محمد خاتمی و نقد های شائبه دار او از دولت
موج فاصلهگذاری از عملکرد اقتصادی دولت، از سلبریتیها و برخی سیاسیون به رئیس دولت اصلاحات رسید، پایگاه اطلاعرسانی سیدمحمد خاتمی متنی را از او منتشر کرده، هر چند رسانههای اصلاحطلب سعی کردهاند تمرکز خود را بر به اصطلاح راهکارهای سیدمحمد خاتمی که منتخبی از توئیتهای تاجزاده و جلائیپور و… است، بگذارند اما این متن کوتاه فقط دو نکته جدید دارد که اگر آن نکات نبود شاید چنین متنی منتشر نمیشد. نکته اول اعلام نارضایتی صریح رئیس دولت اصلاحات از دولت حسن روحانی است و دوم عذرخواهی بهخاطر حمایت و رای آوردن، بقیه متن را خیلی جدی نگیرید که اگر نبود خاتمی دچار نوعی دگردیسی هویتی میشد.
نقد خاتمی به حسن روحانی صریح و نسبتا تند است خصوصا آنجا که میگوید «ضعفها، بیبرنامگیها و حتی عدم اجرای برنامههای مصوب را نمیتوان گردن رقیب انداخت» و مگر جریان رقیب روحانی در این پنج سال چیزی غیر از این گفتهاند؟
اما چه اتفاقی افتاده است که محمد خاتمی در نقد روحانی مواضعی شبیه به جبهه پایداری میگیرد؟ بدیهیترین پاسخ به این سوال این است که بهلحاظ موقعیت اجتماعی دولت حسن روحانی در نقطهای قرار دارد که دفاع از آن بسیار سخت است، رئیس دولت اصلاحات که خود سابقه دولتداری دارد میداند دولتی که ۷۰ درصد اقتصاد کشور را در اختیار دارد و برای اجرای ایدهاش در حوزه سیاست خارجه اختیار تام و تمام داشته و از لحاظ باز بودن دست بینظیرترین فرصتهای راهبردی را در اختیار داشته امروز مسبب اوضاع است، رئیس دولت اصلاحات خوب میداند که طرح موارد دیگر هم آدرس غلط است و هم برای موقعیت سیاسی-اجتماعی دولت آوردهای ندارد، خصوصا حالا که سرنوشت جریان اصلاحات به دولت حسن روحانی گره خورده است.
شاید مهمترینانگیزه خاتمی برای چنین نقد رادیکالی به همین نکته برگردد، خاتمی سعی میکند حساب خود را از دولت جدا و بهگونهای رفتار کند که دیگر نمرههای منفی رو به تزاید دولت به حساب ذخیره جریان اصلاحات نرود، اما آیا تنها نقد صریح دولت روحانی کافی است؟ تکمله دوم خاتمی بر نقد دولت همینجا معنا پیدا میکند، عذرخواهی! خاتمی میداند فقط نقد دولت کفایت نمیکند، حتما به او گفتهاند با طرح همین موضوع هم بر نقش مخرب خود در وضع کنونی صحه گذاشته است. از سوی دیگر خاتمی میداند باید اعلام رسمی پایان ماه عسل دولت و اصلاحطلبان را بهنوعی جبران کند، برای همین است که او از جایی به بعد سمت و سوی سخن را به سمت دیگری میبرد، سیاستسازان جریان اصلاحات میدانند حفظ پایگاه اجتماعی رادیکال و نقد صریح و قطع امید از دولتی که با «تکرار» بر سر کار آمده چه پارادوکس عجیبی است!
باقی متن محمد خاتمی غیر از آن دو نکته جدید را باید در همین چارچوب تحلیل کرد، چند روز قبل بود که محمود صادقی به کنایه و در نقد شورای عالی اصلاحطلبان در توئیتی از اخلاق خاص خاتمی نوشت که هر کسی پیش او میرود ناراحت بر نمیگردد و بهنفع همه موضع میگیرد! صحبت کردن در جمعی که طالب سخنان تند گذشته است در کنار لزوم بیان مواضع جدید در نقد دولت چنین مطلب پارادوکسیکالی را پدید میآورد.
