جابر بن عبداللّه انصاری، از صحابی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود که دوران پنج امام معصوم را درک نمود. او پس از واقعه عاشورا، در اربعین امام حسین علیه السلام به کربلا آمد و به همین سبب از او به عنوان اولین زائر امام حسین علیه السلام یاد میگردد.
جابر، چهارده سال قبل از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قبیله خزرج متولد شد و یک سال پیش از هجرت پیامبر به یثرب، به همراه پدر خود و هفتاد نفر از مردم یثرب به حج آمد و در منا با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دیدار و بیعت نمود، در حالی که او هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود.
حضور جابر در غزوه ها
جابر از افرادی است که در بیشتر غزوهها و جنگ های زمان پیامبر اسلام علیه السلام حضور داشته که تعداد این غزوهها به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از ۲۷ غزوه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، در ۱۹ غزوه شرکت داشته است. او در غزوه بدر و غزوه احد غایب بود. برخی گزارشها او را از بَدریّون دانستهاند و از خود او نقل شده که در این واقعه آبرسان بوده است. اولین جنگی که جابر در آن حضور داشت، «حمراء الأسد» است. کفار قریش در اُحد به لشکر اسلام ضربه سهمگینی زدند و هفتاد نفر از رزمندگان اسلام و سردارانی چون «حمزه» و «مصعب» را به شهادت رساندند و به سوی مکه عقب نشینی کردند. اما در بین راه به فکر افتادند که بازگردند و کار مسلمین را یکسره کنند. چون این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید، حضرت دستور داد تا آنانی که در اُحد شرکت داشته اند، آماده تعقیب دشمن شوند. رزمندگان و مجروحان جنگ احد حرکت میکنند و کسانی که در اُحد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را یاری نکردند اجازه مشارکت نمی یابند. در این میان جابر به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب می شود و با آن که روز قبل پدرش در اُحد به شهادت رسیده بود و فرمان جنگ شامل او نمی شد، با خواهش و التماس از آن حضرت تقاضا می کند تا به او اجازه جهاد بدهند و پیامبر نیز میپذیرند. جابر میگوید: «از غایبان در اُحد، به جز من کسی در حمراء الأسد حاضر نشد.»
مخالفت جابر با حکومت معاویه
جابر بن عبدلله انصاری، به خوبی با ذات شوم معاویه آگاه بود. در کتاب «وقعة صفین» که از کتاب های کهن است، از جابر بن عبدالله نقل شده که پیامبر خدا فرمود: «معاویه در حالی می میرد که از امت من نیست»، واضح است که جابر با این سخن پیامبر اسلام، هرگز تحت تأثیر شرایط دوران معاویه قرار نگرفت و موضعی محکم در مقابل آنها گرفت. او پس از آنکه از تصمیم معاویه مبنی بر انتقال منبر رسول خدا از مدینه به دمشق، آگاهی یافت، به شدت با این اتفاق مخالفت نمود و نزد معاویه رفت و سرانجام توانست جلوی این اتفاق را بگیرد.
جابر در رکاب امیرالمومنین علی علیه السلام
جابر عبدالله انصاری، پس از وفات پیامبر اسلام علیه السلام، به یاری علی علیه السلام پرداخت و در بسیاری از جنگ ها در سپاه امام علی علیه السلام حضور داشت و جنگید. او که درک عمیقی از اسلام داشت، در رابطه با علی بن ابی طالب علیه السلام اینگونه گفته: «الشاکُّ فی حَرْبِ عَلِیٍّ کالشّاکِّ فی حَرْبِ رسول الله»؛ کسی که در حقانیت جنگ های امام علی علیه السلام تردید کند، مانند کسی است که در حقانیت جنگ های پیامبر تردید کرده است. در نگاه جابر، علیعلیه السلام چنان مقامی داشت که در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، میزان حق تلقی میشد و منافقان را با بغض داشتن به او میشناختند. سخن معروف جابر درباره حضرت علی علیه السلام «علی خیر البشر»، «علی بهترینِ انسانها است»، الهامبخش مؤلف شیعی، جعفر بن احمد قمی شد تا در کتابش به نام نوادر الاثر فی علی خیر البشر، یکسوم روایات خود را از جابر نقل کند. علاقه و اعتقاد جابر به علی علیه السلام به گونه ای بود که در بحارالانوار از او اینگونه آمده است: «در جنگ احزاب که علی علیه السلام دشمن را درهم کوبید و متلاشی کرد، ملائکه خوشحال شدند؛ پس هر کس از دیدن علی شادمان نشود، لعنت خدا بر او باد»
جابر، اولین زائر امام حسین علیه السلام
بنا بر منابع و روایات فراوان، جابر اولین زائر امام حسین علیه السلام است. شیخ طوسی مینویسد: «روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا صلوات الله علیه از مدینه برای زیارت قبر امام علیه السلام به کربلا آمد و او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد. در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است و زیارت اربعین همین است.»
