست و آن در نیت انسان تجلی می یابد. بنابراین از جهتی ارزش هر عمل به نیت آن است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرماید: الاخلاص خیر العمل.. بهترین کارها خلوص نیت است.(۲)
در همین راستاست کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله: «الاعمال بالنّیّات، و لکلّ امرء ما نوى. (۳)
همانا عمل ها بنیّت هاست یعنى اصل در عمل نیّت است و ثواب و عقاب بر آن مترتّب مىشود. (۴)
ب.کیفیت عمل از جهت سختی عمل: از طرف دیگر مشکل تر بودن عمل نیز در ماندگاری آن نقش دارد همانطور که ثوابش بیشتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: الثّواب بالمشقّه.(۵)
پاداش باندازه مشقّت است، پس هر عملى که مشقّت آن بیشتر باشد ثواب آن نیز بیشتر خواهد بود چنانکه در احادیث دیگر نیز وارد شده(حدیث نبوی) که «أفضل الاعمال أحمزها» (۶) یعنى أفضل و افزونتر اعمال دشوارترین آنهاست. (۷)
چگونگی جریان محبت حسین علیه السلام در قلب ها
گاهی شخصی یک انسان را به راه راست متوجه می کند، امر به معروف می کند، اما شخص دیگری قصد اصلاح تمامی انسان ها را دارد و می خواهد همه را متوجه به خدا کند؛ مسلما این دو با هم فرق دارند.
امام حسین صلوات الله علیه در نامه ای که به برادر خود تصریح کردند که هدف شان اصلاح جامعه اسلامی است نه فقط شخص حاکم ظالم زمان. إنما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّه جدی. (۸)
پس باید دانست انسان ها هر عملی که در زندگی انجام می دهند چه خوب و چه بد، اثری دارد و اثرش دیگر دست انسان نیست بلکه عمل در اختیار انسان است. به عنوان مثال: انسان ها تا به هم محبت نکرده باشند عکس العملی محبت آمیز، توقعی بی جاست؛ اما در مقابل اگر محبتی در بین باشد شخص محبت دیده ناخودآگاه واکنشی مثبت نشان می دهد. خداوند متعال نیز اگر بنده ای برای او و در راه او قدمی بر دارد در قبال عمل الهی بنده محبت وی را در دل ها قرار می دهد؛ همانگونه که محبت حسین بن علی را در درون جانها به ودیعه نهاده است. این است که خداوند می فرماید: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (۹) مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مىدهد. این اثری است که خداوند نه عنوان یک سنت الهی در عالم قرار داده است. که در سنت خدا تغییر و تبدیلی نیست.
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً(۱۰) هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمىیابى!
نتیجه نهایی اینکه سیدالشهداء علیه السلام با حرکتش بسوی کربلا از ماه رجب تا کربلا که حدود شش ماه بطول انجامید؛ و در پایان فدا کردن بهترین یاران و خویشان خویش در روز عاشورا و همچنین راضی بودن به آوارگی زنان و کودکان خود بی تردید عملی ماندگار در تاریخ بجای گذاشت. عملی که از حیث کمیت و کیفیت بی نظیر است؛ به ویژه جهت کیفیت عمل که در نهایت خلوص و تحت شدیدترین وضعیت بوده است. پس چون عمل حضرت عظیم بود و مصیبتش اعظم اینچنین ماندگار شد.
مُصیبتاً ما أعظمَها و أعظم رزیّتها فی الإسلام و فی جمیع السموات و الارض. (۱۱)
این است که با آمدن محرم الحرام بی اختیار انسانها به تکاپو می افتند؛ مساجد و حسینیه ها و زینبیه ها سیاه پوش می شود. و این مجالس ذکر مصائب امام حسین هر سال باشکوه تر از سال قبل برگزار می گردد. زیرا این خواست الهی است و کسی را در برابر خواست او مجالی نیست.
پی نوشت ها:
۱٫مستدرک الوسائل،محدث نوری،ج۱۰،ص۳۱۸،مؤسسه آل بیت قم،چاپ ۱۴۰۸ ه.ق
۲٫ گنج حکمت یا احادیث منظوم ،ص : ۲۹۶
۳٫ بحار الأنوار ،ج۶۷،ص ۲۱۲
۴٫ شهاب الأخبار با ترجمه ص۷ ، قاضى قضاعى،ناشر: مزکز انتشارات علمى و فرهنگى تهران ۱۳۶۱ ش
۵٫ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۰۰ عبد الواحد تمیمى آمدى،ناشر: دفتر تبلیغات قم چاپ: اول ۱۳۶۶ ش
۶٫ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۶۷، ص: ۱۹۱
۷٫ شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج۱ ص ۲۲
۸٫ بحار،ج۴۴،ص۳۲۹
۹٫ سوره مریم، آیه ۹۶
۱۰٫ سوره فاطر،آیه۴۳
۱۱٫ مصباح المتهجد،شیخ طوسی،ص۷۴۴
سید روح الله علوی
********************************************************************************************************************************************
*اهدافی که به سرعت محقق شد*
امام حسین علیه السلام به روشنی می دید که اگر پرده از چهره تزویر فرو افتد و ماهیت و واقعیت این شخص و حکومت اموی بر ملا شود اقبال و توجه مسلمانان به عنوان بزرگترین عامل بقا یزیدیان از آنها گرفته می شود و این خود گامی مهم در جهت نابودی ظلم است که امام علیه السلام در پی آن بود.
با مراجعه به گزارش های تاریخی اثبات می شود که این هدف امام علیه السلام یعنی بر ملا کردن چهره واقعی و پلید اموی به جامعه اسلامی و در پی آن ایجاد انزجار عمومی نسبت به این حکومت ظالمانه آنها به سرعت و با فاصله زمانی کوتاهی از واقعه کربلا محقق شد و مردم حتی اهل دربار شام هم از این حادثه به خشم آمدند و چون دانستند که یزید، مسبب اصلی این واقعه جانسوز است بر او خشم کردند و از او رو گردان شدند.
با جانفشانی های مردان مرد کربلا و افشاگری های بازماندگان آن صحنه به ویژه امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیهما السلام؛ پرده از چهره یزید افتاد و او در مدت زمان کوتاهی تبدیل شد به یک شخصیت پست و منفور که به حریم رسول خدا دست یازیده و اولاد او را کشته و به اسارت گرفته است.
