پی نوشت ها:
[۱]. واژه «اللهمّ» منادای مفرد معرفه است یای حرف ندائی که از اولش حذف شده، در آخر آن یک میم مشدّده آمد که آن را تبدیل به «اللهمّ» نموده اس»
[۲]. هو موافقه المیل بما یجری علیه و یواجهه، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص: ۱۵۲
[۳]. رِضَا العبد عن اللّه: أن لا یکره ما یجری به قضاؤه، مفردات الفاظ القرآن۳۵۶
[۴] المؤتمّ به، إنسانا کأن یقتدى بقوله أو فعله، أو کتابا، أو غیر ذلک محقّا کان أو مبطلا؛مفردات الفاظ القرآن، ۸۷٫
[۵] مُتَّقِی و تَقِی: هر دو بمعنى تقوى کار و پرهیزکار است. قاموس قران، ج۷، ص: ۲۳۷
[۶] نَقِیٌ أَی نظیف لسان العرب ج۱۵ ۳۳۸
[۷] و الْحُجَّهُ: الدلاله المبیّنه لِلْمَحَجَّه مفردات الفاظ القرآن، ص: ۲۱۹
[۸]فرهنگ ابجدی عربی فارسی متن ۲۷۹
[۹] الصِّدِّیقُ فعیل للمبالغه فی الصدق و یکون الذی یصدق قوله بالعمل مجمع البحرین، ج۵، ص: ۱۹۹
[۱۰] قاموس قران، ج۴، ص: ۷۶
[۱۱] قاموس قران، ج۶، ص: ۹۱
[۱۲] و تَمَامُ الشیء: انتهاؤه إلى حدّ لا یحتاج إلى شیء خارج عنه
[۱۳] کتاب العین، ج۵، ص: ۳۹۴
[۱۴] به وصلت الشیء بغیره وصلا فاتّصل به
[۱۵] لسان العرب، ج۵، ص: ۲۷۵
[۱۶] صلاه مُتَرَادِفَهٌ أی متتابعه مجمع البحرین، ج۵، ص: ۶۳
[۱۷]هو الزیاده على ما هو اللازم المقرّر التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص: ۱۰
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
مشهد الرضا در کلام اهل سنت
علمای اهل سنت در مواضع متعددی به محل دفن امام رضا علیه السلام که مشهد است، اشاره دارند که از آن جمله است:
۱٫ ذهبی: ایشان در تألیفات خود درباره مشهد الرضا چنین اظهار نظر می کند:
- «و لعلی بن موسی مشهدٌ بطوس یقصدونه بالزیاره»[۱]، برای علی بن موسی الرضا علیه السلام بارگاهی است در شهر طوس که مردم برای زیارت ایشان به آنجا می روند.
- «و له مشهدٍ کبیر بطوس یزار»[۲]، برای او بارگاه بزرگی در سرزمین طوس وجود دارد.
- «و مشهد مقصودٌ بالزیاره»[۳ ]. مشهد قصد می شود برای زیارت.
۲٫ ابن عماد حنبلی دمشقی: وی نیز می گوید:
- «و له مشهدٌ کبیر بطوس یزار». [۴] برای او بارگاه بزرگی در سرزمین طوس وجود دارد.
برخورد بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا علیه السلام
برخی از علمای اهل سنت قبر امام رضا علیه السلام را فراوان زیارت می کردند، برای مثال:
۱٫ ابوبکر بن خزیمه (۳۱۱ق) و ابو علی ثقفی (۳۲۸ق):
حاکم نیشابوری می گوید: از محمد بن مؤمل شنیدم: روزی با پیشوای اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و ابو علی ثقفی و دیگر مشایخ خود به زیارت قبر علی بن موسی الرضا به طوس رفتیم؛ در حالی که آنها بسیار به زیارت قبر ایشان می رفتند. محمد بن مومل می گوید: احترام و بزرگداشت و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه نزد قبر علی بن موسی همگی را شگفت زده کرده بود.[۵]
ابن خزیمه نزد اهل سنت جایگاه ویژه ای دارد؛ به گونه ی که از ابن خزیمه «شیخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه، فقیه، بی نظیر، زنده کننده سنت رسول الله»، تعبیر کرده اند و او در علم حدیث و فقه و اتقان ضرب المثل است.[۶]
در مورد ابو علی ثقفی نیز ـ که از نوادگان حجاج بن یوسف است ـ تعابیری چون: «امام، محدث، فقیه، علامه، شیخ خراسان، مدرس فقه شافعی در خراسان، امام در اکثر علوم شرعی، حجت خدا بر خلق در دوران خودش»[۷] به کار رفته که نشان دهنده اهمیت و جایگاه این شخصیت نزد عامه است.
