معرفی برخی از مقتلهای قابل استناد و غیرقابل استناد | بخش اول
به گزارش هیات ؛ واقعه عاشورا از بزرگترین حوادث تاریخ است که بررسی زوایا و جزئیات گوناگون آن در طول تاریخ، چشمها، زبانها و قلمها را بهسوی خود کشانده است. تاریخنگاران و سیرهنویسان، از نخستین کسانی بودهاند که به گزارش این واقعه با همه رخدادهای پیرامونی و حادثههای جزئی آن پرداختهاند. کتابهای تاریخی چه در میان مذاهب اسلامی و چه غیرمسلمانان، واقعه عاشورا را بهعنوان یک پیشامد مسلم گزارش کرده و ارکان اصلی و وقایع رسمی آن را از مشهورات، متواترات و قطعیات تاریخی معرفی کردهاند؛ اما تفصیلات و جزئیات آن، مانند هر واقعه تاریخی دیگری با تفاوتها و زیاده و کاستیهایی در نقل همراه بوده که چنین چیزی قابلانتظار است و با گذشت زمان و دورتر شدن از زمان وقوع حادثه، همواره تغییرات و تحریفها بیشتر میشود.
در طول تاریخ اسلام کتابهای زیادی پیرامون حادثه کربلا نوشته شده است که با بررسی و مأخذشناسی برخی از این کتابها روشن میگردد که از نظر منابع و اسناد، دارای ضعف و اشکال در برخی از نقلها میباشند که یا بدون پشتوانه تاریخی است و یا مطالبی تحریف شده است که با سیره و عملکرد اهلبیت (علیهمالسلام) سازگار نمیباشد؛ هرچند ممکن است مطالب دیگر این کتب، مستند و برداشتشده از منابع کهن و معتبر تاریخی باشند. ملاک در سندیت و ارزیابی میزان اعتبار کتابهای تاریخی نگاشتهشده در دورههای بعد، میزان انطباق اخبار نقلشده با منابع کهن و مشترکات تاریخی در کنار حفظ معیارهای نقد متون و اسناد تاریخی است. در مقابل، منابعی که گزارشهای خود را نقادی نکرده و آنها را با منابع اصلی تاریخی برابر ننموده و یا به تعارض آنها با سیره، شخصیت و کرامت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش توجه نکردهاند، دارای ضعف شناخته شده و از گردونه اعتبار و استناد خارج میشوند؛ بنابراین هرقدر تعداد گزارشهای بدون اصل و سند و یا نامتناسب با شخصیت عزتمندانه عاشوراییان در کتابی بیشتر باشد، بر شدت ضعف آن افزوده میشود و هرقدر این گزارشها کمتر باشد، کتاب از اعتبار بیشتری برخوردار است.
الف) فهرست مقتلهای معتبر و منابع قابل استناد
منابع گوناگون قابلاتکا و اعتمادی از ده قرن نخست درباره نهضت امام حسین (علیهالسلام) به دست رسیده است. این منابع به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم میشوند: دسته اول، منابعی که مستقلاً به ارائه گزارش واقعه عاشورا و شهدای این واقعه پرداختهاند. دسته دوم، منابعی که بخشی از آنها مشتمل بر موضوع نهضت عاشورا است. (ر. ک: جعفریان، ۱۵: ۱۳۸۱-۱۷) گرچه این منابع دارای اعتبار همسانی نیستند، ولی چون بهوسیله پژوهشهای تاریخی روشمند تألیف شدهاند، قابل ارجاع و استناد هستند و قابلیت پذیرش را دارند. مقصود از منابع قابل استناد، آن دسته از مآخذی هستند که هویت تاریخی داشته و نویسندگان آنها معلوم، سرشناس و از عالمان روشمند بودهاند که کتب تاریخی آنها از ویژگی نقل بدون غرض شخصی و سلیقهای و نیز ذکر سلسله اسناد مطالب، برخوردار است؛ بنابراین میتواند بهعنوان منابع معتبر مورداستفاده قرار گیرد. در ادامه این منابع به ترتیب تاریخی معرفی میگردند:
- مقتل ابو مِخنف، لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی کوفی(۷۰ ـ ۱۵۸ق )
- تسمیه من قُتِلَ معالحسین (علیهالسلام) من ولده و اخوته و اهل بیته و شیعته، فُضَیل بن زبیر اسدی کوفی (قرن دوم قمری)
- الطبقات الکبری ابن سعد، محمد بن سعد بن مَنِیع زُهری (۲۳۰ ق)
- الامامه و السیاسه، ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قُتَیبه دینوَری لوخی (م ۲۷۶ ق)
- اَنساب الاَشراف، احمد بن یحیی بَلَاذُری (م ۲۷۹ ق)
- الاخبار الطِّوال، ابوحنیفه احمد بن داوود دینوَری (م ۲۸۳ ق)
- تاریخ الیعقوبی، ابن واضح احمد بن ابی یعقوب اسحاق بن جعفر (م ۲۹۲ ق)
- الفتوح، ابو محمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود ۳۱۴ ق)
- العِقد الفَرید (ابن عبد ربّه)، ابو عمر احمد بن محمد اندلسی (م ۲۴۶ ـ ۳۲۸ ق)
- المعجم الکبیر، ابوالقاسم سلیمان احمد بن ایوب شاهی طبرانی (۲۶۰ ـ ۳۶۰ ق)
- شرح الاخبار، قاضی ابوحنیفه نُعمان بن محمد تمیمی مغربی (م ۳۶۳ ق)
- کامل الزیارات، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی (م ۳۶۸ ق)
- الامالی (للصدوق)، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (شیخصدوق) (م ۳۸۱ ق)
- المستدرک علی الصحیحین، ابوعبدالله محمد بن عبدالله شافعی (۳۲۱ ـ ۴۰۵ ق)
- الارشاد (للمفید)، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نُعمان بغدادی (شیخمفید) (۳۳۶ ـ ۴۱۳ ق)
- مصباح المتهجّد، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (شیخالطائفه) (۳۸۵ ـ ۴۶۰ ق)
- روضه الواعظین و بصیره المتّعظین، ابوعلی محمد بن حسن بن علی (ابنفَتّال نیشابوری) (م ۵۰۸ ق)
- اعلام الوَرَی باعلام الهدی، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی (م ۵۴۸ ق)
- مقتل الحسین (للخوارزمی)، ابو المؤید موفّق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکّی (م ۵۶۸ ق)
- تاریخ مدینه دمشق (ابن عساکر)، ابوالقاسم علی بن حسن شافعی دمشقی (م ۵۷۱ ق)
- الخرائج و الجرائح (قطبالدین راوندی)، ابوالحسین سعید بن عبدالله بن حسین بن هِبه الله (م ۵۷۳ ق)
- مناقب آل ابی طالب، ابوجعفر رشید الدین محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی (م ۵۸۸ ق)
- المزار الکبیر، ابوعبدالله محمد بن جعفر مشهدی (م ۶۱۰ ق)
- الکامل فی التاریخ، ابوالحسن عزالدین علی بن محمد شیبانی (م ۶۳۰ ق)
- مُثیر الاحزان و منیر سُبُل الاَشجان، نجمالدین جعفر بن محمد حلّی (ابن نَما) (م ۶۴۵ ق)
- تذکره الخواص من الامّه بذکر خصائص الائمه (علیهمالسلام)، ابوالمظفر یوسف بن قِز علی بن عبدالله (۵۸۱ ـ ۶۵۴ ق)
- الملهوف علی قتل الطفوف (لهوف سید ابن طاووس)، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر حلی (م ۶۶۴)
- کشف الغُمّه فی معرفه الائمه (علیهمالسلام)، ابوالحسن علی بن عیسی بن ابیالفتح اِربِلی (م ۶۹۲ ق)
- سِیَر اعلام النُّبَلاء، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م ۷۴۸ ق)
- البدایه و النهایه ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (۷۰۱ ـ ۷۷۴ ق)