برخی از گزارش های تاریخی نشان از این دارند که بعد از واقعه کربلا، جامعه اسلامی حتی در رده نزدیکان یزید؛ دچار انقلاب و دگرگونی شد و با شنیدن اینکه او و دست نشانده هایش چه ظلمی در حق آل رسول الله صلّی الله علیه و آله روا داشته اند با نگاه انزجار به یزید نگریستند و زبان به سرزنش او گشودند و عملا از کار او اعلام برائت کردند.
اینکه می بینیم برخورد یزید با اهل بیت علیهم السلام به یک باره دگرگون می شود و رسما از کار عبیدالله بن زیاد برائت می جوید و او را مورد لعن و نفرین قرار می دهد و بعد از چندی کاروان حسینی را با عزت و احترام روانه مدینه می کند؛ همه گویای این حقیقت است که نهضت سرخ حسینی و افشاگری های امام سجاد و زینب کبری سلام الله عیلهم به سرعت ثمر داد و حق بر باطل پیروز شد.
در ادامه به برخی از این رویدادها که نشان از ثمر بخشی نهضت حسینی دارد اشاره می کنیم:
کتاب تذکره الخواصّ به نقل از ابن ابى الدنیا می نویسد: هنگامى که یزید با چوب دستى بر دندان هاى پیشینِ حسین علیه السلام زد و این شعر حُصَین بن حُمام مُرّى را خواند:
شکیب ورزیدیم و شکیبایى، خوى ماست
و شمشیرهایمان ، سر و مچ دست را مى بُرَند.
سرِ کسانى را مى شکافیم که محبوب ما هستند؛
ولى آنان، نافرمان ترین و ستمکارترین بودند.
مجاهد مى گوید: به خدا سوگند ، هیچ کس میان مردم نمانْد، جز آن که یزید را دشنام داد و سرزنش کرد و رهایش نمود.(۱)
پشیمانى یزید
تاریخ طبرى به نقل از یونس بن حبیب جَرمى می نویسد: هنگامى که عبید اللّه بن زیاد، حسین بن على علیه السلام و پسران پدرش را کُشت، سرهاى آنان را براى یزید بن معاویه فرستاد. یزید، در ابتدا از کشتن آنان شادمان شد و جایگاه و منزلت عبید اللّه بن زیاد در نزد او بالا رفت؛ ولى طولى نکشید که بر کشتن حسین علیه السلام پشیمان شد و مى گفت:
چه مى شد اگر به خاطر پاسداشت احترام پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و رعایت حقّ او و خویشاوندى حسین با او، آزار حسین را تحمّل مى کردم و او را با خود در خانه ام، جاى مى دادم و حرف او را در آنچه مى خواست، قبول مى کردم، حتّى اگر این کار، ننگ و سستى اى براى من به شمار مى آمد؟!
خداوند، ابن مرجانه را لعنت کند که او، حسین را بیرون راند و ناگزیرش کرد … و او را کُشت و با کُشتن او، مرا منفور مسلمانان کرد و تخمِ دشمنى با من را در دل هاى آنان کاشت و نیک و بدِ مردم، کشته شدنِ حسین را به امر من، بزرگ مى شمُرَند و از من، نفرت دارند. مرا با ابن مَرجانه، چه کار؟! خدا او را لعنت کند و بر او خشم گیرد!(۲)
دادن اجازه عزادارى براى شهیدان
کتاب الطبقات الکبرى می نویسد: یزید، فرمان داد تا زنان اسیر را بر زنان خود ، وارد کنند و به زنان خاندان ابو سفیان فرمان داد که سه روز براى حسین علیه السلام عزادارى کنند. هیچ زنى از آنان نمانْد، مگر آن که او را در حال گریه و فغان کردن مى دیدى. آنان، سه روز بر حسین علیه السلام، نوحه سرایى کردند .
امّ کلثوم، دختر عبد اللّه بن عامر که آن زمان، همسر یزید بن معاویه بود نیز بر حسین علیه السلام گریست و یزید گفت: سزاست که او بر بزرگ قریش و سَرور آنان، بلند بگِرید .(۳)
تاریخ طبرى به نقل از حارث بن کعب می نویسد : زنان، بیرون آمدند تا به خانه یزید، وارد شدند و زنى از خاندان معاویه نمانْد، مگر آن که با گریه و نوحه بر حسین علیه السلام به استقبال آنان آمد. آنها سه روز بر او، مجلس عزا به پا داشتند.(۴)
سید بن طاووس در کتاب الملهوف خود می نویسد: زنى از هاشمیان که در خانه یزید بود ، به زارى کردن بر حسین علیه السلام پرداخت و مى خواند: وا حسینا ! وا حبیبا! وا سیّدا! اى سَرور اهل بیت! اى فرزند محمّد ! اى بهار بیوگان و یتیمان! اى کُشته به دست فرزندانِ حرام زادگان !
راوى مى گوید: آن زن ، هر کس را که [صدایش را] شنید ، به گریه انداخت.(۵)
پی نوشت ها:
۱٫ تذکره الخواصّ : ص ۲۶۲
۲٫ تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۵ظ ۶
۳٫ الطبقات الکبرى (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج ۱ ص ۴۸۹
۴٫ تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۴۶۲
۵٫ الملهوف : ص ۲۱۳
امید پیشگر
*********************************************************************************************************************************************************************************
*اربعین، ستون عصاره عترت*
امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاه الخمسین و زیاره الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»؛ نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران کنندهنقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.
ویژگی عدد چهل درباره امام حسین علیه السلام
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی علیه السلام و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیّارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند. همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خون گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند.
کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحب بصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خون گریه می کنند. از امام زمان علیه السلام نیز نقل شده است که به امام حسین علیه السلام عرض می کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً» .
امّا مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری علیه السلام، اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق علیه السلام: «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامه عالماً فقیهاً» .
چرا زیارت اربعین
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: عصاره رسالت (نبوی صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛«إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى». عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه السلام در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.
درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع (و حریص)، جزوع (و بی تاب) و منوع (و بخیل) بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ (إنّ الإنسان خلق هلوعاً * إذا مسّه الشرّ جزوعاً * و إذا مسّه الخیر منوعاً * إلّا المصلّین) .
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت علیه السلام است.
