نبرد غزه و تدبیر رهبر انقلاب در تسلیح کرانه باختری

خانه / مطالب و رویدادها / نبرد غزه و تدبیر رهبر انقلاب در تسلیح کرانه باختری

دو تن از کارشناسان حوزه سیاست خارجی و بین الملل در میزگردی به بررسی ابعاد مختلف جنگ غزه پرداخته و دلایل پیروزی مقاومت و شکست اسرائیل در این جنگ را مورد تحلیل و بررسی قرار دادند.

«کرانه باختری باید مانند غزه مسلح شود» اول مرداد ماه سال جاری و در جریان دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که ایشان بر این موضوع تاکید کردند و فرمودند: «این جنایات خارج از تصور، واقعیت ذاتی رژیم گرگ صفت و کودک کشی است که تنها علاجش نابودی و از بین رفتن است البته تا آن هنگام، مقاومت قاطع و مسلحانه فلسطینی ها و گسترش آن به کرانه باختری، تنها راه مقابله با این رژیم وحشی است.»

جنگ غزه بعد از گذشت 30 روز با توافق دو طرف بر سر آتش بس 72 ساعته، در قاهره پای میز مذاکرات رفت در حالیکه شواهد و قرائن از پیروزی جبهه مقاومت و شکست صهیونیستها در میدان خبر می‌داد.اما شاخص پیروزی‌های مقاومت چیست و مقاومت در این نبرد 30 روزه چه چیزهایی را به دست آورد چه هزینه‌هایی داد؟

آیا صهیونیستها به اهداف خود رسیدند؟ و آیا به توافق‌های احتمالی پایبند خواهند بود (با توجه به اینکه در پایان آتش بس، مجددا شاهد تقابل دو طرف در میدان نبرد هستیم.)

«محمدعلی مهتدی» و «سعدالله زارعی» 2 تن از کارشناسان شناخته شده حوزه خاورمیانه و بین الملل در میزگردی که در خبرگزاری فارس با هدف تبیین تدبیر رهبر انقلاب و نیز دستاوردهای 30 روز نبرد مقاومت با متجاوزان اشغالگر برگزار شد، به تحلیل وقایع این جنگ پرداختند که مشروح بخش اول آن را در زیر می‌خوانید.لازم به ذکر است آتش بس 72 ساعته و مذاکرات میان حماس و طرف صهیونیستی که در سی امین روز جنک در قاهره برگزار شده بود، ساعاتی قبل به پایان رسید و رژیم صهیونیستی حمله به غزه را از سر گرفت.این میزگرد در اثناء مذاکرات قاهره برگزار شده است.

 

محمدعلی صمدی (مجری): با توجه به اینکه معلوم نیست جنگ غزه به پایان رسیده باشد و باتوجه به آتش‌بس موقت، بنا داریم تا در این میزگرد به 2 موضوع بپردازیم. یکی دستاوردهای مقاومت در 30 روز جنگ و دیگری تبیین فرمایش مقام معظم رهبری در تسلیح کرانه باختری.در بخش اول در خصوص اینکه «مقاومت» پیروز جنگ معرفی می‌شود، چند نکته حائز اهمیت و تحلیل است، از سال 2006 تا امروز 4 جنگ رخ داده که یک طرف آن صهیونیست‌ها بودند و طرف دیگر جبهه مقاومت اعم از مقاومت لبنان یا فلسطین، اما در این جنگ اخیر به شکل منحصربه فردی، بر روی اجساد اطفال، تلفات و ویرانی‌ها تکیه شد و عمده تصاویر رسانه‌های دنیا نیز بر برهوتی از ویرانی‌ها تکیه داشت که گویی سرتاسر غزه در این جنگ شخم زده شده است. بنابراین امکان دارد برخی این طور سوال کنند که چطور یک طرف جنگ اینقدر تلفات و ویرانی داشته اما پیروز معرفی می‌شود؟

در جنگ 33 روزه هم ما شاهد این شبهه بودیم که می‌گفتند چطور پرچم پیروزی را بر تلّی از ویرانی بلند کردند؟

بنابراین می‌خواهیم بررسی کنیم که دلیل منطقی پیروزی مقاومت چیست؟

محمدعلی مهتدی: در حوزه نبرد، ما با دو نوع جنگ روبرو هستیم که یکی جنگ‌های کلاسیک و دیگری جنگ‌های نامتقارن است.در جنگ‌های کلاسیک، 2 کشور و 2 ارتش با یکدیگر می‌جنگند اما در نبرد نامتقارن، یک طرف نبرد، ارتش عظیم و قدرتمند و در طرف دیگر یک گروهی قرار دارد که از لحاظ معیار نظامی کوچک‌تر است اما در همه جنگ‌ها، معیار و شاخص پیروزی، تعداد کشته‌ها، تلفات یا ویرانی نیست بلکه باید ببینیم آیا طرف مهاجم توانسته است به اهداف خود برسد؟ چون اصولا هدف از جنگ این است که طرف مقابل را تحت فشار نظامی، وادار به تسلیم و پذیرش خواسته‌های خود کنیم یا اراده آن را به گونه‌ای از بین ببریم که توان ادامه جنگ را نداشته باشد.

