مسألة کفویّت پاسخ به پرسش های شما در مسألة کفویّت، قسمت اول، استاد حجة الاسلام و المسلمین عباسی وَلَدی

خانه / آموزش / مسألة کفویّت پاسخ به پرسش های شما در مسألة کفویّت، قسمت اول، استاد حجة الاسلام و المسلمین عباسی وَلَدی

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش‌ها در مورد کفویت

(قسمت اول)

 

احساس عدم کفویت در دوران عقد

در دوران پس از عقد به سر می‌برم. شوهرم از اقوام است. وقتی به خواستگاری‌ام آمد، می‌دانستم از نظر خطّ سیاسی و سطح ایمان، مقداری تفاوت داریم؛ امّا اعضای خانواده، فوق العاده خوش‌حال شدند؛ چرا که او و خانواده‌اش را خوب می‌دیدند. حالا با شوهرم رابطۀ خیلی خیلی خوبی دارم. از نظر ایمانی هم تأثیراتی در او داشته‌ام؛ امّا وقتی خبر ازدواج دختران آشنایان را با پسران خیلی مؤمن می‌شنوم، به شدّت افسرده می‌شوم؛ چرا که خودم را مقصّر می‌دانم که به خواستگاری شوهرم، جواب مثبت دادم و بیشتر صبر نکردم تا شخص بهتری بیاید. از خواهر بزرگ‌ترم هم ناراحت هستم که مرا تشویق به این ازدواج کرد. آنها خانوادۀ پرجمعیّتی هستند و رفت و آمدشان زیاد است. من دوست دارم جمعه‌ها به نماز جمعه بروم و تمایلی به شرکت در مجالس گناه ندارم؛ امّا شوهرم و خانواده‌اش، این طور نیستند. کمی هم چهره‌اش نازیباست.

اوّل: توجّه به مرحله‌ای که در آن هستید

حواستان باشد که شما در دوران عقد هستید؛ یعنی از مرحلۀ خواستگاری گذشته‌اید، امّا هنوز زندگی مشترک خود را به صورت رسمی آغاز نکرده‌اید. شما در دوران به اصطلاح عقدکردگی، مرحله‌ای از ازدواج را پشت سر گذاشته‌اید؛ امّا هنوز به صورت رسمی زندگی خود را زیر یک سقف، شروع نکرده‌اید. در این دوران، تصمیم به جدایی آسان‌تر از مرحلۀ بعد است؛ امّا از آن جایی که زندگی‌ شما تا اندازه‌ای شکل گرفته، نباید به این راحتی، تصمیم به جدایی بگیرید. از سوی دیگر در این مرحله، تصمیم به ادامۀ زندگی بدون رسیدن به یک اطمینان نسبی، از دست دادن یک فرصت خوب برای تصمیم‌گیری است.

دوم: رابطۀ خوب و تأثیر پذیری، دو نکتۀ امیدوار کننده

در پرسش شما دو نکتۀ بسیار امیدوار کننده وجود دارد. اوّل آن که گفته‌اید با همسرم رابطۀ خیلی خیلی خوبی دارم. شما می‌توانستید بگویید رابطه‌ام بد نیست، یا خوب است یا خیلی خوب است. این که گفته‌اید: «خیلی خیلی خوب است»، معلوم می‌شود واقعاً از این رابطه، راضی هستید.

دومین نکتۀ امیدوار کننده هم این است که گفته‌اید: «به لحاظ ایمانی، تأثیراتی روی او داشته‌ام». از ضمیمۀ این دو نکته به هم، می‌توانیم این نتیجه را بگیریم: اگر شما بتوانید از این رابطۀ خیلی خیلی خوب، خیلی خیلی خوب استفاده کنید، می‌توانید با توجّه به تأثیرپذیری همسرتان، او را به نقطه‌ای برسانید که مطلوب شماست. طعم این همراهی و به مقصد رسیدن، کمتر از طعم ازدواج با کسی که از همان ابتدا در نقطۀ مطلوب شما بوده، نیست. اگر کمی صبر داشته باشید و از عجله پرهیز کنید، اگر رابطۀ محبّتیِ خود با همسرتان را روز به روز بیشتر کنید، اگر در انجام دادن دستورهای دینی، راه افراط را در پیش نگیرید، به امید خدا می‌توانید به آنچه در همسرتان می‌خواهید، برسید. البتّه این نکته، مختص به شماست که ازدواج کرده‌اید؛ یعنی ما نمی‌خواهیم در این جا به دختران توصیه کنیم با کسانی ازدواج کنند که کفوشان نیستند.

