خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كند
حکایت؛ هنگامي كه براي عزيمت به جبهه هاي جنگ به ايشان گفته شد آقا حال شما مساعد نيست و وظیفه ای ندارید، كهولت سن هم اجازه نمي دهد كه در صف رزمندگان اسلام باشيد.
در پاسخ گفتند: اين مسئله را می دانم، اما مي خواهم مثل آن پرستويي باشم كه موقع پرتاب حضرت ابراهيم (عليه السلام) به طرف کوه آتشی که درست شده بود، يك قطره آب به منقار خود گرفته بود تا روی آن آتش بزرگ بریزد و به نوعی تکلیف خود را انجام داده باشد.
به این پرنده گفتند كجا مي روي؟ گفت: مي روم اين قطره آب را روي آتش بريزم!
گفتند: اين قطره آب كه در اين انبوه آتش اثری نمي گذارد، پرستو گفت: من هم مي دانم تأثير ندارد، اما مي خواهم ابراهيمي باشم.
سپس فرمود: من هم مي دانم كه در جبهه تأثير چنداني ندارم اما آمده ام که تکلیفم را ادا کنم و من هم مي خواهم در صف ابراهيميان زمان باشم.1
بازدیدها: 139