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه السلام تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسه دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
منبع: کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی»، استاد جوادی آملی.
*********************************************************************************************************************************************************************************
*آنچه زینب علیهاالسلام کرد*
گذشت ایامی چند از واقعه کربلا، باعث فراموش کردن بزرگی مصیبت و غفلت از عبرتآموزی از پیامدهای آن نمیشود. واقعیت این است که تأثیر مصیبت پس از وقوع آن، از احساس مصیبت پیش از وقوع آن دامنهدارتر است.
روز عاشورا امام حسین علیه السلام و مردان همراهش، حتی جوانان و پارهای از خردسالان نیز کشته شدند. از اهل بیت ایشان تنها دو مرد زنده ماندند. امام سجاد، اولین فرد بود. او بیمار بود و گمان بردند که عمر او دیری نمیپاید. او را رها کردند و نیازی به کشتن او احساس نکردند.
جوان دیگری که از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسن علیه السلام بود. او به شدت مجروح شده، و در میان کشتهشدهها بیهیچ حرکتی بر زمین افتاده بود؛ پس از آنکه آتش نبرد فرو نشست، او را زنده یافتند. درمانش کردند و بدین ترتیب در میان اسرا ماند.
اما غیر از این دو، همه کشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسین علیه السلام به عهده حضرت زینب علیهاالسلام افتاد، و او آن را به بهترین شکل ممکن به انجام رساند.
پاسداری از عزّت و شرافت
بی شک او به همه مصیبت هایی که در روز عاشورا بر امام حسین علیه السلام رفت، مبتلا شد؛ اما او در ورای این مصیبت ها وظایفی داشت.
نخستین آنها پاسداری از عزّت امام حسین علیه السلام و نمایاندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اینکه او را ناتوان، ترسو و ضعیف نشان دهد.
آنان بر مرگ پیشی میگرفتند، گویی به برترین هدف و زیباترین مقصود میرسیدند. خاندان حسین علیه السلام اینگونه بر یکدیگر سبقت میگرفتند..
این همه هدفمند بود تا در تاریخ روشن شود که راه راست و اثر ایمان و معنای عزت و بزرگی چیست. امام حسین علیه السلام شخصاً به این مسئله به خوبی توجه داشت: ناتوان در صحنه ظاهر نمیشد، بر فرزندان نمیگریست، و برای کشتهشدگان مویه نمیکرد. در برابر دشمنان و غم ها و مصیبت ها ناتوانی نشان نمیداد.
لشکریان عمر سعد، اجساد ناپاک کشتگان خود را دفن کردند و اجساد امام حسین علیه السلام و خاندان و یارانش بر زمین ماندند.
هنگامی که خواستند از کربلا به کوفه بروند، خاندان امام حسین را از کنار قتلگاه و کشتگان گذراندند؛ این کار را کردند تا خواسته امام حسین علیه السلام را بیاثر کنند.
امام حسین میخواست که در زندگی و پس از مرگش مقتدر جلوه کند، اما آنان میخواستند که امام حسین را پیش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. میخواستند زنان را در برابر اجساد بیاورند، تا آنان بگریند و عجز و ضعفشان ظاهر گردد.
حضرت زینب علیهاالسلام آمد و بر بالای جسد امام حسین علیه السلام ایستاد و سنگ ها و نیزهها و شمشیرها را کنار زد و جسد را با دو دست بلند کرد و گفت: خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.
حسین علیه السلام برای زینب علیهاالسلام همه چیز است. بزرگان، پهلوانان و کوهها در برابر این صحنه ناتواناند، اما زینب ابداً چنین نیست.
با این سخن، حضرت زینب علیهاالسلام اعلام داشت که این کار به اراده و خواست خود ما بوده است، نه اینکه بر ما تحمیل شده باشد. آنچه به دست آوردیم نتیجه خواستِ و اراده خود ماست. ما حسین علیه السلام را برای دین خدا قربانی کردیم و از خدا میخواهیم که این قربانی را از ما بپذیرد.
جز این هیچ چیز مهم نیست. چنانکه در مجلس ابن زیاد، وقتی که از او پرسید: کار خدا را با برادرت چگونه یافتی؟ گفت: به خدا سوگند، جز نیکی ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدّر کرده بود و آنان به سوی آرامگاهشان شتافتند.
بیشک، پس از این موضعِ حضرت زینب علیهاالسلام در برابر شهادتِ سیّد الشهدا علیه السلام ، دیگر زنان تکلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند. چرا که زمان شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلکه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام میشد که ما خود با آسودگی این مقصود را اراده کردیم و به سوی آن ره سپردیم.
بنابراین، نقش حضرت زینب علیهاالسلام این بود که رسالت امام حسین علیه السلام را در اظهار عزّت و شرافتِ نبرد، تکمیل کند.
من به مصادیق عجز و ناله امام حسین علیه السلام یا زنان و خاندانش اعتقادی ندارم و آن را در حکم تحریف جنبش امام حسین علیه السلام و رسالت او می دانم. هرگز نشانی از نشانههای سستی بر امام حسین علیه السلام و یارانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود که حسین علیه السلام آن را به انجام رساند و کاری بود که حضرت زینب علیهاالسلام نیز در میان زنان انجام داد.
رسالت روشنگری
سپس حضرت زینب علیهاالسلام نقش مهم دیگری به عهده گرفت و آن خنثی کردن توطئه بنیامیه بود. آنان میخواستند امام حسین علیه السلام را بکشند، بیآنکه کسی خبردار شود. آنها می خواستند تا حسین بیرون از کوفه کشته شود و کسی آگاه نشود؛ برای همین بود که همه مردان را کشتند. میگفتند در صحرا توفان ها میآید، شن ها را با خود میبرد و اجساد را میپوشاند، و هیچ کس خبردار نخواهد شد.
سپس امور را برای مردم وارونه جلوه میدهند و میگویند: «خوارج» را کشتیم. مردم خوارج را وسیله هرج و مرج میدانستند. از این رو، ممکن نبود کسی خوارج را دوست بدارد. وقتی گفته میشد خوارج، همهچیز پایانیافته تلقی میشد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهانکاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب علیهاالسلام این توطئهها را خنثی کرد.