* اسرائیل می‌خواست جنگ با حزب‌الله را طی یک هفته تمام کند

در این جنگ‌هایی که طی بیش از یک دهه اخیر رخ داد، مثل جنگ 33 روزه در تابستان سال 2006، هدف اسرائیل، نابودی حزب‌الله لبنان بود و آنها برنامه‌ریزی کاملی در این زمینه کردند و طرح‌ریزی مفصلی داشتند تا با نابودی حزب‌‌الله، نیروهای ناتو را در مرز لبنان و سوریه مستقر کنند و چون همزمان آمریکایی‌ها در عراق حضور داشتند، بشاراسد در سوریه را در دهانه گازانبری قرار دهند که یک طرف آن عراق و یک طرف آن لبنان بود و به این ترتیب زمینه سرنگونی حکومت سوریه را فراهم کنند چراکه طبق توصیه مرکز مطالعات «رند» وابسته به وزارت اطلاعات آمریکا، آنها باید ابتدا بازوهای ایران در منطقه را قطع می‌کردند و بعد به سراغ جمهوری اسلامی می‌آمدنداما ما دیدیم که این اهداف در میدان عمل محقق نشد. یعنی جنگی که آنها فکر می‌کردند نهایتا یک هفته طول بکشد بیسش از یک ماه ادامه یافت و حتی خانم لیونی (وزیر خارجه وقت اسرائیل) هم در تلویزیون گفت که ما تصور می‌کردیم این 2-3 روز طول بکشد.بنابراین اسرائیل در جنگ به اهداف خود نرسید و حزب‌ الله با قدرت تا آخرین روز جنگ به کار خود ادامه داد و توانست هم ضربات سنگین به ارتش اسرائیل وارد کند و هم شهرک‌های صهیونیست‌نشین را زیر بارانی از موشک قرار دهد.

* فکر می‌کردند مقاومت فلسطین ضعیف است

در یک جنگ نامتقارن، وقتی طرف ضعیف، مقاومت می‌کند یعنی پیروز است. در غزه هم همینطور بود.آنچه در غزه رخ داد، از قبل برنامه‌ریزی شده بود و حوادث غزه، عراق، سوریه و شکل‌گیری گروه‌هایی مثل داعش در حقیقت بخش‌ هایی از یک سناریوی کامل بود که باید اجرا می‌شد تا نظام امنیتی آینده خاورمیانه را شکل دهد.آنها تصور می‌کردند که مقاومت فلسطین، ضعیف‌ترین حلقه محور مقاومت است و وقتی آن را در غزه از بین ببرند می‌توانند به سراغ دیگر حلقه‌ها بروند.

* اهداف اسراییل چطور در خلال جنگ «کوچک» شد

هدف اولی که اسرائیل در این جنگ اعلام کرد، نابودی حماس بود که در واقع در حوزه کلان، آنها نابودی تمام مقاومت را دنبال می‌کردند چراکه گروه‌های دیگر فلسطینی نیز در کنار حماس می‌جنگیدند.بهانه آنها هم این بود که 3 شهرک‌نشین صهیونیست به قتل رسیدند و آنها حماس را متهم می‌کردند، اگرچه بعدا خودشان اعلام کردند مظنونین قتل را پیدا کرده‌اند پس دیگر اتهام به حماس برای کشتار این 3 نفر چه بود؟ این در حقیقت بهانه‌ای بود برای حمله به غزه.آنها بعدا گفتند هدف از این جنگ از بین بردن زیرساخت‌های مقاومت در غزه است اما آیا تا روز سی‌ام توانستند؟ خیر.بعد گفتند هدف از این جنگ توقف شلیک موشک‌های مقاومت از غزه به سرزمین‌های اشغالی است اما در این هدف هم شکست خوردند چراکه شلیک موشک‌ها تا آخرین لحظه منجر به آتش‌بس موقت 72 ساعته ادامه داشت.

* غزه شهری در زیر زمین است

آخرین هدفی که آنها تبیین کردند نابودی تونل‌های مقاومت در غزه بود.این کار ساده‌ای نیست آنها چند تونل را کشف کردند و در تلویزیون نشان دادند در حالی که هزاران تونل وجود دارد و اگر ما یک غزه بر روی زمین داریم، به همان اندازه یک غزه دیگر در زیر زمین است که بسیار گسترده‌تر و مستحکم‌تر است.بنابراین صهیونیست‌ها در طول این جنگ مدام اهداف خود را کوچک‌تر و انتظاراتشان از این تهاجم را پایین آوردند و در عین حال به هیچ کدام از آنها نیز نرسیدند.