کتابهای تاریخی و منابع پس از قرن نهم و دهم بهقدری متعدد و فراواناند که معرفی همه آنها ممکن نیست. بهگونهای کلی میتوان گفت اعتبار این کتب، تابع اعتبار منابع مورداستفاده آنها است. به سخن دیگر، هراندازه گزارش کتب متأخر و معاصر متکی به کتابهای کهنتر و معتبرتر باشد و در نقل خود دقت کرده و بیشتر رعایت امانت را نموده باشد، قابلاعتمادتر خواهد بود. نمیتوان کتابی مانند «الکبریت الاحمر» را باوجود عالم بودن نویسنده آن، محمدباقر بیرجندی (۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۲ ق) که کتاب خود را با تتبع فراوان گردآورده معتبر و یا غیرمعتبر دانست؛ زیرا برخی منابع آن، قابلاعتماد و برخی ضعیف هستند و هرچند مؤلف گاه بهنقد برخی گزارشها پرداخته، اما نقل بدون داوری مطالب از کتابهای ضعیف نیز در آن کم نیست. گفتنی است بر همین اساس اعتبار بحارالانوار، نفس المهموم و منتهی الآمال بیشتر است؛ زیرا اکثر گزارشهای آنها قابلقبول و مستند به کتب کهن و معتبر هستند، بهویژه آنکه محدث قمی با عنایت به منابع غیرقابل استناد در پارهای از موارد به ارزیابی روایات نیز پرداخته و لذا استفاده از آنها بلامانع است، مشروط به اینکه مطالبی که در این کتابها از اهلبیت (علیهالسلام) نقلشده به منبعِ گزارش نسبت داده شوند، نه به اهلبیت (علیهالسلام).
ب) منابع غیرقابل استناد در مقتل نگاری نهضت عاشورا
باید توجه داشت که رد و نقد منابع تاریخی متوجه محتوای کتاب است؛ نه مؤلف و گردآورنده آنها. چهبسا برخی از نویسندگان کتب ضعیف و کماعتبار که جزء شخصیتهای علمی و سرآمد در فقه، تفسیر و دیگر علوم میباشند و از سر شیفتگی و ارادت نسبت به خاندان وحی و شخصیت منحصربهفرد سیدالشهدا (علیهالسلام) در وادی سیرهنویسی و تاریخنگاری واردشدهاند و بیآنکه تخصص اولی آنها تاریخ و سیره باشد در این عرصه قلمزدهاند.
گاهی نیز قدردانی از فداکاری حماسهسازان عاشورا و ادای دین به ساحت مقدس اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) با شور و اشتیاق جستجو در وادی نهضت عاشورا به هم درآمیخته و نویسندگان شیعه را به تساهل در رویارویی با گزارشهای ضعیف یا بیپایه کشانده است. گاه نیز موجب گشته تا به گزارشهای شفاهی که از زبان برخی واعظان و مرثیهخوانان شنیدهاند، اعتماد کنند و اضافاتی به اصل واقعه عاشورا بیفزایند.
محققان با بررسی صدها گزارش و مأخذیابی مرحلهبهمرحله هر یک از نقلها، برخی کتابها را شناسایی کرده و ضعفهای آنها را گوشزد نمودهاند. این بدان معنا نیست که همه مطالب این کتابها نادرست و تحریف شده است بلکه چهبسا در این کتابها، گزارشهای معتبر از کتابهای کهن و اصلی تاریخ و سیره نیز نقل شده باشد ولی بااینحال بسیاری از گزارشهای نادرست و یا بدون منبع و پشتوانه تاریخی در این کتابها یافت میشوند که با عملکرد و سیره رفتاری امام حسین (علیهالسلام) و اهلبیت بزرگوارش (علیهمالسلام) سازگاری ندارد و برخی تنها احتمال وجودشان در منابعی که به ما نرسیده میرود و بدینجهت مطالب اینگونه کتابها بدون ارزیابی، قابل استناد نیستند. در این میان تعدادی از این منابع توسط مخالفین مذهب تشیع نوشته شده است مانند مقاتل الطالبین تألیف ابوالفرج اصفهانی و برخی نیز توسط شیعیان و موافقان تشیع نگاشته شده ولی از درجه اعتبار کمتری برخوردار میباشند و در مطالعه آنها باید دقت بیشتری نمود. در ادامه به بررسی تعدادی از این منابع پرداخته خواهد شد:
