مهدویت در قرآن – قسمت ۳۶ – آیه ۷۷ سوره نسا
تفسیر جامع :
عیاشى از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده در تفسیر آیه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ تا آخر فرمود این آیه خطابست به مردم که باید در باره صلح حضرت امام حسن علیه السّلام با معاویه ساکت باشند و چون نوشته شد که بر آنها در رکاب حضرت امام حسین علیه السّلام جهاد کنند گفتند چرا بر ما جهاد واجب شده است چرا جهاد تا زمان ظهور حضرت حجت علیه السّلام تاخیر نمىافتد زیرا جهاد با آنحضرت نصرت و فیروزیست خداوند میفرماید این زندگانى چند روزه دنیا اندک و نابود شدنى است و آخرت جاى ثابت و پایدار و بهتر است براى پرهیزکاران و متقین.
و نیز از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده صلحى که امام حسن علیه السّلام با معاویه نمود براى این امت بهتر بود از آنچه آفتاب بر آن طلوع میکند بخدا قسم این آیه در باره آنحضرت نازل شده که باید اطاعت آنحضرت که امام است نموده لکن آن مردم راضى نشدند بآن صلح و طلب مینمودند جهاد و کارزار را و فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ در باره حضرت امام حسین علیه السّلام نازل شده است و فرمود بر امام حسین علیه السّلام و تمام اهل زمین نوشته شده بود که در رکاب آنحضرت جهاد کنند در آن هنگام گفتند چرا بر ما جهاد فرض شده. و در روایت على بن اسباط آنحضرت فرمود اگر تمام مردم روى زمین با امام حسین علیه السّلام بجهاد میرفتند همه کشته میشدند. «۱»
پی نوشت:
(۱) على بن ابراهیم ذیل آیه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده فرمود قسمت اول این آیه در مکه نازلشده مسلمین از پیغمبر اکرم در خواست میکردند که بانها اذن جهاد داده شود وقتى در مدینه جهاد بر آنان فرض شد گفتند چرا جهاد بر ما واجب شد و تأخیر نیفتاد تا زمان ظهور حضرت حجه علیه السّلام خداوند در جواب آنها فرمود مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى سپس این آیه را نازل فرمود أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ هر کجا باشید مرگ شما را دریابد خواه در جهاد و یا در قصرهاى محکم بنیاد و یا در ظلمات سه گانه مشیمه و رحم و بطن.
منبع اصلی: تفسیر جامع، ج۲، صص ۹۱- ۹۲(نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر روان جاوید :
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً (۷۷)
ترجمه
آیا ندیدى آنانرا که گفته شد بآنها باز دارید دستهاى خود را و بر پا کنید نماز را و بدهید زکوه را پس چون نوشته شد بر آنها جهاد آنگاه پاره از ایشان میترسیدند از مردم مانند ترسیدن از خدا یا شدیدتر در ترسیدن و گفتند اى پروردگار ما براى چه نوشتى بر ما جهاد را چرا تاخیر نیانداختى ما را تا مدت نزدیکى بگو بهره دنیا اندک است و آخرت بهتر است براى کسیکه پرهیزکار شد و ستم کرده نمیشوید مقدار کمى
تفسیر
اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتى در مکه بودند مأمور بصبر و سکون و ترک مقاتله با کفار و اقامه نماز و اداء زکوه بودند و چون از مشرکین بآنها آزار و اذیت میرسید شکایت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مینمودند و اذن مقاتله با آنها را میطلبیدند و چون مصلحت نبود مأذون نمیشدند تا آنکه بمدینه هجرت نمودند و مرخص در جهاد شدند یکعده از آنها اظهار خوف از جنگ با کفار مینمودند آنعده هم مختلف بودند بعضى از آنها بقدریکه از خداوند میترسیدند که مبادا بر آنها عذاب نازل فرماید از کفّار میترسیدند که مبادا در جنگ با آنها کشته شوند و بعضى که ضعف ایمانشان زیادتر از این بود از کفار بیشتر میترسیدند لذا جمعا گفتند خدایا بچه سبب ما را مأمور بجهاد فرمودى چرا نگذاشتى ما باجل الهى که نزدیک است بمیریم با آنکه میدانستند که اگر ایشان مبادرت بقتال با مشرکین ننماید آنها بجنگ مسلمین میآیند و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بحال خود وانمیگذارند چون بنظر حقیر در صدر اسلام غزوات از این قبیل بوده و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمیخواسته بشمشیر دین خود را بر مردم تحمیل نماید خلاصه چون عده مسلمین کم و وسائل جنگ از قبیل اسلحه و مرکوب و ثروت نداشتند بالطبع خائف بودند و این مناجات را بحال طبیعى میکردند لذا بنظر حقیر خداوند به سه بیان جواب از آنها فرموده؛
اولا آنکه این امرى است که خودتان از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تقاضا مینمودید و آن حضرت شما را منع مینمود پس سببش تقاضاى خودتان است ببینید براى چه این خواهش را مینمودید
ثانیا آنکه شما میگوئید ما مؤمنانیم و مؤمن کسى است که جز از خداوند از احدى نترسد چون اراده و قوه و قدرتى فوق اراده و قوه و قدرت او نیست و این نهایت ضعف ایمان است که از یک مشت بندگان ضعیف خداوند کسى بقدر خدا بترسد یا نعوذ باللّه بیشتر بترسد پس معلوم میشود این خوف شما منشأ عقلى ندارد بلکه ناشى از جهل و ضعف ایمان است باید آنرا بتحصیل علم و معرفت بشأن خالق و خلق رفع نمائید
ثالثا آنکه از چه میترسید اگر از جان و مال و عیال میترسید همه اینها متاع دنیا است که فانى و پوچ و هیچ است بالنسبه بمتاع آخرت که باقى و ثابت و عالى است و آن موقوف بترس از خدا و اطاعت امر او و جهاد با کفار و فوز بشهادت و نیل بجنت است و اینراهم بدانید که هر قدر سعى نمائید در اعلاء کلمه حق و جهاد با اعداء خدا همان اندازه بشما اجر داده خواهد شد و بقدر ذره بشما تعدى نمیشود و از حق شما کاسته نخواهد گردید در کافى از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که بازدارید دستهاى خودتان را یعنى زبانهاى خودتان را آیا راضى نیستید که نماز بخوانید و زکوه بدهید و خوددارى کنید و داخل بهشت شوید و از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود شما بخدا قسم اهل این آیه هستید حقیر عرض میکنم ظاهرا مقصود آندو امام علیهما السلام آنستکه آیه اختصاص بمردم مکه و ترک قتال ندارد هر وقت صلاح در معارضه با اعداء بدست و زبان نباشد همین حال را دارد مادامیکه در چنگال اعداء دین گرفتارید باید تقیّه نمائید و جان و مال و عیال خود را حفظ کنید تا موقع ظفر شیعیان برسد که ظهور امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و مؤید این معنى است روایت کافى و عیاشى از آنحضرت که فرمود یعنى باز دارید خود را از جهاد با حسن علیه السلام و واجب است بر شما جهاد با حسین علیه السلام و اجل قریب ظهور قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است که ظفر موعود با اوست خلاصه آنکه بر حسب اقتضاء وقت از صلح و جنگ و سکوت و اظهار باید عمل نمود و مشخّص اولیاء امور بر حقند که باید تکلیف رعیت را معلوم نمایند.
منبع اصلی: تفسیر روان جاوید، ج۲، صص ۸۴ – ۸۵(نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر شریف لاهیجی :
أَ لَمْ تَرَ آیا نظر نکردى تو اى محمد إِلَى الَّذِینَ بسوى جمعى که قِیلَ لَهُمْ گفته شد مر ایشان را در مکه کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ باز دارید دستهاى خود را از قتال با کفار تا فرمان الهى در رسد وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ و بپاى دارید نماز را وَ آتُوا الزَّکاهَ و بدهید زکاه مال خود را در کافى از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که در تفسیر «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» فرمودند: یعنى «کفوا ألسنتکم»
مراد اینست که باز دارید زبانهاى خود را از سخنى که باعث قتال شود فَلَمَّا کُتِبَ پس آن هنگام که بمدینه آمدند و آیه کریمه «قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ» ناسخ کف ایدى شد نوشته شد یعنى واجب گردانیده شد عَلَیْهِمُ الْقِتالُ بر ایشان قتال و جهاد با کفار قریش و فى مجمع البیان عند قوله تعالى: وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ، الایه:
«روى عن أئمتنا علیهم السلام أن هذه الایه ناسخه لقوله: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ جواب «لمّا» است، یعنى در آن وقت که واجب شد قتال گروهى از ایشان یَخْشَوْنَ النَّاسَ میترسند مردمان را یعنى کفار را کَخَشْیَهِ اللَّهِ در حالتى که مشابه بودند ایشان مر آن جماعتى را که از خدا میترسیدند أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً یا در حالتى که سختتر بودند از روى ترس از آنان که خداى را میترسیدند شیخ ابو على طبرسى رحمه اللَّه در جوامع الجامع موافق صاحب کشاف اختیار این تفسیر کرده، و معنى ظاهرى را که در مجمع البیان گفته بود مخالف قاعده نحوى دانسته، و آن معنى اینست که جمعى میترسیدند کافران را مانند ترسیدن ایشان خداى را یا ترسى سختتر از ترسى که مر خداى را داشتند وَ قالُوا و گفتند بمحض خوفى که در جبلت انسان مخلوق شده: رَبَّنا أى پروردگار ما لِمَ کَتَبْتَ چرا نوشتى و واجب گردانیدى عَلَیْنَا الْقِتالَ بر ما مقاتله کفار را لَوْ لا أَخَّرْتَنا چرا تأخیر نکردى حکم قتال ما را و نگذاشتى ما را فارغ إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ تا بوقتى نزدیک که آن زمان موت طبیعى است در روضه کافى از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده و همچنین محمد بن مسعود عیاشى از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مراد از «کف أیدى» در قتال در زمان حضرت امام حسن علیه السّلام است، و مراد از فرض قتال در وقت حضرت امام حسین علیه السّلام، و مراد از «اجل قریب» زمان ظهور قائم آل محمد است که ظفر و نصرت قرین حال آن حضرت و أصحاب اوست «اللهم اجعلنا فى زمرتهم».
قُلْ بگو اى محمد مر آنان را که تأخیر در جهاد میکنند و دل در حیات دنیا بسته اند: مَتاعُ الدُّنْیا مال دنیا که تمتع از آن میگیرید قَلِیلٌ اندکست و در معرض زوال وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ و سراى آخرت بهتر است از دنیا و ابد الاباد باقیست لِمَنِ اتَّقى براى کسى که بپرهیزد از شرک و از نرفتن بجهاد وَ لا تُظْلَمُونَ و ستم رسیده نخواهید شد اى اهل جهاد و کم نخواهد شد ثواب جهاد شما فَتِیلًا بمقدارى اندک على بن ابراهیم گفته که: «فتیل» پوستى است که در استخوان خرما میباشد.
منبع اصلی: تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، صص ۵۱۳ -۵۱۴ (نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر نور :
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً (۷۷)
آیا نمىنگرى کسانى را که (پیش از هجرت) به آنان گفته شد (اکنون) دست نگهدارید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید. لیکن چون جهاد (در مدینه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرک مکّه) چنان مىترسیدند که گویا از خدا مىترسند، بلکه بیش از خدا (از کفّار مىترسیدند) و (از روى اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزدیک (مرگ طبیعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنیا اندک و ناچیز است و براى کسى که تقوا پیشه کند آخرت بهتر است، و به اندازهى رشتهى میان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.
نکته ها:
مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مکّه، از پیامبر اسلام اجازهى جنگ با مشرکان را مىخواستند و مىگفتند: پیش از اسلام عزیز بودیم، اینک به خاطر اسلام گرفتار فشاریم، بگذار بجنگیم تا عزّت خود را به دست آوریم. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمىداد، ولى پس از هجرت که فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان، دست به اعتراض و بهانه جویى زدند و کفّار مکّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى ترسیدند.
«خَشْیَهً» به ترسى گفته مىشود که برخاسته از عظمت و بزرگ دانستن طرف باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»، «کفوا السنتکم» است، گویا شعارهاى توخالى مىدادند که آیه نازل شد، دست بردارید. «۱»
امام باقر علیه السلام یکى از نمونه ها را صلح امام حسن علیه السلام معرّفى فرمودند که آن صلح از آنچه خورشید بر آن مىتابد براى امّت اسلام بهتر بود. «۲»
آرى، رهبر معصوم گاهى مثل امام حسن علیه السلام فرمان آتشبس مىدهد و گاهى مانند امام حسین علیه السلام جنگ و شهادت را لازم مىداند.
در روایات متعددى مىخوانیم که مراد از اجل قریب که مردم تقاضاى تأخیر جهاد را تا آن زمان دارند، قیام حضرت مهدى علیه السلام است. «۳» یعنى افرادى مىگویند: تا زمان قیام امام زمان علیه السلام نباید حکم قتال بیاید.
پیامها:
۱ توجّه به تاریخ، سازنده است. «أَ لَمْ تَرَ …»
۲ در آغاز هر انقلابى، تحمل مشکلات و سعهى صدر لازم است. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
۳ باید احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را کنترل کرد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
۴ دستورهاى خداوند، طبق مصالح واقعى است، نه تقاضاى مردم. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» (با توجّه به شأن نزول)
۵ همیشه و همه جا شمشیر کارساز نیست. در شرایط بحرانى و عدم آمادگى، نباید بهانه به دشمن قوى پنجه داد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
۶ از رسول خدا و فرمان خدا جلو نیفتید و در امور دینى، اظهار سلیقهى شخصى نکنید. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
۷ با نماز که یاد خداست، آرامش درونى کسب کنید و با زکات، خلاهاى اقتصادى را پر کنید. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»
۸ مسائل عبادى اسلام با مسائل اقتصادى آن بهم پیوسته است. «الصَّلاهَ»، «الزَّکاهَ»
۹ در میان عبادات، نماز و زکات جایگاه ویژه دارد. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»
۱۰ نماز بر زکات مقدّم است. (هر کجا نامى از این دو است، اوّل نام نماز است)
۱۱ فرمان نماز و زکات قبل از جهاد صادر و تشریع شده است. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ …»
۱۲ خودسازى، مقدّم بر جامعه سازى است، آنکه اهل نماز و زکات نباشد، اهل اخلاص و ایثار هم نخواهد بود. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»
۱۳ آنان که زود داغ مىشوند، زود هم سرد مىشوند. آرى هر داغى، سرد مىشود، ولى هیچ پختهاى خام نمىشود. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»، «فَلَمَّا کُتِبَ»، «لِمَ کَتَبْتَ»
۱۴ انقلابى بودن مهم نیست، انقلابى ماندن مهم است. گاهى از شعار تا عمل فاصله زیاد است. «فَلَمَّا کُتِبَ»، «إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ»
۱۵ فرمان جهاد، وسیلهى آزمایش مردم است. «کُتِبَ»، «الْقِتالُ»، «فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ»
۱۶عامل مهم ترک جهاد، دلبستگىهاى دنیوى است. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ»
۱۷ سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد ترس است. «یَخْشَوْنَ»، «لِمَ کَتَبْتَ»
۱۸ به فرمانهاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نکنید. در برابر امر الهى، محاسبات زمانى و مکانى خود را کنار بگذارید. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ»
۱۹ اعتراض به فرمان خدا نشانهى بىتقوایى است. «لِمَ کَتَبْتَ»، «خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى»
۲۰ اگر چشم اندازتان را وسیعتر از این جهان مادّى قرار دهید، به متاع اندک دنیا دلبسته نمىشوید. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ»
۲۱ کامیابان آخرت، تنها اهل تقوایند. «خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى»
پی نوشت:
(۱). تفسیر نور الثقلین کافى، ج ۲، ص ۱۱۴٫
(۲). کافى، ج ۸، ص ۳۳۰٫
(۳). تفسیر عیّاشى، ج ۱، ص ۲۵۷٫ […..]
گردآورنده:طیبه فدوی
منبع اصلی: تفسیر نور، ج۲، صص ۳۳۲- ۳۳۳ (نرم افزار جامع التفاسیر)
بازدیدها: 698