بنابراین یک عنصر سنجش پیروزی در میدان نبرد این است که آیا دشمن به اهداف خود دست پیدا کرد؟

تا لحظه آخر ثابت شد که صهیونیست‌ها نتوانستند مقاومت را از بین ببرند و یا موشک‌ها را نابود کنند و یا زیرساخت های مقاومت و تونل‌های زیرزمینی غزه را از بین ببرند.از بین بردن تونل‌ها مستلزم اشغال کامل غزه است که طبق محاسبات نظامی، اسرائیل برای این کار به 200 هزار نیرو احتیاج دارد و این یعنی آماده بودن برای دادن تلفات بسیار سنگین که اسرائیل به هیچ وجه تحمل آن را ندارد.بنابراین از آنجا که آنها به هیچ کدام از اهداف خود نرسیدند، با این معیارها مقاومت پیروز است.

معیار دوم این است که آیا از طریق فشار نظامی توانستند کاری کنند تا طرف مقابل مقاومت را از دست داده، دست‌ها را بالا ببرد و به خواسته‌های آنها تن دهد؟

این اتفاق هم نیفتاد و مقاومت حتی از لحظه آغاز آتش‌بس 72 ساعته، دست بر روی ماشه داشت تا به اهداف خود برسد.

محمدعلی مهتدی

 

بنابراین اسرائیل نه توانست به اهداف خود برسد و نه توانست اراده مقاومت را نابود کند. پس طرف شکست‌خورده جنگ، علی‌رغم همه شهدا و میزان خرابی‌های ملت فلسطین، رژیم صهیونیستی است.

* 4 جبهه جهانی علیه مقاومت جنگیدند

سعدالله زارعی:  در این جنگ، ما شاهد مواردی هستیم که مختص همین نبرد است و اگر برخی موارد آن در جنگ‌های دیگر هم دیده شد، اما به این پررنگی نبود.جنگ اخیر غزه یک جنگ هماهنگ‌شده بود که 4 ضلع داشت. یک ضلع آن خود رژیم صهیونیستی بود، ضلع دیگر کشورهای عربی به ویژه مصری‌ها و سعودی‌ها، یک ضلع دیگر غربی‌ها به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه و ضلع چهارم هم سلطه فلسطینی تشکیلات محمود عباس بود که در یک هماهنگی کامل جنگ را آغاز کردند.درواقع می‌توان گفت جنگ، جنگ 4 جبهه علیه مقاومت بود و مبنای آنها هم این بود که تکلیف مقاومت را به لحاظ موجودیت تعیین کند و آنها این هدف را از دو مسیر دنبال کردند که یکی مسیر نظامی بود و معتقد بودند که می‌توانند ضربه تعیین‌کننده‌ای به مقاومت در موضوع تونل‌ها و موشک‌ها وارد کنند.

* 60 نقطه‌ای که «شاباک» تعیین کرد

اخبار و گزارش‌ها بیان‌کننده این است که شاباک (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل) گزارشی تهیه کرده و به مقامات نظامی و امنیتی داده و در آن به 60 نقطه در غزه به عنوان نقاط اصلی نگهداری تسلیحات و مسیرهای رفت و آمد مقاومت تاکید کرده و گفته اگر این 60 نقطه زده شود، آسیب بسیار بسیار جدی به مقاومت در غزه زده خواهد شد.

* گراهایی که عربستان و مصر به اسرائیل داد

در مسئله جمع‌آوری این اطلاعات، دستگاههای اطلاعاتی مصر و عربستان نیز نقش مهمی داشتند. در مورد سرویس اطلاعاتی عربستان، بنابر گزارش شاباک، مکان‌های مرتبط با مقاومت و شناسایی نقاط مربوط به رهبران و تسلیحات آنها اطلاعات ارزشمندی بوده که سعودی‌ها در اختیار اسرائیل قرار دادند و در حقیقت بخش مهمی از گزارش شاباک، برخواسته از اطلاعاتی بود که عربستان در اختیار آنها قرار داد.سیستم اطلاعاتی 4 ضلع جبهه مقابل مقاومت، گزارش‌ها را با هم تنظیم کردند و براین اساس بود که جنگ آغاز شد. پس یکی از اختصاصات این جنگ، «هماهنگی در سطح بالا» بود که ما این هماهنگی را در مواضع این کشورها نیز شاهد بودیم.

سعدالله زارعی

 

‌آمریکا با صراحت به میدان آمد و این جنگ را «جنگ دفاعی اسرائیل» در مقابل موشک‌های مقاومت اعلام کرد و صراحتا گفت که این جنگ حق اسرائیل و مشروع است.