رئیس دولت اصلاحات در چنین وضعی مجبور است مانیفست اصلاح منتشر کند و تا میتواند آن را تند کند و البته مخاطب به یاد میآورد که این اولینبار نیست که در شرایط سخت معیشتی فرمان اصلاحطلبان به ناکجا پیچیده است، برای درک چنین شرایطی خواندن یادداشت کوتاه بابک داد، از نزدیکان خاتمی در دولت اول اصلاحات خالی از لطف نیست.
بابک داد مینویسد: «بعد از انتخابات دوم خرداد و پیروزی خاتمی، گهگاهی ضعفها و کاستیها را در قالب نامه به گوش آقای خاتمی میرساندم. اما به محضی که زبان قلمم «طعم انتقاد یا سوال» از اصلاحات گرفت، پروسه بایکوت شروع شد! در اولین مسافرتم در تیم همراه رئیسجمهور به استان زادگاه مادرم «لرستان» رفتیم. استانی فوقالعاده غنی اما فوقالعاده فقیر!
بعد از بازگشت از سفر، اولین «سفرنامه» را نوشتم و خیلی اتفاقی، مستقیما به آقای خاتمی تحویلش دادم! بلافاصله از سوی یکی از مسئولان دفترشان توبیخ شدم که چرا «سلسله مراتب» را رعایت نکردهام و گزارش را به دفترشان ندادهام تا لابد سانسور شود! شبیه موارد بعدی که سانسور هم شد! در آن سفرنامه یک صحنه را شرح دادم که درست زیر جایگاه سخنرانی رئیسجمهور خاتمی دیده بودم!
هیات همراه و شخصیتها و کارکنان نهاد ریاستجمهوری، «زیرجایگاه» در حال خوردن انواع شیرینی و میوه و آبمیوه و نوشابه بودند و آنسوی فنسهای مستحکم، زنان و کودکان اهل «دورود» زیر آفتاب سوزان، گوش به سخنان خاتمی درباره عدالت و کرامت انسانی سپرده بودند و چشمشان هم به این «بخور بخور» بود!
گزارش توصیفی من از این وضع، مجوز ورود مرا برای همیشه لغو کرد. برنامهها و جزئیات را از من پنهان میکردند تا جا بمانم. دیر به برنامهها میرسیدم اما هنوز زیر جایگاه سخنرانی، پوستهای موز و هستههای شلیل و قوطیهای نوشابه بر جای بودند.
خبرنگار این چیزهای کوچک را دلیل اتفاقات بزرگتر میداند. نگاهش شاید گاهی سمبلیک باشد اما واقعی است. و او میبیند که مردم، چگونه بدبین و دلزده میشوند! چیزی که مسئولان اصلاحطلب متوجه نشدند این حقیقت بود که آن پوست موزها، روزی زیرپایشان خواهد رفت که رفت و اصلاحات را هم عقیم خواهد ساخت و بر زمین خواهد کوفت که کوفت.»
بابک داد با بیان اینکه بهانه بایکوت شدنش از سوی برخی مسئولان مدعی اصلاحات «نداشتن تعامل مثبت»! بود، میگوید برخی از همین افراد که خیلی اهل «تعامل مثبت» بودند بعدها در پروژههای اقتصادی وسیعی مثل فرودگاه امام خمینی یا صنایع دیگر نشان دادند معنای واقعی «تعامل» یعنی چه؟ بعضی از همان اشخاص هم، امروزه باز شدهاند مدافعان آزادی بیان و رنج مردم! چیزی که آنها ندانستند این بود که هر خبرنگاری که بتواند «آب دهان دخترک دورودی» را ببیند، نمیتواند اهل چنین «تعامل مثبتی» بشود.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
منبع:روزنامه فرهیختگان
بازدیدها: 140