۱ ـ کتاب آن روز سه شنبه بود / نویسنده : بهناز ضرابی زاده
انقلاب اسلامی که شکل گر فت، دختر بچه ای ده ساله بودم . با این حال می دانستم که باید با ظلم مبارزه کنم . دلم می خواست در راهپیمای ی ها شرکت کنم و اعلامی ه های امام را بخوانم . اجازه نداشتم . دورِ حیاط بزرگ خانه مان می دویدم و مرگ بر شاه می گفتم. جنگ که شروع شد، دوازده ساله بودم . با جنگ بزرگ تر شدم . چهارده، پانزده ساله بودم و فقط یک آرزو داشتم . به جبهه بروم و به رزمنده ها کمک کنم. خیلی از پسرهای هم سن و سالم رفتند . هم باز ی های دوران کودکی ام. همسایه ها و فامیل های دور و نزدیک.آنها رفتند. فریاد زدند، جنگیدند و شهید شدند. من ماندم با تصویر ی که همیشه جلوی چش م هایم بزرگ و واضح تر می شود. تصویر باشکوهی از زیباترین لحظات بهترین انسان ها … این روزها سخت به این موضوع می اندیشم. خواهم نوشت . با افتخار تمام از آنهایی خواهم نوشت که هم سن و سال من بودند و با دستانی کوچک حماسه ای بزرگ رقم زدند ؛ حماسه ای که همیشه در صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند.
۲ ـ کتاب آن شب قدر / نویسنده : محسن صیفی کار
روشنای حقیقت بودند و گل گنج ینه های راز؛ پاک اندیشان نیک س یرتی که نباید هم در فضای وه م آلود اندیش ه های دنیا زده بگنج ند! آنان بر تلاطم اندیشه ها نشستند، یافتند و رفتند و رفتند تا برسند. سردار گمنامی است که در دامان تقوای خانواده ای ،« محمد رضا فراهانی » روحانی بالنده شد تا لحظه لحظ ه عمر کوتاه پربارش را در راه رضای حضرت دوست سپری نماید . مبارزات پیچیده و خطرناکش در پیش از پیروزی انقلاب و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی بسیارش، از او شخصیتی ممتاز ساخته بود. تک تک عرص ه ها را درنوردید و هر جا و همه گاه آماد ه « فراهانی » ! آری خدمت بود . سربازی، معلمی، شهرداری و بالا خره پاسداری اش؛ همه گواه اخلاص خدایی او بودند .
۳ ـ کتاب آن سوی دیوار / نویسنده : مریم زاغیان
برگی از کتاب : نیت کردم؛ چهل روز روزه بگیرم و دعای توسل بخوانم . بعد از این چهل روز، هر کی اومد جواب نه نمی شنوه. به نظرم می رسد شب سی و نهم یا چهلم بود . ابراهیم آمد خواستگاری. آمده بود بله رو بگیره. بی برو برگشت. «. من مهریه نم یخوام. راضی کردن خانواده ام با شما » : گفتم…
۴ ـ کتاب انتظار / نویسنده : سهیلا علوی زاده
روز مبارک ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام) در سال ۱۳۳۹ (سوم فروردین ماه ) بود و خانواد ه آقای رستگار شادمانه تولد نوزادشان را انتظار می کشیدند. بالاخره پسر کوچولو یی چشم به جهان گشود و پدر و مادر و پنج خواهرش را خوشحال کرد . پدرش نام او را…
۵ ـ گزاره های تا ابد ( جلد۱) / ادوین و نگارش : محمدعلی قاسمی
بر اساس خاطرات سرهنگ پاسدار سیدماشاءالله رحیمی
رنج برده بودیم، درد کشیده بودیم و برای رهایی از این جور گران شعار می دادیم. اولین بار که جرأت پیدا کردیم و زبان به شعار دادن گشودیم ، شب هنگام بود . شبی از ش ب های همان سال سیاه که نیروهای ژاندارمری و شهربانی همه جا را تحت کنترل خود داشتند . من یکی از همان سالی که به دنیا آمده بودم روی خوش به خود ندیدم. همه اش درد ، درد، درد! همه اش رنج ، بدبختی ، فلاکت و دربه دری. ک ی بود آن سال ؟ توی شناسنامه ام که نوشته اند هزار و سیصد و سی و یک. سالی که در آن به دنیا آمدنم را عده ای جشن
گرفته بودند . حتماً کلی هلهله سر داده و هورا کشیده بودند . جایی که در آن من از نعمت مدرسه رفتن محروم شدم . مثل خیلی از هم که جای زندگی کردن نبود ، « زرین آباد » سن و سالان دیگرم ….
۶ ـ هنوز زنده اند / نویسنده : محمدعلی غریب شاییان
روزهای آخر تیرماه سال ۶۷ بود. در اردوگاه رامسر به سر می بردم. چندین سال بود که با دانش آموزان ممتاز فرهنگی هنری استان سمنان، روزگار می گذارندم . روزها و ساعت ها به کندی می گذشت. به نظر می آمد این اردو، نسبت به اردوهای قبل فرق می کند. بالاخره آن روز فرا رسید؛ ۲۷ تیرماه! مراسم قبل از ظهر پایان یافته بود . نماز به جماعت خوانده شد . پس از صرف نهار، بچه های هر یک از استان ها به محل استراحت خود رفتند. طبق معمول منتظر اخبار ساعت ۱۴ نیمروز شدیم . از همان لحظات اول صدای گوینده لرزان و غمبار بود . شاید هم نبود و ما تصورمان این گونه بود. قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شده بود.
۷ ـ خاکریز و خاطره / خاطرات جمعی از جهادگران استان کرمان
هشت سال تلاش، هشت سال حماسه و هشت سال دفاع مقدس یاد آور ارزش هایی است که ملت بزرگوار ایران اسلامی در تاریخ گهربار خود به ثبت رساند . ملتی که با جه اد، ایثار ، شهادت و پیروزی در این نبرد ناهمگن به همگان اطمینان داد که هر زمان و هر لحظه ای دستی به نشانه تجاوز و تعدی به س مت مرزهای کشورمان دراز شود ، از پای نمی نشیند و در برابر متجاوزان قد علم کرده و با نثار جان و مال خویش از حیثیت و تمامیت ارضی کشورش دفاع می کند. با آغاز جنگ تحمیلی و تمام عیار عراق بر علیه نهال نوپای انقلاب
اسلامی ملت ایران ، تمامی ارگا ن ها و نهادها در جای جای میهن پهناور اسلامی مان بسیج شدند تا در برابر این تجاوز ایستاده و از سرزمین خود بود که در « جهاد ساز ندگی » دفاع کنند . یکی از این ارگا ن ها؛ نهاد مردمی آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در خرداد ماه ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی (رحمه الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در جهت رسیدگی به وضعیت روستاها و مردم محروم و ستمدیده در نقاط دورافتاد ه کشور راه اندازی شد.
۸ ـ خلیل در آتش / مصاحبه و تدوین : ساسان ناطق
خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی؛ کریم رجب زاده
کریم رجب زاده متولد ۱۳۳۹ ارد بیل ؛ دومی ن فرزند خانواده است . او دور ه ابتدایی را در مدرسه عادل فرزانه ، راهنمایی را در مدرسه شمس حکیمی (ابوذر) و متوسطه را در هنرستان شیخ بهایی اردبیل گذرانده است . وی پس از طی دوره آموزش نظامی ، مدت ی را به عنوان پاسدار خدمت کرده است . خودش در این « پارس آباد » پیمانی در شهر ستان
آن وقت ها منافقین مزارع کشاورزان را آت ش می زدند » : باره می گوید تا به مردم خسارت زده و انقلاب را دچار مشک ل کنند . شب ها با برادران سپاه ی و نیروهای داوطلب در مزارع و نقاط حساس «. نگهبانی می دادیم تا منافقین نتوانند کاری بکنند با اوج گیری شرارت های کومله و دمکرا ت در کردستان…
بازدیدها: 367