* جنگ رسانه ای آل سعود علیه حماس

از طرف دیگر سعودی‌ها ضمن اینکه تا یکی دو روز پایان این جنگ (تا آتش بس موقت 72 ساعته) در سطح سیاسی سکوت عجیبی داشتند، اما در عین حال در سطح رسانه‌ای، با انتشار اخبار خاص، تلاش می‌کردند دو عنصر را مشخصا پر رنگ نشان دهند که یکی پوشش همان حرف اوباما بود که اسرائیل همت کرده است تا تسلیحات موشکی فلسطینی‌ها را از بین ببرد و درواقع یک جنگ دفاعی را شروع کرده بودند و اینطور وانمود می‌کردند که اسرائیل به خاطر ترس از موشک‌ها این اماکن را تخریب می‌کند و اشاره ای نمی‌شد که اساسا اسرائیل جنگی را شروع کرده که در آن فلسطینیان هدف هستند.

* سنگ تمام «العربیه» برای صهیونیستها

نکته دوم اینکه این رسانه‌ها و در راس آنها «تلویزیون العربیه» فقط فجایع جنگ را پوشش داد و به پاسخ مقاومت اشاره نمی کرد و در حقیقت تلاششان این بود که وانمود کنند مردم غزه قربانیان قربانی سلاح مقاومت هستند و باید تکلیف خود را با کسانی که این جنگ را به وجود آوردند مشخص کنند.

* «پرز» همه چیز را لو داد

البته بعدها مطالبی در خصوص نقش عربستان منتشر شد که سکوت آنها، این گزارش‌ها را تایید می‌کرد. مثلا شیمون پرز در اثنای جنگ اعلام کرد که سران عربی در این جنگ، هماهنگی بی‌نظیری با اسرائیل داشته‌اند که تا امروز نمونه دیگری نداشت.این کاملا واضح بود و همه دنیا هم متوجه کنایه‌های پرز شدند و حتی در رسانه‌ها نیز در این موضوع تصریح شد ولی سعودی‌ها واکنشی نشان ندادند و از طرف دیگر تحرکات غیر رسمی آنها مبنی بر فتوای مفتی عربستان مبنی بر حرام بودن حمایت از غزه نشان می‌داد که موضع عربستان دقیقا علیه ملت فلسطین است.

* اسرائیل فقط «مصر» را قبول دارد

در طرف دیگر هم نشانه‌ها حاکی از آن بود که مصری‌ها در هماهنگی کامل با اسرائیل قرار دارند.اصرار مصر بر مفاد طرحی که طرف فلسطینی کاملا آن را رد کرد، نشان می‌داد مصر خود را یک طرف ماجرا تلقی می‌کند در حالی که کشوری که می‌خواهد نقش میانجی داشته باشد، باید درها را برای شنیدن گفت‌وگوهای دو طرف باز کند ولی مصر با تاکید زیاد می‌گفت این طرح کامل و مورد حمایت جامعه جهانی است و تغییری نخواهد کرد و تا یکشنبه هفته قبل هم که حتی آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که بدون دادن امتیاز به مقاومت امکان پایان جنگ نیست، مصر بر مواضع خود مانده بود و جالب این است که صهیونیست‌ها هم دائما می‌گفتند ما جز مصر میانجی دیگری را قبول نداریم و جز طرح مصر طرح دیگری را نمی‌پذیریم.به هر حال این مواضع در کنار شواهد و قرائن دیگر، مثل بسته ماندن گذرگاه رفح و ممانعت از رسیدن کمک‌های دارویی و غذایی دیگر کشورها به غزه، نشان می‌داد که مصر در این جنگ بخشی از جبهه اسرائیل است.

* اتحادی که تَرَک برداشت

البته این 4 ضلع جبهه دشمن به مرور با مشخص شدن عدم پیروزی صهیونیست‌ها در جنگ تضعیف شد و مواضع تغییر کرد.برای مثال اولاند (نخست‌وزیر فرانسه) مواضع خود را تغییر داد و از لزوم پایان جنگ سخن گفت و حتی اسرائیل را هم شماتت کرد در حالی که در اوایل جنگ، مثل اوباما قاطعانه در کنار اسرائیل ایستاده بود.بنابراین ما شاهد شکاف‌هایی در بین حامیان اسرائیل بودیم و حتی در داخل سرزمین های اشغالی هم صدای اعتراض‌ها بلند شد و به کنیست رسید و رئیس پارلمان با صراحت گفت که باید کمیته‌ای برای تعیین علل و موثرین این «شکست قطعی» تشکیل شود. اینها نشان می‌دهد که اتحاد اولیه به نفع نتانیاهو شکسته شده است.

* دست اسرائیل باز بود

ویژگی‌ دیگر این جنگ این است که باید آن را «جنگ مفتوح یا مجاز» نامید چون اسرائیلی‌ها مجاز بودند از هر اقدامی علیه فلسطینی‌ها استفاده کنند؛ در حالیکه چراغ‌های شورای امنیت خاموش بود و نهادهای حقوق بشری سکوت کردند و البته به موازات مشخص شدن شکست اسرائیل و تغییر مواضع کشورها که از هفته سوم جنگ نمایان شد، در حوزه حقوقی هم مناسبات تغییر کرد و مثلا آقای بان‌کی‌مون حملات اسرائیل به مدارس و بیمارستان‌ها را محکوم کرد.

* عدم پایبندی اسراییل به توافق

ویژگی دیگر این نبرد، «جامع بودن» آن است. صهیونیستها گرچه در جنگ‌های قبل هم مثل این جنگ از تجمیع عملیاتهای هوایی، دریایی و زمینی استفاده می‌کردند، اما در این جنگ، به طور خاص بر روی استفاده از نیروهای زمینی تاکید بیشتری داشتند به طوریکه در منطقه «خان‌یونس» و «بیت‌لاهیا» اقدام به ورود یگان‌های ویژه‌ای مثل «تیپ گولانی» کردند.هرچند پیشروی آنها محدود بود و نتوانستند وارد عمق غزه شوند ولی به هر حال از فاصله دور با امکاناتی که داشتند، به سمت نوار غزه شلیک می‌کردند.ویژگی دیگر این جنگ، «موثر بودن» آن است که تاثیر آنی بیشتری نسبت به دیگر جنگ های اسرائیل در منطقه داشت که از جمله آن، بازگشایی مرزها و شکسته شدن محاصره غزه است که بیش از 8 سال طول کشید و این‌ها در روند توافقی که مصر اعلام کرد، صورت گرفته است.پس این جنگ توانست محاصره غزه را بشکند هرچند در پایبندی اسرائیل به توافقات صورت گرفته تردید جدی‌ وجود دارد ولی بر اساس آنچه مصر اعلام کرد، محاصره غزه برداشته خواهد شد.البته شروط دیگری مانند استفاده فلسطینی‌ها از عمق 12 مایلی مدیترانه، گشایش گذرگاه‌ها، آزادی اسرا و تعهد اسرائیل برای اینکه دیگر وارد درگیری نظامی نشود نیز حائز اهمیت است.بنا بر آنچه تاکنون اعلام شده، اسرائیل آن 5 شرط اولی که مقاومت قرارداد را پذیرفت ولی در پذیرش 3 شرط دیگر که بعدها مقاومت مطرح کرد مثل بازگشایی فرودگاه غزه، بازگشایی بندر غزه و ایجاد یک راه زمینی بین غزه و کرانه باختری که در روزهای اخیر و هنگام اعزام هیات فلسطینی به قاهره مطرح شد هنوز به توافق نرسیده‌اند.

* چرخش فضای منطقه به نفع مقاومت

از طرف دیگر این جنگ تاثیر بیشتری نسبت به 2 جنگ گذشته یعنی جنگ‌های 22 روزه و 8 روزه داشت به طوری که فضای منطقه به نفع مقاومت تقویت شد و به طور طبیعی مخالفین مقاومت را دچار مشکلات جدی خواهد کرد.یکی دیگر از تاثیرات این جنگ، براساس شواهد و قرائن، اسقاط دولت نتانیاهو خواهد بود؛ دولتی که البته از قبل هم ضعیف بود اما بعد از این جنگ از داخل تحت فشار قرار گرفت به طوری که زمزمه‌های مخالفت چند وزیر کابینه علیه نتانیاهو و این جنگ را شاهد هستیم.

سعدالله زارعی

 

همچنین جالب است که رئیس پارلمان اسرائیل گفته باید کمیته‌ای تشکیل شده و مسئول این جنگ «شکست‌خورده» تعیین شود.این اظهار نظر گویای این است که موقعیت دولت نتانیاهو چیزی شبیه به عاقبت دولت اولمرت بعد از جنگ 33 روزه است. همانطور که در آن مقطع، وزرای موثر امنیتی، نظامی و سیاسی یکی یکی استعفا دادند ما باز هم شاهد این ریزش در کابینه صهیونیست‌ها خواهیم بود.

* میدان جنگ مسیر سیاست را مشخص کرد

ویژگی دیگر این است که این جنگ، «جنگ میدان» بود و اگر همیشه در نهایت این بازوهای سیاسی بودند که سرنوشت جنگ‌ها را در خلال مذاکرات تعیین می‌کردند و از جبهه و جنگ به عنوان عامل به ثمر نشاندن یک طرح سیاسی استفاده می‌کردند، در اینجا با توجه به اینکه دیدیم طرح‌های مصر، عربستان و آمریکا رد شد و نهایتا این مقاومت بود که سایه خود را بر روی قاهره انداخت و خواسته‌های مقاومت بود که محقق شد، بنابراین، این جنگ و این میدان و زمین نبرد بودند که تعیین می‌کرد در عالم سیاست چه اتفاقی باید بیفتد و در واقع اینجا بازوی سیاسی کاملا تحت تاثیر میدان عمل کرد.

