میخواستند کمر ایران را نیم ساعته بشکنند، حالا از پهپادهایمان میترسند
پایگاه اطلاع رسانی هیات به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ بعد از عملیات خیبر در سال ۶۲ «بنیاد هریتیج آمریکا» طرحی را در اول آبان سال ۶۳ مبنی بر از بین بردن «اصل امید» به ریگان رئیس جمهور آن کشور ارائه کرد. طبق این طرح ایران باید به هر قیمتی که شده چنان دچار محدویت شود که عملاً امیدی به ادامه و پیروزی در جنگ نداشته باشد. وقتی امید از بین برود به دنبال آن انگیزه نیز از بین میرود و مقاومت با شکست مواجه خواهد شد. شکست مقاومت نیز زانو زدن در برابر ابرقدرتها را به دنبال خواهد داشت.
ویلیام اشنایدر دستیار امور خارجه آمریکا در مسائل امنیتی مسئولیت اجرای عملیاتی موسم به «استانچ» را بر عهده گرفت تا تصمیم جدید ایالات متحده علیه ایران را عملی کند. به همین ترتیب راههای خرید سلاح از کانالهای غیررسمی که به ایران سلاح میفروختند به شدت بررسی شد و بلافاصله از طرف آمریکا به حکام آن کشورها تذکر مؤکد فرستاده میشد برای عدم فروش ادوات جنگی به ایران. این اقدام موجب شد مسیر دستیابی ایران به سلاح طولانیتر شود و پول بیشتری برای تهیه آنها توسط ایران (که در آن برهه با مشکلات اقتصادی نیز مواجه بود) پرداخت شود. مضاف براینکه بعضاً این ادوات از رده خارج بوده و فاقد کیفیت لازم بودند.
این طرح به دنبال نقشههای دیگر قدرتهای جهانی برای مقابله با جمهوری اسلامی اجرا شد، اما در واقع شکست جمهوری اسلامی به سرابی تبدیل شد که در همه این سالها دشمنان را با نقشههای واهی به دنبال خود کشانده است.
تضعیف قوای نظامی از ابتدای انقلاب اسلامی با آغاز جنگ تحمیلی شروع شد تا همین الان که سالهاست سیاست مداران غربی با مسئولان کشورمان پشت یک میز نشستهاند و همواره خواهان توقف جمهوری اسلامی در این مسیر هستند.
پروژه تضعیف قوای نظامی ایران از چه تاریخی کلید خورد؟
سال ۱۳۵۹ صدام که مدتها روی حمله به ایران فکر کرده بود رفته رفته توان نظامی خود را نیز آمادهتر میکرد تا زمان موعود فرا رسد. اما روز ۱۴ مرداد همین سال زمانی که صدام برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم طائف شد، موضوعی پیش آمد که رئیس جمهور عراق را بیش از پیش مصمم به آغاز جنگ علیه جمهوری اسلامی کرد. مجله «ژون آفریک» ماجرا را به این شکل روایت میکند: «روز پنجم اوت ۱۹۸۰ زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام هدیهای شاهانه به وی دادند.»
این هدیه در واقع گزارشی مبسوط از طرف سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا یعنی CIA و DIA بود که ایران را از جهات مختلف خصوصاً وضعیت نظامی بررسی کرده بود. اینکه وضعیت ارتش جمهوری اسلامی چطور است؟ چند نفر نیرو دارد؟ و از تجهیزاتی صحبت کرده بود که علاوه بر اندکی، بسیاری از آنها نیز قابل بهرهبرداری نیستند.
کمر ایران تا نیم ساعت دیگر خواهد شکست!
صدام نیز با این هدیه که در آن شرایط ارزش بالایی برای او داشت یک ماه و نیم بعد جنگ علیه ایران را آغاز کرد. ایرانی که تازه انقلابش به پیروزی رسیده بود و حکومت اسلامی کم کم داشت کار خود را آغاز میکرد، طبیعی بود که طبق محاسبات کارشناسان نظامی دنیا تنها یک نتیجه برای این جنگ برآورد شود: کمر ایران تا نیم ساعت بعد از آغاز جنگ خواهد شکست!
اما تعداد نیم ساعتها زیاد شد و خبری از شکست نبود و این در حالی بود که همزمان ایران با دشمنان داخلی مانند منافقین و نفوذیهایی که تا سطح ریاست جمهوری در این کشور پیش رفته بودند، دست و پنجه نرم میکرد.
با شروع جنگ در جبهههای ایران چه میگذشت؟
توان نظامی ایران بنابر اسناد و شواهد تاریخی به هیچ وجه با عراق قابل قیاس نبود؛ اما مسئولان جنگ تا جایی که در توان داشتند سعی میکردند حتی از خارج از کشور تا جایی که میشد سلاحهای مورد نیاز را تهیه کنند. در این میان کشورهایی که دارای تجهیزات نظامی بودند و مقابل ایران قرار داشتند شامل سه دسته بود.
دسته اول که از سلاح برخوردار بودند، آمریکا و شوروی و کشورهای غربی را شامل میشد که، چون انقلاب اسلامی استعمارگری و قدرت طلبی آنها را در ایران از بین برده بود طبیعی بود که همه تلاش خود را برای شکستش خواهند کرد و سلاحی به این کشور نخواهند فروخت. دسته دوم کشورهایی مانند سوریه و لیبی قرار داشتند که همسو و هم جهت با جمهوری اسلامی بودند و در حد توان سعی میکردند به ایران کمک کنند و دسته سوم کشورهایی مانند چین بودند که در آن برهه هم روابط خوبی با غرب نداشتند و هم نفعشان در فروش سلاح بود که البته بعد از مدتی عملاً دسته سوم هم از لیست خرید خارج شد، زیرا ادواتش کیفیت و فناوری خوبی نداشت.
نفوذیهای ایران
محسن رفیقدوست که اولین و آخرین وزیر سپاه در جمهوری اسلامی بود و وظیفهاش تأمین سلاح بود روایت میکند: «بنیصدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت زمانی که به دزفول رفته بود برای دریافت ۱۰۰۰ اسلحه، تا نیروهای سپاه بتوانند وارد جنگ شوند، میگوید: برو از اربابانت اسلحه بگیر! رفیقدوست میپرسد اربابان من چه کسانی هستند؟ بنیصدر میگوید: هاشمی، بهشتی و خامنهای اربابانت هستند! او جواب میدهد: حتی اگر آنها اربابان من هستند، ولی اختیار تجهیزات نظامی با توست!»
این مورد یکی از نفوذیهایی بود که سعی داشته همسو با دشمن به نظام ضربه بزند. سرانجام کار به جایی میرسد که ایران اولین خرید تسلیحاتی خود را از ارتش آزادی بخش فلسطین انجام میدهد و سپس از راههای مختلف سعی میکند تا این کمبودها جبران شود.
مسئولان ایرانی چطور سلاحهای جنگ را تهیه میکردند؟
محسن رفیقدوست از خاطره اولین خرید تسلیحاتی را میگوید: «اولین باری که من سلاح تهیه کردم، دو هزار کلاشنیکف و ۵۰۰ آرپیجی٧ بود که از یاسر عرفات خریدم. آنها خودشان میساختند. من رفتم دیدم و (خریداری کردم). بعد هم از سوریه و لیبی سلاح گرفتم و در نهایت به کره شمالی وصل شدم. بعد از کره شمالی به ترتیب به لهستان، مجارستان، یوگسلاوی و بلوک شرق وصل شدم. یک مقدار هم از سلاحهای غربی در اختیار ما بود. در واقع از اول تا آخر جنگ، تمام مهمات و کمبود سلاحهای غربی را از یک کشور بیطرف خیلی پرمدعای اروپایی به نام سوئیس میخریدیم که آنها را با رقمهای بالا به ما میفروخت.»
از آغاز جنگ تا زمستان سال ۶۲ جمهوری اسلامی با همه تلاشی که برای تهیه ادوات نظامی میکرد، از دور زدن تحریمها و هزینههای گزاف برای تهیه و خرید از کانالهای فروش غیر رسمی تا جنگیدن تمام قد رزمندگان با آنچه در اختیار داشتند، اما همچنان با کشور عراق که همه قدرتها در کنارش بودند قابل مقایسه نبود، اما پیروزیهای بزرگی در عملیاتهایی مثل بیتالمقدس، فتحالمبین و خیبر و … دشمن را بر آن داشت تا ایران را تحت فشارهای شدیدتری قرار دهد.
ایرانی که در این چند سال همه محاسبات استراتژیک دشمنان را به هم زده بود حالا باید به خاطر مقاومت در مقابل زورگویی و زیادهخواهی دشمنان مشکلات و سختیهای زیادی را تحمل کند.
چرا بعد از عملیات خیبر، ایران در زمینه تهیه سلاح با محدودیتهای بیشتری مواجه شد؟
عملیات خیبر اولین عملیات آبی، خاکی در دوران دفاع مقدس به حساب میآید. عملیاتی که محور حمله هم زمین خاکی را شامل میشود هم مسیر آبی را. اما چرا مسئولان ایرانی تصمیم به اجرای چنین عملیات سختی گرفتند؟ مدتی قبل از این عملیات فیلمی از مذاکرات عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق و صدام به دست پاسداران رسید که در آن وقتی صحبت به محور جزایر مجنون و هورالهویزه میرسد، عدنان میگوید: در این مکان امکان هیچگونه عملیاتی برای ایران وجود ندارد، زیرا به خاطر موقعیت منطقه اگر ایرانیها بخواهند از آب عبور کنند باید هشت ساعت با قایقهای تندرو از آنجا گذر کنند تا به جزایر برسند و از زمین خاکی هم، چون منطقه از هر سو محصور در آب است، امکان انتقال ادوات سنگین نظامی وجود ندارد و اگر روزی به ذهن فرماندهان نظامی ایران هم خطور کند کارشان مانند «خودکشی» است!
با اطلاعات به دست رسیده از این فیلم، فرماندهان با اتکا به خدا نقشه عملیات خیبر را طرحریزی کردند. نقشهای که اجرایش غربیها را به حیرت واداشت تا جایی که اعتراف کردند این حمله از نظر نظامی نشان دهنده نبوغ طرحریزی و ابتکار عمل فرماندهان ایرانی است.
خبرگزاری فرانسه در سوم فروردین سال ۶۳ با اشاره به پل خیبر که در این عملیات احداث شده بود مینویسد: «به گفته مسئولین دولتی آمریکا، دست یازیدن به احداث پل قایقی با چنین طولی، در تاریخ نظامی مدرن بیسابقه است.»
«اصل امید» در ایران باید چگونه هدف قرار گرفت و چطور به سمت آمریکا کمانه کرد؟
دشمنان حتی با نقشه نشانه رفتن «اصل امید» نیز نتوانستند به رویای خود دست پیدا نکنند. چه بعد از عملیات خیبر که با عملیاتهایی مانند والفجر مقدماتی و … این حربه دشمن را نیز ناکام گذاشت و حالا ابرقدرتها بودند که در مقابل ایران واماندگی به سراغشان آمده بود؛ و چه اکنون که سالهاست میخواهند با تحریمهای بیشتر ایران را زمین بزنند.
به یاد مردانی که تحریمهای نظامی را پله کردند برای دستاوردهای بزرگ نظامی در کشور
اگر سخن درخصوص مباحث نظامی در ایران به میان آید، اما یادی از سردار حسن طهرانی مقدم و هزاران دانشمند دیگر کشورمان که ما حتی نامشان را هم نمیدانیم، نشود، به تاریخ درخشان سرزمینمان جفا شده است. مردانی، چون او که با مهندسی معکوس و نیز علم و تخصص و ایمانشان به نظام جمهوری اسلامی، حالا وضعیت کشور را به جایی رساندهاند که دنیا محو توان موشکی ایران و پهپاد و دستاوردهای نظامی کشورمان است. همین پیشرفتهایی که موجب شد بعد از جنگ تحمیلی دشمنی جرأت نکند نگاه چپ به کشورمان بیاندازد.
بازدیدها: 0