۱٫ إکلِیل المصائب فی مصائب الاَطائب
نگارش این اثر توسط میرزا محمد بن سلیمان تنکابنی (م ۱۳۰۲ ق) در سال ۱۲۸۸ ق انجام گرفت و در همان سال در تهران به زیور طبع آراسته شد. و÷ی در این کتاب وقایع عجیبوغریبی را نقل میکند که در کمتر کتابی ذکر شده است. این مطالب که عمدتاً در باب قیام کربلا و ذکر مصائب امام حسین (علیهالسلام) و یاران اوست، در سیزده «اِکلیل» تدوین شده که حوادث روز عاشورا و مصائب سیدالشهدا (علیهالسلام) را از آنچه در کتب سماویه ذکرشده تا مراثی ملائکه و اجنه و وقایع موجعه مفجعه شهیدان کربلا جمعآوری کرده است. در پایان هر اِکلیل نیز اشعاری به زبان فارسی و عربی درج نموده است. علت آنکه تعداد اکالیل، ۱۳ مورد قرار داده شده این است که عدد «احد» که از اسماءالله میباشد ۱۳ بوده و همچنین تعداد اصحاب بدر و اصحاب حضرت حجت (عجلاللهتعالیفرجه) نیز ۳۱۳ میباشد.[۱]
مؤلف درباره این کتاب مینویسد: «توفیق رفیق گردید که کتابی در مصائب مفاخر انجاب اطیاب سید مختار و آل اطهار به رشته تحریر درآوردم با اشتمال بر اسرار و آثار معتبره و اخبار مشتهره بهنحویکه چنانکه فقها قواعد عنوان میفرمایند و از طهارت تا دیات بر آن تفریع مینمایند. همچنین این کتاب مشتمل باشد بر قواعد کلیه در مصائب و جهات کلیه مشترکه. ازآنپس مصائب جزئیه بر آن مترتب شود.»[۲]
۲٫ مقتل جعلی منسوب به ابومخنف
ابومخنف، لوط بن یحیی (م ۱۵۸ ق) از مورخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) است. او بهاحتمال زیاد، شیعه و مقبول مورخان فریقین بوده است؛ ازاینرو تاریخنگاران و سیرهنویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین (علیهالسلام) نقل کردهاند. از این میان میتوان به محمد بن عمر واقدی در المغازی، محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری، ابن قتیبه در الامامه و السیاسه، ابن عبد ربه در العقد الفرید، شیخ مفید در الارشاد، شهرستانی در الملل و النحل، خوارزمی در مقتل الحسین (علیهالسلام)، ابن عساکر در تاریخ دمشق،[۳] ابن اثیر در الکامل و سبط ابن جوزی در تذکره الخواص اشاره کرد.[۴] متأسفانه اصل کتاب ابومخنف ناپیداست و ما تنها میتوانیم از جمعآوری گزارشهای دیگر مورخان به بخشی از مقتل ابومخنف دستیابیم.
در دوره معاصر پس از گردآوری آن بخش از کتاب ابومخنف که طبری در تاریخ خود گزارش کرده است کتابی توسط حسن غفاری با نام «مقتل الحسین (علیهالسلام)» و کتاب دیگری به کوشش محمدهادی یوسفی غروی با عنوان «وقعه الطّف لأبی مخنف» منتشر گردید. قبل از انتشار این دو کتاب نیز کتابی به نام «مقتل ابی مخنف» منتشر شده بود که نهتنها دلیلی بر صحت انتساب آن به مؤلف در دست نیست، بلکه تفاوت فراوان و آشکار مطالب آن با نقل طبری از ابومخنف، قرینه نادرستی این انتساب است. دلیل دیگر، وجود برخی مطالب موهن نسبت به سیره و شخصیت امام حسین (علیهالسلام) است که تألیف آنها از نویسندهای مشهور و موثق همچون ابومخنف، بعید به نظر میرسد و تفاوت و اختلاف بیش از حدمتعارف میان این کتاب چاپشده ناشناخته، با متن برخی نسخههای خطی آن موجب سلباعتماد از آن میشود.[۵]