۲٫ ابن حبّان بُستی (۳۵۴ق):
«علی بن موسی الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. اگر از وی روایتی شود، واجب است حدیثش معتبر شناخته شود…. . من به دفعات قبر یشان را زیارت کرده ام. زمانی که در طوس بودم، هر مشکلی برایم رخ می داد، قبر علی بن موسی الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زیارت می کردم و برای برطرف شدن مشکلم دعا می کردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل می شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش ـ که درود خدا بر او اهل بیتش باد ـ بمیراند».[۸]
ابن حبان بستی نیز نزد اهل سنت جایگاه والایی دارد؛ به گونه ای که از وی به «امام، علامه، حافظ، شیخ خراسان، یکی از استوانه های علم در فقه و لغت و حدیث، و از عقلای رجال» تعبیر کرده اند.[۹]
این جملات حاکی از نفوذ معنوی امام رضا علیه السلام بر قلوب است و پس از گذشت سالیان از شهادت ایشان، قبر و بارگاه ملکوتی ایشان مورد توجه خاص و عام است و کسانی چون ابن خزیمه و ابن حبان علاوه بر زیارت قبر امام رضا علیه السلام به ایشان متوسل می شدند و برای رفع مشکلات مادی و معنوی خود به این مکان مقدس پناه می بردند.
[۱] . سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله ، بیروت، لبنان، چاپ یازدهم ۱۴۱۷ق، ج۹، ۳۹۳٫
[۲] . العبر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج۱، ص۲۶۶٫
[۳] . تاریخ الاسلام، حوادث، ۲۰۱ تا۲۱۰، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، چاپ اول ۱۴۲۰ق، ص۲۷۲٫
[۴] . شذارت الذهب، دار بن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۴٫
[۵] . تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۷، ۳۳۹٫
[۶] . سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج۱۴، ص۳۶۵و۳۷۷٫
[۷] . سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۲۸۰ـ۲۸۲٫
[۸] . کتاب الثقات، ابن حبان بستی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۷۵٫
[۹] . سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۹۲؛ النجوم الزاهره، ابن تغری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۳۴۲؛ الوافی بالوفیات، صفدی، جمعی از مستشرقین، بی تا، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۱۷؛ الطبقات الشافعیه، سبکی، دار احیاء الکتب العربیه، بیروت، لبنان، بی تا، ج۳، ص۱۳۱؛ الانساب، سمعانی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۲۰۹٫
منابع:
برگرفته از مقاله کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت، پدید آورنده: محسن طبسی، سایت حوزه
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
عنایات امام رضا علیه السلام به علما و بزرگان
اعطاء حقیقت علم به علامه حسن زاده آملی:
آیت الله حسن زاده می گوید(۱): در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف و تهجد، عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا -علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء- نائل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام) مشرف شوم، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا -روحى لتربه الفداء و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که: بنوش، امام خم شد و من زیانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که:
دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادند
و اندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قـــــدر که این تازه بـــــراتم دادند
ضمانت چشم علامه توسط امام رضا علیه السلام
علامه نقل کرده اند(۲): اینجانب بنا بر فرموده شیخ الرئیس که فرمود: «از عوامل ضعف بینایى چشم، خوابیدن با شکم سیر است و لازم است بین غذاى شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقیّد بودم شام را سر شب صرف کنم تا فاصله مورد نظر شیخ را مراعات کرده باشم که مبادا خداى نکرده چشمم که یکى از مهم ترین سرمایه هاى کسب دانش و پیمودن راه کمال است ضرر ببیند و این امر سبب شود که از تحصیل علم و کمال باز بمانم (یا در شب حتى الامکان از خوردن غذا خوددارى کنم.)
ولى با این همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه ۲۹ جمادى الاولی ۱۴۰۵ قمرى برابر با اول اسفند ۱۳۶۳) شامم به تأخیر افتاد و متأسفانه بعد از شام خواب شدیدى بر من عارض شد.
براى این که فرموده شیخ را عمل کرده باشم، بلند شدم و شروع کردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خوددارى کنم، لذا خوابیدم.
خواب شیرین بود و رؤیاى شیرین تر که به زیارت حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا (علیه السلام) تشرف حاصل کردم. در ابتدا به اشاره تفهیم فرمودند که: چرا کمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ و پس از آن به عبارت صریح به من فرمودند: این قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى کنیم… الحمد لله که از این بشارت آن ولى الله اعظم که به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است که هر دو کریمه من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است، چنان که مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم و هستیم.
و آن حضرت فرمود: چرا کمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ شاید علتش این بود که در آن اوان، بر اثر تراکم اشتغال درس و بحث و تصنیف و تصحیح، مدتى به زیارت حضرت بى بى… فاطمه معصومه (علیها السلام) خواهر آن جناب توفیق نیافتم و تشرف حاصل نکردم. شگفت این که در آن شب اصلا اندیشه آن جناب در خاطرم نبود.
دو مکاشفه علامه طباطبایی در سایه الطاف امام رضا علیه السلام
مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی می فرمودند(۱): در حرم امام هشتم حضرت رضا علیه السلام، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمه الله علیه گرفتار شده بودیم. لذا در آن ایام و در همان ملاقات با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا علیه السلام به ایشان داشته اند، مطلبی را بیان فرمایند. مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آن که ایشان را به حق امام (علیه السلام) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت داشته اند بیان می کنم؛ اول این که:
- مدتی است که نمی توانم بخوابم چون می بینم تمام اشیاء اطراف مشغول به ذکر پروردگار هستند در نتیجه حیا می کنم بخوابم (یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض). (۳)
کم ز خروسی مباش
مشت پری بیش نیست
از دل شـب تـا سـحر
خـدا خـدا می کـند
- وقتی نماز می خوانم یک «سید محمد حسین» دیگری در عالم بالا نظاره گر به نمازم در پایین است (این است معنای الصلاه معراج المؤمن) (۴)
آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۵)
یکی از اعضای دفتر ایشان نقل کردند:
در یکی از سفرهای آقا به مشهد مقدس همراه آقا بودم. بعضی از آقایان طلاب و فضلای مشهد از آقای گلپایگانی درخواست شهریه کردند. ایشان فرمودند: «من فعلاً ندارم مهمان حضرت رضا علیه السلام هستم اگر از طرف حضرت تفضّلی بشود من شهریه خواهم داد.»
سه روز بعد از این تقاضا اکثر خدمه حضرت رضا علیه السلام برای عرض ادب به حضور ایشان شرفیاب شدند، بعد از آنکه از خدمت آقا مرخص شدند، یک جوانی که لباس خدمه حضرت رضا علیه السلام در تنش بود، بسته ای که در روزنامه پیچیده بود آورد و گذاشت نزدیک آقا و رفت.
ما خیال کردیم که شاید مواد منفجره باشد، لذا من بسته را برداشتم و به کناری پرت کردم. که روزنامه پاره شد و مقدار زیادی پول از داخل آن به بیرون پخش شد.
آقا خودشان بلند شدند و در حالیکه گریه می کردند خودشان پولها را جمع کردند، این مبلغ مقدار کل شهریه مشهد بود که ایشان پرداخت نمودند.
همچنین ایشان در تابستان سال ۱۳۶۸ شمسی که مشهد مشرف بودند. معمولاً هر روز به حرم مشرف می شدند و گاهی در وقت شست و شو که حرم خلوت بود به حرم مشرف می شدند.
روزهای آخر به خاطر خستگی اصلاً صبح تصمیم به حرم رفتن نداشتند اما از آستان قدس رضوی زنگ می زنند و کسب اطلاع می کنند و مجدداً سر کشیک که از نیکان بود و با ائمه طاهرین علیهم السلام ارتباطاتی داشت، تماس می گیرد که «مشغول شست و شو هستیم، آقا تشریف بیاورند.»
اتفاقاً راننده آقا نبود و نیم ساعت طول می کشد. مجدداً زنگ می زنند که «اگر آقا تا یک ساعت دیگر هم تشریف بیاورند، حرم خلوت است.» اتفاقاً باز وسیله رفتن آماده نمی شود. باز زنگ می زنند که خدمت آقا عرض کنید: «اصرار من بی جهت نیست و از ناحیه حضرت (علیه السلام) امر شده است که شما را برای زیارت امروز دعوت کنم!»
بالاخره آقا مشرف می شوند در بازگشت از مشهد آقا این جریان را نقل کرده و فرمودند: «و اما بنعمه ربک فحدّث»
عاشق امام رضا علیه السلام
آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی فرموده بودند:
من در زمان حاج شیخ (حائری) به مشهد نرفته بودم. از استادم اجازه خواستم که به مشهد مقدس مشرف شوم، ایشان فرمودند: «تصور می کنم اگر مشرف شوید شاید نیازمند شوی و آن استغنائی که برای شما در این مرحله لازم است از دست بدهی.»
به مرحوم حاج شیخ عرض کردم اینطور نیست. دو قطعه فرش که از ارث پدرم بوده است، فروخته ام و حدود ۲۵ تومان پول دارم. (واقعاً ایشان چنان عشق و علاقه ای به امام رضا علیه السلام داشتند که حاضر بودند تمام سرمایه خویش را صرف زیارت حضرت رضا علیه السلام کنند.)
عازم مشهد شدم اول به تهران رفتم و در مدرسه مروی ساکن شدم در آن زمان دولت پهلوی عمامه از سر طلاب برمی داشتند و اجازه نمی دادند کسی بدون مجوز عمامه داشته باشد.
مگر اینکه از مدرسین حوزه علمیه باشد، در آن صورت جواز عمامه گذشتن به آنها می دادند. به تهران که رفتم جواز عمامه ام را فراموش کرده بودم ببرم.
رفتم خدمت حاج آقا روح الله (آقای خمینی) و جواز عمامه ایشان را گرفتم و به مشهد مشرف شدم و در آن سفر توجهات زیادی از حضرت مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام به من شد.»
…
در آن زمان (قبل از انقلاب) مردها و خانم ها در داخل حرم با هم مخلوط بودند. روی این جهت نتوانستم به کنار ضریح مطهر مشرف شوم. به حضرت عرض کردم: که من هم دوست دارم ضریح مبارک را زیارت کنم ولی به علت دوری از گناه و مخلوط شدن با نامحرمان نمی توانم ضریح مطهر را زیارت کنم، اگر شما صلاح می دانید، عنایت کنید که من بتوانم ضریح مطهر را زیارت کنم، و دوست دارم شبی را کنار ضریح شما باشم.
جای نماز من در بالا سر بود، مشغول نماز بودم و شب سردی بود، و معمول بود که شبها مردم را بیرون می کردند و درها را می بستند. طبق معمول اول شب همه را از حرم بیرون کردند ولی کسی متعرض من نشد، درهای حرم را بستند.
من داخل حرم کنار ضریح ماندم و تا صبح در آنجا تنها بودم. وقتی که درب حرم را باز کردند سر کشیک اول آمد، دید که من داخل حرم مشغول زیارت هستم.
با تعجب پرسید شما چه وقت آمدید، گفتم: از اول شب اینجا هستم. پرسید: رمز شب را دارید؟
گفتم خیر، پرسید: با اجازه چه کسی آمدید؟
اشاره به قبر حضرت کردم که با اجازه ایشان من اینجا ماندم. سپس با تعجب گفت: من چهل سال در این مکان شریف خادم هستم و تا به حال چنین اتفاقی رخ نداده است.
شما از درب دیگر خارج شوید برای تجدید وضو و با جمعیت وارد شوید که اگر این قضیه معلوم شود برای همه ما مسؤلیت دارد.»
جالب اینکه ایشان فرموده بودند: « با اینکه آن شب، شب زمستانی بود و شب بلند بود و من قبل از غروب داخل حرم آمده بودم تا وقت صبح آنجا بودم ولی احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم.»
باز فرموده بودند: «در آن شب هر حاجتی که خواستم برآورده شد.»
عنایت رضوی در تولد آیت الله جوادی آملی (۶)
پدر و جد آیت الله عبدالله جوادی آملی، میرزا ابوالحسن و ملا فتح الله از مبلغین اسلام وارادتمندان به آستان ولایت بودهاند. فرزندانی که خدا به پدر استاد عطا میکرده است، معمولاً زنده نمیماندند.
پیش از تولّد استاد، یکی از بستگان در عالم رؤیا میبیند که شخصی عصایی به دست پدر استاد میدهد و او آن را به دست گرفت. این رؤیا را چنین تعبیر کردند که خداوند به میرزا ابوالحسن، پسری عطا خواهد کرد که زنده میماند و عصای دست پدر خواهد شد. از این رو، پدر و مادر نذر کردند اگر خدا به آنها پسری داد، او را به مشهد امام رضا علیه السلام ببرند؛ و این گونه، استاد جوادی آملی متولّد شد.
ماجرای تشرف آیت الله بهاءالدینی محضر امام رضا علیه السلام (۷)
روزی یکی از نزدیکان مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی که مورد اطمینان است، نقل کرد که: خدمت آقا بودم، صحبت از مسافرت و زیارت وجود مقدس امام رضا (علیه السلام) شد. گفتم چه خوب بود می رفتیم مشهد! آقا فرمود: برویم. گفتم: چه وقت؟ فرمود: الان.
عبا و عصای آقا را آوردم – مهیای سفر شدیم، ناگاه یادم آمد که هیچ پول ندارم – با خود گفتم: نکند آقا هم پول نداشته باشد. به خود گفتم بهتر است ماجرا را به آقا بگویم. عرض کردم آقا من هیچ پول ندارم، فرمود من هم ندارم، گفتم پس چه کار کنیم؟ فرمود: برویم. بدون پول حرکت کردیم از حسینیه آقا پیاده آمدیم تا سر خیابان، منتظر ماندیم ناگهان دیدیم از آخر خیابان چهارمردان جوانی با دوچرخه به سرعت می آید.
وقتی نزدیک آمد، ایستاد و کیسه ای پول به آقا داد و گفت: آقا این پول مال شماست، آقا بدون اینکه چیزی به او بگوید، خطاب به من فرمود: فلانی بگیر و برویم.
این توکل به خدا که او در همه حال ناظر حالات و نیازهای مادی و معنوی بنده خود است و او رزاق همگان است، در همه انسانها یافت نمی شود و کمتر کسی است که تا این قدر متوکل علی الله باشد. ولی مردان خدا در همه امور زندگی خود، به مقام معیت با خدا رسیده اند و در امور مادی و زندگی خود هیچگونه دغدغه خاطر ندارند و همیشه خود را در محضر او می بینند و او را ناظر و رازق می بینند و به این معارف یقین دارند.
پی نوشت ها:
(۱) گروه دین و اندیشه تبیان، به نقل از عیون مسائل نفس، ج۲
(۲) فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی
(۳) سوره جمعه، آیه ۱
(۴) بیان مرحوم مجلسى رحمه اللّه در: بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۲۴۷ و ۳۰۳؛ و ج ۸۱، ص ۳۵۵
(۵) نوری از ملکوت، سیره و کرامات آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی
(۶) سایت تبیان
(۷) سایت آیت الله مبشر کاشانی
منبع:
- جلوه هایی از توسل علما به امام رضا علیه السلام و عنایات آن حضرت به ایشان
- عنایات رضوی به علامه طباطبایی
- سایت تبیان
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
درمانگاهی به اسم امام رضا علیه السلام در کشوری مسیحی
درست از زمانی که از دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان متخصص پوست دانش آموخته شد تا کنون دغدغه جانبازان شیمیایی و تاول های دردناک آن ها، درد مردم غیرنظامی مناطق مرزی که بی رحمانه مورد حمله شیمیایی بعثی ها قرار گرفتند، فراگیری بیماری سالک در بین مردم داغدیده از زلزله بم و حتی بیماران ایدزی آن سوی دنیا در آفریقا یک لحظه رهایش نکرده است. به دلیل منشاء خدمات خیر در بروندی کشوری مسیحی نشین در مرکز آفریقا بنا به در خواست او و به پاس خدماتش درمانگاهی در این کشور به نام امام رضا علیه السلام نام گذاری شده است. دکتر سید ناصر عمادی در سال ۱۳۸۳ از دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان متخصص پوست دانش آموخته می شود و درهمان سال بورد تخصصی خود را دریافت می کند . وی یک سال بعد وارد فعالیت های جهادی می شود.
این پزشک تهرانی درباره فعالیت های خود که در سه محور انجام شده است می گوید: محور اصلی فعالیت های من از زمانی آغاز شد که در جبهه شاهد ضایعات پوستی و تاول بدن جانبازان شیمیایی کشور و تحمل درد و رنج آن ها بودم ، بر این اساس از سال ۸۴ بیشتر فعالیتم را بر روی عوارض دیررس گاز خردل در جانبازانی که در دوران جنگ شیمیایی شده بودند متمرکز کردم . از این رو در تهران و روستاها و شهرهای مرزی کشور از جمله در کرمانشاه ، آذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا می کردم و علاوه بر جانبازان جنگ از پوست غیرنظامی هایی که شیمیایی شده بودند نمونه برداری می کردم تا راهی برای کمک به آن ها پیدا کنم. ضمن آن که درباره اتفاقاتی که طی ۸ سال جنگ در ایران رخ داده بود مقالاتی با مستندات علمی در ژورنال های آمریکایی، اروپایی و انگلیسی منتشر و از این طریق از جانبازان شیمیایی دفاع کردم.
مرحله بعدی فعالیت های دکتر عمادی با بروز زلزله بم در سال ۸۲ آغاز می شود. وی درباره این بخش از فعالیت هایش توضیح می دهد: بعد از زلزله سال ۸۲ بم ، بیماری سالک در این شهر شایع شده بود. آن زمان به مدت یک سال و نیم برای کمک به بیمارانی که مشکل سالک داشتند در بم ماندم و به درمان آنها پرداختم . حدود ۲۰ هزار نفر از جمعیت ۵۰ هزار نفری بم سالک داشتند. حتی برای دانشجویان جلسات آموزشی گذاشتم و یا با حضور در مدارس و تهیه اسلایدهای آموزشی برای دانش آموزان راه مبارزه با سالک را آموزش دادم و از آنجا که بیماری سالک بیماری مشترک در افغانستان هم بود مدتی نیز در افغانستان به درمان بیماری و حتی آموزش پزشکان افغانی مشغول شدم.
عمادی در بخش دیگری از فعالیت های انسان دوستانه خود به قلب آفریقا و پایتخت کشور بروندی سفر می کند. وی می گوید: از سال ۸۷ تا کنون در هر سال ۳-۲ماه برای اقدامات داوطلبانه و کمک به بیماران ایدزی و یا آن هایی که مشکل پوستی دارند به کشورهای آفریقایی سفر می کنم البته بدون دریافت حقوق.
این پزشک جهادی ازخاطره شیرینی می گوید که به واسطه قدردانی از زحمات او منجر به نام گذاری یک درمانگاه تخصصی پوست در آفریقا به نام مبارک امام رضا علیه السلام شده است. عمادی می گوید: حدود ۶ ماه پیش و در پایان ماموریت به کشور بروندی، به واسطه اقدامات تاثیرگذاری که در بحث آموزش و درمان انجام شده بود مبلغ چشمگیری به بنده پیشنهاد شد، اما من آن را نپذیرفتم و در ازای آن درخواست کردم اجازه بدهند تابلوی درمانگاه به نام امام رضا علیه السلام در این کشور که کشوری مسیحی نشین در مرکز آفریقاست نصب شود. وزیر بهداشت این کشور در پایان ماموریت درخواست بنده را پذیرفت و تابلوی درمانگاه امام رضا علیه السلام به همراه پرچم جمهوری اسلامی ایران طی مراسمی ویژه در کلینیک پوست بزرگترین بیمارستان آن کشور نصب شد.
عمادی البته در داخل کشور نیز لحظه ای آرام و قرار ندارد. او می گوید: در هر ماه یک یا دو روز به روستاهای مناطق محروم کشور سر می زنم و کار درمان و ویزیت بیماران را انجام می دهم. کاری که دو روز پیش نیز انجام دادم و به روستاهایی در استان مازندران و سمنان سر زدم و حدود ۴۰۰ بیمار را ویزیت کردم. این پزشک متعهد و متاهل که هم اکنون استادیار دانشگاه تهران است با بیان این که من هر چه دارم از کشورم است خاطرنشان می کند: اگر چه عدم حضور من در منزل برای اعضای خانواده ام ایجاد مشکل می کند اما آن ها با من همکاری دارند و پذیرفته اند که گاهی در کنارشان نباشم. وی می افزاید: در شرایطی که جامعه به خدمات پزشکان نیاز دارد نمی توانیم فقط به خودمان بیندیشیم چرا که نیازهای جامعه هم در کنار نیازهای خانواده دارای اهمیت هستند.
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
موقعیت امام رضا علیه السلام در مدینه
مدت امامت حضرت رضا علیه السلام حدود ۲۰ سال طول کشید که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
امام رضا علیه السلام در مدینه پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفتند و به رسیدگی امور پرداختند. سپس شاگردان پدر را به دور خود جمع کردند و به تدریس و تکمیل حوزه ی علمیه ی جدشان امام صادق علیه السلام پرداختند و در این راستا گامهای استواری برداشتند.
موقعیت امام رضا علیه السلام در مدینه، همه ی علما و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع قرار داد. مردم در همه ی شؤون مادی و معنوی، ایشان را مرجع و پناهگاه خود می دانستند و نور وجود ایشان چون خورشیدی بر قلبها می تابید و روشنی بخش افکار تاریک بود. آن حضرت برای رفع مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم، در همه ی امور دخالت می کردند و در متن جامعه قرار داشتند و در امور و مسایل مختلف اجتماعی، هرگز لحظه ای بیتفاوت نبودند؛ به ویژه در دو بعد فرهنگی و سیاسی، تلاش فراوانی داشتند.
بنا به روایت حاکم نیشابوری، امام رضا علیه السلام در حالی که جوانی بیست و چند ساله بود در مسجد نبوی به افتا مشغول بود! چنان که طبرسی از ابوالصلت هروی نقل کرده که امام رضا علیه السلام می فرمود:
«من در روضه منوّره نبوی می نشستم در حالی که علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند، و هنگامی که یکی از آنان در پاسخ مسئله ای درمی ماند همگی آنان، افراد را به نزد من می فرستادند و من پاسخ گوی مسائل آنان بودم.»[۱]
همچنین آن بزرگوار در گفتگویی با مأمون در خراسان فرمودند:
این که من در اینجا (خراسان) ولیعهد شده ام، از نظر من هیچ گونه بر موقعیت من افزوده نشده است. من در مدینه در موقعیتی بودم که نامه ام به مشرق و مغرب میرفت. بر مرکب خود سوار می شدم و در راه های مدینه عبور می کردم. هیچ کس در آن جا عزیزتر از من نبود و هر کسی حاجتی داشت، آن را از من می طلبید و تا حد توان نیازهای نیازمندان را تأمین می کردم.[۲]
این گفتارهای امام رضا علیه السلام نشان از موقعیت بالای آن حضرت در مدینه است.
پی نوشت ها:
[۱]. فضل بن الحسن الطبرسی، اعلام الوری، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۷ ق، ج ۲، ص ۶۴ / مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۰، ح ۱۷٫
[۲]. عیون الاخبار،ج۲،ص۱۵۵٫
________________________________________________________________________________________________________________________________
فضایل امام رضا علیه السلام از نگاه مامون
مأمون خلیفه ی عباسی برتری و موقعیت عالی امام رضا علیه السلام را در چندین فرصت بیان کرده که به شرح زیر است:
مورد اول:
او به فضل بن سهل و برادرش گفت: من کسی را فاضلتر از این مرد (یعنی امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام) در روی زمین نمی شناسم [اعیان الشعه،ج۴،ص۱۳۳] .
بر طبق این بیانیه ی مأمون، امام داناترین و افضلترین عالم در جهان در همهی علوم و دانشها بود.
مورد دوم:
او در نامه ای خطاب به عباسیان که از وی رنجیده بودند وقتی که قصد داشت مقام خلافت را به امام بسپارد، می گوید: «مأمون بیعت وفاداری با او (امام رضا علیهالسلام) نکرد مگر در کار او مشاهده کرد و فهمید که هیچ کس در روی زمین شایسته تر از او در پاکی، استوارتر از او در تقوا، دیندارتر از او در دین، زاهدتر از او در ترک دنیا، آزادتر از او در وجود، بشاش تر از او در معاشرت با عامه و خاصه، و ثابتتر از او در اصل دین وجود ندارد. بیعت با او خشنودی خدا را تأیید می کند.» [بحارالانوار،ج۱۲،ص۶۳] .
این کلمات مخصوصا بعضی از صفات عالی را که در امام رضا علیه السلام بود و او را از بقیه ی مردم ممتاز می کرد، بیان می کند. این صفات عالی به شرح زیر است:
الف. امام خالصترین مردم در شایستگی و دانش بود.
ب. او با تقواترین فرد در روی زمین بود.
ج. او زاهدترین فرد در ترک لذایذ و تزیینات زندگی بود.
د. او بخشندهترین فرد نسبت به محرومین بود.
ه. برگزیدگان توده ی مردم اعتراف داشتند که او شایسته ترین شخص بود و اینکه هیچ کس فضایلی شبیه به فضایل او نداشت.
و. او استوارترین فرد در اصول دین بود، زیرا از سرزنش سرزنش کنندگان دربارهی خدا نمیهراسید.
ز. بیعت مأمون با او خشنودی خدای تبارک و تعالی را تأیید می کند.
مورد سوم:
در سندی که درباره ی بیعت امام رضا علیه السلام با مأمون می باشد آمده است: «مأمون بعد از درخواست از خدا و سعی و تفحص و کوشش در قضای حق او در میان عباد و بلادش، در این دو خانواده (یعنی خانوادهی عباسی و خانواده ی علوی) علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی ابن ابیطالب را برگزید که او را فضل تمام و علم مالاکلام بود و ورع ظاهر و زهد خالص داشت و تخلیه از دنیا و انزوا از مردم، و همه کس یکدل و یکزبانند که در اوست کلمه ی جامعه که روز به روز به ظهور می آید، و پیوسته از او فضل بی منتها به حصول می رسد. پس عقد کرد از برای او به عهد و خلافت که پس از وی ولیعهدش باشد.» [کشف الغمه،ج۳،ص۱۲۵] .
این کلمات، ستایش صفات شریفی است که امام رضا علیهالسلام را بر بقیه ی علویان و خاندان عباسی ممتاز کرده است. این صفات به شرح زیر است:
۱٫ فضایل درخشان و دانش آشکار.
۲٫ ترک آنچه خدای متعال منع کرده است.
۳٫ او هرگز کسی را گمراه نکرد زیرا خود منبع خوبی و رحمت برای بشر بود.
۴٫ تارک دنیا بود.
۵٫ مسلمانان متفقا با او موافق بودند.
مأمون فهمید که امام این فضایل عالی را دارد و به همین جهت اصرار داشت بر تعیین امام بر جانشینی خودش، درست همان طوری که در جملات بالا گفته است.
منبع: پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام (جلد اول)، محمدباقر شریف القرشی، سید محمد صالحی، دارالکتب اسلامیه، صص۹۶-۹۸٫
سبک زندگی امام رضا علیه السلام (روش زندگی و رفتار با مردم)
برخی از ویژگیهای شخصی امام رضا علیه السلام و رفتارهای ایشان با مردم عبارتند از:
- امام رضا علیه السلام به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بود و بدینسبب دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود.
- او شبیهترین مردم به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. رفتاری پیامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام میشد.
- کسی را با عمل و سخن خود نمیآزرد.
- تا حرف مخاطب تمام نمیشد، سخنش را قطع نمیکرد.
- هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمیگرداند.
- در حضور میهمان به پشتی تکیه نمیداد.
- پیش روی کسی پای خود را دراز نمیکرد.
- هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مینشست و غذا میخورد.
- شبها کم میخوابید و قرآن میخواند.
- بیشتر اوقات از اول شب تا صبح شبزندهداری میکرد.
- هر سه روز یکبار قرآن را ختم و در آیات آن تفکر میکرد.
- کسی عالمتر و پرهیزکارتر از او نبود.
- در همه وقت ذکر خدا میگفت.
- بسیار روزه میگرفت.
- هر ماه ۳روز حتما روزه بود.
- در نهان به ویژه شبهای تاریک، بسیار به مردم احسان میکرد و صدقه میداد.
- کسی که از او تقاضایی داشت، اگر میتوانست بیدرنگ آن را بر میآورد تا مبادا از آن بینیاز گردد و فرصت از دست برود.
- با مردم به نرمی سخن میگفت.
- هیچگاه با سخنش کسی را نمیآزارد.
- امام علیه السلام در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پلاسی مینشست.
- نظافت را در هر حال رعایت میکرد و عطر و بخور بسیار به کار میبرد.
- عادتا جامه ارزان و خشن میپوشید ولی در مجالس و ملاقاتها و پذیراییها لباس فاخر بر تن میکرد.
- غذا را آهسته و اندک میخورد و سفرهاش رنگین نبود.
- قبل از غذا دستها را میشست.
- چون صبح اول وقت نماز میگزارد تا بر آمدن آفتاب در سجده میماند.
- سپس با مردم مینشست و سخن میگفت، یا سوار میشد و بیرون میرفت.
- در هر فرصت مقتضی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه میکرد.
- برای خنثیکردن توطئههای مأمون و اطرافیان او مراقبتی هوشیارانه داشت.
- به طور کلی او دارای شخصیتی یگانه و صفاتی ویژه بود.
- و از نظر شیعه امامیه آن حضرت دارای ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.
- یاسر خادم گوید: امامرضا علیه السلام حتی در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرد و چیزی از حقوق آنان فرو گذارد.
- امام به خادمان خود میگفت اگر که مشغول خوردن طعام هستید و مرا بالای سر خود ایستاده دیدید مبادا از جای خود برخیزید مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشید.
- گاهی امام خادمش را صدا میزد به او میگفتند مشغول خوردن غذاست. امام میفرمود بگذارید غذایش تمام شود.
منبع: نگاهی به شیوه زندگی و سلوک دینی امامرضا علیه السلام ، نویسنده : دکتر مرضیه محمدزاده
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
سبک زندگی امام رضا علیه السلام (زهد و پرهیزکاری)
در روزگار امامرضا علیه السلام تعالیم صوفیه در خراسان و دیگر ایالات رواج یافته و جمعی از مشایخ همچون شقیق بلخی(م۱۹۴ق) شاگرد ابراهیم ادهم، مریدانی را در حلقه صحبت خود میپرورد و با مفاهیمی همچون زهد، پرهیز از دنیا، قناعت و زندگی سخت آشنا میساخت.
هنگام حضور امام در خراسان، گروهی از صوفیه نزد آن حضرت رفتند و گفتند انتخاب ایشان به عنوان فردی از اهل بیت به ولایت امر و امامت امت از سوی مأمون انتخابی شایسته بوده است؛ زیرا امت نیازمند کسی است که غذای ناگوار بخورد، لباس درشت بپوشد، الاغ سوار شود و به عیادت مریض برود. اما امام که زهد را در این ظواهر نمیدید، فرمود: یوسف پیامبر قبای دیبای زربافت میپوشید و بر اریکه فرعونی تکیه میکرد و فرمان میراند. خواسته واقعی از امام و رهبر، قسط و عدل است و اینکه در گفتار صادق و در حکومت دادگر باشد و چون وعدهای کند، وفا نماید. راستی که خدای تعالی لباس و خوراکی را حرام نکرده است.
آنگاه امام آیه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت فرمود که: ای پیامبر بگو زیورهایی را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است.
گفته شده است معروف کرخی(م۲۰۰ق) از مشاهیر صوفیه از موالی امامرضا علیه السلام بود و به دعوت آن حضرت از آیین مسیحی به دین اسلام گروید و پس از آن پیوسته در خدمت آن حضرت بود.
امام علیه السلام به رفتار یاران و غلامانش توجه داشت و در اصلاح خطاهای آنان میکوشید. روزی غلامش میوهای را نیمخورده به دور انداخت. امام فرمود: سبحانالله! اگر شما از این میوه بینیاز هستی چه بسا افرادی که به آن نیازمندند. آن را به نیازمندان بدهید.
امام رضا علیه السلام دنیای فریبنده و پرتجمل را به چیزی نمیگرفت. هنگامی که در خراسان بود، در روز عرفه همه مال خود را در میان مردم قسمت کرد. چون فضل بنسهل گفت، این زیانکاری است، امام فرمود: بلکه عین غنیمت است.
امام رضا علیه السلام پیوسته یاد آخرت را در دل خویش زنده میداشت. چون از امام پرسیدند: چگونه صبح کردی؟ فرمود: با عمر کاسته و کردار ثبت شده و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است و ندانیم با ما چه شود.
امامرضا علیه السلام میهمان را به کار وانمیداشت و به علاوه به بهترین گونه در احترام او میکوشید. یکبار برای آوردن احمدبن محمد بزنطی، از یاران خاص خود مرکب خویش را فرستاد. چون بزنطی آمد، تا پاسی از شب را با امام گذراند و از امام پرسش میکرد و امام جواب میگفت. سپس هنگام خواب، امام فرمود تا رختخواب خویش را برایش پهن کردند. امام که احساس کرد بزنطی گمانهایی در سر میپرورد، به وی فرمود که مبادا این کارها را مایه فخر و مباهات خود قرار دهی؛ برای خدا تواضع کن تا خدا مقامت را بلند گرداند.
منبع: نگاهی به شیوه زندگی و سلوک دینی امامرضا علیه السلام ، مرضیه محمدزاده