* اسرائیل دیگر امنیت نخواهد داشت

جنگ اخیر «جنگ ابتکار» بود. مقوله تونل‌ها و مولفه‌هایی که در این جنگ توسط جبهه مقاومت به کار گرفته شد موضوع مهمی است و ما حتی در حزب‌الله هم ندیدیم که از تونل‌های طولانی برای رسوخ به پشت جبهه دشمن استفاده کرده باشد و از همین طریق بود که مقاومت توانست به درون برخی مقرهای نظامی حساس رفته و تعدادی از صهیونیست‌ها را بکُشد و بدون دادن تلفات برگردد که اینها یک ابتکار بود.

البته در حوزه موشک‌ها نیز ابتکارات خوب و جدیدی صورت گرفت که اینها نشان می‌دهد از فردای امضای توافق بین حماس و طرف صهیونیستی، اساسا شهروندان اسرائیل و مسئولین حاکم بر آن دچار یک رعب و ترس جدیدی خواهند بود.

* این جنگ همه چیز را بهم ریخت

این جنگ را می‌توان «جنگ نسخ» دانست به معنی اینکه بسیاری از مواضع حاکم را منسوخ کرد. اوباما در روزهای اول، خیلی محکم در کنار اسرائیل ایستاد اما در هفته سوم ناچار شد مواضع دیگری بگیرد.اولاند (نخست‌وزیر فرانسه)، مصری‌ها و سعودی‌ها هم دچار این سرنوشت شدند و اتحادهای ایجاد شده نسخ شد.شروط اسرائیل و حتی شروطی که آمریکا خیلی بر روی آنها تاکید داشت مثل خلع سلاح مقاومت به چالش کشیده شد و امروز آمریکایی‌ها دیگر حرفی در این‌باره نمی‌زنند.از طرف دیگر، شکست اهداف و اطلاعات نظامی اسرائیل از نکات اصلی و بسیار مهمی بود که در این جنگ رقم خورد.

* پیروزی کودکان بر ارتش شکست ناپذیر

جنگ اخیر را باید «جنگ مظلوم» و «جنگ اطفال و عواطف» بنامیم چراکه این کودکان فلسطینی بودند که نهایتا بر قدرت نظامی اسرائیل پیروز شدند.اگرچه اسرائیل دست بالا را در حملات نظامی داشت ولی آنچه عملا در بُعد بین‌الملل منعکس شد، مظلومیت و حقانیت ملت فلسطین بود که توانایی و اقتدار طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داد و آنها را منزوی کرد؛ ملت مظلوم فلسطین محور مباحثات قرار گرفتند در حالی که ظالم، هزینه‌های زیادی را متحمل شد.هرچند موشک‌ها و تونل‌ها تاثیر بسیار زیادی در این جنگ داشتند ولی بیش از اینها، مظلومیت کودکان فلسطینی بود که اگر چه قربانیان زیادی دادند اما نهایتا پیروز شدند و در آینده دیگر نمی‌توان عواطف را در جنگ‌ها نادیده گرفت.

* مردم ایستادند و هیچ اعتراضی نکردند

این جنگ، به معنی کلمه «جنگ مقاومت» بود. بنا بر گزارش‌های اعلام شده، نوار غزه که چیزی در حدود 360 کیلومتر مربع وسعت دارد تا روز بیست و ششم جنگ، 24 هزار بار مورد حمله قرار گرفت که طبیعتا این تعداد تا پایان جنگ باید به 30 هزار حمله رسیده باشد. باید توجه داشت که در هر 30 هزار بار حمله، این کل غزه بود که می‌لرزید. مثلا وقتی منطقه‌ای مثل «بیت‌لاهیا» مورد حمله قرار می‌گیرد، آثار آن تا جنوب رفح را تحت تاثیر قرار می‌دهد، پس اگر 30 هزار بار حمله شده باشد، در واقع 30 هزار بار تمام ساکنان غزه تحت تاثیر بوده‌اند  اما حتی یک اعتراض هم علیه مقاومت نشد و مردم هیچ درخواستی برای مصالحه نکردند؛ مردمی که 8 سال در محاصره کامل قرار داشتند.این جنگ، جنگ شجاعان، اراده، بصیرت و … بود که آثار مهمی در سطوح داخلی فلسطین، اسرائیل، منطقه و حتی بین‌الملل بر جای خواهد گذاشت.

مجری: در طول 8 سال گذشته ما شاهد جنگ‌هایی بودیم که پیش از آنها، اسرائیل اهدافی را اعلام می‌کرد اما در طول این جنگ‌ها این اهداف رفته رفته کوچک شده و نهایتا محقق نمی‌شدند. این موضوع، هوشمندی سیاسی و نظامی آنها را مخدوش می‌کند آیا به نظر شما واقعا سیستم‌های عریض و طویلی مثل «آمان»، «شاباک»، «موساد» و «شین‌بث» با این همه پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی نتوانستند برآورد درستی داشته باشند و مثلا به ارتش می‌گفتند که می‌تواند ظرف یک هفته جریان عقیدتی سیاسی و ریشه‌داری مثل حماس را نابود کند؟

مهتدی: همیشه اینطور است که قدرت نظامی و اطلاعاتی اسرائیل مبالغه شده است و این مبالغه کردن تعمدانه هم بوده تا در منطقه اینطور جا بیندازند که هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی اسرائیل را بگیرد پس چاره‌ای نیست، دستی که نمی‌شود قطع کرد را باید بوسید!

این اسطوره برای اولین‌بار در ماه می سال 2000، بعد از 18 سال از حزب‌الله در جنوب لبنان شکست خورد و برای اولین‌بار بدون هیچ مذاکره و دستاوردی فرار کرد.این اتفاق بعدها در سال‌های 2008، 2009، 2012 و 2014 نیز افتاد.وقتی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان بعد از جنگ 2000 اعلام می‌کند که اسرائیل از خانه عنکبوت هم سست‌تر است، این حرف یک جنگ روانی نیست بلکه او واقعیت را اعلام کرد در واقع در جنگ‌های متقارن لحظاتی پیش می‌آید که اگر ادامه پیدا کند، ممکن است به فروپاشی اسرائیل ختم شود.

* «شاباک» شکست خورد

در جنگ اخیر، «شاباک» 60 هدف را مشخص کرد و گفت اگر این 60 هدف محقق شود کار مقاومت تمام خواهد شد. دیدیم که این 60 نقطه زده شد اما هیچ تحولی رخ نداد و مقاومت قدرتمندانه ادامه داد و به اسرائیل ضربه زد به طوری که آنها بعد از 10 روز، عملیات زمینی را شروع کردند.اینجا مشخص می‌شود که «شاباک» اشتباه کرده و شکست خورده است و امروز هم در اسرائیل تحرکاتی برای بازخواست از شاباک شروع شده است.از طرفی دیگر آنها به این نتیجه رسیدند که بعد از بمباران پر حجم، باید عملیات زمینی را شروع کنند و مهمترین واحد نظامی خود یعنی «تیپ گولانی» که تیپ ویژه‌ای است و آنها همیشه به این تیپ افتخار کرده‌اند را وارد میدان می‌کنند.همین تیپ وقتی که در سال 2006 به قول خودشان در جنگ 33روزه، با اشباح روبه‌رو شدند تلفات زیادی دادند و بچه‌های حزب‌الله لبنان صدای آنها را ضبط کردند که چطور گریه می‌کردند و برای نجات درخواست کمک داشتند.همین‌ها در این جنگ، بعد از بمباران چند روزه نتوانستند بیش از 500 متر به داخل غزه نفوذ کنند و مقاومت با توجه به امکاناتی که از قبل تهیه کرده بود مثل تسلیحات ضدزره، تعداد زیادی از تانک های آنها را نابود کرد و ضربات اساسی در این تیپ زد به طوری که بعدها گزارش شد تعداد زیادی از افراد این تیپ فرار کردند، خودکشی کردند و یا اقدام به خودزنی کردند تا به عنوان مجروح به عقب منتقل شوند.این موارد نشان می‌دهد که ارتش اسرائیل و بهترین واحد آن، هیچ انگیزه‌ای برای جنگ ندارند در حالی که در میدان، نبرد این عقیده و انگیزه سربازان است که حرف اول را می‌زند چراکه مسئله مرگ و زندگی مطرح است.این جنگ ثابت کرد که ارتش اسرائیل صرفا متکی به تکنولوژی است و افراد نظامی آن هیچ اعتقادی و انگیزه‌ای ندارند. ارتش امروز آنها با ارتش دهه 50 و 60 میلادی متفاوت است و این نقطه ضعف مهمی است که از سال 2006 تا امروز به خوبی خودش را نشان داده.قدرت ارتش، تیپ گولانی، جمع‌آوری اطلاعات توسط شاباک، امنیت داخلی و امنیت خارجی طوری مبالغه می‌شود که بیشتر شبیه فیلم‌های هالیوودی است ولی وقتی در صحنه عمل قرار می‌گیرند، همان حرف سیدحسن نصرالله است که از خانه عنکبوت هم سست‌ترند.