نیاز به مقتل ابومخنف، باعث شده تا نگارندگان بسیاری به همین نسخه متداول و موجود مراجعه کرده و مطالب آن را نادانسته به ابومخنف نسبت دهند. گرچه ابومخنف و مقتل او مورد تأیید بسیاری از محدثان، مورخان و کتابشناسان دو قرن اخیر همچون محدث نوری،[۶] میرزا محمد ارباب،[۷] حاج شیخ عباس قمی،[۸] سید عبدالحسین شرفالدین،[۹] سید حسن امین[۱۰] و شهید قاضی طباطبایی[۱۱] واقع شده است ولی کتاب کنونی رایج با نام «مقتل ابی مخنف» را بیاعتبار و غیرقابل استناد دانستهاند.[۱۲] همچنین است نسخههایی که اکنون در کتابخانههای جهان از این اثر وجود دارد مانند «مصراع الحسین (علیهالسلام)»، «اخبار مقتل الحسین (علیهالسلام)» و یا «مقتل الحسین (علیهالسلام) المشتهر بابىمخنف» که روایات آن با روایت طبری از ابومخنف متفاوت است و همین علت باعثشده تا برخی از محققان این اثر را مجعول بدانند.[۱۳]
با توجه به مطالبی که گفته شد میتوان نتیجه گرفت که به سبب قدمت و اعتبار اخبار و گزارشهاى ابومخنف درباره حادثه کربلا، از قرن ششم به بعد، برخى از اخبار جعلى و سست به این مورخ نسبت داده شده است که هیچ اثرى از آن را در منابع معتبر که به نقل گزارشهاى ابومخنف پرداختهاند، نمىتوان یافت. جعل اخبار دروغین، سست و بىمحتوا و انتساب آن به ابومخنف در قرنهاى بعدى تا آنجا پیش رفت که برخى در قرون معاصر، به نگارش کتابهایی منتسب به ابومخنف دست یازیده تا با این انتساب، اخبار جعلى و سست را به خوانندگان و مخاطبان، بقبولانند؛ بنابراین باید گفت که کتاب «مقتل الحسین (علیهالسلام) لأبی مخنف» اعتبار ندارد؛ زیرا مطالب ذکرشده در این کتاب منتسب به دو شخصی است که یکی ثقه و دیگری غیرثقه است بدون اینکه تفکیک و تمییز بین روایتهای این دو نفر صورت گرفته باشد؛ اما کتاب «وقعه الطف لأبی مخنف» معتبر و قابل استناد است.
۳٫ نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسلام)
مقتل نور العین، منسوب به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مَهران شافعی اشعری معروف به ابواسحاق اسفراینی (م ۴۱۷ ق) است اما هیچیک از منابع کهن، تألیف چنین کتابی را در شرح حال او گزارش نکردهاند.[۱۴] در میان کتابشناسان متأخر، ابتدا اسماعیل پاشا[۱۵] و پس از او شیخ آقابزرگ تهرانی[۱۶] و یوسف الیان سرکیس[۱۷] این کتاب را به او منسوب دانستهاند.
این اثر بدون فصلبندى و عنوانبندى است. نویسنده براى گزارشهاى خود سند ارائه نکرده و تنها هر گزارش را با تعبیر «قال الراوى» آغاز کرده است؛ ازاینرو ساختار نگارشى آن شبیه داستان و عامهپسند است. برخی کتابشناسان معاصر مانند سید عبدالعزیز طباطبایی معتقد است که این کتاب را بهدروغ به اسفراینی نسبت دادهاند؛ زیرا اسلبوب و سبک آن با کتابهای تألیفشده در قرن چهارم، یعنی سالهای تدریس و تألیف اسفراینی، همسان نیست[۱۸] و نیز مطالب کتاب، بدون سند و مأخذ است و برخی از آنها چنان غیر معتبر و دور از عقل است[۱۹] که تألیف آن از سوی یک فقیه دانشمند، بعید به نظر میرسد؛ بنابراین محققان سیره و تاریخ امام حسین (علیهالسلام) آن را انکار کردهاند.[۲۰] همچنین شهید قاضى طباطبایى این کتاب را «از کتب بسیار ضعیف و غیرقابلاعتماد»[۲۱] و «مجعوله و ضعیفه و مجهول المؤلف»[۲۲] دانسته و بر این باور است که «مقتل اسفراینى پر از جعلیات و نقلیات قصهسرایان است.»[۲۳]
