هدف مصنف از این کتاب، خلاصه کردن اصول فقه و دوری از اطنابی است که باعث ملالت و خستگی طلاب علوم دینیه درفراگیری اصول فقه می باشد که این اطناب و اطاله کلام در اصول گاهی بی ثمر و بدون فایده می باشد ایشان درمقدمه کتاب می نویسد : کثیرا ماصاحبت العلماء العظام (دامت برکاتهم ) و کانوا یظهرون التنفر و الانزجار من الاطناب فی اصول الفقه وکان یقول بعضهم یا لیت واحدا من الاعاظم (ممن یرجع الیهم ) شمر ذیله لهذا المهم و لخصه و هذبه و خلص طلاب العلوم الدینیه من هذا الضیق و الضنک الذی ابتلو به بسبب اطالته
من با علمای بزرگوار، زیاد مصاحبت کرده ام ودراین مصاحبت ها دائما از طولانی شدن مباحث اصول فقه اظهار تنفر وانزجار می کردند وبعضی از ایشان می گفتند ای کاش یکی از اعاظم (از کسانیکه به آنها رجوع می شود)کمر همت برای این امر مهم ببندد و اصول فقه را برای طلاب علوم دینیه خلاصه وتهذیب کند وآنها را از این تنگی وگرفتاری که به سبب طولانی شدن مباحث اصول فقه به آن مبتلا شده اند رهایی دهد .
ایشان از گستردگی بیهوده علم اصول فقه نالان است و آن را وقت گیری برای طلاب علوم حوزوی می داند.
او معتقد است همین مقدار از علم اصول برای استنباط احکام شرعیه از ادله کفایت می کند کما اینکه خود می فرماید :(فلو انهم اقتصروا الی مقدمیتة المحضه کما هو دأبوا علماءنا السابقین (رضوان اللهعلیهم اجمعین ) لما وقعوا فی ریب وارتیاب و نحن نقتصروا منها علی المباحث اللازمه الخ
« اگر علمای متاخر اکتفا می کردند بر اینکه اصول، مقدمه محض برای استنباط احکام شرعیه است؛ همانطور که روش علمای سابق بر آن بوده است در شک نمی افتادند و ما بر مباحث لازم اکتفا می کنیم» و در صفحه 5 در پاورقی خطاب به علماء و اساتید فن می گوید :
ایها الاساتید الکرام لخصوا الاصول و هذبوها ما استطعتم ان سعیکم عند الله مشکور و علموها الطلاب بالفاظ عذبة غیر مغلقة و مشکلة یجزیکم ربکم جزاء المحسنین
«ای اساتید بزرگوار، تا جایی که می توانید اصول را تلخیص و آن را تهذیب نمایید سعی تان نزد خدا مشکور است و اصول را با الفاظ شیرین غیرپیچیده و غیر مشکل، به طلاب یاد بدهید ، خدا به شما جزای نیکوکاران را عطا فرماید.»
در همین راستا چون ایشان هدفش از این تألیف ، تلخیص و تهذیب اصول بوده است از نقل قیل و قال های مطرح در مباحث دوری کرده و آنچه به نظر خود حقیقت بوده نگاشته است وهمین تلخیص و تهذیب باعث شده تا گاهی مجبور گردد مطلبی دقیق را در عبارات کوتاهی بیان فرماید و این خود باعث می شود تا مخاطب تمام دقتش را برای فهم مطلب به کار گیرد و طبیعتا بهتر است آگاهی و اطلاعی فی الجمله از اقوال داشته باشد
مرحوم عبدخدایی هر مسئله ای که تعرض به آن بی فائده و حتی کم فائده برای استنباط احکام شرعیه می باشد ، نیاورده است و این نشان از تأکیدش بر مقدمی بودن علم اصول بوده است .
همچنین مرحوم آیت اللهتبریزی رحمة الله علیه اختلاط مباحث فلسفی با علم اصول را مضر و بی فائده می شمارد کما اینکه می نویسد (در پاورقی صفحه 5) و تحصیل المقدمات قدصارت صعبة لکثرت ماطول فیها حتی اختلطوا فیها ما لیس منها کالفلسفة الیونانیة التی لا مساس لها بها
بدست آوردن مقدمات (استنباط احکام شرعیه ) به جهت زیاد بودن مشکل شده است مطالب طولانی بی فائده در آن مقدمات (علم اصول) وآمیخته شدن در آن مقدمات ،آنچه را که از آن مقدمات نیست مثل فلسفه یونانی که هیچ احتیاجی به آن برای این مقدمات نیست
خودنیز از ورود به مباحث فلسفی در بیان مسائل علم اصول جلوگیری می کند کما اینکه در بحث متعلق امر می نویسد :والاولی ان لا یختلط هذه المباحث (الفلسفیه ) بمباحث اصول الفقه التی قد عرضت انها قواعد ممهدة لا ستنباط احکام الشرعیه من ادلتها
«و بهتر این است که مختلط نشود(آمیخته نشود) این مباحث فلسفی با مباحث اصول فقهی که شناختیید زیرا آن ها (مباحث اصول فقه) قواعدی است که آماده شده برای استنباط احکام شرعیه از ادله آن ها»
مرحوم آیت الله شیخ غلامحسین تبریزی رحمة الله علیه در مسائل علم اصول در اتخاذ مبنا متکی بر عرف و فطرت است و خصوصا از مثالهای عرفی در مباحث الفاظ بسیار بهره جسته است که یکی از خصوصیات پر فائده این کتاب می باشد و از طریق این امثله و کاربردهای عرفی مبنای خود را در آن مسئله اثبات کرده است
همین اتکاء بر عرف و فطرت و دوری جستن از خلط مباحث فلسفی و اصول باعث شده است که تا در مسائل علم اصول موفق تر بتواند اتخاذ قول نماید .
نکته دیگر اینکه در مباحث این کتاب بیشترین نظر مصنف به کفایة الاصول و نقل نظریات استادش مرحوم آخوند خراسانی رحمة الله علیه و رد آنهاست اگر چه در هنگام نقل نظریه به جهت دوری از اطناب، خلاصه ی قول را مطرح کرده و اشاره ای به صاحب قول نکرده است ولی درعین حال مباحث این کتاب را می توان تا حدودی بیان ساده تر مباحث کفایه و هم چنین نقادی بر صاحب کفایه در جاهایی که مصنف با صاحب کفایه مرحوم آخوند خراسانی رحمة الله علیه اختلاف نظر دارد ، دانست
در پایان ، این گونه به نام کتاب اشاره می کند :قد تمت النسخة الشریفه المسمات بخلاصة الاصول و منه الهدایه وعلیه التکلان
دربرخی از نسخ این کتاب درآخر، اجازه اجتهاد ونقل حدیث وروایت به ایشان توسط آیتاللهالعظمی سید عبدالهادی شیرازی رحمة الله علیهمشاهده می شود البته صفحه قبل تر خود آیتاللهتبریزی رحمة الله علیهمی فرمایند (هذاماتفضل به علینا سیدنا المعظم آیه الله العظمی آقای آقا سید عبد الهادی شیرازی دام ظله ویقرب منه ماسمح به سیدنا المعظم آیه الله العظمی السید محسن الحکیم دامت برکاته ومولاناالمعتمد آیه الله العظمی السید محمود الشاهرودی دام ظله العالی )
آیتالله حاج شیخ غلامحسین تبریزی (عبد خدایی) در سال 1303ق برابر با 1265ش در یکی از روستاهای شبستر تبریز به نام “وایقان” به دنیا آمد. تحصیلات دینی را در مدرسه علمیه طالبیه تبریز آغاز نمود و با شیخ محمد خیابانی هم حجره بود و سطوح عالیه را از آیتالله حاج میرزا ابوالحسن انگجی فراگرفت، سپس عازم نجف شد و در آن دیار با حاج شیخ محمدجواد بلاغی همدوره بود و در فقه از آیتالله سید محمدکاظم یزدی و در اصول از آیتالله آخوند خراسانی و در معارف الهی از آیتالله شریعت اصفهانی بهره برد و با کولهباری از علم و معرفت به تبریز برگشت.
این عالم وارسته در ۲۴ خرداد سال (۱۳۵۹ هـ. ش) برابر با اول شعبان سال ۱۴۰۰ قمری در سن ۹۷ سالگی در اثر سکته و در مشهد مقدس دار فانی را وداع گفت و در حرم ملکوتی حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ در جوار تربت شهید هاشمی نژاد به خاک سپرده شد.
منبع:حوزه
بازدیدها: 140