او پس از نبرد، واقعه را برای مردم در محافل اسلامی بازگو کرد. او چگونه از عهده این کار برآمد؟
کوفیان آمده بودند تا خوارج و اسرا را تماشا کنند. از شهادت امام علی علیه السلام بیش از بیست سال نگذشته بود و بسیاری از مردم علی علیه السلام را میشناختند. ناگهان صدای او را شنیدند و آن را به جا آوردند و دانستند که صدا، از جنس صدای علی علیه السلام است. اما این صدا از کجا بر میآمد؟
گفتند از بانویی است که می گویند «خارجی» است. زمانی که از او خواستند تا سخن بگوید، دیدند که به زبان علی علیه السلام سخن میگوید.
در این لحظه بود که دریافتند کسانی که اینان را کشتهاند، همان فرزندان شان هستند؛ آنان را فرستاده بودند تا به دین خدا یاری برسانند؛ اما آنان رفته بودند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را کشته بودند.
در این هنگام، کوفیان نالهها و گریهها را آغاز کردند. حضرت زینب علیهاالسلام برای آنان سخن گفت و مردم شیون و زاری آغاز کردند.
خلاصه آنکه با ورود زینب علیهاالسلام به کوفه، ماجرا برای همه کوفیان روشن شد؛ بدینگونه بود که زینب علیهاالسلام از شهری به شهر دیگر میرفت.
در هر شهری همان قصه تکرار میشود: زینب علیهاالسلام سخن میگوید و مردم جمع میشوند و از او درباره واقعه میپرسند. این کار تا سرزمین شام ادامه یافت. با اولین خطبهای که حضرت زینب علیهاالسلام در قصر یزید گفت، همه چیز روشن شد؛ تا جایی که همسر یزید پافشاری کرد که زینب و خاندان امام حسین علیهم السلام وارد قصر شوند. جنبش از خانه یزید آغاز شد. آیا یزید میتواند همه را بکشد؟
هر کجا که این بانو میرفت، مردم را تکان میداد و ماجرا را بر آنان آشکار میکرد. در اندک زمانی، همه جهان اسلام از ماجرا آگاه شدند.
بنابراین، پس از مصیبت امام حسین علیه السلام، نقش قهرمانانه حضرت زینب علیهاالسلام در برابر ما قرار میگیرد. از این رو ما این زن را بزرگ میداریم؛ زنی که مردان و قهرمانان بزرگ هم نمیتوانند مانند او عمل کنند.
منبع: مجله خیمه، شماره ۴۷٫
*********************************************************************************************************************************************************************************
*نگاه کلیسایی به حادثه عاشورا*
یکی از نظرات و دیدگاه هایی که در مورد حادثه کربلا و عاشورا از سوی برخی افراد مطرح شده این است که این مسأله خواست خدای متعال بوده و از ازل این گونه مقرر گردیده بود که امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت برسد و آن مصیبت ها را متحمل شود تا در ازای آن، دوستان اهل بیت و امام حسین علیهم السلام مورد شفاعت و آمرزش قرار گیرند. بر اساس این دیدگاه، این واقعه اراده الهی و تقدیری بود که خداوند مقدّر فرموده بود و در کار خدا نیز چون و چرا راه ندارد.
بر این اساس، دیگر معنا ندارد در مورد حادثه کربلا بخواهیم چون و چرا کنیم و به بحث و تحلیل بپردازیم که چرا امام حسین علیه السلام به کربلا رفت و چرا جانش را فدا کرد و چگونه این حرکت موجب حفظ و بقای اسلام گردید و … . آنچه در این باره می توانیم بگوییم فقط همین است که این امر اراده حق تعالی بود و خدای متعال چنین می خواست:اِنَّ اللهَ قَد شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً … و اَن یَراهُنَّ صَبایا؛ همانا خداوند می خواهد تو را کشته و اهل بیتت را اسیر ببیند.
حکمت و علت اساسی این کار نیز این بود که کسانی به واسطه محبت امام حسین علیه السلام و عزاداری و گریه برای آن حضرت، مشمول عنایت خداوند قرار گیرند و گناهان آنها آمرزیده شود.
منشأ این دیدگاه
شبیه این تصور در آموزه های دین مسیحیت تحریف شده(آنچه که مسیحیان امروزی به آن معتقدند) نیز وجود دارد و شاید اصل این نظریه در مورد کربلا و امام حسین علیه السلام نیز از آن جا اقتباس شده باشد. مسیحیان معتقدند انسان ذاتاً گناه کار آفریده شده و دارای گناه ذاتی است. خدای متعال برای آن که این گناه جبران شود و انسان لیاقت بهشت و برخورداری از نعمت های الهی در آخرت را پیدا کند، فدیه ای برای آن قرار داد. فدیه ی گناه ذاتی انسان این بود که خداوند- العیاذ بالله- فرزندش حضرت عیسی- علی نبینا و آله و علیه السلام- را مبعوث کرد تا در این عالم او را به دار بزنند و به صلیب بکشند. از این رو طبق عقیده مسیحیان، فلسفه ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام این بود که در پرتو آن، انسان که موجودی ذاتاَ گناه کار است مورد بخشش قرار گیرد. بنابراین شهادت حضرت عیسی علیه السلام امری مقدّر و حساب شده و جزو برنامه خلقت بود و بدون آن اساساً خلقت سامان نمی یافت و انسان به غایت وجود خویش نمی رسید. اگر انسان می خواست به بهشت برود راهی جز این نبود که در عوض گناه ذاتی او عیسی علیه السلام که پسر خداست به دار آویخته شود و بدین وسیله گناه انسان پاک گردد و شایستگی بهشت را پیدا کند! این مسأله یکی از ارکان اساسی مسیحیت موجود است و مسیحیان سخت بر این عقیده پافشاری می کنند، تا بدان حد که آن را جزو شرایط اصلی ایمان قرار داده اند؛ یعنی اگر کسی این عقیده را که اصطلاحاً «آموزه نجات» نامیده می شود قبول نداشته باشد اصلاً مؤمن و مسیحی نیست و کافر محسوب می شود.