۴٫ روضه الشهداء
کمالالدین حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواری (م ۹۱۰ ق) استاد ادب پارسى و مبتکر سبک قصهپردازی و پردازش پندگانه از وقایع تاریخی است. او که سنی بودن و یا شیعه بودنش معلوم نیست در کتاب روضه الشهداء (۹۰۷ ق) برای جذب عوام، حوادث تاریخی بهویژه، حادثه عاشورا را با نثری دلپسند به داستان درآورده و در این میان مطالب معتبر و غیرمعتبر و مستند و بدون سند را با هم درآمیخته است. کاشفی در کتابش بلایا و مصائب انبیا (علیهمالسلام) را از آدم تا پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآله) نگاشته و در ادامه، به مصائب امامان (علیهمالسلام) پرداخته و بیش از نیمى از کتاب را به زندگى امام حسین (علیهالسلام) و واقعه عاشورا و حوادث پسازآن، اختصاص داده است.[۲۴]
کاشفى این کتاب را به درخواست یکى از اعیان بزرگ هرات با نام «مرشد باللّه» معروف به «سید میرزا» در اواخر عمر خویش نگاشته است.[۲۵] با توجه به آنکه کاشفى، مرام صوفیانه داشته، تحلیلى که از نهضت عاشورا کرده است، بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیاى خداست؛ به این معنا که خدا با خلق واقعه کربلا، یکى از بندگان برگزیده خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند، زیرا این یک سنت الهى است که همه اولیا و مقربان الهى باید از جام بلا بنوشند؛
«آنکه در این بزم مقربتر است *** جـام بـلا بیشتـرش مىدهـند
آنکه ز دلبـر نظـر خـاص یـافت *** داغ عَناء بر جگرش مىنهند»[۲۶]
ولی تا پایان کتاب، از ماهیت و ابعاد دیگر قیام عاشورا، بهویژه بُعد سیاسى آن، هیچ سخنى به میان نیاورده است.
کاشفى اطلاعات زیادى درباره منابع کتابش ارائه نکرده و در نقل گزارشهاى مهم که لازم است مأخذ خود را بیان کند، طفره رفته است. در موارد بسیارى نیز که منبع خود را ذکر کرده، منابع کتابش، نامشهور و نامعتبر است، چنانکه میرزا عبدالله افندی، همکار عالم و کتابشناس علامه مجلسی (رحمهالله)در مورد این کتاب مىگوید: «بیشتر روایات این کتاب و حتى همه آنها از کتابهاى غیرمشهور و حتى غیرقابلاعتماد گرفته شده است.»[۲۷] سید محسن امین نیز این سخن را تأیید نموده است.[۲۸] محدث نوری برخی گزارشهای کتاب را بدون پشتوانه تاریخی خوانده[۲۹] و شهید مطهری آن را پر از دروغ و تألیف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (علیهالسلام) دانسته است.[۳۰] شهید قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بیارزش میداند.[۳۱] نمونههای متعددی ازاینگونه اخبار غیرقابلباور را میتوان در جایجای کتاب دید.[۳۲]
دلیل عدم اعتبار علمى این کتاب را باید در این امر دانست که کاشفى براى ارائه گزارشهای خود در این کتاب، از شیوه علمى تاریخنگارى مبتنی بر منابع اصیل و کهن تاریخى بهره نبرده است؛ بنابراین روضه الشهداء بیشتر از آنکه یک منبع تاریخی باشد یک اثر ادبى و داستانپردازى تاریخى بهحساب میآید[۳۳] و چون نویسنده آن ادیب و انشانویس است، تخیل و داستانآفرینى بهوفور در آن مشاهده مىشود.[۳۴] عدول کتاب کاشفی از جایگاه تاریخی و معتبر خود شاید به این جهت باشد که این اثر، محصول دورهاى است که نقد و بررسى علمى در مراکز علمى ایران و ماوراءالنهر چندان رواج نداشت و متنهاى ادبى ـ داستانى، همانند ابومسلمنامهها و حمزهنامهها بیشتر در دسترس مردم بود و پس از نابودی متون یادشده، کتاب کاشفى جایگزین آنها گشت.[۳۵]
شیوه نو، نثر فارسی و انگیزه مؤلف برای خواندهشدن کتاب در مجالس عزا، موجب شد روضه الشهداء نه یک اثر تاریخی که یک اثر تبلیغی و حتی تخیلی، محسوب گردد و خیلی سریع بین همگان منتشر شده و مقبول افتد. پیامد پذیرش فراگیر و استقبال مناسب از چنین آثارى از سوى عامه مردم و حتى از سوى علما و دانشمندان، سبب شد تا این کتاب بهسرعت جاى خود را در محافل عزادارى شیعى و سنى باز کند. شوربختانه عدمتوجه به این مطلب و قرائت و استنساخ مکرر آن تا آنجا پیش رفت که وعاظ و خطبا در منابر و محافل، مصائب امام حسین (علیهالسلام) و خاندانش را از روى این کتاب خوانده و تعبیر «روضهخوان» از این کتاب براى مجالس روضهخوانى، به عاریت گرفته شد[۳۶] از سوی دیگر زمینه ورود بسیاری از اطلاعات نادرست به فرهنگ عاشورا فراهم آمد و در موارد زیادی «زبان حال» جانشین «زبان قال» حماسهسرایان کربلا شد. این نگاشته، چندین بار تلخیص و به چند زبان ترجمه شده که برخى از ترجمههاى آن، منظوم است و امروزه نسخههاى متعددى از این کتاب در کتابخانهها موجود است.[۳۷]
برخی از مقاتل ضعیف السند دیگر توسط محققان و تاریخشناسان معرفیشدهاند که در این مرقومه مجال شرح و بررسی آنها نمیباشد و صرفاً به معرفی این کتب و نویسندگانشان بسنده میکنیم و توضیحات بیشتر را به شمارههای آتی ماهنامه موکول مینماییم.
- المنتخب فی جمع المَراثی و الخطب، نوشته فخرالدّین بن محمد بن علی طُرَیحی (م ۱۰۸۷ ق)
- محرق القلوب، نوشته محمدمهدی ابن ابیذر کاشانی مشهور به ملامهدی نراقی (م ۱۲۰۹ ق)
- اسرار الشهاده (اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات)، نگاشته فاضل دربندی (م ۱۲۸۶ ق)
- الدَّمعَه السَّاکِبه، نوشته محمدباقر بهبهانی (م ۱۲۸۵ ق)
- ناسخ التواریخ، نوشته میرزا محمدتقی لسان الملک (م ۱۲۹۷ ق)
- عنوان الکلام، نوشته ملامحمدباقر فشارکی (م ۱۳۱۴ ق)
- تذکره الشهداء، نوشته ملاحبیبالله شریف کاشانی (م ۱۳۴۰ ق)
- معالیالسبطین، نوشته محمدمهدی حائری مازندرانی (م ۱۳۸۵ ق)
[۱]. اکلیل المصائب، ص ۳۱٫
[۲]. همان، ص ۳۴٫
[۳]. ابن عساکر بسیار کم از ابومخنف نقل میکند ولی در بخش معرفی زینب دختر امام حسین (علیهالسلام)، تصریح میکند که کتاب ابومخنف را خوانده است. (تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۶۸)
[۴]. ر.ک: مقدمه وقعه الطّف، ص ۹٫
[۵]. نسخهای از این کتاب در آخر بحارالانوار به چاپ رسیده و یک نسخه خطی به تاریخ ۱۱۳۰ نیز در کتابخانه دارالحدیث نگاهداری میشود. این نسخه خطی برخی از اشتباهات فاحش نسخه چاپی متداول را ندارد؛ مانند سند کتاب در آغاز متن چاپی، ص ۲۴ و روایت از کلینی در همان، ص ۲۵٫
