مداحی ما «بابا» زیاد دارد؛ اما «پدر» ندارد.
هیات:دم بزرگترهای یزد، گرم! از تهران و این همه بروبیا و دفتر و دستک که آبی گرم نمیشود. نهایتاً بیانیهای صادر میکنند و امضای خانه مداحان یا کانون مداحان را میزنند زیرش که فلان کار، خوب نیست و مداح باید حرمت لباسش را حفظ کند. همین!
سالها قبل پیرمردی بلندقامت و باسواد به نام «حاج علی آهی» که هم شعر میگفت، هم منبر میرفت و هم روضه میخواند، به شاگردانش یاد داده بود که حتما موقع خواندن و منبر رفتن، عبا بیندازند، در شعرهایشان از واژگانی مثل «مِی» و «ساقی» و «مطرب» استفاده نکنند و حرمت لباس پیغمبر و منبر امام صادق علیهالسلام را نگه دارند.
حاج علی آهی در طول عمر خود بارها برای پیگیری مشکلات مداحان و ذاکران با رهبر معظم انقلاب دیدار و مکاتبه کرد
آهی، آنقدر به شاگردانش سخت میگرفت که حتی اگر میشنید کسی در جایی از این مملکت خطا کرده، حتی اگر شاگردش نبود، پیدایش میکرد و با واسطه یا بیواسطه بر او ایراد میگرفت. حق پدری داشت با هشتاد و چند سال عمر و بیش از ۷۰ سال شاگردی در محضر علمایی چون آیتالله میلانی و آقاشیخ جواد خراسانی.
او فقط ایراد نمیگرفت. تا آخرین لحظه عمرش، وقتی در بستر بیماری افتاده بود، داشت برای آدمهای مهم مملکت نامه مینوشت و برای فرزندانش قدم برمیداشت. بنیاد دعبل خزاعی، فقط یکی از یادگاریهایی است که با خون دل و پیگیریهای حاج علی آهی از رهبر انقلاب پا گرفت. اگر کسی گرفتار بود، اگر مداحی از کار افتاده میشد و صدایش را از دست میداد، اگر کسی خبط و خطایی میکرد یا قدمی ناراست برمیداشت، او شب نمیخوابید و آرام و قرار نداشت. این یعنی پدری. حیف که عمرش قد نداد و البته، خوب که این روزها را ندید!
پدر معنوی مداحان تا آخرین روزهای عمرش پیگیر گرفتاریهای جامعه مداح بود و هوای فرزندانش را داشت
حالا یزدیها چه کردند؟ همان پدریهایی که یک بزرگتر مثل میرزاعلی آهی باید در حق فرزندانش بکند. نگذاشتند پای یک جوان ۳۱ ساله که گوشواره انداخته و میکروفون دست گرفته بود، بلغزد. نگذاشتند یک شبانهروز از آن خطای محض بگذرد. خود آن جوان، دوربین کاشت و جلوی دوربین پوزش خواست. خیلیها گفتند معذرتخواهیاش اجباری بوده. خب باشد. آن کسانی که همیشه با دید خطاپوش از کنار این اشتباهات میگذشتند، این بار عبارتهای بلامصرفی چون «ضرورت جذب جوانان به هر شیوهای» را کنار گذاشتند و از سر تقصیرات این جوان نگذشتند. اتفاقاً مداح جوان با صدای بلند از «پیرغلامان» عذرخواهی کرد. یعنی «من بزرگتری دارم که نسبت به خطاهایم حساس و غیرتمند است» نه بزرگتری که فقط به فکر میز و صندلی و سمت و عنوان است و هر از گاهی، بیانیه میدهد یا چیزی را محکوم و چیزی را تشویق میکند. این عذرخواهی جوان یزدی یعنی مداحان آن سامان و هیأتیهایش، «پدر» دارند؛ همان که در تهران و خیلی شهرهای دیگر، پیدا نمیشود.
مداحی امروز ما «بابا» زیاد دارد. یک بار، کسی شمرده بود و دیده بود که ۱۱ نهاد و دستگاه و سازمان، بابای مداحیاند؛ کسانی که همیشه مدعی سردمداری و سرحلقگی این جریان هستند، اما با شعارهای قشنگ، بیعرضگی خود را در «پدری» اثبات کردهاند. صدای این باباها از ته چاه در میآید! آنها حتی یک بار به کسی زنگ نزدهاند بگویند این چه غلطی بود کردی؟ به آن مداح که موهایش را هایلایت کرد و از آرایشگاهش فیلم گرفت. به آن آقای ذاکر که خودش را موقع خواندن، کج و کوله کرد و با طنازی نوحه خواند. به هیچ کدام. لابد گفتند ممکن است به تریج قبای کسی بربخورد.
منبع: فارس
بازدیدها: 0