روشن است که این عقیده امری است نامعقول که برای آن هیچ توجیه و تبیین عقلانی نمی توان ارایه داد. به همین جهت خود مسیحیان نیز می گویند این مطالب فوق عقل است و فقط باید به آنها ایمان آورد.صرف نظر از این که بر اساس بیان قرآن، اصل داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام واقعیت ندارد و مردم کسی را که تصور می کردند حضرت عیسی علیه السلام است به دار آویختند، در حالی که او فقط شبیه حضرت عیسی علیه السلام بود و خدای متعال آن حضرت را از شر دشمنان ایمن ساخت و به آسمان برد. (نساء/۱۵۷و۱۵۸)
نقد این دیدگاه
روشن است این که آمدن سیدالشهدا علیه السلام به کربلا و کشته شدن آن حضرت، وظیفه ای اختصاصی برای شخص اباعبدالله علیه السلام بود تا به برکت آن مردم نجات پیدا کنند و به بهشت بروند، دیدگاهی باطل و اعتقادی غیرقابل پذیرش است. این که عده ای مرتکب گناه شوند و بعد ما به شخصی دیگر بگوییم تو جانت را فدا کن تا گناه آنان آمرزیده شود چه ربطی به هم دارند؟! آیا این امر می تواند با «حکمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟
در حرکت امام حسین علیه السلام صحبت از وظیفه شخصی و اختصاصی نیست. آنچه که حضرت انجام داد بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی بود که در هر زمان و مکان دیگری هم که موضوع آن محقق شود این تکلیف نیز وجود خواهد داشت. اساساً احکام اختصاصی در اسلام فقط برای شخص وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که چنین احکامی، آن هم چند حکم محدود و مشخص، قرار داده شده است.
اما غیر از احکام اختصاصی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار داده شده، ما در اسلام برای هیچ کس دیگر، حتی شخص امیرالمومنین علیه السلام و یا سایر ائمه علیهم السلام نداریم. بلی، ممکن است شرایطی پیش بیاید که حکمی در یک زمان، بیش از یک مصداق پیدا نکند، اما این منافات با کلیت و عمومیت حکم ندارد. حکم، کلی و عمومی و برای همه است و اگر به فرض در همان زمان مصداق دیگری نیز یافت می شد حکمش همین بود، اما فعلاً یک مصداق بیشتر پیدا نکرده است.
هم چنین اگر در زمان های دیگر موضوع آن حکم محقق شود، باز هم آن حکم جاری خواهد بود. برای مثال، اگر شرایطی که برای امام حسین علیه السلام پیش آمد برای امام رضا علیه السلام یا امام عسکری علیه السلام نیز پیش می آمد آنها نیز وظیفه داشتند همان کاری را بکنند که سیدالشهدا علیه السلام انجام داد. اگر می بینیم سایر ائمه علیهم السلام چنین اقدامی نکرده اند، از آن جهت است که شرایط آنها متفاوت بوده و موضوع حکم برای آنها محقق نشده است.
بنابراین دو مطلب را در این جا باید مد نظر قرار دهیم. یکی این که حکم اختصاصی جز برای پیامبر صلی الله علیه وآله نداریم، و دوم این که، خدای متعال هیچ کاری را به گزاف انجام نمی دهد و تمامی کارهایش، اعم از تکوینی و تشریعی، دارای حکمت است. البته این حکمت ها گاه برای ما نیز معلوم است و گاهی هم ما حکمت آن را نمی دانیم، اما این منافات ندارد با این که به هر حال، تمامی افعال الهی دارای حکمت باشد. نتیجه این دو امر این است که تکلیفی که یک مصداقش در مورد سیدالشهدا علیه السلام تحقق پیدا کرده، دستوری عام و کلی است که حتماً حکمتی دارد و خدای متعال بر اساس آن حکمت چنین تکلیفی را قرار داده است. این حکم تابع موضوعی با قیودی خاص است که هر گاه و برای هر کس آن موضوع با تمام قیودش محقق شود حکم نیز وجود خواهد داشت و عیناً باید همان کاری را بکند که امام حسین علیه السلام انجام داد.
در هر صورت، این پنداری خام و اندیشه ای باطل است که تصور کنیم مبنای حادثه عاشورا این بوده که خدای متعال از ازل چنین تقدیر کرده که امام حسین علیه السلام کشته شود تا فدیه گناهان دیگران و سبب نجات آنها و ورودشان به بهشت باشد! این تصور از القائات شیطانی است و شیطان همان گونه که با القای چنین اندیشه ای مسیحیان را به گمراهی کشانده، سعی دارد از طریق آن، مسلمانانی را نیز از رسیدن به حقیقت بازدارد.
مبنای اساسی قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت، حفظ دین بود. سیدالشهداء علیه السلام جان خود را فدا کرد تا دیگران هدایت شوند و اسلام حفظ شود و باقی بماند. سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز جانشان را در این راه نثار کردند.
منبع: کتاب «جانها فدای دین»، استاد مصباح یزدی.
*********************************************************************************************************************************************************************************
*خونبهای امام حسین علیه السلام*
جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی در بخش هایی از شرح نهج البلاغه که سخنان امام علی بن ابیطالب علیه السلام درباره خونریزی های چنگیزیان و تاتارهاست، می نویسد:
«من در دوران مغول بوده ام و جنایت های آنان را دیده ام. آنچه درباره جنایت های بخت النصر در قدس و فلسطین نوشته اند، شمه ای از کشتارها و ددمنشی های گرگان خون آشام مغول است.»
غرض آنکه در بستر تاریخ کشتار بی رحمانه زیادی رخ داده است، اما همه آن جنگ ها و جنایت ها در لابه لای کتاب های تاریخ دفن شده است و محققان باید نبش تاریخ کنند تا زوایای تاریک آنها روشن و دانسته شود که در قرن های گذشته بر این مرزوبوم چه گذشته است.
تنها واقعه ای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ می درخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام است، همانا واقعه عاشورا است، زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی «حیّ لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمی میرد و نامش برای همیشه بر جریده عالم ثبت است.
پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش، امویان چنین می پنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن بر جای نخواهد ماند.
هنگامی که کاروان اسیران حادثه کربلا (عاشورا) به دروازه شام رسیدند، مردی از امام سجاد علیه السلام پرسید: در نبرد کربلا چه کسی پیروز شد؟ آن امام همام در پاسخ فرمودند: «برای آگاهی از این امر، ببین هنگام اذان و اقامه نام چه کسی را می برند».
خونخواهی سالار شهیدان
گرفتن خونبهای امام حسین علیه السلام در ایام سوگواری سالار شهیدان، دستور داده شده که شیعیان در دیدار یک دیگر دو جمله را بگویند: یکی جمله «اعظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام» و دیگری عبارت «وجعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف من آل محمدصلی الله علیه وآله».