[۶]. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۳۶٫
[۷]. أربعین حسینیه، ص ۹٫
[۸]. نفس المهموم، ص ۹؛ الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۱۵۵؛ و هدیه الاحباب، ص ۴۵٫
[۹]. مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام، ص ۴۱٫
[۱۰]. مستدرکات أعیان الشیعه، ج ۶، ص ۲۵۵٫
[۱۱]. تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا (علیهالسلام)، صص ۶۰، ۷۶، ۲۱۹، ۲۲۲٫
[۱۲]. برای آگاهی بیشتر درباره این کتاب و دیگر منابع مرتبط ر.ک: محمد اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین (علیهالسلام)، ص ۷۰٫
[۱۳]. سجادی، سید صادق، تاریخنگاری در اسلام، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۲، چاپ ۵، ص ۱۱۳٫
[۱۴]. ر.ک: طبقات الشافعیه، ج ۴، ص ۲۵۶؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۲۸؛ تبیین کذب المفتری، ص ۲۴۳؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۷، ص ۳۵۲؛ و البدایه و النهایه، ج ۱۲، ص ۳۰٫
[۱۵]. هدیه العارفین، ج ۱، ص ۸٫
[۱۶]. الذریعه، ج ۱۷، صص ۷۲- ۷۳٫
[۱۷]. معجم المطبوعات العربیه، ج ۱، ص ۴۳۶٫
[۱۸]. ر.ک: سید عبدالعزیز طباطبایى، أهلالبیت (علیهمالسلام) فی المکتبه العربیه، ص ۶۵۵٫
[۱۹]. مانند آنکه اسب امام حسین (علیهالسلام) بهتنهایی ۲۶ سواره و نُه اسب را کشت (ص ۵۱) و یا جنگ از روز سوم محرم شروع شد و امام در همان روز سوم هزار نفر را کشت (ص ۳۶) و اموری دیگر، ر.ک: صص ۷، ۳۷، ۴۱، ۴۴، ۴۸ و … .
[۲۰]. مانند شهید طباطبایی که آن را در ضعف و جعل مانند مقتل منسوب به ابومخنف و سراسر قصه میخواند (تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام)) و نیز محمد ارباب در (اربعین حسینیه، ص ۲۷۲) و فضلعلی قزوینی در (الامام حسین (علیهالسلام) وأصحابه، ج ۱، ص ۱۵۰)
[۲۱]. قاضى طباطبایى، همان، ص ۶۰٫
[۲۲]. همان، ص ۲۲۱٫
[۲۳]. همان، ص ۶۴۰٫
[۲۴]. این فهرست بر اساس نسخه چاپ انتشارات اسلامیه است.
[۲۵]. همان، ص ۲۳٫
[۲۶]. حسین بن على واعظ کاشفى، روضه الشهداء، ص ۱۹٫
[۲۷]. مانند مقتل نورالائمه (علیهمالسلام) که مقتل فارسی خوارزمی است یا مقتل ابوالمفاخر رازی که بیشتر در قالب شعر است. (همان، ج ۲، ص ۱۹۰).
[۲۸]. أعیان الشیعه، ج ۶، ص ۱۲۲٫
[۲۹]. لؤلؤ و مرجان، ص ۲۸۷٫
[۳۰]. حماسه حسینی، ج ۱، ص ۵۴٫
[۳۱]. تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام)، ص ۳۶٫
[۳۲]. مانند ۲۲ هزار زخم در پیکر امام حسین (علیهالسلام) (ص ۶۰) و چسبیدن سر به تن فرزندان مسلم بن عقیل (علیهالسلام) (ص ۲۴۱) و حضور هاشم مرقال در کربلا (ص ۳۰۱) و قصه زعفر جنی (ص ۳۲۱) و عروسی حضرت قاسم (علیهالسلام) (ص ۳۴۶).
[۳۳]. رسول جعفریان، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضه الشهداء»، همان، ص ۳۵۴٫
[۳۴]. محمد اسفندیارى، همان، ص ۹۲٫
[۳۵]. همان.
[۳۶]. خوانسارى، روضات الجنات، ج ۳، ص ۲۳۰٫
[۳۷]. براى آگاهى از نسخهها، تلخیصها و ترجمههاى این کتاب ر.ک: چارلز آمبروز استورى، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ج ۲، صص ۹۰۳ ـ ۹۱۲؛ و احمد منزوى، فهرستواره کتابهاى فارسى، ج ۳، صص ۱۶۶۱ ـ ۱۶۶۴٫
بازدیدها: 0