مهدویت؛ رویکردها و تحولات گفتمانی
مهدویت؛ رویکردها و تحولات گفتمانی
مفهوم مهدویت آموزۀ مشترک میان فرق اسلامی است. مهدیباوری را حتی میتوان در سایر ادیان آسمانی هم مشاهده کرد. این مفهوم در طول تاریخ دچار تطور شده و همواره یک معنا نداشته. هرچند در نصوص دینی و توسط شخص پیامبر، هم مفهوم مهدویت و هم مصداق آن دقیقاً مشخص شده بود، اما در طول تاریخ شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سبب شد مدعیان مختلف مهدویت ظهور کنند و حتی تعریف جدیدی از آن ارائه شود. همین امر حتی باعث پیدایش مذاهب و فرق مختلف مذهبی همچون کیسانیه، واقفیه، مبارکیه و ادیانی مثل قادریه و بهائیت شده است.[۱۲۳]
- گروهی مهدویت را امری اکتسابی میدانستند. در چنین تلقیای مهدویت برخی شرایط عمومی و غیرانحصاری دارد که افراد با احراز آن شرایط میتوانند مصداقمهدی موعود باشند. یکی از افراد این رویکرد محمدبن عبدالله بن حسن (۹۳-۱۴۵ق) معروف به نفس زکیه است.[۱۲۴]
- در نظریۀ دیگری که مبدع آن سید محمد مشعشع (۸۷۰ق) است، مهدویت در شخصی غیر از مهدی موعود که حاجب، حامل و وکیل اوست، تحقق پیدا میکند. مشعشع میان گوهر امام زمانی و فرزندامام حسن عسکری علیه السلام تمایز قائل بود. گوهر امام زمانی در هر زمان میتوانست در کالبد کسی ظهور کند، لذا عنوان مهدی به مصداق خاصی منحصر نمیشد.[۱۲۵]
- در دیدگاه دیگری از معنای اصطلاحی مهدی در روایات صرفنظر میکنند و تنها بر معنای لغوی مهدی، یعنی هدایتشده، تأکید دارند. براساس این نگاه مهدی کسی است که از جانب خدا هدایت شده و با ظلم و ظالمان مبارزه میکند و از مظلومان در برابر ظالمان دفاع میکند. لذا این نگاه به نوعی موعود مصطلح در کلام انبیاء را انکار میکند. سید محمد نوربخش (۸۶۹ق) را میتوان با تسامح از قائلین این قول دانست.[۱۲۶]
- در تلقی دیگری مؤلفۀ غیبت در مهدویت را نه ترفندی برای حفظ جان مهدی و فراهم شدن شرایط لازم ظهور، بلکه آن را مجازاتی الهی میدانند. طبق این نظر چون آن حضرت در انجام رسالت خود کوتاهی کرده، مستحق مجازات غیبت است. مثلاً در موردمحمد بن حنفیه چنین ادعایی شد.[۱۲۷]
- در تعریف دیگری از مهدویت، تمام آثار مادی و معنوی ظهور مهدی در یک سلسله یا خاندان خاص متجلی میشود. خلفای فاطمی قرن چهارم از شواهد تاریخی این رویکرداند که حکومت خود را با ادعای مهدویت آغاز کردند.[۱۲۸]
- طبق دیدگاه دیگری مهم نیست که شرایط ذکر شده برای مهدویت در نصوص، احراز شود. بلکه این روابط و مناسبات سیاسی و فکری است که شرایط، اهداف و ویژگیهای مهدی و مهدویت را تعیین میکند.[۱۲۹]لذا چه بسا میان آن مهدویتی که در نصوص آمده و آن مهدویتی که بسته به شرایط خاص اجتماعی تعریف میشود، تفاوتهای جزئی یا حتی بنیادین وجود داشته باشد. از شواهد تاریخی این دیدگاه میتوان به ادعای مهدویت منصور عباسی برای فرزندش و یا مهدویت ابداع شده توسط خالدبن معاویه اشاره کرد.[۱۳۰]
- در رویکرد دیگری که نوعی مهدویت ارتدادی بود، برخی از افراد یا نحلهها با گرایشهای خاص فکری و مذهبی، از گفتمان مذهبی غالب در جامعه خارج میشدند و ادعای مهدویت میکردند. این مفهوم از مهدویت، بسته به هدفش به نصوص دینی نزدیک یا دور میشد. ادعایی که اسپهبدان گبر در موردابومسلم خراسانی داشتند، از این قسم است.[۱۳۱]
این تحول و تطور در نقطهای از تاریخ متوقف نشد و تا زمان معاصر ادامه داشت. به عنوان مثال پدیدۀ انقلاب اسلامی در ایران به آموزۀ مهدویت بیارتباط نیست. از طرفی در تفکر اسلامی، تحقق جامعۀ موعود، کاملترین مرحلۀ تمدن اسلامی به شمار میرود. از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان حکومتی که اجرای احکام اسلامی را تسهیل میکند، رویکرد تمدنی دارد. آموزۀ مهدویت نه تنها در شکلگیری و پیروزی انقلاب، بلکه در استمرار و بقاء آن هم نقش محوری داشت. بنابراین میان آموزۀ مهدویت و رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی ربط و نسبت هست. به طوریکه میتوان گفت آموزههای مربوط به مهدویت راهنمای انقلاب اسلامی بود.[۱۳۲]
پس از انقلاب در میان صاحبنظران رهیافتها و رویکردهای مختلفی در حوزۀ مهدویت شکل گرفت. میتوان از خلال مصاحبه با اساتید و صاحبنظران و منابع مکتوب و چند رسانهای موجود، این رویکردها را استخراج کرد. رویکرد قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، فقهی، تاریخی، تمدنی، سیاسی، تربیتی، عرفانی، تبلیغی و اطلاعرسانی، راهبردی و آیندهنگارانه، مدیریتی، اجتماعی، جامعهشناختی، روششناختی، ادبی و آیینی و مناسکی، از جملۀ این رویکردها هستند.[۱۳۳]
آسیبشناسی مهدویت؛ مدعیان مهدویت، خرافات و بدعتها
از جمله مسائلی که بیانگر اهمیت «مسئله مهدویت» است، این است که در طول تاریخ، به نام کسانی برخورد میکنیم که با جعل و تطبیق نام «مهدی موعود» بر خود، و یا اطلاق این عنوان از سوی دیگران به آنها، داعیههای بزرگی داشته، یا برای آنها قائل بودند که این خود یکی از ادله مهم در اصالت مهدویت است. مهمترین ویژگی این ادعا آن است که پیروان آنها، قائل شدهاند که آنها نمردهاند و در جایی نسبتا نامعلوم در جهان زندگی میکنند و در آینده، ظهور خواهند نمود و بر ظالمان غلبه پیدا کرده و دین خود را در جهان گسترده خواهند کرد.
- اطلاق مهدی موعود بر اشخاص، از همان دوران صدر اسلام آغاز شده است و به نظر میرسد اولین نفری که وی را مهدی خواندند،محمد حنفیه، پسر امام علی(علیه السلام) است که از سوی کیسانیه، «موعود» خوانده شده است. این فرقه اعتقاد داشتند محمد حنفیه مهدی موعود است و پس از مرگ او، ادعا کردند که او هرگز نمرده است، بلکه در کوه رضوی که در نزدیکی مدینه است، در میان دو شیر قرار گرفته، که حافظ و نگهبان او هستند.
- پس از محمد حنفیه، اشخاص دیگری بودند که یا خود را مهدی میخواندند یا اینکه پیروانشان، به آن افراد، مهدی میگفتند. مهمترین این افراد،محمد بن عبدالله محض، عبیدالله المهدی فاطمی، اسحاق سبتی، غلام احمد قادیانی، علی محمد شیرازی و مهدی سودانی است.
منابع:
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۴۹
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۱
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۲
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۴
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۶
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۷
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۹
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۰
- . فرمانیان، گونهشناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۳
- . الویری، گونهشناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷-۵۶
- . الویری، گونهشناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷۹
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 74