منبر پیشنهادی با موضوع معرفت-ویژه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
معرفت به اهل بیت علیهم السلام – تنظیم: عباس خاتم پور
وقتی عثمان کشـته شـد و مـردم با امیر مؤمنان علی علیه السلام بیعت کردند، مردی به نام حبیب بن منتجب از طرف عثمان والی یکی از شهرهای اطراف یمن بود. حضرت امیرالمومنین عیله السلام او را ابقا کرد و نامه ای برای او نوشت: شـما را بر کسـانی که قبلا والی بودی، ابقا کردم. بـه کار خویش ادامه بـده، ده نفـر از میان مردم شـهر برایم بفرسـت که از عقلا و فصحای آنها و مورد اطمینان مردم باشـند، از بین کسـانی که در یاری رساندن محکمند؛ از اهل فهم و شـجاعتند، آگاه به خداوند، دانای به دینشان و آگاه به حقوق و وظایف خویش و دارای رأی نیکو هسـتند.
والی یمن صد نفر انتخاب نمود، آنگاه از صد نفر هفتاد نفر را انتخاب کرد، آنگاه از بین هفتاد، ده نفر را انتخاب کرد. پس از انتخاب ده نفر، به سرعت آنها را برای اعلام وفاداری و یاری علی علیه السلام راهی کوفه کرد.
وقتی این ده نفر به محضر امیرالمؤمنین آمدند، یک نفر را به عنوان نماینده جلو فرستادند. آن شخص جلو رفت و در پیشگاه حضرت ایستاد و گفت:
سلام بر تو ای پیشـوای عادل! و ماه شب چهارده و شیرژیان قهرمان دلاور و تکسـوار بزرگ میدان نبرد و کسـی که خدا او را بر تمام مردم جز نبی صلی الله علیه وآله وسلم برتری داد! درود بر شما و آل بزرگوارت باد. شهادت میدهم که به راسـتی و به حق و حقیقت تو امیر تمام مؤمنان هسـتی. به راسـتی تو وصی رسـول خدا و خلیفه بعد از او هسـتی و وارث علم او می باشی. از رحمت خداوند دور است کسی که حق تو و مقام و منزلت تو را انکار کند. صبح کردی در حالی که امیر خلافت و ستون نگهدارنده آن هسـتی. به راسـتی عدالت تو بین مردم شهرت دارد، و باران با فشار و پـی در پـی فضلت و ابرهای لطف و مهربانـیات مرتب بر مردم فرود می آید.
امیر یمن ما را نزد تو فرسـتاده و ما از آمدن به نزد شـما سخت خوشحال و مسروریم، پس مبارک و با برکت باد این طلعت زیبایی.
امیرالمومنین عیله السلام از او پرسید: اسم تو چیست؟
او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم.
امیرالمؤمنیـن علیه السلام به حـدی به ابن ملجم محبت می کـرد که وقتی ابن ملجم بیمار شـده بود، امیرالمؤمنین عیله السلام در خانه خودش از او نگهداری و او را تیمار می کرد.
وقتـی ابـن ملجم به فـرق مبـارک امیرالمؤمنین عیله السلام شمشـیر زد و او را دستگیر کردند، حضرت به او فرمود:
آیا من بیش از همه ی دوستانم به تو محبت نکردم؟ به حدی که دوستانم اعتراض می کردند و می گفتند: یا علی! چرا اینقدر به ابن ملجم، محبت می کنی؟ و ابن ملجم سخن ایشان را تأیید کرد.
ابـن ملجـم، یـک آدم عوام نبود. او قاری و معلم قـرآن بود. او یک فقیه بود که در مدینه به او خانه ی بزرگی داده بودند تا آنقدر جا داشته باشد که مردم برای یاد گرفتن قرآن در خانه ی او جمع شوند.
داسـتان ابـن ملجم واقعا عبرت آموز اسـت…
اما چرا ابـن ملجم به چنین عاقبتی دچار شد؟ چرا ابن ملجمی که شـیعه امیرالمؤمنین عیله السلام بود، منتخب شـیعیان یک شهر بود، عاقبتش اینگونه می شود؟
انحراف ابن ملجم به خاطر انحراف از ولایت بود (بی معرفتی او به امامش بود)، کسـی که رأی خودش را بـر نظر ولایت ترجیح می دهد و اطاعت محض از ولایت ندارد، عاقبت کارش اینگونه خواهد بود.
ابن ملجم از جمله کسانی بود که حکمیت را بر ولایت تحمیل کردند و عاقبـت جزء سـپاه خوارج شـد که امیرالمؤمنیـن عیله السلام را، حجت خدا را، واجب القتل می دانستند.
اطاعتی مخلصانه، ولایت مداری، اطاعت بی چون و چرا از ولی و از روی آگاهـی و بر اسـاس حب به ولایت. همانگونه که خداوند در مورد افرادی که ولایت رسـول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم را می پذیرند، چنین می فرماید:
(فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً) نساء- ۶۵
بـه پـروردگارت سـوگند! کـه ایمـان نمی آورد مگر آنکه تو را درباره آنچـه میانشـان مایـه اختلاف اسـت، داور قـرار دهـد، سـپس در دلهایشـان از حکمـی کـه کـرده ای بدون اندکـی احسـاس ناراحتـی سر تسلیم فرود آورد.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرماید:
ایمان عبارت است از این که انسان به طور تام و کامل و به باطن و ظاهر تسلیم امر خدا و رسولش باشـد، و چگونه ممکن اسـت کسـى مؤمن حقیقى باشد، و در عین حال در برابر حکمى از احکام او تسـلیم نشـود، یا اگر به ظاهر اظهار تسـلیم مىکند، در باطن جانش تسلیم نباشد و به ظاهر از ترس رسوایى اظهار تسلیم کند، ولى در باطن دلش به خاطر این که حکم نامبرده، با حال و هواى او سازگار نیست، منزجر باشد.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام افراد ولایتمدار را اینگونه نصیحت میکند: به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید و به آن سو که میروند، پی آنها را بگیرید… اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، شما نیز برخیزید. بر آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان بازپس نمانید که هلاک می شوید.
(عبادت بدون ولایت پذیری عبادت شـیطانی اسـت، عبادت بر اسـاس هوای نفس است.)
وقتی خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام را خلق کرد و به فرشتگان امر فرمود تا برای او سجده کنند، شیطان امتناع کرد و گفت:ای پـروردگار! مـرا از سـجده بـر آدم معـاف بـدار! بـه جـای آن آنچنان عبادتی برای تو انجام خواهم داد که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلی انجام نداده باشد.
خداوند فرمود: من نیازی بـه عبـادت تـو نـدارم، مـن میخواهـم آنگونـه که مـن میخواهم مرا عبادت کنی نه آنگونه که خودت می خواهی!
(یکـی از خصوصیات شـیعه، ولایت مـداری و اطاعت محض و تسلیم امر ولایت بودن است. اعمال، رفتار، عبادات، زندگی یک شیعه باید بر مدار ولایت باشد، نه سلیقه ی شخصی و هوای نفس.)
وقتی خوب حادثه کربلا را بررسـی میکنیم، می بینیم کسـانی که این جنایت را در حق امام حسین علیه السلام مرتکب شدند، حضرت و اصل و نسب ایشان را به خوبی می شناختند. اهل کشورهای غیر مسلمان نبودند که ندانند سیدالشـهدا علیه السلام فرزند رسـول خـدا صلّی الله علیه و آله وسلّم و علی و فاطمه علیهماالسلام اسـت.
همین قـدر بدانیـد که عمر سـعد همبازی دوران کودکی ابـی عبدالله علیه السلام بوده و از همان کودکی به او قاتل الحسـین می گفتند.
سـالم بن ابى حفصه نقل می کند:
عمر سعد به حسین علیه السلام عرضه می داشت از مردم نادان مکرر شنیده ام که مرا کشـنده تو می دانند.
حضرت فرمود: (إنهم لیسـوا بسـفهاء لکنهم حلمـاء).
آنهـا که چنین مى گویند، نادان و سـفیه نمى باشـند و راسـت مى گوینـد، لیکـن آنها مردمـى باخردند و من خوشـحالم پس از آنکه دسـت به خون من آلودى و دل خویشاوندان مرا داغدار ساختى، اندکى بیش از گندم عراق بهره مند نشوى.
(این یعنی هر کسـی که به اهل بیت علیهم السلام نزدیک شـده و با ایشـان آشـنا شـده، لزوما پیرو اهل بیت نشـده.)
یعنی می شود کسی در هیأت امام حسـین علیه السلام رفت و آمد داشـته باشد، سـال ها در مجلس اباعبدالله علیه السلام عـزاداری کـرده باشـد، اما سـر بزنگاه و دو راهی، مسـیری غیر مسـیر حضرت را انتخاب کند، بلکه بالاتر، ممکن اسـت راهی در تقابل با امام انتخاب کند.
خداوند متعال در قرآن می فرماید: یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَ أَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ (نحل۸۳)
بسـیاری از افـراد بـا اینکـه نعمت هـای الهـی را می شناسـند و معرفت دارند، آنها را منکر می شوند.
امام صادق علیه السلام ذیل این آیه مىفرمایند: نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَه اللَّهِ الَّتِی أَنْعَمَ بِهَا عَلَی عِبَادِهِ وَ بِنَا فَازَ مَنْ فَازَ.
بـه خـدا سـوگند نعمـت الله کـه خداونـد به وسـیله آن بندگانش را مشمول لطف خود قرار داده، مائیم و سعادتمندان به وسیله ما سعادتمند مى شوند.
معرفـت آنقـدر مهم اسـت کـه امـام آن را برترین ویژگی شـیعیان معرفی نموده و فرموده اند: بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَلَاهً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَدَقَهً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صِیَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُکُمْ أَفْضَلُکُمْ مَعْرِفَهً (بحارالانوارج۳)
بعضـى از شـما دوسـتداران مـا نسـبت بـه بعضـى دیگـر بیشـتر نمـاز مى خوانیـد و بعضـى نسـبت بـه بعضـى دیگـر، بیشـتر حـج به جا مى آورید، و بعضى نسـبت به بعضى دیگر، بیشـتر صدقه مى دهید. بعضى نسبت به بعضى دیگر، بیشتر روزه مى گیرید، ولى با فضیلت ترین شـما کسـى اسـت که معرفتش نسـبت به ما بیشتر باشد.
معرفت آنقـدر اهمیت دارد کـه در غالب روایات، شـرط قبولی زیارات معرفی شـده اسـت؛ حتی کلید قبولی زیارت ابی عبدالله علیه السلام نیز معرفت اسـت.
امام صادق علیه السلام می فرماینـد: قال الصادق علیه السلام: مَنْ زارَ الْحُسَینَ علیه السلام عارفاً بحَقِّهِ، کتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوابَ الْفَ حِجَّهٍ مَقْبُولَهٍ وَ الْفَ عُمْرَهٍ مَقْبُولَهٍ، وَ غَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ.(بحارالانوارج۱۰۰)
و اما چگونه یک زیارت یا یک عزاداری با معرفت داشته باشیم؟
پـای کلام امام صادق علیه السلام زانو میزنیم: قال ابو عبد الله(ع) یقتل حفدتی بارض خراسان فی مدینه یقال لها طوس ،من زاره الیها عارفا بحقه اخذ ته بیدی یوم القیامه وادخلته الجنه،وِان من اهل الکبائر (بحارالانوار ج ۹۹)
نوه من در سرزمین خراسان در شهرى به نام طوس کشته شود. هر که با معرفت به حق او وى را زیارت کند، روز قیامت دسـتش را بگیرم و به بهشت برم؛ اگر چه اهل گناه کبیره باشد.
اینجا ملاک را معرفت معرفی نموده است. اما نه هر معرفتی!
در ذهن راوی سـؤال ایجاد میشـود، (قلت:جعلت فداک وما عرفان حقهِ) عرض کردم شـناختن حق او چیسـت؟
حضرت مختصات یک معرفـت حقیقی را بیان می فرمایند:
یعلم انه مفترض الطاعه غریب شهید من زاره عارفا بحقه اعطاه الله عزو جل اجر سبعین شهیدا ممن استشهد بین یدی رسول الله(صلوات الله علیه و آله) علی حقیقته.( بحار ج ۹۹)
امام مفترض الطاعه و غریب و شهید است. هر که عارف به حقش او را زیارت کند، خدا به او اجر هفتاد شهیدی که برابر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از روى حقیقت شهید شده اند، بدهد.
پس بـر اسـاس روایت فوق شـاخصه های معرفت امام در چهـار محور قرار دارد؛
الف) معرفت به مقام امام
ب) معرفت به وجوب اطاعت از امام
ج) معرفت به شهید بودن امام
د) معرفت به غریب بودن امام
عزیزان در طول تاریخ می بینیم ، بعضی مانند : سلمان ، آنقدر به اهل بیت سلام الله علیهم نزدیک شدند ، که (منّا) اهل بیت شدند . حال سوال اینجاست ؛ که چه عاملی سبب شد که سلمان به این مقام رسید ؟ عزیزان ؛ باید معرفتمان را نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم زیاد کنیم. باید ولایتمداری خودمان را افزایش بدهیم .
کسی فکر نمیکرد برصیصای عابد سقوط کند بلعم باعورا سقوط کند . کسی فکر نمی کرد پایان کار زبیر ، زبیری که پای وصیت نامه حضرت زهرا سلام الله علیها را امضا کرد، به اینجا ختم شود . اویی که در جنگ های پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، شرکت داشت جزو شورای شش نفره ای بود که ، به نفع امیرالمومنین سلام الله علیه کنار رفت، اما در جنگ جمل در مقابل امام علی علیه السلام صف آرایی کرد . چرا ؟! بی معرفتی و تمرّد از ولیّ خود.
اسامه ای که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بسیار دوستش داشت و به او محبت میورزید در جنگ جمل از علی جدا شد. سعدبن ابی وقاص که برای اسلام شمشیر زده بود در جنگ جمل از ادامه جنگ عذرخواهی کرد.
معرفت خیلی مهم است باید معرفتمان را زیاد کنیم عبیدالله حرّ جعفی ها ، طلحه و زبیر ها ، ضحاک ها همه در رکاب امامشان بودند اما بی معرفتی سبب شد که مقابل امامشان موضع بگیرند و راهی غیر از امامشان را انتخاب کنند.
(بله عزیزان! آدم اگر معرفتش را بالا نبرد، کارش به اینجا میرسد که از امامش فرار کند تا مبادا مجبور بشود کاری برایش بکند.)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: یا کُمَیلُ ما مِن حَرَکَهٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلى مَعرِفَهٍ .
چطور معرفتمان را افزایش بدهیم؟
یکـی از کارهایـی که می توانیـم انجام بدهیم، شـرکت در مجالس ذکر فضایل اهل بیت علیهم السلام و بهره گرفتن از منبر و سـخنرانی اسـت. خوب اسـت قـدر فرصـت فاطمیه و مجالـس بـا برکـت حضـرت را بدانیـم و از اول مجلس بیاییم تا از بحث معرفتی مجلس هم حداکثر اسـتفاده را ببریم.
این روزها روزهای گریه بر امیرالمومنین عیله السلام است. روزهای گریه بر غربت حیدر است .
سوال کردند یا علی چه کردی که علی شدی و به این مقام و جایگاه رسیدی؟
فرمودند : کنت بوابا علی باب قلبی، نگهبان خوبی برای دلم بودم در خانه ی دل نشستم و غیر خدا کسی را راه ندادم .
یکی از راه هایی که می شود معرفتمان را نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم زیاد کرد این است که مواظب دلمان باشیم و نگهبان خوبی برای دلمان باشیم .
شرالناس من باع آخرته بدنیا و شر منه من باع آخرته بدنیا غیره.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود : یا علی، بدبخت کسی است که آخرتش را به دنیا بفروشد و بدبخت تر از آن کسی است که آخرتش را به دنیای دیگری بفروشد .
(من گناه کنم که کار دیگری راه بیفتد، من معصیت کنم ، وارث و اولاد لذتش را ببرند.)
عمروعاص وقتی به درک واصل شد اشک میریخت و گریه میکرد میگفت :من دینم را به دنیا فروختنم امروز بچههایم راحتند و وضع خوبی دارند اما خودم دارم از این ها جدا می شوم .
*** اگر اهل معصیت نباشیم معرفتمان زیاد میشود***
بازدیدها: 0