معنای جمله اول این است که: خدایا ما را در شمار عزاداران واقعی امام حسین علیه السلام به حساب آور که اجر این مصیبت در نامه اعمال ما نیز ثبت و ضبط شود. معنای جمله دوم این است که: ما را جزو ادامه دهندگان راه آن حضرت قرار بده. الطالبین بثاره، یعنی توفیق گرفتن خون بهای آن حضرت را به ما عطا کن و این جزو شعارهای رسمی شیعه است.
نیز در زیارت عاشورا به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه به سالار شهیدان عرض می کنیم «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».
بنابراین گریه برای سالار شهیدان ثواب فراوان دارد، ولی بخشی از برنامه امت اسلامی است. قسمت مهمتر رسالت امت، مسلح شدن و به جنگ دشمنان دین رفتن است که احیاناً شهادت، اسارت و جراحت را به همراه دارد.
امروزه که دشمن با تکنولوژی ماهواره و با قلم درصدد ضربه زدن به نظام اسلامی و مسلمانان است، باید دشمن و دشمنی را شناسایی کرد و با حکمت، موعظه حسن و جدال احسن تهاجم های فرهنگی وی را دفع نمود و از کیان اسلام دفاع کرد و اگر اجتهاد فرهنگی اثر نکرد، چاره ای جز جهاد نظامی همراه با روش سیاسی نیست.
نیز باید منافقان را که خطرشان برای قرآن و عترت علیهم السلام؛ بیش از مشرکان بوده و هست، شناسایی و اعمال آنان را بی اثر کرد. منافقان بودند که ائمه علیهم السلام را به شهادت رساندند نه مشرکان. آنکه امیرمؤمنان علیه السلام را خانه نشین و شهید کرد و پهلوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را شکست و امام حسن علیه السلام را مسموم و شهید کرد و سیدالشهدا علیه السلام را در کربلا به شهادت رساند و برای عوام فریبی به عمربن سعد که ظاهری صالح داشت، دستور داد که نمازهای پنجگانه شبانه روزی را به جماعت بخواند، همه از منافقان بودند؛ چنانچه که طایفه عباسیان، منافقان بعدی بودند که دیگر امامان معصوم علیهم السلام را به شهادت رساندند.
گریه، روشنایی راه
اصل کلی این است که هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دوگونه عزاداری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین علیه السلام است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قراردادن واقعه جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: «أنا قتیل العبره». یعنی من که به هدف احیای حق و امحای باطل کشته شدم، باید عبرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشک فراوان از شبکه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عبرات بشود. این سنت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله اینکه محبت اهل بیت علیهم السلام در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم علیهم السلام هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا راهبری جوارح به دست دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دل دوستان حسین بن علی علیه السلام جوارح را به صوب صراط مستقیم رهنمود می شود.
بنابراین وظیفه پیروان سالار شهیدان این است که همراه گریه بر آن حضرت دشمن خارجی و داخلی را بشناسند و با سلاح و صلاح مناسب به جنگ او بروند و او را از پای درآورند.
منبع: کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی»، استاد جوادی آملی.
*********************************************************************************************************************************************************************************
*سرّ زیارت حسین علیه السلام*
دو بُعد اصلی روح انسان
معرفت و محبت نوعی تلازم با هم دارند. در مرتبهای از آن، معرفت مقدم است و یک نوع علیت ناقصه نسبت به محبت دارد، در مراتبی هم، محبت باعث افزایش معرفت میشود. این زیارتها علاوه بر این که ما را به آن معتقَدات و این معرفتهایی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام داریم توجه میدهد، بُعد دیگر روانی ما را هم تقویت میکند.
شناخت و معرفت، و احساس و عواطف دو بعد اصلی روح انسان هستند. این دو تا وقتی تقویت شود، انسانیت انسان تقویت میشود. هر قدر ما به خودمان و به هستی آگاهتر باشیم، انسانتریم. انسانیت هم مراتب دارد. هر قدر معرفت و محبت ما،یا بُعد شناخت و بعد عاطفهی ما ضعیفتر شود، از انسانیت دورتر میشویم. بی توجه و سر در آخور؛ آن دیگر انسان نیست. پس اگر ما در زیارت دو چیز را رعایت کنیم: اول مسایلی که مربوط به شناختمان است؛ این که با چه کسی روبرو هستیم، و بعد سعی کنیم که کارمان را به قصد عبادت و با ادب انجام دهیم، این میتواند در ساختنِ ما و در کمالاتِ روحی ما فوقالعاده اثر داشته باشد.
سرّ زیارت حسین
دربارهی زیارت سیدالشهدا علیه السلام روایات عجیبی آمده که واقعاً بهتآور است. چه سرّی در این کار هست که این همه به آن توصیه شده است؟ در تمامِ اوقات متبرکهی سال، زیارت سیدالشهدا وارد شده است. بزرگانی بودند که قدر این زیارتها را آنقدر میدانستند که سعی میکردند یک روز عمرشان هم بدون زیارت عاشورا نگذرد. کسانی که اگر انسان کارهای علمیشان را ببیند خیال میکند در شبانهروز غیر از فعالیت علمی هیچکاری نداشتند. اما زیارت عاشورا و نماز جعفرشان هم ترک نمیشد و شاید آن توفیقات هم، به برکت همینها باشد. ببینید اهلبیت علیه السلام چه تدبیری به کار بردهاند! این حکمت الهی است که در آنها ظهور پیدا کرده است. با یک السلام علیک یا اباعبدالله گفتن، هم بعد معرفتی انسان تقویت میشود و هم بعد عاطفیاش. انسانیت رشد میکند.