سوم: توجّه به ارزش کاری که انجام می‌دهید

حتماً به قدر و قیمت کار خود، توجّه کنید. آیا از میزان پاداش کسی که فردی به دست او هدایت شود، آگاهی دارید؟ رسول مهربانی، پیامبر خداصلی الله علیه و آله به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند، اگر خداوند کسی را به دستان تو هدایت کند، برای تو از هر آنچه که خورشید بر آن طلوع و غروب می‌کند، بهتر است.[1]

اگر به این مسئله خوب توجّه کنید، دیگر با دیدن دخترانی که همسرشان خیلی مؤمن است، افسرده و ناراحت نمی‌شوید.

در کنار توجّه به این نکته، به این مسئله هم فکر کنید که آیا شما یقین دارید که اگر با ایشان ازدواج نمی‌کردید، کسی به خواستگاری شما می‌آمد که بهتر از او بود؟ از کجا معلوم؟ شاید کسی همسر شما می‌شد که سطح ایمانش، به مراتب از ایشان پایین‌تر بود. شاید هم کسی به خواستگاری شما می‌آمد که در ابتدا از ایشان بهتر بود؛ امّا به همان مقدار از معنویّتی که داشت، راضی‌ بود و به رشد کردن فکر نمی‌کرد. همسر شما، اگر در نقطۀ آغاز از دیگران عقب است؛ امّا به گفتۀ خودتان در حال تغییر دادن خویش است که خود، مایۀ دل‌گرمی است. اگر شما بتوانید از دو نکتۀ امیدوار کننده‌ای که گفتم، خوب استفاده کنید، می‌توانید همسرتان را از بسیاری از مردان مؤمنی که حسرتشان را می‌خورید، پیش‌تر ببرید.

وقتی به کسی کاری را یاد می‌دهم و او یاد می‌گیرد، چه‌قدر خوش‌حال می‌شوم؟ به اندازۀ بزرگی کاری که یاد داده‌ام.

وقتی به کسی راهی را نشان می‌دهم و او هم با نشان من مقصد را پیدا می‌کند، چه‌قدر خوش‌حال می‌شوم؟ به اندازۀ عظمت مقصدی که نشان داده‌ام.

خدای من!

اگر کاری را که یاد می‌دهم، بندگی باشد و مقصدی که نشان می‌دهم، تو باشی، چه‌قدر باید خوش‌حال باشم؟ این را تو می‌دانی و بس؛ زیرا نه درک بزرگی بندگی تو، در ذهن کوچک من می‌گنجد و نه اقیانوس عظمت بی‌مُنتهای تو، در تُنگ اندیشۀ من، جا می‌شود.

پس، الهی! راه را چنان نشانم ده و توفیق بندگی را چنان عطایم کن که توانِ نشان دادن تو و راه تو را به بندگانت بیابم. آمین!

چهارم: مراقب وظایف دینی خود باشید

در این مدّت، مراقب باشید که به دلایل مختلف، وظایف دینی خود را زیرِ پا نگذارید. شما نباید در مجلس گناه، شرکت کنید؛ حتّی اگر موجب ناراحتی همسرتان شود.

پنجم: اهمّیت قیافه

در بارۀ چهره و قیافۀ همسر و تأثیر آن در زندگی مشترک، در کتاب نیمۀ دیگرم، به صورت مفصّل، صحبت کرده‌ایم؛ امّا همین قدر بدانید که قیافه در زندگی هیچ کس رُکن اصلی خوش‌بختی، نبوده، نیست و نخواهد بود.