ماجرای زیارت مرقد امام حسین علیه السلام توسط جابر بن عبداللّه انصاری
جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از تابعان، بزرگان و راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین علیه السلام را اینگونه روایت میکند: «همراه جابربن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رهسپار شدیم. هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید، آنگاه سر کیسهی عطری را باز کرد و مقداری از آن را بر بدن خود پاشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین علیه السلام برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود.» هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: «دست مرا به قبر برسان». دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین». سپس گفت: «چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمیدهد؟» آن گاه به خود پاسخ داد و گفت: «چگونه میتوانی پاسخ بدهی، در حالی که رگهای گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟ گواهی میدهم که تو زاده بهترین پیامبران، فرزند سرور مؤمنان، همزاد تقوا، از نسل هدایت، پنجمین عضو اصحاب کسا، فرزند سرور برگزیدگان الهی و زاده زهرا اطهر سلام الله علیها، سرور زنان جهان هستی.»
سپس جابر اینگونه ادامه داد: «چگونه چنین نباشد، در حالی که از دست سرور پیامبران غذا خورده ای، در دامن پرهیزکاران پرورش یافتهای، از پستان ایمان شیر نوشیدهای و با نور اسلام از شیر گرفته شدهای؟ تو چه در زندگی و چه پس از مرگ، پاک بودهای. دل های مؤمنان از فراق و دوری تو آزرده شده است، ولی تو همواره زنده ای. سلام و درود خداوند بر تو باد. گواهی میدهم که در راه برادرت یحیی بن زکریا گام نهادی و همانند وی شهید شدی.»
در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: سپس جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: «درود بر شما روان های پاک که در آستان حسین علیه السلام خفته و در بارگاه وی آرمیدهاید. گواهی میدهم که شما نماز را برپا داشتید و زکات را پرداختید. امر به معروف و نهی از منکر کردید. با بی دینان جنگیدید، خدا را پرستش کردید، تا اینکه مرگ را در آغوش گرفتید. سوگند به خداوندی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم.» سپس عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش این شهیدان با آنان شریکیم، در حالی که در راه شهادت گامی برنداشته، شمشیری نزدهایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟» جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار میگیرد و با آنان در یک مکان گرد میآید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است.»
عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان میکند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد. به جابر گفتم: «اینک سیاهی کاروانی از سوی شام نمودار شده است.»، جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور. اگر از افراد عمروبن سعد بودند، برگرد و خبر بده». من رفتم و طولی نکشید که بازگشتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیا. اینک زین العابدین است که همراه عمه ها و خواهرانش میآیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد علیه السلام رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمه های ما را آتش زدند.»
رساندن پیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به امام باقر علیه السلام توسط جابر
ماجرای ملاقات جابر بن عبداللّه با امام باقر علیه السلام در بسیاری از منابع گزارش شده است. جابر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیده بود که تو چندان عمر میکنی که فرزندی از ذریه من و همنام من را ملاقات میکنی، او شکافنده علم «یبْقَرُالعلم بَقْراً» است، پس سلام مرا به او برسان. جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا میکرد: «یا باقَرالعلم»، سرانجام روزی محمد بن علی علیه السلام، که در آن زمان در سنین نوجوانی یا جوانی بود را یافت و سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به امام باقر علیه السلام رساند.
وفات جابر بن عبداللّه انصاری
جابر در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانه خدا در مکه زندگی کرد. در آن مدت، بزرگانی از تابعین، مانند عطاءبن ابی رَباح و عمروبن دینار، با او دیدار کردند. جابر در اواخر عمر نابینا شد و در مدینه درگذشت. مِزّی روایتهایی درباره سال وفات جابر آورده است که هریک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای 68 تا 79، ذکر کرده اند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال 78 و در 94 سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان، والی مدینه، بر او نماز خواند.
منبع: اعیان الشیعه، سید محسن الامین، جلد 4 / وقعه الصفین، نصر بن مزاحم منقری / جابر بن عبدالله انصاری، حسین واثقی / تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، جلد 11 / معارف، ابن قتیبه / انساب الاشراف، بلاذری / سیر اعلام النبلاء، ذهبی / تاریخ المدینه المنوره، ابن شَبّه نمیری / اختیار معرفة الرجال، محمدبن عمر کشی / قاموس الرجال، تستری / سیر اعلام النبلاء، ذهبی / تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، مزّی
بازدیدها: 314