چه طور با یک سلام کردن انسانیت رشد میکند؟! این یک مسیلهی قطعی علمیِ ثابت شده، و هم درونی است. شما با کسی دوست هستید و به او علاقه دارید. اگر این علاقهتان را در عمل ظاهر کنید، کم یا زیاد، این علاقه رشد میکند و تقویت میشود. اگر اظهار نکنید، کَم کَم یادتان میرود؛ «از دل برود هر آن چه از دیده برفت.» پس هر چه ناشی از محبت باشد، محبت را زیاد میکند. اگر به کسی هدیهای بدهید و برایش پول خرج کنید، محبت تان زیاد میشود. اگر به کسی ارادت دارید، با زبان های مختلف عرض ارادت میکنید؛ تا میرسد به آنجایی که کسانی غزلسرایی و مدیحهسرایی میکنند. عاشقانه سخن میگویند و عاشقانه رفتار میکنند. خب بازار عالم با همین چیزها گرم است. اگر این کارها انجام شود روز به روز محبت بیشتر میشود و اگر نشد، کم میشود. شما اگر دوستت را ببینی و به او سلام نکنی، آیا دیگر محبت میماند؟ پس حتی یک سلام کردن میتواند محبت را زیاد کند. چه طور در اطراف انسان چیزهایی هست که توجهش را جلب میکند، اما روزی چند مرتبه یادش میرود بگوید: السلام علیک یا اباعبداللّه! اگر ریشهای در دل نداشته باشد این اثر ظاهر نمیشود. اگر شب اربعین و روزهای دیگر آمد و یادی از زیارت امام حسین نکردی، محبت این گوهرِ عظیم، این اکسیرِ کیمیا، کمکم ضعیف و کمرنگ و بیاثر میشود. بنابراین این همه اهتمامی که در زیارتها هست بیجهت نیست. باعث محبت بیشتر میشود؛ یعنی پیوند روح شما با سیدالشهدا علیه السلام تقویت میشود و رشد میکند.
مراتب زیارت
وقتی انسان کسی را دوست دارد به ملاقات و زیارتش میرود. انگیزهی انسان برای زیارت متفاوت است، همچنان که علت دوستیاش هم متفاوت است. گاهی زیارت از کسی، برای این است که یک کاری با او دارد. مثلاً میخواهد پولی قرض بگیرد. این سلام و محبت ارزش دارد، اما خالص نیست. ولی یک وقت انسان دلش برای کسی تنگ میشود، میگوید: برویم یک سری به دوست مان بزنیم تا رفع دلتنگیمان شود. خب، این از آن کمی مرتبهاش بالاتر است؛ اما بالاخره میخواهد رفع دلتنگی خودش کند. این هم باز برای او نیست. اما محبت ممکن است به یک جایی برسد که انسان اصلاً خودش را فراموش کند. دلتنگم یا نیستم، کاری دارم یا ندارم، نفعی برای من دارد یا ندارد، مهم نیست. گویا غیر از او چیزی نمیبیند. وقتی هم به ملاقاتش میرود چیزی از او نمیخواهد. آمده است تا خضوع کند. ممکن است طوری شود که محبّ، در مقابل محبوب، جز خضوع و جز فانی شدن چیزی نمیخواهد. میخواهد در مقابلش به خاک بیفتد. آخر چرا این طوری میکنی؟! نمیدانم چرا؛ عشق است! خیلی از ماها میخواهیم برویم زیارت سیدالشهدا. آرزو و دعایمان هم زیارت کربلاست اما وقتی عمق دل مان را بکاویم، میخواهیم برویم تا دعای ما تحت قبّهی سیدالشهدا مستجاب بشود. میخواهیم ما را شفاعت کند و گناهان مان آمرزیده شود. میخواهیم برویم حاجت مان را بگیریم. خب، این هم خوب است که باز هم امام حسین علیه السلام را شناختهایم و میدانیم استجابت دعا تحت قبّهی او از ویژگیهای سیدالشهدا علیه السلام است. اما این خیلی فرق دارد با آن کسی که دلش برای امام حسین علیه السلام تنگ شده است. سفر خطرناک است، دست میبُرند، میکشند؛ مهم نیست. جانم فدای حسین.
معرفت در زیارت
از مضامین زیارتها و اذن دخولها برمیآید که مسئله از اینها بالاتر است. در اذن دخولی که در همهی مشاهد مشرفه مستحب است، میخوانیم: «خدایا من میدانم که پیغمبر و اولیاء تو زندهاند، سخن من را میشنوند، من را میبینند، به سلامم جواب میدهند؛ اما من نمیشنوم…». بودند بزرگانی که وقتی سلام میکردند جوابش را میشنیدند. بیچاره ما که کر و کوریم. اگر بخواهیم از این زیارتها درست استفاده کنیم، باید این اعتقادهای مان را جدی بگیریم. باید باور کنم که واقعاً اینجا کسی هست که مرا میبیند و صدای مرا میشنود. باید اجازه بدهند تا من وارد شوم! بودند و هستند بزرگانی که گفتهاند: اگر اذن دخول خواندید و دل تان نشکست وارد نشوید و برگردید. این از مقولهی معرفت است؛ یعنی شناخت امام. عارفا بحقهم، یکی از شیونش همین است. البته از این وسیعتر هم هست. خیلی آسان است بگویند: روایتش ضعیف است یا سندش معتبر نیست! ما نمیفهمیم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر که نمیفهمیم! سعی کنیم آن اندازهاش را که میسّر است، دست کم آن وقتی که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف میشویم یا اگر سعادت داشته باشیم کربلا مشرف شویم، باورمان باشد که امام میبیند، میشنود، و جواب ما را میدهد و آنچه در دل داریم میفهمد. برای او فرقی نمیکند که بگوییم یا نه؛ این برای ما مهم است که توجه داشته باشیم و ارتباط برقرار کنیم. این ماییم که باید بفهمیم در مقابل چه کسی ایستادهایم. چه موقعیتی داریم و چه شرافتی نصیبمان شده است و چقدر میتوانیم از این موقعیتی که گیرمان آمده است بهرهبرداری کنیم. این از مقولهی معرفت است؛ یک توأمانی هم دارد که با محبت همراه است.
پروردگارا، تو را به مقام سیدالشهدا علیه السلام قسم میدهیم معرفتها و محبتهای ناب اهلبیت علیهم السلام را به همهی ما مرحمت بفرما.
منبع: پایگاه اینترنتی لبیک (نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)
*********************************************************************************************************************************************************************************
*نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین علیه السلام*
امروزه آوازه بلند شخصیت و عظمت امام حسین علیه السلام همه جا را فرا گرفته و تمامی انسان های بیدار، از فداکاری و جوانمردی حسین علیه السلام در راه احیای دین حق و ریشه کنی ظلم و باطل سخن می گویند.
هر کسی در هر جای عالم که نام حسین علیه السلام را می شنود او را می شناسد، نام او را به عظمت و بزرگی یاد می کند و قیامش را منبع الهام برای به ثمر رساندن حقّ و عدالت می داند و راه برپایی آن را نیز از حسین علیه السلام می آموزد.
سخنان شورآفرین حسین بن علی علیه السلام و ایثار و فداکاری او در مسیر رضای حق، صفحات زرّین تاریخ را نورانی و توجّه هر انسانی را به خود جلب می کند و در این میان کم نیستند کسانی که خواسته یا ناخواسته زبان به وصف حسین علیه السلام گشوده اند و تاریخ عاشورا را ستوده اند.
علیرغم اینکه عظمت و بزرگی حسین علیه السلام، را نمی توان به قلم آورد و بیان کرد ولی در این نوشتار مختصر، تلاش شده تا سخنان تعدادی از بزرگان و متفکّران جهان را دراین باره مرور شود.
چارلز دیکنز؛ نویسنده معروف انگلیسی
من نمی فهمم! اگر منظور امام حسین علیه السلام، جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، چرا خواهران و زنان و اطفالش همراه او بودند. پس عقل حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری کرد.
اگر حسین علیه السلام از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می داشتیم و مردم را با نام حسین علیه السلام به مسیحیّت فرا می خواندیم.
توماس کارلایل؛ فیلسوف و مورّخ انگلیسی
بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین علیه السلام و یارانش، ایمان استوار به خدا داشتند، آن ها با عمل خود ثابت کردند که تفوّق عددی در جایی که حق با باطل روبه رو می شود اهمیّت ندارد و پیروی حسین علیه السلام با اقلیتی که داشت، باعث شگفتی من است.
ادوارد بِراون؛ مستشرق معروف انگلیسی
آیا قلبی پیدا می شود که سخن کربلا را بشنود و آغشته با حزن و اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی و صداقت روحی را در این جنگ اسلامی انکار کنند.
فردریک جِمس
درس امام حسین علیه السلام و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحّم و محبّت وجود دارند، هرگاه کمی برای این صفات مقاومت کنند، آن اصول همیشه در دنیا پایدار خواهد ماند.
ل. م. بوید
من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم (امام حسین علیه السلام) را از جان و دل ثنا می گویند، شریک هستم؛ هر چند که ۱۳۰۰ سال از تاریخ آن گذشته است.
برای امام حسین علیه السلام ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن در برابر اراده یزید نجات بخشد. لیکن مسئولیت پیشوای انقلابی اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او خود را برای پذیرش هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخته بود.
توماس ماساریک؛ مسیحی
گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح علیه السلام، مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین علیه السلام یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد، گویا سبب این باشد که مصائب مسیح علیه السلام در برابر مصائب حسین، مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دو کبری
در مجالس عزاداری گفته می شود که حسین علیه السلام برای حفظ ناموس و شرف مردم و بزرگی مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت، پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده، از زیر دستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت را بر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.
ماربین؛ خاور شناس آلمانی
حسین علیه السلام با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیّت و حقانیّت خویش به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم، بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم، هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد، در برابر حق و حقیقت، چون پر کاهی بر باد خواهد رفت.
آنطون بارای مسیحی
اگر حسین علیه السلام از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می داشتیم و مردم را با نام حسین علیه السلام به مسیحیّت فرا می خواندیم.
سِرپرسی سایکس؛ خاور شناس انگلیسی
حقیقتا آن شجاعت و دلاوری که این عدّه قلیل از خود بروز دادند، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی آن را شنید بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود. این جمع دلیر غیرتمند، نامی بلند و غیر قابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.
جُرج جرداق؛ دانشمند و ادیب مسیحی
وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین علیه السلام و مأمور به خونریزی می کرد، آن ها می گفتند: چه مبلغی می دهی؟ امّا انصار حسین علیه السلام به او گفتند: ما با تو هستیم اگر هفتاد بار کشته شویم باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
مهاتما گاندی؛ رهبر استقلال هند
من زندگی امام حسین علیه السلام، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده ام و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام، بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین علیه السلام پیروی کند.
محمد علی جناح؛ قائد اعظم پاکستان
هیچ نمونه ای از شجاعت را بهتر از امام حسین علیه السلام به لحاظ فداکاری و تهوّرش در عالم نمی توان یافت. به عقیده من، تمام مسلمین باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، سرمشق بگیرند و از او پیروی کنند.
تاملاس توندون؛ رئیس اسبق کنگره ملی هندوستان
این فداکاری های عالی، از قبیل شهادت حسین علیه السلام، سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده و خاطره آن شایسته است که همیشه باقی بماند و یادآوری شود.
طنطاوی؛ دانشمند و فیلسوف مصری
داستان حسین علیه السلام، عشق آزادگان را به فداکاری در راه خدا بر می انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار می آورد، چندان که برای شتاب به قربانگاه بر یکدیگر پیشی جویند.
زینب، خواهر حسین علیه السلام لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیّه تلخ کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت، در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا، همچون قیام مختار و … و سقوط دولت امویان و برپایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب، قهرمان کربلا نقش برانگیزنده داشت
ابن ابی الحدید؛ دانشمند و نویسنده مصری
مانند حسین علیه السلام، چه کسی را سراغ دارید که درباره اش گفته اند: روز عاشورا که تمام یاران و برادران و فرزندان خود را از دست داده و دشمن از همه سو او را احاطه کرده بود، چون شیر می غرّید و جنگاوران دلیر را از پای در می آورد.
احمد محمود صُبحی
اگر چه حسین بن علی علیه السلام در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد، اما تاریخ هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین علیه السلام به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد؛ خون حسین علیه السلام فریادی شد که آن تخت ها و حکومت ها را به لرزه در آورد.
بنتُ الشّاطی؛ نویسنده مصری
زینب، خواهر حسین علیه السلام لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیّه تلخ کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت، در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا، همچون قیام مختار و … و سقوط دولت امویان و برپایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب، قهرمان کربلا نقش برانگیزنده داشت.
گیبون؛ مورخ انگلیسی
در طی قرون آینده بشریت و در سرزمین های مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ امام حسین علیه السلام موجب بیداری قلب خونسردترین خواننده خواهد شد. چندان که یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد.
منبع: کتاب «درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت»، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد.
بازدیدها: 1277