 

انتخاب نادرستی کرده‌ام و حالا دو دختر دارم. زندگی یا طلاق؟

دوازده سال است که ازدواج کرده‌ام. انتخاب نادرستی کرده‌ام. همسرم، بدبین و بددهان است و روابط اجتماعی مناسبی ندارد. فضای زندگی‌مان، پُر از تنش و دعواست. حاصل این زندگی، دو دختر در آستانۀ بلوغ است. از آن جا که طلاق را در خانوادۀ ما خیلی بد می‌دانستند، من به این امید که مشکلات حل شود، جدا نشدم؛ امّا الآن خسته شده‌ام.

اوّل: طلاق، واقعاً بد است؛ امّا …

بد بودن طلاق، ربطی به فضای خانوادگی شما ندارد. طلاق، حلالِ نکوهیده‌ای است. پیشوای صدق و راستی، امام صادق علیه السلام فرمود:

از آنچه خداوند عزّوجلّ حلال نموده، در نزد خداوند، چیزی مبغوض‌‌تر از طلاق نیست.[2]

امّا تمام حرف‌هایی که بعد از این می‌زنیم، به این معنا نیست که طلاق، حرام است. ما می‌گوییم طلاق، حلالی است که باید برای آخرین راه حل از آن استفاده کرد.

دوم: تبعات جدایی در مراحل مختلف

ازدواج، مراحلی دارد. اوّل خواستگاری، بعد نامزدی، بعد عقد و سپس، آغاز رسمی زندگی مشترک و پس از این هم فرزنددار شدن.  جدایی در هر کدام از این مراحل، نسبت به مرحلۀ بعد، تبعات کمتری دارد. اگر در مرحلۀ خواستگاری به این نتیجه رسیدیم که مشکل جدّی وجود دارد، نباید به امید حلّ آن، پاسخ مثبت داد. اگر در دوران نامزدی… ، اگر در دوران عقد… و … .

امّا این خواهر محترم، از تمام این مراحل گذشته و صاحب فرزند شده است. در این مرحله، توصیۀ ما به همۀ مادران و پدران بزرگوار، آن است که تا جایی که ممکن است، صبر کنید؛ چرا که تصمیم به طلاق در این مرحله، فقط تصمیم‌گیری برای خویش نیست؛ تصمیم گرفتن برای فرزندان هم هست؛ بویژه شما که دو فرزند دختر، آن هم در سنّ حسّاس بلوغ دارید.

سوم: صبر فعّال برای خاطر بچّه‌ها

تلاش کنید با مشاوره و همفکری با انسان‌های مطمئن و باتجربه، مسیر زندگی را تا اندازۀ ممکن، رو به صلاح و خوشی تغییر دهید؛ امّا اگر به هر دلیلی نتوانستید موفّق شوید،  بهترین کار، صبر است. از احساس مادرانۀ خود برای بالا بردن ظرفیت تحمّل خویش، استفاده کنید. هر وقت در زندگی کم آوردید، به این فکر کنید که با طلاق، چه اتّفاقی برای دخترانتان می‌افتد؟ یادتان باشد صبر، نباید موجب بی‌انگیزه شدن شما در مسیر تغییر دادن همسرتان شود. هر وقت روزنۀ امیدی برای تغییرش پیدا کردید، تلاش خود را از سر بگیرید.

چهارم: صبر برای خدا

البتّه تحمّل زندگی فقط برای بچّه‌ها، کشش محدودی دارد. اگر می‌خواهید ظرفیت قابل توجّهی در شما ایجاد شود، به وظیفه‌ای که خداوند در مقابل فرزندان بر دوشتان نهاده، توجّه کرده،برای خدا تحمّل کنید. در این صورت، صبر شما چند برابر خواهد شد؛ زیرا با تحمّل بددهنی‌های همسرتان، احساس رشد می‌کنید. شما به شدّت، نیازمند تغییر دادن نوع نگاهتان به زندگی هستید. در این صورت است که زندگی با وجود تمام ناملایمات، به کامتان شیرین خواهد شد.