* اسراییل در اعلام تلفات دروغ می‌گوید

من معتقدم با توجه به وقایع و حقایق جنگ اخیر، آینده فلسطین بسیار متفاوت‌تر از اوضاعی خواهد بود که پیش از این جنگ شاهد آن بودیم و تحولات بسیار عمیقی رخ خواهد داد که البته قابل بازگشت هم نخواهد بود.

محمدعلی مهتدی

 

ضربات وارده تنها معطوف به تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها نیست هرچند تلفات صهیونیستها در جنگ اخیر بالا بوده است البته خودشان می‌گویند 167 کشته و حدود 300 نفر زخمی که این دروغ است.ما می‌دانیم که در آنجا اخبار به شدت سانسور می‌شود و گزارش‌های رسانه‌ها باید با دستگاه اطلاعاتی ارتش چک شود و وقتی حمله‌ای صورت می‌گیرد، خبرنگاران اجازه ورود ندارند.

* صهیونیستها تحمل جنگ طولانی را ندارند

صهیونیستها تحمل جنگ طولانی را ندارند. آنها به جنگ‌های برق‌آسا عادت داشتند اما از سال 2006 به بعد، مجبور شد وارد جنگ‌های طولانی شود. در همان سال قرار بود جنگ 3 یا 4 روز طول بکشد اما 33 روز به طول انجامید در این جنگ اخیر هم احتمالا نهایتا برای یک هفته برنامه‌ریزی کردند که 30 روز طول کشید. (تا پیش از مذاکرات قاهره)

مجری: آیا می‌توان گفت موازنه وحشتی که امروز بین مرزهای جنوبی لبنان و سرزمین‌های اشغالی شکل گرفته در غزه هم به وقوع خواهد پیوست؟

مهتدی: حتما. مسئله این است که همیشه بر روی بازدارندگی قدرت اسرائیل تاکید شده و آنها به این موضوع افتخار می‌کردند. سیاست آمریکا هم در خاورمیانه بر روی 2 پایه بنا شده که یکی حفظ منافع نفت است و دیگری حفظ امنیت اسرائیل. آمریکایی‌ها معتقد بودند که اسرائیل باید تنها کشوری باشد که در منطقه، قدرت بازدارندگی داشته باشد و قدرت‌های دیگر نباید مانعی پیش راه آنها باشند بلکه از نظر نظامی، قدرت اسرائیل باید بر تک‌تک کشورهای منطقه و حتی مجموع آنها بچربد به این صورت که هیچ کشوری نتواند موازنه وحشت با اسرائیل برقرار کند و حتی ائتلاف چند کشور نیز قادر به این کار نباشد و دست برتر همیشه در اختیار اسرائیل باشد.اما در جنگ 2006 برای اولین‌بار این توازن در مرزهای لبنان برقرار شد.اسرائیل که قبلا به خودش اجازه می‌داد هر زمانی که بخواهد به داخل لبنان تجاوز کرده و آنجا را ویران کند، امروز دیگر این امکان را ندارد چون می‌داند دست به هر اقدام احمقانه‌ای بزند، با واکنش جدی روبه‌رو خواهد شد.بنده خودم مدتی در جنوب لبنان و در نزدیکی مرزهای فلسطین بودم، آنجا چشمه‌ای به نام چشمه «وزّانی» وجود دارد که ما گاهی اوقات به همراه بچه‌های مقاومت، برای صرف ناهار به آنجا می‌رفتیم و می‌دیدیم که در فاصله 20 متری، سربازان اسرائیل هیچ امکانی برای اقدام ندارند در صورتی که تا پیش از آن، صهیونیست‌ها آب این چشمه را به سمت سرزمین‌های اشغالی منحرف کرده بودند و اجازه استفاده به روستاهای جنوب لبنان را نمی‌دادند اما امروز این روستاهای لبنانی هستند که از آب این چشمه استفاده می‌کنند و اسرائیلی‌ها تنها تماشاگر هستند چون می‌دانند در این طرف قدرتی است که بلافاصله پاسخ آنها را خواهد داد.در غزه هم وضع به همین صورت است. بعد از این، دیگر اسرائیل نمی‌تواند مثل گذشته، هر زمانی که اراده کرد، آنجا را مثل قبل بمباران کند چون می‌داند قدرتی بوجود آمده که بلافاصله جواب آنها را خواهد داد.لذا دیگر نظریه برتری نظامی و بازدارندگی صهیونیست‌ها فرو پاشیده و این مقدمه‌ای برای نابودی آنها خواهد بود که از نتایج این جنگ است.

** بخش دوم این میزگرد با موضوع «اهمیت تسلیح کرانه باختری» در روز آینده منتشر خواهد شد

بازدیدها: 218

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *