مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: در عالم امر همه یگانه هستند؛ همه آیینهی یکدیگر و همه جمال یکدیگر. بلکه همه کَنَفسٍ واحدَهٍ فرمود المومِنوِنَ اِخوهً. ایا در جنبه خلقی با هم برادرند؟ کجا میشود برادر باشند؟ جنبه خلق همهاش تفرقه است. من باید خودم را مواظبت کنم. الان به اداره که میروم مرا میگردند. باید هم بگردند، مبادا چیزی در جیبم باشد. هم من ناامنم، هم او نا امن است و از من میترسد.
یک وقت از مکه که میخواستیم بیاییم، وقت سوار شدن به طیّاره چند نفر جوان را فرستاده بودند که جیب افراد را بگردند تا طیّارهها را آتش نزنند و اجنبی نیاید. بدن من را هم از بالا تا پایین، دست کشیدند. حملهدار ما تخممرغ پخته داده بود. یکی را خورده بودم، یکی جیبم بود. همین که دستش به تخممرغ خورد ترسید و عقب رفت و گفت این چیست؟ تخممرغ را در آوردم و نشان دادم. در چنین شهری – ولو از مکه میآمدیم – خیلی نا امنی زیاد است. اهانت هم هست. آیا جیب کسی را گشتن، اهانت نیست؟ یعنی تو حیلهبازی. میگوید آیا اجازه میدهید؟ ببخشید! کار را بدتر میکند. شلوغ در شلوغ میشود. پس هنوز حرف زدن را یاد نگرفتهایم. آنها که میگردند تقصیر ندارند. شهر خلق، این طور است. مبادا تصور کنید که به آنها اهانت میکنم. آدمی این چیزها را که میبیند تشویق میشود که کمرش را قرص ببندد و بداند که در این شهر، زندگی کردن خوب نیست. بی خود نیست که امام ما(ع) میگوید: اینجا ماندن، ننگ است. حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا شهر طبیعت را تعریف میکرد
منبع:تسنیم
بازدیدها: 276