به داستانی که در ادامه می‌آید، خوب دقّت کنید. تمام آنچه در این نکته باید به شما منتقل شود، در این داستان هست.

مرحوم سیّد هاشم حدّاد علیه الرحمه از عرفای بزرگ معاصر و از شاگردان مرحوم آیة الله سیّد علی قاضی رحمت الله علیه است. ایشان به واسطۀ تنگی معیشت، به مدّت دوازده سال در خانۀ مادرزن خویش زندگی می‌کرد. مادرزن ایشان به دلیل فقر او، رفتار بسیار بد و آزار دهنده‌ای با وی داشت. آقا سیّد هاشم می‌فرمود:

چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیّت‌های قولی و روحی اُمّ الزوجه به من، به حدّ نهایت رسیده است و من، حقاً دیگر تاب و صبر شکیبایی [بر] آن را ندارم و از شما می‌خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم.

مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟

عرض کردم: آری.

فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟

عرض کردم: آری.

فرمودند: ابداً راه طلاق نداری. برو صبر پیشه کن. تربیت تو به دست مادرزنت می‌باشد. با این طریق که می‌گویی، خداوند چنین مقرّر فرموده است که ادب تو به دست مادرزنت باشد. باید تحمّل کنی و بسازی و شکیبایی پیشه کنی.

من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی، ابداً تخطّی و تجاوز نمی‌کردم و آنچه این مادرزن بر مصائب ما می‌افزود، تحمّل می‌نمودم تا این که یک شب تابستانی، خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم. داخل اتاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده‌ام، شروع کرد به ناسزا گفتن و فحش دادن و همین طور با این کلمات، مرا مخاطب قرار دادن. من هم داخل اتاق نرفتم. یک‌سره رفتم پشت بام تا در آن جا بیفتم؛ ولی این زن، صدای خود را بلند کرد، به طوری که نه تنها من، بلکه همسایگان هم می‌شنیدند و به من، سبّ و شتم و ناسزا گفت. گفت و گفت و همین طور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد؛ ولی بدون این که به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم، از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم، بدون هدفی و مقصودی. همین طور داشتم می‌رفتم، در این حال، ناگهان دیدم من دو تا شدم. یکی، سیّد هاشمی است که مادرزن به او تعدّی می‌کرده و سبّ و شتم می‌گفته، و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرّد و محیط می‌باشم و ابداً فحش‌های او به من نرسیده و اصلاً به این سیّد هاشم، فحش نمی‌داده و مرا سب و شتم نمی‌نمود. در این حال، برایم منکشف شد که این حالِ بسیار خوب و سرور آفرین و شادی‌زا، فقط در اثر تحمّل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من، فتحِ باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمّل اذیت‌های مادرزن نمی‌نمودم، تا ابد همان سیّد هاشمِ محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمد لله که الآن این سیّد هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم که گَرد و خاک تمام غصّه‌های عالم بر من نمی‌نشیند و نمی‌تواند بنشیند. فوراً از آن جا به خانه باز گشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم: «مبادا تو خیال کنی من الآن از آن گفتارت  ناراحتم. از این پس، هر چه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد».[3]

شما هم اگر نوع نگاهتان را به اخلاق همسرتان عوض کنید، دیگر تا این اندازه، افسرده‌خاطر نمی‌‌شوید. اگر بدانید و احساس کنید که تحمّل زندگی برای خدا، شما را به مقصد آفرینش نزدیک می‌کند، به جای غم، نشاط، مهمان وجودتان خواهد شد.

[1]. الکافی، ج5، ص28.

[2]. همان ، ج6، ص54.

[3]. عطش، ص144 (به نقل از: روح مجرد، ص176).

(تا ساحل آرامش ج1 ص 40؛استاد محسن عباسی ولدی)

بازدیدها: 138

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *