مراتب معرفت امام علیه السّلام-علامه مصباح یزدی – جلسه سوم
مشابه آن تفصیلی که در مراتب زیارت عرض کردیم، در باب مراتب معرفت هم مطرح می شود. ما یک وقت می گوییم فلانی را می شناسی؟ می گوید: نه. می گوییم: پسر فلانی. می گوید: حالا شناختم. پس مرتبه شناخت از اینجا شروع می شود که انسان بتواند کسی را از دیگران تمییز دهد.
یک نوع معرفت این است که ما قیافه کسی و پدر و مادر او را می شناسیم. ولی گاهی اینها را معرفت حساب نمی کنیم. می گوییم فلانی را می شناسی چه آدمی است؟ یعنی چه ویژگی ها و صفاتی دارد؛ مثلا بخیل است یا سخاوتمند؛ عالم است یا جاهل. این یک مرتبه ای است بالاتر از آن معرفت، تا می رسد به شناخت موقعیت های اجتماعی، مثلا رئیس فلان اداره است یا وزیر است یا رئیس جمهور است. این هم معرفت دیگری است فوق صفات نفسانی خود شخص.
اما درباره معرفت امام چیزی شبیه اینها و بیش از اینها قابل طرح است. مثلا فرض کنید اگر ما زمان امام جعفر صادق علیه السلام بودیم و دو عالم سنی که در درس ایشان شرکت می کردند درباره جعفر بن محمد صحبت می کردند. آن یکی می گوید: منظورت کیست؟ می گوید: آن کسی که آن روز به درس او رفتیم. این شخص و قیافه ایشان را می شناسد، علم ایشان را هم می شناسد، اما موقعیت دینی ایشان را نمی داند. اینکه «امامِ معصومِ واجب الاطاعة هست» را نمی داند. دشمن هم نیست، چه بسا خیلی هم ایشان را دوست می دارد. ولی کسی که این را بداند با کسی که این را نداند، هرچند خیلی صفات دیگر را بداند، با هم تفاوت زیادی دارند.
علی الظاهر در نوع روایاتی که مخصوصاً در مقام اهمیت این معرفت ها و زیارت ها هست و ثواب زیارات را به معرفت موکول می کند، منظور آن معرفتی است که ارتباط با خدا و قرب الهی دارد. اولش همین است که او را به عنوان امام مفترض الطاعۀ بشناسد و طبعاً کسی که شخصی را به این عنوان بشناسد، روز به روز آشنایی او بیشتر می شود و بر مراتب او افزوده می شود؛ مراتبی که قابل شمارش برای امثال ما نیست و همین اندازه باید بگوییم از صفر رو به سوی بی نهایت دارد.
در روایات بسیاری باب دیگری هم برای ارتباط با امام بیان شده که همه مردم توان درک آن را ندارند. گاهی این دوگونه ارتباط با امام را بعضی ها اینگونه تعبیر کرده اند: امام از آن جهت که رهبر تشریعی یا رهبر اجتماعی است، و امام از آن لحاظ که واسطه در فیض الهی است. یک نوع ارتباط با امام هست که ناظر به مقامات معنوی و روحی و تقرب الهی و وساطت او بین خلق و خالق و از این مقولات است. به نظرم چندان مشکل نیست که بفهمیم اگر کسی این ارتباط را داشته باشد، ارتباطش چقدر مزیت دارد بر ارتباطی که امام را صرفا واجب الاطاعه بداند.
اگر خواستیم زیارتمان، بخاطر معرفت، زیارت ارزشمندی باشد، بدون شک معرفت به مقام تشریعی فی الجمله مؤثر است در اینکه زیارت ما ارزش بیشتری پیدا کند. اما این چندان باعث کمال نفس ما نمی شود، چون خیلی هنر کنیم، کار ما ثواب پیدا می کند، برای اینکه اطاعت خداست و اطاعت خدا در اطاعت از امام است. اما اگر کسی این معرفت را پیدا کند که غیر از این امامت تشریعی، یک نوع امامت باطنی هم هست که امام انسان ها را باطناً هدایت می کند به سوی خدا. یعنی امام معصوم دارای مقامی است که برای کسانی با شرایط خاصی می تواند دست آنها را بگیرد و آنها را به عالی ترین مقامات ببرد. این عبارتی است که ما می توانیم بگوییم آن مقام معنوی چه کار می کند.
اگر بفهمیم که این مراتب ایمان و معرفت و اعتقاد به امامت و به خصوص امامت باطنی و وساطت بین خالق و مخلوق، چه در مقام ایجاد و چه در مقام تربیت و به کمال رساندن، چه رابطه ای هست، آنوقت ما می فهمیم که خیلی عقب هستیم. شاید در بین بعضی از علماء و بزرگان کسانی باشند که آنچنان محبت اهل بیت علیهم السّلام که برخاسته از معرفت به آنها هست در آنها وجود دارد و آنچنان مقامی پیش خدا دارند که اگر تمام لذائذ عالم را از بدو وجودش تا پایان این عالم در یک کفه بگذارند، حاضر نیستند با آن عوض کنند.
بازدیدها: 0