سروی که سرافرازی از او سر فدا کند طوبی و سدره جلوه در آن پارسا کند
سید علیست نام دلاراش و اهل دل برنام و بر ولای علی جان فدا کند
نور ولایتش همه عالم گرفته است خورشید وام زان رخ رخشان ضیا کند
از جد خویش یافته میراث منزلت کورا خدا به کشتی حق ناخدا کند
امروز عز و جاه مسلمان زفر اوست شیعه سزد که فخر بر این مقتدا کند
با آن بیان حیدری اش در دفاع حق فتح وظفر به صولت دشمن ربا کند
با اقتدار حزم مخالف هدر دهد با فکر بکر عزم معادی هبا کند
سان دیدنش زلشگر ایمان عصا بدست در چشم خصم معجزه اژدها کند
از بهر نصرتش سزد ار ذات کبریا از جن و از ملائکه لشگر بپا کند
امروز اگر اشارت ابرو نشان دهد فردا نماز در دل ام القرا کند
چشم حسود کور که نتوان بیندش روزی که مهدی آمده او را صدا کند
هر کس از ولایت او فیض یاب نیست در روز حشر فکرت بادا فرا کند
هر شاعری بقدر بضاعت ستایدش دلجو ورا به قدر ولایت ثنا کند
دستش اگر چه کوته از آن است استانه است اما شبانه روز برایش دعا کند
شاعر : عباس دلجو
بازدیدها: 224