پرسش:
مهمترین مقتلهای شهدای کربلا کداماند؟
پاسخ اجمالی:
از مهمترین مقاتل و تاریخ عاشورا در دوره قرن دوم تا قرن هفتم به این آثار میتوان اشاره کرد: «تسمیه من قتل مع الحسین(علیه السلام) من ولده و إخوته و اهل بیته و شیعته»؛ فُضَیل بن زُبیر اسدی رَسّان کوفی، «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابومِخنَف لوط بن یحیی ازدی، «مقتل الحسین بن علی» از کتاب «الطبقات الکبری»؛ کاتب واقدی، گزارش قیام عاشورا در کتاب «تاریخ الأمم و الملوک»؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ و قیام امام حسین در کتاب «الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد»؛ شیخ مفید و … .
پاسخ تفصیلی:
پیش از پرداختن به معرفی کتابها و مقاتل واقعه عاشورا، تذکر دو نکته ضروری است:
اول: دایره بحث این نوشتار، منابع و آثاری است که درباره تاریخ عاشورا و شرح شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش نگاشته شده است، اعم از آنکه به نام مقتل باشد یا به نام دیگری.
دوم: در این بررسی، آثار مربوط به تاریخ عاشورا تا قرن هفتم که مورد دسترس بوده، شناسایی و معرّفی شده است؛ زیرا تا این قرن، آثاری نگاشته شده است که برخی از گزارشهای آنها برگرفته از آثار مقتلنویسان کهن است که اکنون اثری از آنان نیست. اما گزارشهای مکتوبات قرن هشتم به بعد؛ یا همان گزارشهای مقاتل کهن و قدیمی به جای مانده و متأخر است که طبیعتاً اعتبار آنها بسته به اعتبار مآخذ آنها میباشد، یا برخی گزارشهای آنها جعلی و افسانهای است که چندان اعتبار نداشته و قابل استشهاد نیست.
سیر تاریخی مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا
از مهمترین مقاتل و تاریخ عاشورا در دوره قرن دوم تا قرن هفتم به ترتیب قرن که چاپ شده و یا به نوعی در منابع روایی از آنها روایات نقل شده است، به آثار زیر میتوان اشاره کرد:
اول: دایره بحث این نوشتار، منابع و آثاری است که درباره تاریخ عاشورا و شرح شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش نگاشته شده است، اعم از آنکه به نام مقتل باشد یا به نام دیگری.
دوم: در این بررسی، آثار مربوط به تاریخ عاشورا تا قرن هفتم که مورد دسترس بوده، شناسایی و معرّفی شده است؛ زیرا تا این قرن، آثاری نگاشته شده است که برخی از گزارشهای آنها برگرفته از آثار مقتلنویسان کهن است که اکنون اثری از آنان نیست. اما گزارشهای مکتوبات قرن هشتم به بعد؛ یا همان گزارشهای مقاتل کهن و قدیمی به جای مانده و متأخر است که طبیعتاً اعتبار آنها بسته به اعتبار مآخذ آنها میباشد، یا برخی گزارشهای آنها جعلی و افسانهای است که چندان اعتبار نداشته و قابل استشهاد نیست.
سیر تاریخی مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا
از مهمترین مقاتل و تاریخ عاشورا در دوره قرن دوم تا قرن هفتم به ترتیب قرن که چاپ شده و یا به نوعی در منابع روایی از آنها روایات نقل شده است، به آثار زیر میتوان اشاره کرد:
الف. آثار قرن دوم
۱- «تسمیه من قتل مع الحسین(علیه السلام) من ولده و إخوته و اهل بیته و شیعته»، تألیف فُضَیل بن زُبیر اسدی رَسّان کوفی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام).[۱] این اثر تنها ۱۰ صفحه است که در مجله تراثنا (ش ۲۲، سال ۱۴۰۶ق) منتشر شده است.[۲] هدف مؤلف فقط بیان نام شهداى کربلا است و جز نام آنان و در مواردى نام قاتلان آنان، مطلبى درباره ایشان ذکر نکرده، مگر در دو مورد که از جمله حضرت على اصغر با نام «عبد اللّه بن الحسین» است.[۳] در پایان رساله هم مطالب کوتاهى درباره وقایع پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) آورده است. فضیل رسّان نقلهای نادر و عجیبی هم دارد. برای نمونه؛ او به رغم آنکه به بیماری امام سجاد(علیه السلام) تصریح کرده، اما میگوید ایشان در برخی از میادین جنگ در کربلا حضور داشت![۴]
۲- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ اثر اصبغ بن نباته مُجاشعی یا فرزندش قاسم بن اصبغ. هر چند مشهور آن است که کهنترین مقتل مکتوب از آنِ اصبغ بن نباته است،[۵] و بنا بر خبری که شیخ صدوق نقل کرده است، اصبغ بن نباته، شهادت امام حسین(علیه السلام) را درک کرده،[۶] اما در اخبار و گزارشهای تاریخی، هیچگونه خبری درباره واقعه عاشورا از اصبغ بن نباته نقل نشده است، بلکه راوی برخی از گزارشها در اینباره، فرزند وی قاسم بن اصبغ است؛ از اینرو آنچه صحیح به نظر میرسد آن است که قاسم فرزند اصبغ که راوی برخی از اخبار واقعه عاشورا است، مقتلی داشته است،[۷] چنانکه طبری،[۸] ابوالفرج اصفهانی،[۹] شیخ صدوق[۱۰] و سبط بن جوزی[۱۱] اخباری را از واقعه عاشورا به یک یا چند واسطه از او نقل کردهاند.
۳- امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) و گزارش مقتل حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)؛ بجز روایات کوتاه درباره حادثه کربلا که از امامان معصوم(علیه السلام) در مجامع حدیثی نقل شده است، گاه به روایاتی طولانی بر میخوریم که در نوع خود میتواند یک مقتل قلمداد شود، از جمله حدیث طولانی شیخ صدوق که در «أمالی» خود به صورت مسند از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است. این حدیث، بخشهای مختلف حادثه کربلا را از بدو شکلگیری آن در مدینه پس از مرگ معاویه و تلاش والی مدینه جهت گرفتن بیعت برای یزید، تا شهادت امام حسین و سپس گوشهای از جریان اسارت اهل بیت آنحضرت و مجلس ابن زیاد، دربردارد.[۱۲] همچنین میتوان روایت عمار دُهْنی از امام باقر(علیه السلام) را درباره سیر قیام امام حسین(علیه السلام) از آغاز تا پایان و جریان اسارت اهل بیت در شام و بازگشت آنان به مدینه و نیز جریان قیام مسلم در کوفه، از این دست روایات شمرد.[۱۳]
۴- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابومِخنَف لوط بن یحیی ازدی (متوفای ۱۵۷ق).[۱۴] که اکنون این کتاب موجود نیست، ولى هشام کلبى آنرا روایت کرده و طبرى آنها را در تاریخ خود آورده است. روایات هشام کلبى را شیخ مفید نیز در کتاب «الإرشاد» نقل مىکند. البته کتابی با عنوان «وقعه الطف» چاپ شده است که همان روایات نقل شده از ابومخنف درباره واقعه عاشورا که در کتابهایی مانند تاریخ طبری بوده، جمعآوری شده است.
ابومخنف، صاحب آثار متعددی بود که بیشتر آنها تکنگاریهای مربوط به حوادث مهم قرن اول و دوم است. در میان این آثار، کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) او به لحاظ ویژگیهای ذیل، جایگاه خاصی یافته است.
اول: اهمیت موضوع جریان کربلا، بویژه نزد شیعیان.
دوم: نزدیک بودن نویسنده و تألیف او به زمان حادثه؛ زیرا ابومخنف، روایات این کتاب را گاه از شاهدان عینی و گاه با یک یا دو واسطه نقل کرده که در مقایسه با مقاتل تدوین شده در ادوار بعد، دارای امتیازی ویژه است.
سوم: توجه مورّخان بعدی، اعم از شیعه و سنّی، به این اثر و نقل تمام یا غالب روایات آن، از جمله توسط شاگردش، هشام کلبی، و سپس محمد بن جریر طبری، ابوالفرج اصفهانی، شیخ مفید و سبط بن جوزی.
چهارم: جایگاه نویسنده که به تعبیر نجاشی، «شیخ اصحاب الأخبار بالکوفه» بوده[۱۵] و تکنگاریهای تاریخی بسیاری داشته است.
۱- «تسمیه من قتل مع الحسین(علیه السلام) من ولده و إخوته و اهل بیته و شیعته»، تألیف فُضَیل بن زُبیر اسدی رَسّان کوفی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام).[۱] این اثر تنها ۱۰ صفحه است که در مجله تراثنا (ش ۲۲، سال ۱۴۰۶ق) منتشر شده است.[۲] هدف مؤلف فقط بیان نام شهداى کربلا است و جز نام آنان و در مواردى نام قاتلان آنان، مطلبى درباره ایشان ذکر نکرده، مگر در دو مورد که از جمله حضرت على اصغر با نام «عبد اللّه بن الحسین» است.[۳] در پایان رساله هم مطالب کوتاهى درباره وقایع پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) آورده است. فضیل رسّان نقلهای نادر و عجیبی هم دارد. برای نمونه؛ او به رغم آنکه به بیماری امام سجاد(علیه السلام) تصریح کرده، اما میگوید ایشان در برخی از میادین جنگ در کربلا حضور داشت![۴]
۲- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ اثر اصبغ بن نباته مُجاشعی یا فرزندش قاسم بن اصبغ. هر چند مشهور آن است که کهنترین مقتل مکتوب از آنِ اصبغ بن نباته است،[۵] و بنا بر خبری که شیخ صدوق نقل کرده است، اصبغ بن نباته، شهادت امام حسین(علیه السلام) را درک کرده،[۶] اما در اخبار و گزارشهای تاریخی، هیچگونه خبری درباره واقعه عاشورا از اصبغ بن نباته نقل نشده است، بلکه راوی برخی از گزارشها در اینباره، فرزند وی قاسم بن اصبغ است؛ از اینرو آنچه صحیح به نظر میرسد آن است که قاسم فرزند اصبغ که راوی برخی از اخبار واقعه عاشورا است، مقتلی داشته است،[۷] چنانکه طبری،[۸] ابوالفرج اصفهانی،[۹] شیخ صدوق[۱۰] و سبط بن جوزی[۱۱] اخباری را از واقعه عاشورا به یک یا چند واسطه از او نقل کردهاند.
۳- امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) و گزارش مقتل حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)؛ بجز روایات کوتاه درباره حادثه کربلا که از امامان معصوم(علیه السلام) در مجامع حدیثی نقل شده است، گاه به روایاتی طولانی بر میخوریم که در نوع خود میتواند یک مقتل قلمداد شود، از جمله حدیث طولانی شیخ صدوق که در «أمالی» خود به صورت مسند از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است. این حدیث، بخشهای مختلف حادثه کربلا را از بدو شکلگیری آن در مدینه پس از مرگ معاویه و تلاش والی مدینه جهت گرفتن بیعت برای یزید، تا شهادت امام حسین و سپس گوشهای از جریان اسارت اهل بیت آنحضرت و مجلس ابن زیاد، دربردارد.[۱۲] همچنین میتوان روایت عمار دُهْنی از امام باقر(علیه السلام) را درباره سیر قیام امام حسین(علیه السلام) از آغاز تا پایان و جریان اسارت اهل بیت در شام و بازگشت آنان به مدینه و نیز جریان قیام مسلم در کوفه، از این دست روایات شمرد.[۱۳]
۴- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابومِخنَف لوط بن یحیی ازدی (متوفای ۱۵۷ق).[۱۴] که اکنون این کتاب موجود نیست، ولى هشام کلبى آنرا روایت کرده و طبرى آنها را در تاریخ خود آورده است. روایات هشام کلبى را شیخ مفید نیز در کتاب «الإرشاد» نقل مىکند. البته کتابی با عنوان «وقعه الطف» چاپ شده است که همان روایات نقل شده از ابومخنف درباره واقعه عاشورا که در کتابهایی مانند تاریخ طبری بوده، جمعآوری شده است.
ابومخنف، صاحب آثار متعددی بود که بیشتر آنها تکنگاریهای مربوط به حوادث مهم قرن اول و دوم است. در میان این آثار، کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) او به لحاظ ویژگیهای ذیل، جایگاه خاصی یافته است.
اول: اهمیت موضوع جریان کربلا، بویژه نزد شیعیان.
دوم: نزدیک بودن نویسنده و تألیف او به زمان حادثه؛ زیرا ابومخنف، روایات این کتاب را گاه از شاهدان عینی و گاه با یک یا دو واسطه نقل کرده که در مقایسه با مقاتل تدوین شده در ادوار بعد، دارای امتیازی ویژه است.
سوم: توجه مورّخان بعدی، اعم از شیعه و سنّی، به این اثر و نقل تمام یا غالب روایات آن، از جمله توسط شاگردش، هشام کلبی، و سپس محمد بن جریر طبری، ابوالفرج اصفهانی، شیخ مفید و سبط بن جوزی.
چهارم: جایگاه نویسنده که به تعبیر نجاشی، «شیخ اصحاب الأخبار بالکوفه» بوده[۱۵] و تکنگاریهای تاریخی بسیاری داشته است.
ب. آثار قرن سوم
قرن سوم را به لحاظ تعداد مقاتل و نگاشتههای مربوط به واقعه کربلا میتوان اوج دوره مقتلنگاری و نوشتههای عاشورایی به حساب آورد. در این قرن تلاشهای ارزندهای در مقتلنگاری، هم از سوی شیعیان و هم توسط اهل سنت صورت گرفت که بعضاً دست مایه آثار بعدی قرار گرفت که در این میان، بخش بسیار اندکی به دست ما رسیده و غالب آنها از بین رفتهاند. از میان محدّثان و مورّخان مسلمان در این قرن که در منابع فهرستنگار و رجالی متقدم، کتابی با عنوان مقتل الحسین(علیه السلام) یا نزدیک به آن، به آنان نسبت داده شده، به چند مورد اشاره میشود.
۱- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ هشام بن محمد بن سائب (کلبی) (متوفای ۲۰۴ یا ۲۰۵ یا ۲۰۶ق)؛[۱۶] هشام بن محمد بن سائب کلبی یکی از شاگردان ابومخنف، مورّخی شهیر و مورد عنایت شیعه و اهل سنت و از شاگردان امام صادق(علیه السلام)، بوده است. ضمن آثار وی، نام کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) به چشم میخورد که بیشترِ اخبار آن، همان روایات استادش است، اما از آنجا که امروزه اثری از مقتل وی نیست، نمیتوان به درستی درباره میزان بهرهگیری وی از اخبار ابومخنف، داوری کرد. البته گزارشهای او از ابومخنف و برخی دیگر، بعدها در آثاری همچون «تاریخ طبری»، «مقاتل الطالبیین» و «الارشاد» شیخ مفید و «تذکره الخواص» سبط بن جوزی آمده است.
۲- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ محمد بن عمر واقدی مدنی بغدادی (متوفای ۲۰۷ق).[۱۷]
۳-. «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابوعبید قاسم بن سلام هروی (متوفای ۲۲۴ یا ۲۲۵ق)؛[۱۸] ابن عبد ربه[۱۹] و محمد بن احمد بن تمیم[۲۰] بخشی از گزارشهای مقتل وی را آوردهاند.
۴- «مقتل الحسین یا السیره فی مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابوالحسن علی بن محمد مدائنی بغدادی (متوفای ۲۲۴ یا ۲۲۵ق)؛[۲۱] ابوالفرج اصفهانی،[۲۲] سبط ابن جوزی[۲۳] و جمال الدین یوسف مِزِّی[۲۴] از مقتل او نقل کردهاند.
۵- «مقتل الحسین بن علی» از کتاب «الطبقات الکبری»؛ محمد بن سعد مشهور به کاتب واقدی (متوفای ۲۳۰ق)؛[۲۵] محمد بن سعد گزارش مهمی را ذیل شرح حال امام حسین(علیه السلام) در کتاب «الطبقات الکبری» خود آورده است، که از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش نخست آن درباره نسب، تولد و ویژگیها و فضایل و مناقب امام حسین(علیه السلام) است و در بخش دوم، گزارش حادثه عاشورا از آغاز تا پایان حادثه، از جمله شهادت آنحضرت آمده است. روش تاریخنگاری ابن سعد، حدیثی است از اینرو؛ او گزارشها را به صورت مسند نقل کرده و در بخش نخست، ۹۰ حدیث نقل کرده است. اما در بخش مقتل، نزدیک به ۵۰ خبر نقل کرده که البته سند هر یک از آنها، بیان نشده، بلکه تنها به چند سند کلی که در آغاز مقتل آمده، اکتفا شده است.
همچنین ابن سعد، اخباری درباره برخی حوادث و علائم غیر طبیعی و خارق العاده آسمانی و زمینی و نیز عقوبتها و بلاهایی که بر سر برخی از قاتلان سپاه عمر سعد پس از حادثه عاشورا آمده، آورده است.
اگرچه روش ابن سعد در نگارش طبقات خود، آن است که به حوادث و تحوّلات مهم تاریخی که همزمان با زندگی اشخاص است، نپردازد، اما عظمت حادثه عاشورا، ابن سعد را واداشته است که تا به این واقعه و رهبر آن، بیشتر بپردازد. با این همه، وی در مواردی تنها به گردآوری و نقل گزارشها اکتفا کرده و درباره درستی یا نادرستی آنها، هیچ نظری نداده است.
۶- «مقتل الحسین بن علی»؛ ابن قتیبه دینوری (متوفای ۲۷۶ق)؛[۲۶] وی همچنین صفحاتی از کتاب «الامامه و السیاسه» را (که منسوب به اوست) به گزارش قیام امام حسین(علیه السلام) اختصاص داده است که گزارشهای وی با گزارشهای ابن عبد ربه در «العقد الفرید» در اینباره، شباهت بسیاری دارد.[۲۷]
۷- ترجمه و مقتل امام حسین(علیه السلام) از کتاب «أنساب الاشراف»؛ احمد بن یحیی بن جابر بلاذری[۲۸] (متوفای بعد از ۲۷۰ق یا ۲۷۹ق[۲۹]). بلاذری، بخشی از کتاب خود را به نسب و شرح حال خاندان ابوطالب و فرزندانش و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندانش، از جمله زندگانی امام حسین(علیه السلام) و مقتل وی پرداخته است. بلاذری پس از چند گزارش درباره تولد و فرزندان امام حسین(علیه السلام) به شرح واقعه کربلا پرداخته است و نخستین گزارشهای خود را در اینباره، از تماس شیعیان با امام حسین از زمان صلح امام حسن(علیه السلام) آغاز کرده است. روش تاریخنگاری بلاذری در این کتاب همانند یعقوبی و دینوری، ترکیبی است. از اینرو، بجای آنکه برای هر خبر، سند مستقل ذکر کند، در بیشتر موارد، تنها با تعبیر «قالوا»، خبر را آورده است. در مواردی هم به سند اشاره کرده است، از جمله از ابومخنف، هشام کلبی، عوانه بن حکم، هیثم بن عدی، و عمر بن شَبَّه نقل کرده است و در مواردی نیز تعابیر «حدثنی بعض الطالبیین» و «حدثنی بعض قریش » را آورده است. «أنساب الاشراف» که یکی از منابع تاریخ عاشورا است، با گزارشهای ابومخنف و ابن سعد – به رغم برخی تفاوتها – همسو و سازگار و مؤید یکدیگراند.
۸- گزارش قیام کربلا در «الأخبار الطوال»؛ ابوحنیفه دینوری (متوفای ۲۸۲ق)؛[۳۰] سبک تاریخنگاری دینوری، همانند سبک مورّخانی، همچون یعقوبی و مسعودی به صورت ترکیبی و با حذف اسناد است. او هر بخش از گزارش را با تعبیر «قالوا» آغاز کرده نقل کرده است. اگرچه بسیاری از مضامین گزارشهای دینوری در منابع کهن دیگر آمده، اما تعابیر وی در اینباره، ویژه خود اوست و در منابع دیگر نیامده است.
قرن سوم را به لحاظ تعداد مقاتل و نگاشتههای مربوط به واقعه کربلا میتوان اوج دوره مقتلنگاری و نوشتههای عاشورایی به حساب آورد. در این قرن تلاشهای ارزندهای در مقتلنگاری، هم از سوی شیعیان و هم توسط اهل سنت صورت گرفت که بعضاً دست مایه آثار بعدی قرار گرفت که در این میان، بخش بسیار اندکی به دست ما رسیده و غالب آنها از بین رفتهاند. از میان محدّثان و مورّخان مسلمان در این قرن که در منابع فهرستنگار و رجالی متقدم، کتابی با عنوان مقتل الحسین(علیه السلام) یا نزدیک به آن، به آنان نسبت داده شده، به چند مورد اشاره میشود.
۱- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ هشام بن محمد بن سائب (کلبی) (متوفای ۲۰۴ یا ۲۰۵ یا ۲۰۶ق)؛[۱۶] هشام بن محمد بن سائب کلبی یکی از شاگردان ابومخنف، مورّخی شهیر و مورد عنایت شیعه و اهل سنت و از شاگردان امام صادق(علیه السلام)، بوده است. ضمن آثار وی، نام کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) به چشم میخورد که بیشترِ اخبار آن، همان روایات استادش است، اما از آنجا که امروزه اثری از مقتل وی نیست، نمیتوان به درستی درباره میزان بهرهگیری وی از اخبار ابومخنف، داوری کرد. البته گزارشهای او از ابومخنف و برخی دیگر، بعدها در آثاری همچون «تاریخ طبری»، «مقاتل الطالبیین» و «الارشاد» شیخ مفید و «تذکره الخواص» سبط بن جوزی آمده است.
۲- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ محمد بن عمر واقدی مدنی بغدادی (متوفای ۲۰۷ق).[۱۷]
۳-. «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابوعبید قاسم بن سلام هروی (متوفای ۲۲۴ یا ۲۲۵ق)؛[۱۸] ابن عبد ربه[۱۹] و محمد بن احمد بن تمیم[۲۰] بخشی از گزارشهای مقتل وی را آوردهاند.
۴- «مقتل الحسین یا السیره فی مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ ابوالحسن علی بن محمد مدائنی بغدادی (متوفای ۲۲۴ یا ۲۲۵ق)؛[۲۱] ابوالفرج اصفهانی،[۲۲] سبط ابن جوزی[۲۳] و جمال الدین یوسف مِزِّی[۲۴] از مقتل او نقل کردهاند.
۵- «مقتل الحسین بن علی» از کتاب «الطبقات الکبری»؛ محمد بن سعد مشهور به کاتب واقدی (متوفای ۲۳۰ق)؛[۲۵] محمد بن سعد گزارش مهمی را ذیل شرح حال امام حسین(علیه السلام) در کتاب «الطبقات الکبری» خود آورده است، که از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش نخست آن درباره نسب، تولد و ویژگیها و فضایل و مناقب امام حسین(علیه السلام) است و در بخش دوم، گزارش حادثه عاشورا از آغاز تا پایان حادثه، از جمله شهادت آنحضرت آمده است. روش تاریخنگاری ابن سعد، حدیثی است از اینرو؛ او گزارشها را به صورت مسند نقل کرده و در بخش نخست، ۹۰ حدیث نقل کرده است. اما در بخش مقتل، نزدیک به ۵۰ خبر نقل کرده که البته سند هر یک از آنها، بیان نشده، بلکه تنها به چند سند کلی که در آغاز مقتل آمده، اکتفا شده است.
همچنین ابن سعد، اخباری درباره برخی حوادث و علائم غیر طبیعی و خارق العاده آسمانی و زمینی و نیز عقوبتها و بلاهایی که بر سر برخی از قاتلان سپاه عمر سعد پس از حادثه عاشورا آمده، آورده است.
اگرچه روش ابن سعد در نگارش طبقات خود، آن است که به حوادث و تحوّلات مهم تاریخی که همزمان با زندگی اشخاص است، نپردازد، اما عظمت حادثه عاشورا، ابن سعد را واداشته است که تا به این واقعه و رهبر آن، بیشتر بپردازد. با این همه، وی در مواردی تنها به گردآوری و نقل گزارشها اکتفا کرده و درباره درستی یا نادرستی آنها، هیچ نظری نداده است.
۶- «مقتل الحسین بن علی»؛ ابن قتیبه دینوری (متوفای ۲۷۶ق)؛[۲۶] وی همچنین صفحاتی از کتاب «الامامه و السیاسه» را (که منسوب به اوست) به گزارش قیام امام حسین(علیه السلام) اختصاص داده است که گزارشهای وی با گزارشهای ابن عبد ربه در «العقد الفرید» در اینباره، شباهت بسیاری دارد.[۲۷]
۷- ترجمه و مقتل امام حسین(علیه السلام) از کتاب «أنساب الاشراف»؛ احمد بن یحیی بن جابر بلاذری[۲۸] (متوفای بعد از ۲۷۰ق یا ۲۷۹ق[۲۹]). بلاذری، بخشی از کتاب خود را به نسب و شرح حال خاندان ابوطالب و فرزندانش و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندانش، از جمله زندگانی امام حسین(علیه السلام) و مقتل وی پرداخته است. بلاذری پس از چند گزارش درباره تولد و فرزندان امام حسین(علیه السلام) به شرح واقعه کربلا پرداخته است و نخستین گزارشهای خود را در اینباره، از تماس شیعیان با امام حسین از زمان صلح امام حسن(علیه السلام) آغاز کرده است. روش تاریخنگاری بلاذری در این کتاب همانند یعقوبی و دینوری، ترکیبی است. از اینرو، بجای آنکه برای هر خبر، سند مستقل ذکر کند، در بیشتر موارد، تنها با تعبیر «قالوا»، خبر را آورده است. در مواردی هم به سند اشاره کرده است، از جمله از ابومخنف، هشام کلبی، عوانه بن حکم، هیثم بن عدی، و عمر بن شَبَّه نقل کرده است و در مواردی نیز تعابیر «حدثنی بعض الطالبیین» و «حدثنی بعض قریش » را آورده است. «أنساب الاشراف» که یکی از منابع تاریخ عاشورا است، با گزارشهای ابومخنف و ابن سعد – به رغم برخی تفاوتها – همسو و سازگار و مؤید یکدیگراند.
۸- گزارش قیام کربلا در «الأخبار الطوال»؛ ابوحنیفه دینوری (متوفای ۲۸۲ق)؛[۳۰] سبک تاریخنگاری دینوری، همانند سبک مورّخانی، همچون یعقوبی و مسعودی به صورت ترکیبی و با حذف اسناد است. او هر بخش از گزارش را با تعبیر «قالوا» آغاز کرده نقل کرده است. اگرچه بسیاری از مضامین گزارشهای دینوری در منابع کهن دیگر آمده، اما تعابیر وی در اینباره، ویژه خود اوست و در منابع دیگر نیامده است.
ج. آثار قرن چهارم
۱- گزارش قیام عاشورا در کتاب «تاریخ الأمم و الملوک»؛ محمد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰ق)؛[۳۱] طبری ذیل حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱۱ق حوادثی را که منجر به واقعه عاشورا شد، شرح داده است. بخش بزرگ گزارش عاشورا در این اثر، مرهون گزارشهای مقتل الحسین ابومخنف است. وی این گزارشها را به واسطه هشام بن محمد بن سائب کلبی، شاگرد ابومخنف، نقل کرده است. اسناد طبری در اینباره چنین است: «قال هشام بن محمد عن ابیمخنف» یا «قال هشام، قال ابومخنف» و یا «حدثتُ عن هشام، عن ابیمخنف ». افزون بر این، طبری از خودِ مقتل هشام نیز بهره بسیار برده و برخی گزارشها را که هشام از غیر ابومخنف نقل کرده، آورده است. در حقیقت، هشام همه کتاب یا بیشتر روایات ابومخنف را با اضافاتی که از طرق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده، آنگاه یک قرن بعد، طبری از آن بهره کامل برده است.
طبری گزارشهای واقدی را نیز نادیده نگرفته است. همچنین وی بر اساس روایت عمار دُهنی، مطالبی از امام باقر(علیه السلام) در خصوص مرگ معاویه و بیعتخواهی ولید بن عتبه (حاکم مدینه) از امام حسین(علیه السلام) تا بازگشت اهل بیت به مدینه و عزاداری بنیهاشم در این شهر، در دو بخش آورده که منبع مکتوب آن نامشخص است. طبری در بخش نخست نقل یاد شده، ابتدا گزارش واقعه را از ابتدا تا پایان شهادت مسلم بن عقیل به اختصار از عمار دهنی نقل کرده و سپس تفصیل آنرا به نقل از ابومخنف آورده است.
۲- گزارش واقعه عاشورا در کتاب «الفتوح»؛ ابو محمد احمد بن علی بن اعثم کوفی (متوفای ۳۱۴ق)؛ [۳۲] ابن اعثم کوفی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۰ و ۶۱۱ق متناسب با ساختار کتاب خود، به نهضت عاشورا پرداخته است. ابن اعثم گزارش قیام عاشورا را با عنوان «ابتداء أخبار مقتل مسلم بن عقیل و الحسین بن علی و ولده و شیعته» آغاز کرده و با گزارش بازگرداندن محترمانه اسرای اهل بیت به مدینه توسط یزید، به پایان رسانده است.
سبک تاریخنگاری ابن اعثم همانند یعقوبی و دینوری، بدون ذکر سند و ترکیبی و در برخی موارد، قصهپردازی و داستانسرایی است، از اینرو؛ گزارشهای او را درباره واقعه عاشورا، بایستی با احتیاط و با مقابله و مقایسه با اخبار ابومخنف در تاریخ طبری و الإرشاد شیخ مفید و گزارشهای مورّخانی همانند بلاذری و دینوری بررسی کرده و در صورت عدم تعارض و مخالفت، به آن اعتنا کرد. با این همه، این اثر از منابع مهم و کهن تاریخی است که در طول زمان، شیعه و سنی به آن استناد کردهاند. برای نمونه؛ برخی از اخبار «المناقب» ابن شهرآشوب و «بحارالانوار» و بسیاری از مطالب «مقتل الحسین(علیه السلام)» خوارزمی، از این کتاب گرفته شده است.
همچنین برخی از گزارشهای ابن اعثم، از ارزش خاصی برخوردار است؛ زیرا وی در نقل آن بر همه مورّخان، پیشی گرفته است؛ همانند گزارش متن وصیتنامه امام حسین(علیه السلام) به محمد حنفیه و جمله مشهور حضرت درباره فلسفه قیام خویش: «و انی لم أخرج أشرا و لا بطرا و…».[۳۳] از دیگر گزارشهای ارزشمند او نقل خطبه انقلابی و پرشور حضرت زینب(سلام الله علیها) در نکوهش کوفیان هنگام اسارت در کوفه است.
۳- قیام عاشورا در کتاب «العقد الفرید»؛ احمد ابن محمد بن عبد ربه اندلسی (متوفای ۳۲۸ق)؛ [۳۴] ابنعبد ربّه اندلسی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۱ق چند صفحهای از نگاشته خود را به قیام عاشورا اختصاص داده و به اختصار به سیر قیام امام حسین(علیه السلام) از آغاز تا پایان پرداخته است. نکته قابل توجه در این نگاشته، اخبار مورّخان و مقتلنویسانی است که او از آنها بهره برده است. وی آغاز گزارش خود را از مقتل قاسم بن سلام هروی که از بین رفته، به واسطه شخصی به نام علی بن عبدالعزیز نقل کرده است. سپس از محدّثان، مورّخان و نسبشناسانی، همانند زبیر بن بکار (به واسطه علی بن عبدالعزیز)، ضحاک بن عثمان خزاعی، شعبی (به نقل از یحیی بن اسماعیل) و حسن بصری (به نقل از ابوالحسن مدائنی) اخباری را آورده است. از گزارشهای خلاف مشهور ابن عبد ربّه که از قاسم بن سلام نقل کرده، جریان دیدار امام حسین(علیه السلام) با عبداللّه بن مطیع در راه مکه است که وقتی وی از حضرت سؤال میکند کجا میروی؟ آنحضرت میفرماید: «به عراق، چون از سوی آنان بیش از یکبار برایم نامه (دعوت) آمده است»![۳۵] در حالی که دعوت عراقیان، چند روز پس از اقامت حضرت در مکه بوده است.
۴- قیام عاشورا در کتاب «المحن»؛ ابوالعرب محمد بن احمد بن تمیم تمیمی (متوفای ۳۳۳ق)؛[۳۶] نویسنده این اثر، گزارشی درباره شهادت امام حسین(علیه السلام)، بهویژه حوادث خارق العاده پس از آن، از قبیل پدیدار شدن سُرخی در آسمان و برآمدن خون از زیر سنگها، آورده است.[۳۷]
۵- گزارش قیام کربلا در «مروج الذهب و معادن الجوهر»؛ ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (متوفای ۳۴۵ یا ۳۴۶ق)؛[۳۸] مسعودی به مناسبت گزارش حوادث سال ۶۱۱ق چند صفحهای از اثر خود را به گزارش واقعه کربلا اختصاص داده است. اگرچه گزارش او درباره واقعه عاشورا همان گزارشهای مشهور منابع کهن است، اما برخی از گزارشها را تنها او آورده است. برای نمونه؛ تاریخ ورود مسلم بن عقیل را به کوفه، پنجم شوّال نگاشته است.[۳۹] همچنین آمار اصحاب امام حسین(علیه السلام) را هنگام روانه شدن به کربلا به همراه سپاه حرّ، پانصد سوار و حدود صد پیاده، و آمار شهدای کربلا را ۸۷ نفر نوشته است.[۴۰]
۶- گزارش قیام عاشورا در «مقاتل الطالبیین»؛ ابوالفرج اصفهانی (متوفای ۳۵۶ق)؛[۴۱] ابوالفرج اصفهانی با تدوین این کتاب، ضمن نقل روایات مسند درباره قیامها و کشتههای خاندان ابوطالب، حدود ۳۸۸ صفحه را به مقتل امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب او و نیز اسارت خاندانش اختصاص داده است. در گزارش ابوالفرج از مقتل امام حسین(علیه السلام)، ابتدا اسامی و چگونگی شهادت ۲۳ تن از شهدای بنیهاشم (با احتساب امام حسین) آمده، و در ادامه، چگونگی شهادت مسلم بن عقیل در کوفه با تفصیل بیشتر گزارش شده است. وی در نهایت، جریان شهادت امام حسین(علیه السلام) و سپس گوشههایی از گزارشهای مربوط به اسارت اهل بیت آنحضرت را آورده و در مجموع، بنای وی بر ایجاز و عدم تفصیل بوده است.
ابوالفرج اخبار مربوط به حادثه کربلا را از راویانی چند نقل کرده، اما بخش اصلی حادثه، یعنی شهادت امام حسین و مقدمات آنرا از ابومخنف نقل کرده است و در واسطههای میان او و ابومخنف، گاه نام نصر بن مزاحم منقری، و گاه نام ابوالحسن مدائنی آمده است. وی روایاتی نیز از امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل کرده است. در برخی موارد، همچون گزارش چگونگی شهادت حضرت امام حسین چند روایت را ترکیب کرده و پس از ذکر سندها، یکجا، به نقل متن آنها پرداخته است.
شیوه روایی و تأکید بر نقل اسناد توسط ابوالفرج موجب شده که امکان نقد سندی در روایات او فراهم شود، و نیز از این ناحیه، امکان احیای اثر از بین رفته ابومخنف در مقتل نیز (تا حدی که ابوالفرج از او نقل کرده) امکانپذیر شده است.
۷- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ سلیمان بن احمد حافظ طبرانی (متوفای ۳۶۰ق[۴۲])؛ طبرانی از محدّثان بزرگ قرن چهارم است که دو اثر بزرگ روایی «المعجم الکبیر» و «المعجم الاوسط» از اوست. ابن منده (متوفای ۴۷۵ق) در شرح حال طبرانی از کتابی به نام مقتل الحسین(علیه السلام) یاد کرده است.[۴۳] این کتاب در بستر زمان، از بین رفته و اثری از آن، موجود نیست، اما آنچه وجود دارد و منتشر شده است، متن استخراج شده از جلد سوم کتاب «المعجم الکبیر» طبرانی است.[۴۴]
۱- گزارش قیام عاشورا در کتاب «تاریخ الأمم و الملوک»؛ محمد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰ق)؛[۳۱] طبری ذیل حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱۱ق حوادثی را که منجر به واقعه عاشورا شد، شرح داده است. بخش بزرگ گزارش عاشورا در این اثر، مرهون گزارشهای مقتل الحسین ابومخنف است. وی این گزارشها را به واسطه هشام بن محمد بن سائب کلبی، شاگرد ابومخنف، نقل کرده است. اسناد طبری در اینباره چنین است: «قال هشام بن محمد عن ابیمخنف» یا «قال هشام، قال ابومخنف» و یا «حدثتُ عن هشام، عن ابیمخنف ». افزون بر این، طبری از خودِ مقتل هشام نیز بهره بسیار برده و برخی گزارشها را که هشام از غیر ابومخنف نقل کرده، آورده است. در حقیقت، هشام همه کتاب یا بیشتر روایات ابومخنف را با اضافاتی که از طرق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده، آنگاه یک قرن بعد، طبری از آن بهره کامل برده است.
طبری گزارشهای واقدی را نیز نادیده نگرفته است. همچنین وی بر اساس روایت عمار دُهنی، مطالبی از امام باقر(علیه السلام) در خصوص مرگ معاویه و بیعتخواهی ولید بن عتبه (حاکم مدینه) از امام حسین(علیه السلام) تا بازگشت اهل بیت به مدینه و عزاداری بنیهاشم در این شهر، در دو بخش آورده که منبع مکتوب آن نامشخص است. طبری در بخش نخست نقل یاد شده، ابتدا گزارش واقعه را از ابتدا تا پایان شهادت مسلم بن عقیل به اختصار از عمار دهنی نقل کرده و سپس تفصیل آنرا به نقل از ابومخنف آورده است.
۲- گزارش واقعه عاشورا در کتاب «الفتوح»؛ ابو محمد احمد بن علی بن اعثم کوفی (متوفای ۳۱۴ق)؛ [۳۲] ابن اعثم کوفی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۰ و ۶۱۱ق متناسب با ساختار کتاب خود، به نهضت عاشورا پرداخته است. ابن اعثم گزارش قیام عاشورا را با عنوان «ابتداء أخبار مقتل مسلم بن عقیل و الحسین بن علی و ولده و شیعته» آغاز کرده و با گزارش بازگرداندن محترمانه اسرای اهل بیت به مدینه توسط یزید، به پایان رسانده است.
سبک تاریخنگاری ابن اعثم همانند یعقوبی و دینوری، بدون ذکر سند و ترکیبی و در برخی موارد، قصهپردازی و داستانسرایی است، از اینرو؛ گزارشهای او را درباره واقعه عاشورا، بایستی با احتیاط و با مقابله و مقایسه با اخبار ابومخنف در تاریخ طبری و الإرشاد شیخ مفید و گزارشهای مورّخانی همانند بلاذری و دینوری بررسی کرده و در صورت عدم تعارض و مخالفت، به آن اعتنا کرد. با این همه، این اثر از منابع مهم و کهن تاریخی است که در طول زمان، شیعه و سنی به آن استناد کردهاند. برای نمونه؛ برخی از اخبار «المناقب» ابن شهرآشوب و «بحارالانوار» و بسیاری از مطالب «مقتل الحسین(علیه السلام)» خوارزمی، از این کتاب گرفته شده است.
همچنین برخی از گزارشهای ابن اعثم، از ارزش خاصی برخوردار است؛ زیرا وی در نقل آن بر همه مورّخان، پیشی گرفته است؛ همانند گزارش متن وصیتنامه امام حسین(علیه السلام) به محمد حنفیه و جمله مشهور حضرت درباره فلسفه قیام خویش: «و انی لم أخرج أشرا و لا بطرا و…».[۳۳] از دیگر گزارشهای ارزشمند او نقل خطبه انقلابی و پرشور حضرت زینب(سلام الله علیها) در نکوهش کوفیان هنگام اسارت در کوفه است.
۳- قیام عاشورا در کتاب «العقد الفرید»؛ احمد ابن محمد بن عبد ربه اندلسی (متوفای ۳۲۸ق)؛ [۳۴] ابنعبد ربّه اندلسی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۱ق چند صفحهای از نگاشته خود را به قیام عاشورا اختصاص داده و به اختصار به سیر قیام امام حسین(علیه السلام) از آغاز تا پایان پرداخته است. نکته قابل توجه در این نگاشته، اخبار مورّخان و مقتلنویسانی است که او از آنها بهره برده است. وی آغاز گزارش خود را از مقتل قاسم بن سلام هروی که از بین رفته، به واسطه شخصی به نام علی بن عبدالعزیز نقل کرده است. سپس از محدّثان، مورّخان و نسبشناسانی، همانند زبیر بن بکار (به واسطه علی بن عبدالعزیز)، ضحاک بن عثمان خزاعی، شعبی (به نقل از یحیی بن اسماعیل) و حسن بصری (به نقل از ابوالحسن مدائنی) اخباری را آورده است. از گزارشهای خلاف مشهور ابن عبد ربّه که از قاسم بن سلام نقل کرده، جریان دیدار امام حسین(علیه السلام) با عبداللّه بن مطیع در راه مکه است که وقتی وی از حضرت سؤال میکند کجا میروی؟ آنحضرت میفرماید: «به عراق، چون از سوی آنان بیش از یکبار برایم نامه (دعوت) آمده است»![۳۵] در حالی که دعوت عراقیان، چند روز پس از اقامت حضرت در مکه بوده است.
۴- قیام عاشورا در کتاب «المحن»؛ ابوالعرب محمد بن احمد بن تمیم تمیمی (متوفای ۳۳۳ق)؛[۳۶] نویسنده این اثر، گزارشی درباره شهادت امام حسین(علیه السلام)، بهویژه حوادث خارق العاده پس از آن، از قبیل پدیدار شدن سُرخی در آسمان و برآمدن خون از زیر سنگها، آورده است.[۳۷]
۵- گزارش قیام کربلا در «مروج الذهب و معادن الجوهر»؛ ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (متوفای ۳۴۵ یا ۳۴۶ق)؛[۳۸] مسعودی به مناسبت گزارش حوادث سال ۶۱۱ق چند صفحهای از اثر خود را به گزارش واقعه کربلا اختصاص داده است. اگرچه گزارش او درباره واقعه عاشورا همان گزارشهای مشهور منابع کهن است، اما برخی از گزارشها را تنها او آورده است. برای نمونه؛ تاریخ ورود مسلم بن عقیل را به کوفه، پنجم شوّال نگاشته است.[۳۹] همچنین آمار اصحاب امام حسین(علیه السلام) را هنگام روانه شدن به کربلا به همراه سپاه حرّ، پانصد سوار و حدود صد پیاده، و آمار شهدای کربلا را ۸۷ نفر نوشته است.[۴۰]
۶- گزارش قیام عاشورا در «مقاتل الطالبیین»؛ ابوالفرج اصفهانی (متوفای ۳۵۶ق)؛[۴۱] ابوالفرج اصفهانی با تدوین این کتاب، ضمن نقل روایات مسند درباره قیامها و کشتههای خاندان ابوطالب، حدود ۳۸۸ صفحه را به مقتل امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب او و نیز اسارت خاندانش اختصاص داده است. در گزارش ابوالفرج از مقتل امام حسین(علیه السلام)، ابتدا اسامی و چگونگی شهادت ۲۳ تن از شهدای بنیهاشم (با احتساب امام حسین) آمده، و در ادامه، چگونگی شهادت مسلم بن عقیل در کوفه با تفصیل بیشتر گزارش شده است. وی در نهایت، جریان شهادت امام حسین(علیه السلام) و سپس گوشههایی از گزارشهای مربوط به اسارت اهل بیت آنحضرت را آورده و در مجموع، بنای وی بر ایجاز و عدم تفصیل بوده است.
ابوالفرج اخبار مربوط به حادثه کربلا را از راویانی چند نقل کرده، اما بخش اصلی حادثه، یعنی شهادت امام حسین و مقدمات آنرا از ابومخنف نقل کرده است و در واسطههای میان او و ابومخنف، گاه نام نصر بن مزاحم منقری، و گاه نام ابوالحسن مدائنی آمده است. وی روایاتی نیز از امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل کرده است. در برخی موارد، همچون گزارش چگونگی شهادت حضرت امام حسین چند روایت را ترکیب کرده و پس از ذکر سندها، یکجا، به نقل متن آنها پرداخته است.
شیوه روایی و تأکید بر نقل اسناد توسط ابوالفرج موجب شده که امکان نقد سندی در روایات او فراهم شود، و نیز از این ناحیه، امکان احیای اثر از بین رفته ابومخنف در مقتل نیز (تا حدی که ابوالفرج از او نقل کرده) امکانپذیر شده است.
۷- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ سلیمان بن احمد حافظ طبرانی (متوفای ۳۶۰ق[۴۲])؛ طبرانی از محدّثان بزرگ قرن چهارم است که دو اثر بزرگ روایی «المعجم الکبیر» و «المعجم الاوسط» از اوست. ابن منده (متوفای ۴۷۵ق) در شرح حال طبرانی از کتابی به نام مقتل الحسین(علیه السلام) یاد کرده است.[۴۳] این کتاب در بستر زمان، از بین رفته و اثری از آن، موجود نیست، اما آنچه وجود دارد و منتشر شده است، متن استخراج شده از جلد سوم کتاب «المعجم الکبیر» طبرانی است.[۴۴]
د. آثار قرن پنجم
۱- تاریخ و قیام امام حسین در کتاب «الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد»؛ شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق)؛[۴۵] شیخ مفید در فصل مربوط به امام حسین(علیه السلام)، پس از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، بیشترین حجم از کتاب خود را به شرح حال و زندگی امام حسین و واقعه عاشورا اختصاص داده است که این میزان عنایت و پرداختن وی به این موضوع، اهمیت سترگ این واقعه را نزد او میرساند. او گزارش واقعه کربلا را از هشام سائب کلبی، مدائنی و غیر این دو آورده است.
با مطالعه و بررسی اجمالی گزارش شیخ مفید این نکته روشن میشود که در بیشتر موارد، گزارشهای تاریخ طبری را با حذف اسناد و رعایت اختصار آورده است. این نکته با مقایسه گزارشهای وی با گزارشهای طبری که با ذکر سند آورده شده قابل پیگیری و اثبات است. نکته شایان توجه در گزارشهای شیخ مفید، افزودههایی است که در گزارشهای طبری نمیتوان یافت. برای نمونه؛ گزارش کیفیت نبرد و شهادت حضرت عباس یا تعیین محل دفن حضرت علی اکبر، شهدا و حضرت عباس را تنها شیخ مفید نگاشته و در گزارش طبری موجود نیست.
۲- بخش تاریخ عاشورا از کتاب «تجارِب الامم و تعاقب الهِمَم»؛ ابو علی مسکویه رازی (متوفای ۴۲۱ق)؛[۴۶] ابوعلی مسکویه، به مناسبت پرداختن به حوادث عصر خلافت یزید بن معاویه، حدود چهل صفحه از کتاب خود را به واقعه عاشورا اختصاص داده است. او در این بخش، به همان اخباری که طبری در تاریخ خود از ابومخنف و راویان دیگر درباره این حادثه آورده است، اکتفا کرده و به شیوه ترکیبی و حذف اسناد، این حادثه را از آغاز بیعتستانی یزید تا پایان بازگرداندن اسرای اهل بیت به مدینه، به اختصار، گزارش کرده است.
۱- تاریخ و قیام امام حسین در کتاب «الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد»؛ شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق)؛[۴۵] شیخ مفید در فصل مربوط به امام حسین(علیه السلام)، پس از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، بیشترین حجم از کتاب خود را به شرح حال و زندگی امام حسین و واقعه عاشورا اختصاص داده است که این میزان عنایت و پرداختن وی به این موضوع، اهمیت سترگ این واقعه را نزد او میرساند. او گزارش واقعه کربلا را از هشام سائب کلبی، مدائنی و غیر این دو آورده است.
با مطالعه و بررسی اجمالی گزارش شیخ مفید این نکته روشن میشود که در بیشتر موارد، گزارشهای تاریخ طبری را با حذف اسناد و رعایت اختصار آورده است. این نکته با مقایسه گزارشهای وی با گزارشهای طبری که با ذکر سند آورده شده قابل پیگیری و اثبات است. نکته شایان توجه در گزارشهای شیخ مفید، افزودههایی است که در گزارشهای طبری نمیتوان یافت. برای نمونه؛ گزارش کیفیت نبرد و شهادت حضرت عباس یا تعیین محل دفن حضرت علی اکبر، شهدا و حضرت عباس را تنها شیخ مفید نگاشته و در گزارش طبری موجود نیست.
۲- بخش تاریخ عاشورا از کتاب «تجارِب الامم و تعاقب الهِمَم»؛ ابو علی مسکویه رازی (متوفای ۴۲۱ق)؛[۴۶] ابوعلی مسکویه، به مناسبت پرداختن به حوادث عصر خلافت یزید بن معاویه، حدود چهل صفحه از کتاب خود را به واقعه عاشورا اختصاص داده است. او در این بخش، به همان اخباری که طبری در تاریخ خود از ابومخنف و راویان دیگر درباره این حادثه آورده است، اکتفا کرده و به شیوه ترکیبی و حذف اسناد، این حادثه را از آغاز بیعتستانی یزید تا پایان بازگرداندن اسرای اهل بیت به مدینه، به اختصار، گزارش کرده است.
هـ. آثار قرن ششم
۱- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ موفّق بن احمد بن محمد مکى خوارزمى (متوفای ۵۶۸ق)؛[۴۷] این کتاب هر چند عنوان مقتل دارد، اما حدود دو سوم آن مباحث دیگر است. ثلث اول کتاب، شرح مناقب اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام)، ثلث دوم ماجراى کربلا و ثلث سوم درباره قیام مختار است.
۲- گزارش زندگی، مناقب و فضایل امام حسین(علیه السلام) و قیام عاشورا در کتاب «مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)»؛ ابن شهرآشوب مازندرانی (متوفای ۵۸۸ق)؛[۴۸] ابن شهرآشوب به مناسبت پرداختن به شرح زندگانی، مناقب و فضایل امام حسین(علیه السلام)، بخشی از مباحث این باب را به گزارش مقتل امام حسین اختصاص داده است. وی پس از اختصاص چند فصل به معجزات، مناقب و مکارم اخلاق آنحضرت، حوادث خارق العاده پس از شهادت، برخی از اخبار مربوط به اظهار علاقه و محبت پیامبر(ص) به ایشان و بیان تاریخ ولادت و القاب امام حسین، به گزارش واقعه عاشورا پرداخته است.
چنانکه از نام این کتاب پیداست، این اثر نوشتهای تاریخی نیست، بلکه نویسنده درصدد جمعآوری و گزارش اخباری درباره مناقب و فضایل امامان(علیه السلام) بوده است که در کنار آن به برخی از حوادث عصر آنان ـ بدون توجه چندانی به ترتیب زمان وقوع آنها ـ اشاره کرده است.
وی روایاتی را از امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا(علیه السلام) درباره زندگی، مناقب و حادثه عاشورا و مقتل امام حسین(علیه السلام) آورده است. افزون بر این، او از منابعی چون «انساب الاشراف» بلاذری، تاریخ طبری، مقتل شیخ صدوق، «فضائل العشره» ابوالسعادات، «حلیه (الاولیاء)» ابونعیم اصفهانی و از افرادی همانند ابومخنف، شعیب بن عبدالرحمان خزاعی، سید جرجانی، ابن مهدی مامطیری، عبداللّه بن احمد بن حنبل، شاکر بن غنمه و ابوالفضل هاشمی، گزارشهای این باب را روایت کرده است.
۱- «مقتل الحسین(علیه السلام)»؛ موفّق بن احمد بن محمد مکى خوارزمى (متوفای ۵۶۸ق)؛[۴۷] این کتاب هر چند عنوان مقتل دارد، اما حدود دو سوم آن مباحث دیگر است. ثلث اول کتاب، شرح مناقب اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام)، ثلث دوم ماجراى کربلا و ثلث سوم درباره قیام مختار است.
۲- گزارش زندگی، مناقب و فضایل امام حسین(علیه السلام) و قیام عاشورا در کتاب «مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)»؛ ابن شهرآشوب مازندرانی (متوفای ۵۸۸ق)؛[۴۸] ابن شهرآشوب به مناسبت پرداختن به شرح زندگانی، مناقب و فضایل امام حسین(علیه السلام)، بخشی از مباحث این باب را به گزارش مقتل امام حسین اختصاص داده است. وی پس از اختصاص چند فصل به معجزات، مناقب و مکارم اخلاق آنحضرت، حوادث خارق العاده پس از شهادت، برخی از اخبار مربوط به اظهار علاقه و محبت پیامبر(ص) به ایشان و بیان تاریخ ولادت و القاب امام حسین، به گزارش واقعه عاشورا پرداخته است.
چنانکه از نام این کتاب پیداست، این اثر نوشتهای تاریخی نیست، بلکه نویسنده درصدد جمعآوری و گزارش اخباری درباره مناقب و فضایل امامان(علیه السلام) بوده است که در کنار آن به برخی از حوادث عصر آنان ـ بدون توجه چندانی به ترتیب زمان وقوع آنها ـ اشاره کرده است.
وی روایاتی را از امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا(علیه السلام) درباره زندگی، مناقب و حادثه عاشورا و مقتل امام حسین(علیه السلام) آورده است. افزون بر این، او از منابعی چون «انساب الاشراف» بلاذری، تاریخ طبری، مقتل شیخ صدوق، «فضائل العشره» ابوالسعادات، «حلیه (الاولیاء)» ابونعیم اصفهانی و از افرادی همانند ابومخنف، شعیب بن عبدالرحمان خزاعی، سید جرجانی، ابن مهدی مامطیری، عبداللّه بن احمد بن حنبل، شاکر بن غنمه و ابوالفضل هاشمی، گزارشهای این باب را روایت کرده است.
و. آثار قرن هفتم
۱- گزارش قیام عاشورا در «الکامل فی التاریخ»؛ عزالدین ابوالحسن علی بن ابی کرم ، مشهور به ابن اثیر (متوفای ۶۳۰ق).[۴۹]
۲- «مثیر الاحزان»؛ نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله، مشهور به ابن نما حلی (متوفای ۶۴۵ق).[۵۰]
۳- «دُرَر السِمْط فی خبر السِبْط»؛ محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی، معروف به ابن ابار بلنسی اندلسی (متوفای ۶۵۸ق).[۵۱] این کتاب اثرى ادبى و نظمگونه درباره پنج تن آل عبا و فضایل آنان است. در بخشهایى از کتاب نیز به رد امویان پرداخته میشود. کتاب ابن ابار امتداد روش برخى نویسندگان اندلسى در ادبیات است چنانکه نمونه چنین آثارى در مرثیه و گریه بر اهل بیت(علیهم السلام) در آن دیار پیشینهاى داشته است. هر چند ارجاع و اشارهاى به منابع حدیثى و تاریخى در این کتاب وجود ندارد، اما اعتماد مؤلف بر منابع مشهور اهل سنت مانند سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد، تاریخ طبرى، مروج الذهب و عقد الفرید است.
۴- بخش مربوط به امام حسین(علیه السلام) از «تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه»؛ سبط بن جوزی (متوفای ۶۵۶ق).[۵۲]
۵- «اللهوف علی قتلی الطفوف»؛ سید رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس (متوفای ۶۶۴ق).[۵۳]
۶- زندگی، مناقب و گزارش حادثه عاشورا بر اساس کتاب «کشف الغمه فی معرفه الائمه(علیه السلام)؛ علی بن عیسی اربلی (متوفای ۶۹۲ق).[۵۴]
۱- گزارش قیام عاشورا در «الکامل فی التاریخ»؛ عزالدین ابوالحسن علی بن ابی کرم ، مشهور به ابن اثیر (متوفای ۶۳۰ق).[۴۹]
۲- «مثیر الاحزان»؛ نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله، مشهور به ابن نما حلی (متوفای ۶۴۵ق).[۵۰]
۳- «دُرَر السِمْط فی خبر السِبْط»؛ محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی، معروف به ابن ابار بلنسی اندلسی (متوفای ۶۵۸ق).[۵۱] این کتاب اثرى ادبى و نظمگونه درباره پنج تن آل عبا و فضایل آنان است. در بخشهایى از کتاب نیز به رد امویان پرداخته میشود. کتاب ابن ابار امتداد روش برخى نویسندگان اندلسى در ادبیات است چنانکه نمونه چنین آثارى در مرثیه و گریه بر اهل بیت(علیهم السلام) در آن دیار پیشینهاى داشته است. هر چند ارجاع و اشارهاى به منابع حدیثى و تاریخى در این کتاب وجود ندارد، اما اعتماد مؤلف بر منابع مشهور اهل سنت مانند سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد، تاریخ طبرى، مروج الذهب و عقد الفرید است.
۴- بخش مربوط به امام حسین(علیه السلام) از «تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه»؛ سبط بن جوزی (متوفای ۶۵۶ق).[۵۲]
۵- «اللهوف علی قتلی الطفوف»؛ سید رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس (متوفای ۶۶۴ق).[۵۳]
۶- زندگی، مناقب و گزارش حادثه عاشورا بر اساس کتاب «کشف الغمه فی معرفه الائمه(علیه السلام)؛ علی بن عیسی اربلی (متوفای ۶۹۲ق).[۵۴]
[۱]. موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۳۲۶، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ۱۴۱۰ق.
[۲]. حسینى جلالى، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج ۱، ص ۱۴۷، انتشارات دلیل ما ، قم، ۱۴۲۲ق.
[۳]. ر.ک: رسان، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین(علیه السلام)، مجله تراثنا، ص ۱۵۰، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
[۴]. همان.
[۵]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص ۳۸، المکتبه الرضویه، نجف، چاپ اول، بیتا؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۶۵، دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۶ق؛ حسنى، هاشم معروف، تاریخ الفقه الجعفری، ص ۱۶۲، دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق؛ نجفى(کاشف الغطاء)، على بن محمد رضا بن هادى، أدوار علم الفقه و أطواره، ص ۴۳، دار الزهراء، چاپ اول، بیروت، ۱۳۹۹ق؛ سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱، ص ۲۹۱ – ۲۹۲، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۴۱۸ق.
[۶]. شیخ صدوق در جریان آویختن سر یکی از شهدای کربلا توسط یکی از سپاهیان عمر سعد، از قول قاسم بن اصبغ بن نباته این گونه بیان کرده است: «… به پدرم گفتم: کاش سر را کمى بالاتر میآویخت! مگر نمیبینى که دستان اسب با آن سر چه میکند؟!…»؛ شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۲۱۸ – ۲۱۹، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
[۷]. رنجبر، محسن، سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا، فصلنامه علمی – تخصصی تاریخ در آینه پژوهش، ص ۱۶۹ – ۱۷، سال چهارم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۶ش.
[۸]. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ۵، ص ۴۴۹، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
[۹]. ر.ک: ابوالفرج اصفهانى، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص ۱۱۷، دار المعرفه، بیروت، بیتا.
[۱۰]. ر.ک: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۲۱۸٫
[۱۱]. ر.ک: سبط بن جوزی، تذکره الخواص من الأمه فی ذکر خصائص الأئمه، ص ۲۵۳، منشورات الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۱۲]. شیخ صدوق، الأمالی، مجلس ۳۰، ص ۱۵۰ – ۱۶۴؛ مجلس ۳۱، ص ۱۶۴ – ۱۶۸، کتابچی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
[۱۳]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۲، ص ۶۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ ذهبی، محمد بن أحمد، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۰۶ – ۳۱۰، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۵ق؛ ابن زکی مزی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۶، ص ۴۲۲ – ۴۳۰، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
[۱۴]. زرکلی، خیر الدین، الأعلام، ج ۵، ص ۲۴۵، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م؛ نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه (رجال النجاشی)، ص ۳۲۰، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.
[۱۵]. فهرست أسماء مصنفی الشیعه (رجال النجاشی)، ص ۳۲۰٫
[۱۶]. همان، ص ۴۳۴ – ۴۳۵؛ أعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۲۶۵؛ الأعلام، ج ۸، ص ۸۷؛ تمیمی سمعانى، عبد الکریم بن محمد، الأنساب، ج ۱۱، ص ۱۳۵، مجلس دائره المعارف العثمانیه، حیدر آباد، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
[۱۷]. أعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۰ و ۳۳؛ ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص ۱۲۷ – ۱۲۸، دار المعرفه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق؛ الأنساب، ج ۱۳، ص ۲۷۱ – ۲۷۲٫
[۱۸]. طباطبائى، عبد العزیز، أهل البیت فی المکتبه العربیه، ص ۵۳۵، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۴۹۲؛ تنوخی معری، أبو المحاسن المفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین من البصریین و الکوفیین و غیرهم، ص ۱۹۸ و ۲۰۰، هجر للطباعه و النشر و التوزیع و الإعلان، قاهره، چاپ دوم، ۱۴۱۲ق.
[۱۹]. ابن عبد ربه أندلسی، أحمد بن محمد، العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۲۰]. تمیمی مغربی، محمد بن أحمد، المحن، ص ۱۴۸، دار العلوم، ریاض، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۲۱]. شیخ طوسی، الفهرست ، ص ۹۵؛ ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، معالم العلماء، ص ۷۲، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق؛ ذهبی، محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام، ج ۱۶، ص ۱۵، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق؛ الأعلام، ج ۷، ص ۱۹۵٫
[۲۲]. ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص ۸۵ و ۹۸ – ۹۹٫
[۲۳]. ر.ک: تذکره الخواص، ص ۲۲۹٫
[۲۴]. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۶، ص ۴۰۷ و ۴۳۲٫
[۲۵]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، الطبقه الخامسه، تحقیق: سلمى، محمد بن صامل، خامسه ۱، ص ۴۳۶، مکتبه الصدیق، طائف، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ الإسلام، ج ۱۶، ص ۳۴؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۱۱٫
[۲۶]. این کتاب برگرفته از کتاب «عیون الاخبار» ابن قتیبه است؛ رفاعى، عبد الجبار، معجم ما کتب عن الرسول و أهل بیته، ج ۸، ص ۷۲، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش؛ صفدی، خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج ۱۷، ص ۳۲۶، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ق.
[۲۷]. ر.ک: ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج ۲، ص ۷ – ۱۰، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲۵ – ۱۳۳٫
[۲۸]. ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۳، ص ۱۴۲ – ۲۲۸، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
[۲۹]. سیر أعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۶۳؛ ابن ندیم، الفهرست، ص ۱۴۳٫
[۳۰]. ر.ک: ابو حنیفه دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، ص ۲۲۹ – ۲۶۲، منشورات الرضى، قم، ۱۳۶۸ش؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۴۲۲٫
[۳۱]. ر.ک: تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ۵، ص ۴۰۰ – ۴۷۰؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، لسان المیزان، ج ۷، ص ۲۵، دار البشائر الإسلامیه، چاپ اول، ۲۰۰۲م.
[۳۲]. ر.ک: ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج ۴، ص ۳۲۲ – ۳۵۳ و ج ۵، ص ۵ – ۱۳۵، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق؛ فهرس التراث، ج ۱، ص ۳۴۵؛ الأعلام، ج ۱، ص ۲۰۶٫
[۳۳]. الفتوح، ج ۵، ص ۲۱ .
[۳۴]. ر.ک: العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲۵ – ۱۳۳؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۸۳٫
[۳۵]. العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲۵٫
[۳۶]. ر.ک: المحن، ص ۱۴۸ – ۱۶۵؛ الأعلام، ج ۵، ص ۳۰۹٫
[۳۷]. المحن، ص ۱۶۱ – ۱۶۲٫
[۳۸]. ر.ک: مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۳، ص ۵۴ – ۶۳، دار الهجره، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۶۹؛ صلاح الدین، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، ج ۳، ص ۱۳، دار صادر، بیروت، چاپ اول، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴م.
[۳۹]. مروج الذهب، ج ۳، ص ۵۴٫
[۴۰]. همان، ص ۶۱٫
[۴۱]. ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص ۸۴ – ۱۲۱؛ سیر أعلام النبلاء، ج ۱۶، ص ۲۰۳٫
[۴۲]. الأنساب، ج ۹، ص ۳۳ و ۳۵؛ تاریخ الإسلام، ج ۲۶، ص ۲۰۲٫
[۴۳]. اصفهانی، ابوعبدالله بن منده، جزء فیه ذکر ترجمه الطبرانی، ص ۳۶۲، مکتبه العلوم و الحکم، موصل، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۴۴]. ر.ک: طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۹۴ – ۱۳۶، مکتبه ابن تیمیه، قاهره، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا، فصلنامه علمی – تخصصی تاریخ در آینه پژوهش، ص ۱۷۶٫
[۴۵]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۲۷ – ۱۳۶، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ فهرس التراث، ج ۱، ص ۴۶۹٫
[۴۶]. ر.ک: مسکویه رازی، ابو علی، تجارب الامم، ج ۲، ص ۳۸ – ۸۱، سروش، تهران، ۱۳۷۹ش؛ فهرس التراث، ج ۱، ص ۴۸۴؛ بابانی بغدادی، إسماعیل بن محمد أمین، هدیه العارفین أسماء المؤلفین و آثار المصنفین، ج ۱، ص ۷۳، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
[۴۷]. ابن فندمه بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق (تعریب)، ص ۶۶۴، دار اقرأ، دمشق، چاپ اول، ۱۴۲۵ق؛ قفطی، علی بن یوسف، إنباه الرواه على أنباه النحاه، ج ۳، ص ۳۳۲، دار الفکر العربی، مؤسسه الکتب الثقافیه، قاهره، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۴۸]. ر.ک: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیه السلام)، ج ۴، ص ۴۶ – ۱۲۸، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۶، ص ۲۸۵٫
[۴۹]. ر.ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۴۶ – ۹۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق؛ ابن عماد عکری حنبلی، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ۱، ص ۵۲، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۵۰]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۴۹، اسماعیلیان، کتابخانه اسلامیه، قم، تهران، ۱۴۰۸ق.
[۵۱]. شذرات الذهب، ج ۷، ص ۵۱۰٫
[۵۲]. ر.ک: تذکره الخواص، ص ۲۱۰ – ۲۵۲؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۷، ص ۳۱۱٫
[۵۳]. الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۳۸۹٫
[۵۴]. ر.ک: محدث اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج ۱، ص ۵۵۰ – ۶۰۹، منشورات الرضی، قم، چاپ اول، ۱۴۲۱ق؛ الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱۸، ص ۴۷٫
منبع: اسلام کوئست
بازدیدها: 118