کلمه ایاب اسم مصدر از ریشه أوب به معناى بازگشت است (فیومى، 1383، ص 28)، و بر این اساس، کلمه مآب نیز که اسم زمان و مکان است، به معناى زمان و مکان بازگشت مى باشد (راغب اصفهانى، 1392، ص 97). به لحاظ معناى اصطلاحى ایاب، یکى از دانشمندان در همین زمینه در خصوص آیه إِلَیْهِ أَدْعُو وَإِلَیْهِ مَآبِ (رعد: 36) اظهار مى دارد: تعبیر الیه المآب به وسایطى اشاره دارد که در مسیر الى اللّه قرار دارند، بنابراین، همه کسانى که در این مسیر قرار مى گیرند، خواه به بالاترین مرحله آن برسند و خواه به مراحل متوسط، یعنى چه خود خدا را ملاقات نمایند و چه وسایط بین راه را، همگى در حال بازگشت به سوى خداوند هستند و مآب آنان به سوى خداوند متعال است (ر.ک: جوادى آملى، 1388، ج 6، ص 376). در حقیقت، همگان در انتهاى مسیر با خداوند متعال مى توانند ملاقات کنند. اما عبارت ملاقات با خدا نیز در این آیه و نظایر آن، مجزا به کار رفته است و ملاقات در آخرت با خداى متعال، همان ملاقات با وجه و تجلّى اکمل خدا مى باشد که به تعبیر فلاسفه، صادر اول نام دارد و در لسان روایات، پیامبر صلى الله علیه و آله و معصومان علیهم السلامهستند؛ چراکه ملاقات با خداى نامتناهى ممکن نیست و آنچه در ملاقات مى توان مشاهده کرد تجلیات اسماء و صفات الهى هستند.
همچنان که در آیه استرجاع با ضمیر مفرد الیه از یکتایى مرجع و مآب آدمى خبر داده است، درحالى که در آیه إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ (غاشیه: 25و26) با ضمیر متکلم مع الغیر الینا از تعدد آن سخن گفته است. این تغایر به معناى تعارض نیست، بلکه راه جمعى دارد و آن اینکه مقصد پایانى خداوند است؛ یعنى الیه راجعون، لیکن به کوشش مجموعه اى از دست اندرکاران اشاره شده است: الینا ایابهم. این معنا را در آیاتى نظیر أَنزَلْنَاه (قدر: 1) و إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ (حجر: 9) هم مى توان دید. به تعبیر دیگر، موجودات امکانى در قیامت به طرف پروردگار رجوع مى کنند، اما همه نقطه به نقطه پایانى راه نمى یابند، بلکه بسیارى به وسایط مى رسند که همان معصومان علیهم السلام و فرشتگان هستند، چنان که همه صادر نخستین نبوده اند (جوادى آملى، 1388، ج 6، ص 384). کلمه حساب از ریشه ح س ب است که این ریشه در معانى مختلف به کار رفته است، اما معناى اصطلاحى آن در اینجا، حساب کردن، شمارش کردن و شماره آوردن است.
همچنان که در برخى آیات قرآن همین معنا اراده شده است؛ مانند فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابا یَسِیرا (انشقاق: 8) که در این آیه، حساب به معناى شمارش کردن مى باشد. البته لغت حساب به معانى دیگرى نظیر کفایت کردن و عذاب نیز به کار رفته است. براى مثال، در آیه وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق: 3) و وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّه بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ (بقره: 206) به معناى کفایت کردن به کار رفته است و در آیه اى مانند وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانا مِنَ السَّمَاء (کهف: 40) واژه حسبان از ریشه موردنظر به معناى عذابى آسمانى به کار رفته است (ر.ک جوادى آملى، 1388، ج 6، ص 377و378). به هر حال، واگذار کردن حساب انسان به دیگران به این معناست که پرونده اعمال انسان براى محاسبه در قیامت به کسى ارجاع شود که آن کس یا آن گروه این محاسبه را انجام دهند (ر.ک: همان، 379). ضمن اینکه منظور از محاسبه اعمال توسط معصومان علیهم السلام ممکن است به این معنا باشد که بندگان به اشاره خدا در نزد امامان حساب و کتاب اعمال و اخلاق و عقایدشان را پس دهند و سپس اذن نهایى ورود به بهشت یا دوزخ را از خدا بگیرند یا اینکه ممکن است به معناى شهادت ائمه علیهم السلام بر اعمال انسان باشد که آنها در محکمه عدل الهى به نفع یا ضرر ما طبق اعمالمان شهادت دهند و شاهدى که به همه اعمال انسان آگاه باشد بى تردید، براساس محاسبه اى که از اعمال دیگران دارد، شهادت مى دهد. در مجموع، مى توان گفت: ایاب و حساب آدمى با کسى بودن، به این معناست که سر و کار رسیدگى به پرونده اعمال انسان با اوست و براى اینکه به حساب اعمالش رسیدگى شود باید نزد او حاضر شده و حساب پس دهد و در مسئله ایاب و حساب انسان، ائمه علیهم السلام به اذن الهى در چنین جایگاهى قرار دارند و در نهایت، باید گفت ممکن است مراد همه اینها باشد (همان، ص 379ـ381).
بازدیدها: 9