شهید مظلوم منا حاج محسن حسنی کارگر قرائت قرآن را با تشویق پدر و مادر و با کمک دو برادر بزرگترش از ۳ سالگی آغاز کرد. وی در سال ۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر شانزده سال رتبه اول کشوری را کسب کرد. در سی و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم که در اسفند ۱۳۹۳ در شهر تبریز برگزار گردید، موفق شد پس از نماینده استان یزد حسن دانش مقام دوم را به دست آورد و نزدیک به سه ماه بعد، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم مالزی با تلاوتی شایسته، موفق به احراز رتبه نخست شد. حاج محسن حسنی کارگر در تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۴ در فاجعه منا که به دلیل ازدحام جمعیت در یکی از مسیرهای حرکت حاجیان به سمت جمرات رخ داد؛ به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید مظلوم منا در صحن جمهوری اسلامی بارگاه امام حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
نوشتار پیش رو حاصل صحبتی کوتاه با مادر این شهید بزرگوار است که در بیست و سومین همایش پیروان عترت هیأت رزمندگان اسلام در شهر مقدس مشهد انجام شده است.
ازینکه افتخار داریم در اولین روز از برگزاری بیست و سومین همایش سراسری هیأت های پیروان عترت در محضر مادر شهید حاج محسن حسنی کارگر باشیم خداوند را شاکریم. اگر بخواهید شهید محسن را برایمان معرفی کنید چه میفرمائید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
محسن متولد ۱۵ آبان ۱۳۶۷ شهر مقدس مشهد بود. پسر خیلی مهربان که همواره در مسیر قرآن و با اهل بیت علیهم السلام بود. محسن از سه سالگی با قرآن مأنوس بود. با گذشت و مؤدب، بسیار افتاده حال و بی تکبر بود.
محسن نفر اول جهان در مسابقات جهانی کشور مالزی در رشته تلاوت قرآن سال ۲۰۱۵ بود. به خواست خداوند به کشور مالزی رفت و بعد از اخذ مقام اول برای زیارت خانه ی خدا مشرف شد. خداوند محسن را در تمام عالم معروف و بعد محبوب و بعد ماندگار کرد.
خبر کسب این جایزه را با خوشحالی به من داد. من هم بعنوان مادر خوشحال بودم. خوشحالی من در تمام لحظه هایی بود که ساک محسن را برای تشرف به خانه ی خدا میبستم. بیست روز از سفر محسن گذشته بود که با من تماس گرفت؛ گفت فردا عازم سرزمین منا و عرفات هستم و تا سه روز نمیتوانم با شما تماس بگیرم. آخرین دیدار من با محسن همان بود که آنروز با او صحبت کردم. روز عرفه و عید قربان که رسید از صبح حال خوبی نداشتم. از برادرش مصطفی احوال محسن را میپرسیدم؛ ایشان گفتند: خبرهای ناگواری از طریق پیامک راجع به اتفاقاتی که در منا افتاده به بنده رسیده بعد از آن من از طریق خبر تلویزیون از فاجعه ی منا اطلاع پیدا کردم. به سرزنان وارد حیاط شدم. گفتم یا امام رضا(علیه السلام) اگر محسن حالش خوب بود حتما میدانست که منِ مادر خیلی کم طاقت و نگرانم. هرطور بود به من خبر میداد. من تا ساعت ۵ بعداظهر صبرکردم خبری نشد. روزهای پنج شنبه و جمعه هم خبری نشد و در نهایت صبح شنبه شهادت حاج محسن را به ما اعلام کردند و بعد از ده روز پیکر پاک محسن را از عربستان آوردند و الان یکسال و چندین ماه و نزدیک به دوسال است که هنوز منزل ما رفت وآمد است و به دیدن ما میآیند و من هرروز با محسن نجوا میکنم که پسرم تو با خدای خودت چه معامله ای کردی که در قلبهای عالم حک شدی. خداوند اراده کرد تو با شهادت تولد دوباره پیدا کنی. من هم این شهادت را به تو تبریک میگویم.
هربار سرمزار محسن میروم از او درخواست میکنم که برای ما دعا کند و آن مقامی که خداوند به او داد به ما هم عنایت بفرماید.
به چه نیرو این خبر را تحمل کردید؟
من خیلی متوسل به مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) میشوم. همان ساعتی که شهادت حاج محسن را به من اعلام کردند، همان روز عید قربان که خبر فاجعه ی منا را شنیدم؛ همان ساعت گفتم یا زهرا(سلام الله علیها) به دادم برس. به یاد آن لحظه هایی که امام حسین(علیه السلام) در صحرای کربلا بالای سر حضرت علی اکبر(علیه السلام) بودند، افتادم و احساس کردم که در شهادت محسن کمرم شکست. با خدای خودم نجوا کردم. ای خدای من! محسن در روز عید قربان قربانی شد. حکمت تو بر این امر بود پس این قربانی را از من قبول کن.
همیشه به خداوند میگفتم در وادی صبر برای فرزندم مرا امتحان نکند. اکنون یکسال و هشت ماه از شهادت فرزندم میگذرد و من هنوز زنده هستم. این معجزه ی پروردگارم و مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
در سخن پایانی؛ چه توصیه ای به جوانان دارید؟ جوانانی که همسن و سال فرزند شهید شما هستند.
به همه ی جوانان عزیز توصیه میکنم با قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) همراه باشید. من هر زمان که سر مزار محسن حاضر میشوم میگویم که مادر! تو خودت جوان بودی و درد جوانان را میدانی؛ برای عاقبت بخیر شدن تمام جوانها دعا کن.
انتهای مطلب/
بازدیدها: 888