تفكر در نظام آفرينش :
در قرآن كريم حدود 750 آيه در زمينه خداشناسي از راه علوم طبيعي آمده است در اين آيات از پديده هاي طبيعي بعنوان نشانه های خداوند ياد ميكند و بندگان را به تفكر در آنها دعوت ميكند. اين آيات را ميتوان به چند دسته تقسيم كرد:
1- آياتي كه در آنها از سازنده اشياء صحبت شدهاست و يا به كشف آنها امر شده كه خداوند ميفرمايد. انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شدهاست! از يك آب جهنده آفريده شدهاست، آبى كه از ميان پشت و سينهها خارج مىشود. (1)
2- آياتي كه در آنها امر به توجه به نحو خلقت اشياء و جهان شدهاست. چنانکه میفرماید: آيا آنان نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس بازمىگرداند؟! اين كار براى خدا آسان است! بگو در زمين بگرديد و بنگريد، خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين گونه) جهان آخرت را ايجاد مىكند يقيناً خدا بر هر چيز توانا است. (2)
3- آياتي كه در آنها امر به مطالعه در تحولات طبيعي شدهاست؛ مانند اين آيه: آيا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههايى در زمين وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد كه رنگهاى مختلف دارد بعد آن گياه خشك مىشود، بگونهاى كه آن را زرد و بىروح مىبينى سپس آن را در هم مىشكند و خرد مىكند در اين مثال تذكّرى است براى خردمندان (از ناپايدارى دنيا). (3)
4- آياتي كه با اشاره به موجودات طبيعي امكان وقوع معاد را بيان ميكند. (اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (به اين نكته توجّه كنيد كه) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه )چيزى شبيه گوشت جويده شده(، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدّت معيّنى در رحم (مادران) قرار مىدهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مىكنيم) بعد شما را بصورت طفل بيرون مىآوريم. سپس هدف اين است كه به حدّ رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مىميرند و بعضى آن قدر عمر مىكنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مىرسند، آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمىدانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مىبينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مىفرستيم، به حركت درمىآيد و مىرويد و از هر نوع گياهان زيبا مىروياند!) (4)
5- آياتي كه در آنها صحبت از وجود نظم در طبيعت و اتقان صنع باري شدهاست. آيا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنىبخش؟! در اين امور نشانههاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و آماده قبول حقند). (5)
تفكر به آفرينش در روايات :
روايت شدهاست كه وقتي آيات 191 تا 195 سوره آل عمران نازل شد، پيامبر به شدت ميگريست و فرمود: واى به حال آن كس كه آنها را بخواند و در آنها نينديشد. (6) امیرالمومنین علي(ع) فرمودهاست: انديشه كن در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، جوشش درياها، و فراوانى كوهها، و بلنداى قلّه ها، و گوناگونى لغتها، و تفاوت زبانها، كه نشانههاى روشن پروردگارند. پس واى بر آن كس كه تقديركننده را نپذيرد، و تدبيركننده را انكار كند. (7)
برخي از جلوه هاي آفرينش :
شگفتيهاي آسمان
آيا به آسمان نگاه نمىكنند كه چگونه برافراشته شده. (8) آفرينش اين آسمان پرشكوه، و اين همه كرات عالم بالا يعنى مليونها مليون آفتاب درخشان، و هزاران هزار ستارگان ثابت و سيار كه در يك شب تاريك و پرستاره با چشمكزدنهاى پر معنى خود، با ما سخن مىگويند، و يا در پشت تلسكوپهاى عظيم، خود را به ما نشان مىدهند. به گفته دانشمندان: هزاران هزار كهكشان در عالم بالا وجود دارد كه منظومه شمسى ما جزئى از يكى از اين كهكشانهاست. تنها در كهكشان ما صدها ميليون خورشيد و ستاره درخشان وجود دارد كه روى محاسبات دانشمندان در ميان آنها مليونها سياره مسكونى است با ميلياردها موجود زنده! و همچنين فرمودهاست: خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهايى كه براى شما ديدنى باشد، برافراشت، سپس بر عرش استيلا يافت (و زمام تدبير جهان را در كف قدرت گرفت) و خورشيد و ماه را مسخّر ساخت، كه هر كدام تا زمان معينى حركت دارند! كارها را او تدبير مىكند. آيات را (براى شما) تشريح مىنمايد شايد به لقاى پروردگارتان يقين پيدا كنيد! (9) هدف اين آيه ياد دادن دليل ربوبيت پروردگار متعال است و اينكه او واحد است و شريك ندارد، و آن آسمانها است كه بدون پايه و ستونى كه بر آن تكيه داشته باشد و شما با چشمتان ببينيد هم چنان مرفوع و بلند است، و در آن نظامى جريان دارد، خورشید و ماهی دارد كه تا زمانى معين در آن مىچرخند، که هيچكدام ابدي و ازلي نيستند، و ناچار بايد كسى باشد كه به اين امور قيام بكند، (10) حسين بن خالد مىگويد از امام رضا(ع) پرسيدم، اينكه خداوند فرموده وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ (11) (سوگند به آسمان كه داراى راههاست) يعنى چه؟ فرمودند: اين آسمان راههايى به سوى زمين دارد … حسين بن خالد پرسید، چگونه مىتواند راه ارتباطى با زمين داشته باشد در حالى كه خداوند مىفرمايد آسمانها بىستون است؟ امام(ع) فرمود: عجيب است، آيا خداوند نمىفرمايد بدون ستونى كه قابل مشاهده باشد؟ من عرض كردم آرى، فرمود: پس ستونهايى هست و ليكن شما آن را نمىبينيد. (12) اين آيه با توجه به بیان امامرضا(ع)، پرده از روى يك حقيقت علمى برداشته كه در زمان نزول آيات، بر كسى آشكار نبود؛ چراكه در آن زمان هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افكار مردم حكومت مىكرد و طبق آن آسمانها به صورت كراتى تو در تو همانند طبقات پياز روى هم قرار داشتند و طبعا هيچكدام معلق و بىستون نبود، بلكه هر كدام بر ديگرى تكيه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول اين آيات، علم و دانش بشر به اينجا رسيد كه افلاك پوست پيازى، به كلى موهوم است و آنچه واقعيت دارد، اين است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جايگاه خود، معلق و ثابتند، بىآنكه تكيه گاهى داشته باشند، و تنها چيزى كه آنها را در جاى خود ثابت مىدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است كه يكى ارتباط با جرم اين كرات دارد و ديگرى مربوط به حركت آنهاست.
از اميرالمومنین على(ع) در اين زمينه نقل شده: اين ستارگانى كه در آسمانند، شهرهايى هستند همچون شهرهاى روى زمين كه هر شهرى با شهر ديگر (هر ستارهاى با ستاره ديگر) با ستونى از نور مربوط است. (13) و در اواخر آيه ميفرمايد كه اين حركات و گردشها و آمد و شدها و دگرگونيها، بىحساب و كتاب نيست و بدون نتيجه و فائده نمىباشد. بلكه اوست كه همه كارها را تدبير مىكند، و براى هر حركتى حسابى، و براى هر حسابى هدفى در نظر گرفته است. (14)
شگفتي كوه ها :
خدواند در قرآن از آنها به عنوان ميخهاي زمين ياد ميكند و ميفرمايد (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً) (15) . آيا ما كوهها را ميخهاى زمين قرار نداديم. كوهها علاوه بر اينكه ريشههاى عظيمى در اعماق زمين دارند، و در آنجا به هم پيوستهاند و همچون زرهى پوسته زمين را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى، و تاثير جاذبه جزر و مد ماه، از بيرون حفظ مىكنند، و ديوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت و سنگين محسوب مىشوند، و پناهگاه مطمئنى براى مهد آسايش انسان مىسازند كه اگر نبودند دائما زندگى انسان زير ضربات كوبنده طوفانها دستخوش ناآرامى بود و از سوى سوم كانونى هستند براى ذخيره آبها و انواع معادن گرانبها. (16)
شب و روز :
يكي دیگر از نشانههاي خدا اختلاف شب و روز است،(وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ) (17) همان كم و زياد شدن و كوتاه و بلند شدنى است كه به دلیل اجتماع دو عامل از عوامل طبيعى عارض بر شب و روز ميشود.یکی از آنها عبارتست از حركت وضعى زمين بر دور مركز خود كه در هر بيست و چهار ساعت يك بار اين حرکت انجام میشود و عامل دوم عبارتست از ميل سطح دائره استوايى از سطح مدار ارضى، در حركت انتقالى شش ماه بسوى شمال و شش ماه بسوى جنوب. نتیجه اين حرکت، پدیدآمدن فصول چهارگانه (بهار، تابستان، پائيز، زمستان) است. (18)
بادها :
بادها كه همان جابهجايي هوا است، از رقيق ترين نوع آن به نام نسيم تا شديدترين قسم آن كه طوفان ناميده ميشود. باد در تمام حالتهای خود چون حركت و سكون جهت و مسير وزش و…، در تصرف خداي سبحان و در شمار نشانهها و آيات اوست. خداوند در سوره بقره آيه 164ميفرمايد: وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ (19) ، تصريف بادها به معناى آن است كه بادها را بوسيله عواملى طبيعى و مختلف جابجا میکند. مهمترين آن عوامل اين است كه اشعه نور كه از چشمه نور (يعنى آفتاب) بيرون ميشود و در هنگام عبور از هوا، بخاطر سرعت بسيار، توليد حرارت مىكند در نتيجه هوا بخاطر حرارت، حجمش زيادتر و وزنش كمتر ميشود و نميتواند هواى سردى را كه بالاى آن است و يا مجاور آن قرار دارد، بدوش بكشد. لاجرم هواى سرد داخل در هواى گرم شده بشدت آن را كنار مىزند و هواى گرم قهرا بر خلاف جريان هواى سرد بحركت در مىآيد و اين جريان همان است كه ما نامش را باد ميگذاريم. نتائجى كه اين جريان هوا بر خلاف مسير يكديگر دارد، بسيار است. از جمله آنها تلقيح گياهان و ديگري دفع هوا نامطلوب و سومي انتقال ابر است.پس پديد آمدن باد و وزش آن هم، مانند آب چيزى است كه حيات گياهان و حيوانات و انسان بستگى بدان دارد. (20)
باران :
خداوند درباره قطرات پرطراوت و با بركت باران ميفرمايد ، وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها (21) و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده،). آب باران است كه حركت و بركت و آبادى و نعمت را، به همراه خود مىآورد. اين آب كه با نظام خاصى ريزش مىكند و آن همه موجودات كه از اين مايع بىجان، جان مىگيرند همه پيامآور قدرت و عظمت خداوند است و اين پديده با وجود خود دلالت مىكند بر اينكه مدبرى دارد، و با سازگاريش با ساير موجودات و اتحادش با آنها، دلالت مىكند بر اينكه خالق و مدبر آن با خالق همه عالم يكى است و با قرار گرفتنش در طريق پيدايش و بقاء نوع انسان، دلالت مىكند بر اينكه خدا آن و خداي انسان و غير انسان يكى است.
شگفتي آفرينش حيوانات :
لحظهاى در انواع حيوانات درنگ كن، كه تعداد آنها را بجز خداوند احدى نمىداند از مرغان و خزندگان و چهارپايان و وحشيها و حشرات. هر يك را چگونه ساختن خانه و لانه ياد داد، و راه هاي بدست آوردن قوت و آب و دانه تعليم كرد. راه مجامعت نر و ماده را به ايشان نمود و تربيت نسل بچه را به ايشان آموخت. عنكبوت را نگر كه چگونه خانه خود را به صورت شبكه مىسازد و آن را دام پشه و مگس مىنمايد و در گوشهاي كمين میكند تا چون مگسى در آنجا افتاد آن را صيد مىكند و غذاى خود مىسازد. خداوند در قرآن ميفرمايد، (أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت) (22) آيا آنان به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شدهاست؟! اين حيوان ويژگيهاى عجيبى دارد كه او را از حيوانات ديگر ممتاز مىكند، و به حق آيتى است از آيات خدا، از جمله:
1-شتر حيوانى است كه تمام جهات سايرحيوانات كه در اختيار بشراست در آن جمع است، هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شيرش، هم از آن براى سوارى و هم باربرى استفاده مىشود.
2- شتر نيرومندترين و با مقاومتترين حيوانات اهلى است،
3- شتر مىتواند چندين روز تشنه بماند، گرسنگي را بسيار تحمل ميكند.
4- شتر مىتواند هر روز مسافتى طولانى راه را طى كند، و از زمينهاى صعب العبور، و شنزارهايى كه هيچ حيوانى قادر بر عبور از آن نيست بگذرد، و به همين دليل عربها آن را كشتى بيابانها مىنامند.
5- او از نظر تغذيه بسيار كم خرج است و هر گونه خار و خاشاكى را مىخورد.
6- او در طوفانهاى بيابان كه شنهاي آن چشم و گوش را كور و كر مىكند ميتواند به راه خود ادامه دهد! (23)
زنبور عسل :
از جمله حيواناتي كه در قرآن از آنها ياد شدهاست زنبور عسل است كه خداوند در قرآن عسل او را شفا معرفي نموده: از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود كه در آن، شفا براى مردم است به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه مىانديشند. (24) در زنبور عسل و خود عسل، دلايل عبرت آموز بسيارى است: يكى اينكه عسل از زنبور توليد ميشود. ديگر اينكه: در زنبور بدايع و عجايب بسيارى است. كه هرگز روي نجاست نمينشيند و هميشه از گلها تعذيه ميكند و در كندوي آنها نظمي بسيار شگفت آوري وجود دارد كه متخلف از آن، مجازاتش مرگ است. عجيبتر از همه اينكه براى هر گروهى پادشاهى است كه بايد آنها را رهبرى و زمامدارى كند و هرگاه پادشاه از ميان برود، نظام زندگى آنها متلاشى و پراكنده ميشود. (25)
* * *
پي نوشته :
(1) طارق، آیه5،6،7
(2) عنكبوت، آيه 19و20
(3) سوره زمر، آيه 21
(4) حج، آيه 5
(6) مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، مكان چاپ: تهران، ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ: 1374 ش، چاپ: اول،ج3،ص213
(7) دشتي، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، انتشارات مشهور، سال 1379ش، چاپ اول، خطبه 185،ص 361،
(8) غاشيه، آيه 18
(9) رعدآيه 2
(10) طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان،قم، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سال1417ق،چاپ پنجم،ج11،ص286
(11) –
(12) قمی، على بن ابراهيم بن هاشم؛ تفسير ؛ قم، مؤسسه دارالكتاب ، 1404 ق،ج2،ص328
(13) علامه مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، 110 جلد، بيرت – لبنان، مؤسسة الوفاء ، 1404 ق،ج55،ص91
(14) مكارم شيرازي، ناصر؛ پيشين، ج10،ص 112
(15) نباء، آیه 7
(16) همان،26،ص17
(17) بقره، آیه 164و آل عمران، آیه 190وچاثیه، آیه 5
(18) طباطبايي، سيد محمد حسين؛ پيشين،ج1،ص398
(19) بقره، آیه 164
(20) همان،ص405
(21) نحل، آیه 65
(22) غاشیه، آیه 17
(23) مكارم شيرازي ، ناصر؛ پيشين، ج26، ص: 428
(24) سره نحل، آيه 69
(25) طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن ،تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغى،تهران،ناشر: انتشارات ناصر خسرو ، سال چاپ : 1372 ، چاپ : سوم ، ج 6 ، ص574
منبع : شمیم
بازدیدها: 0