رابطه با آمریکا از همان اوان شکلگیری انقلاب و متعاقب آن جمهوری اسلامی، مورد مناقشهی گروههای اجتماعی و سیاسی بوده است. هرازگاهی و با روی کار آمدن برخی گروههای سیاسی پررنگتر شده و در دورههایی از زمان نیز فروکش کرده است. برخی نخبگان سیاسی تمایل دارند برای حل و رفع مشکلات کشور رابطه با آمریکا را تجویز کنند و برخی نیز شناخت صحیحی از احتمال برقراری آن دارند و مانع آن میشوند. یکی از ویژگیهای فعلی غالب بر برخی فضاهای اجتماعی و محافل سیاستورزی، «مسئلهی رابطه با آمریکاست». همانطور که اشاره شد، عدهای از نخبگان برآناند که رابطه با آمریکا حلال برخی مشکلات کشور است. در این بین، ایشان بر این نظر مستقرند که رابطه با آمریکا «دستاوردهای عینی» و «مترادف با منافع ملی» برای کشور دارد و کسانی که بر عدم رابطه اصرار دارند، «توهم رابطه با آمریکا» را در سر میپرورانند و این موضوع «منافع ملی» را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
امام خامنه ای برآناند که نهتنها رابطه با آمریکا مشکلات کشور را حلال نیست، بلکه از اساس چنین رابطهای «از بالا به پایین»، «غیرقابل استفاده برای منافع ملی» و متضمن «توطئه» است. کسانی که بر نگاه «رابطه با آمریکا عامل ایجاد منافع ملی» تأکید دارند، بهطور خاص موضوع هستهای را مورد توجه قرار میدهند و برآناند که «رابطه با آمریکا سبب شد تا جمهوری اسلامی مسئلهی هستهای را حل و رفع کند.» دقت در این گزاره نشاندهندهی چند نکته است. نخست، موضوع هستهای ایران با وجود رابطه با آمریکا حل شد، دوم ایران لاجرم نیازمند رابطه با آمریکا بود تا موضوع هستهای حل شود و سوم اینکه رابطه با آمریکا در زمینهی مسئلهی هستهای، انتفاع برای ایران داشته است. در زیر تلاش میکنیم برخی شاخصهای عینی این گزارههای ذهنی را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.
نخست، موضوع هستهای ایران با وجود رابطه با آمریکا حل شد
گزارهی فوق یعنی آمریکاییها برنامهریزی دقیقی داشتند تا مسئلهی هستهای ایران به ظرفیتهای موجود تا قبل از مذاکرات هستهای ایران با ۵ +۱ برسد و بعد مسئلهی هستهای با ایران را حل و رفع کند. بیتردید این گزاره نهتنها از منطق صحیحی برخوردار نیست، بلکه بهلحاظ عینی نیز کاستیهای فراوانی دارد. بهلحاظ عینی اگر آمریکاییها به هر طریقی میتوانستند مانع از دستیابی ایران به ظرفیتی شبیه غنای بیست درصد اورانیوم برسند، از هیچ تلاشی فروگذار نبودند. این موضوع عیناً در صحبتهای رئیسجمهور آمریکا نهفته است. آنجا که وی بیان داشت اگر میتوانست، تمام پیچومهرههای صنعت هستهای ایران را از بین میبرد. بنابراین آمریکاییها بیتردید از تبدیل شدن ایران به ظرفیتی که پیش از مذاکرات داشت، واهمه داشتند و متعاقب آن، هیچ تمایلی به ورود ایران به باشگاه صنعتی هستهای در حوزهی فناوری نداشتند تا آنطور که ادعا شده، بخواهند بعد از آن با مذاکره، موضوع را حلوفصل کنند. مذاکره با ایران برای آمریکاییها نه از روی خواست، بلکه از روی ناگزیری برای توقف صنعت هستهای ایران صورت گرفت.
دوم، ایران لاجرم نیازمند رابطه با آمریکا بود
برخی برآناند که وضعیت اقتصادی ایران تا حدی پیش رفته بود که ایران را ناگزیر از مذاکره با آمریکا میکرد. اما در تحلیل وضعیت ایران و آمریکا پیش از مذاکرات هستهای، آنچه موجود است نشاندهندهی طمع شدید آمریکا برای مذاکره و توقف صنعت هستهای ایران است. همانطور که در توضیح بالا اشاره شد، وضعیت ایران برای آمریکاییها تبدیل به کابوس شده بود؛ چراکه بههیچوجه قادر به توقف صنعت هستهای ایران نبودند. وقتی رئیسجمهور فعلی آمریکا، باراک اوباما، در سال ۲۰۰۸ قدرت را در دست گرفت، یکی از وعدههای اصلی او (به مردم و نخبگان این کشور) این بود که پروندهی هستهای ایران را حلوفصل کند. اما هر روشی را طی چهار سال پی گرفت، به نتیجه نرسید. وی با تهدید به روی میز بودن تمام گزینهها از جمله گزینهی نظامی علیه ایران، تلاش کرد مانع از پیشرفت صنعت هستهای ایران شود. او با وجود اشاره به این موضوع که هرگز اجازهی هستهای شدن را به ایران نمیدهد و… نتوانست مانع از این موضوع شود و حتی در دورهی دوم ریاستجمهوری خود، تمام تلاشهای ممکن را به کار بست تا مانع از دستیابی ایران به غنیسازی بیست درصد شود که این موضوع کارآمد نبود. وی قصد داشت همچون برخی از رؤسای جمهور ایالاتمتحده، از قبیل آیزنهاور و ریگان، نام خودش را در تاریخ این کشور و جهان ثبت کند تا بعدها از وی بهعنوان رئیسجمهوری یاد شود که موفق شده است به یک بحران بینالمللی خاتمه بخشد.
بهلحاظ سیاست خارجی، آمریکاییها در خاورمیانه دستاورد خاصی نداشتند و منطقه درگیر آشوب بود. بهلحاظ داخلی نیز وعدههای دادهشده محقق نشده بود. لذا آمریکاییها بهشدت دنبال به دست آوردن توافقی با ایران بودند تا بدینواسطه به یک دستاورد چشمگیر در حوزهی سیاست خارجی نائل آیند.
بنابراین آمریکاییها نیازمند رابطه با ایران بودند. آمریکاییها شدیدترین مکانیسم موجود را علیه ایران اعمال کردند تا بهواسطهی آن، ایران تن به امتیازات بیشتر دهد. شدیدترین تحریمهای چندجانبه و یکجانبه علیه ایران وضع شد تا آمریکاییها ایران را در صنعت هستهای متوقف کنند. بنابراین این آمریکاییها بودند که نیازمند رابطه با ایران بودند. در همین راستا بود که رئیسجمهور این کشور در این رابطه نیز حرص و طمع فراوان داشت تا این موضوع را به تعبیر خودش حل و رفع کند. به همین دلیل، طی مکاتبات مستقیم با امام خامنه ای، از رفع تحریم مذاکره سخن راندند.
سوم، مسئلهی هستهای، عامل گشایش اقتصادی با ایران شده است
سومین موضوعی که در این بین میتوان به آن اشاره کرد، این است که مسئلهی هستهای ایران سبب شد تا درهای باز اقتصادی برای ایران گشوده شود و بهواسطهی آن، ایران به وضعیت اقتصادی مطلوب برسد. یکی از موضوعاتی که برخی از نخبگان سیاسی دائماً پیش از مذاکرات هستهای آن را یادآوری و بیان میکردند، این بوده است که ایران درگیر مشکلات اقتصادی فراوانی است که در صورتی که نتواند به توافق قریبالوقوع درخصوص موضوع هستهای برسد، بهناچار این وضعیت ایران را دچار فروپاشی اقتصادی میکند و منجر به نابودی اقتصاد ایران خواهد شد. تحلیل درست این وضعیت مستلزم بررسی دستاوردهای اقتصادی مسئلهی هستهای برای ایران است. وضعیتی که در آن هم بتوان شرایط پیش از مذاکرات هستهای را بهطور دقیق بررسی کرد و هم بتوان بهصورت مقایسهای، عنوان دستاورد عینی به شرایط بعد از مذاکرات هستهای اطلاق کرد.
وضعیت ایران پیش و پس از تحریمها تفاوت چشمگیری نکرده است. سوای از چرایی این موضوع (که دقیقاً به دکترین آمریکایی برخورد با ایران برمیگردد)، چیستی این موضوع بایستی مورد وارسی قرار گیرد. سیاست کلی آمریکا علیه ایران کماکان حفظ چارچوب تحریمهاست؛ چارچوبی اساسی که توانایی بیشتر اقتصادی و آنطور که آمریکاییها ادعا میکنند، متعاقب توانایی اقتصادی، توانایی اعمال نفوذ در حوزهی سیاست خارجی را به ایران ندهد. این موضوع میتواند یا از طریق «برداشتها و تفسیرهای نادرست» از متن جمعبندی وین باشد یا از طریق انتقال تحریمها به موضوعات دیگری از جمله مسائل حقوق بشر یا سیاستهای منطقهای ایران، یعنی حمایت از محور مقاومت. به همین سبب است که باراک اوباما، بلافاصله بعد از جمعبندی مذاکرات در ۱۴ جولای (۲۳ تیر)، بهصراحت به این موضوع اشاره کرد و گفت: «تحریمهایی که مربوط به حمایت ایران از تروریسم، برنامهی موشکهای بالستیک و نقض حقوق بشر میشود را حفظ خواهیم کرد.»
همچنین جک لو، وزیر خزانهداری آمریکا، در اینخصوص برآن است که «حفظ معماری تحریمها در حین فراهم آوردن تخفیف از طریق معافیتهای تحریمی، شرط دوم ما (یعنی برخورداری از توانایی بازگرداندن تحریمها در صورت عدم پایبندی ایران به تعهداتش) را تقویت میکند.» کریس بک مایر، معاون هماهنگکنندهی سیاست تحریمها در وزارت خارجهی آمریکا و مشاور جان کری، نیز در اینباره چنین گفت که «با توافق هستهای، همهی تحریمهای ما علیه ایران برداشته نخواهد شد. تحریمهایی وجود دارد که بهعلت حمایت ایران از تروریسم اعمال شده است. این تحریمها به قوت خود باقی خواهند ماند. تحریمهای مربوط به نقض حقوق بشر در ایران نیز همچنان باقی خواهند ماند. تحریمهایی وجود دارد که به حمایت ایران از رژیم بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، مربوط است و این تحریمها نیز باقی خواهند ماند. بنابراین میبینیم که بسیاری از این تحریمها همچنان باقی خواهند ماند.»
پیرو همین موضوع بود که امام خامنه ای فرمودند: «اگر بناست تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد. دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولین این را باید مشخص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را میزند. بله، دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است. بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است. واقعاً اختلاف دارند. علت اختلافشان هم برای ما روشن است، لکن بههرحال آنچه رسماً گفته میشود، پاسخ لازم دارد. اگر پاسخ داده نشود، همان تثبیت خواهد شد.»
تحلیل وضعیت اقتصادی ایران بعد از برجام و با توجه به وعدههای اقتصادی دادهشده و نتیجهی بهدستآمده، نشاندهندهی تغییر قابل انتظار برخی نخبگان در وضعیت ایران در حوزهی اقتصادی نبوده است. بنابراین همانطور که آمریکاییها اشاره کرده بودند، معماری تحریمهای آمریکاییها علیه ایران حفظ شده است. این موضوع حتی سروصدای اروپاییها را نیز درآورده و آنها نیز از سردرگمی شرکتهای اقتصادی برای رابطه با ایران گلهمند بودهاند. بیش از یک سال از توافق هستهای (برجام) میگذرد و هنوز برخی شرکتهای اقتصادی از ایجاد رابطه با ایران هراساناند و این موضوع بهدلیل ترسی است که از اعمال تحریمهای اقتصادی آمریکا در صورت تعامل با ایران، داشته و دارند.
فرجام سخن
در این یادداشت تلاش شد تا به برخی از وجوه دشمنی آمریکا با ایران اشاره شود. در این خصوص تلاش شد تا به یکی از بارزترین مسائل رابطهی این دو کشور در چارچوب یک قرارداد چندجانبهی بینالمللی، یعنی برجام، اشاره و بیان شود که آیا انتفاع عینی برای ایران داشته است یا خیر. به سه گزارهی موجود در این زمینه اشاره شد و هر سه گزاره بهلحاظ عینی مورد آزمون قرار گرفت. اشاره شد آنطور که ادعا میشود، نهتنها گزارههای موجود درخصوص برجام صحیح نیست، بلکه بهلحاظ عینی دستاورد ملموسی برای ایران نداشته است.
منبع:راسخون
بازدیدها: 172