پاسخ: تردیدی در این نیست که فرقه وهابیت که توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم قمری ابداع و پایه گذاری شد، براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی، هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزه فقه و احکام در مقابل مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، بلکه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم کرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محکوم به کفر و شرک کرده اند. و به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیکر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند.
یکی از نکاتی که در نقد اعتقادی و عملکرد گروه های افراطی جهان اسلام مانند وهابیت، سلفیت و جنبش های افراطی و خشونت آمیز تکفیری مانند داعش، القاعده، النصره و غیره مورد غفلت واقع شده این است که دشمنی این گروه ها فقط با شیعیان نیست، بلکه اهل سنت نیز جزء قربانیان آنها و بلکه بزرگ ترین قربانی هستند و اعتقادات و عملکرد این گروه های افراطی به گونه ای است که موجب بدنامی اسلام و مسلمانان در جهان شده است و این در حالی است که برخی از این جنبش ها تلاش دارند خود را به اهل سنت منسوب کنند تا آنها را شریک جنایت های خود بگردانند و از طرفی جنایت های خود را نوعی تقابل مذهبی میان شیعه و سنی جلوه دهند، اما جهان اهل سنت از همان ابتدا از این گروه ها و عملکرد آنها اظهار برائت کرد و نهادهای مختلفی مانند الازهر و سایر علمای اهل سنت با اظهار نظر ها و موضع گیری های مختلف خود، افراطیون و عملکرد آنها به دور از اسلام دانستند.
شیخ دکتر سامی العساله مسئول بازرسی دینی وزارت اوقاف مصر و از دانش آموختگان و علمای الازهر از جمله شخصیت هایی است که با تکیه بر آموخته های اسلامی خود در الازهر و مذهب اهل سنت در گفتگو با شبکه الکوثر ایران به نقد منصفانه اعتقادات و عملکرد وهابیت می پردازد. خبرگزاری حوزه این گفتگو را ترجمه و در اختیار خوانندگان محترم قرار می دهد.
شیخ العساله در این بخش از گفتگو به بررسی ریشه های تاریخی وهابیت تکفیری پرداخته و ضمن تحلیل رفتارهای خوارج در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام تکفیری های معاصر را امتداد نسل خوارج می داند که اعتقادات و عملکرد آنها بر خلاف دستورات دین و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
ریشه تاریخی وهابی های تکفیری به کجا برمی گردد؟
باید گفت ریشه تمام گروه های تندرو و تکفیری که امروز در جهان می بینیم، به فکر خوارج بر می گردد. برخی به اشتباه گمان می کنند خوارج اولین بار در زمان امام علی علیه السلام ظهور یافتند، اما این باور نیازمند اصلاح است، زیرا اولین باری که خوارج خروج کردند در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و از این رو برخی مورخان زمان پیدایش خوارج را زمانی می دانند که شخصی به نام ابوعامر علیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خروج کرد و فکر ساختن مسجد ضرار هم متعلق به همین شخص بود و من امیدوارم عمری باشد تا ماجرای مسجد ضرار را به صورت جداگانه بیان کنم تا حقایق بیشتری روشن شود.
واقعیت این است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بسیاری از احادیث صحیح از خروج خوارج خبر داده و آن را پیش بینی کرده بودند .سید عزالدین ماضی ابوالعزائم این روایات را در کتاب “اسلام الصوفیه هو الحل لا اسلام الخوارج” جمع کرده است.
ویژگی های خوارج از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
خلاصه و وجه مشترک این روایت ها این است که ابوسعید الخدری می گوید روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشغول تقسیم غنائم جنگ حنین بود که مردی از تمیم با لباس تنگ و علامت سجده بر پیشانی آمد که برخی می گویند او ذوالخویصره التمیمی بوده. او به پیامبر گفت غنایم را با عدالت تقسیم کن. پیامبر به او فرمود وای برتو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل خواهد بود؟ اگر من بخواهم عادل نباشم که خود زیان می بینم! سپس پیامبر رو به اصحاب خود کرد و فرمود: به زودی قومی شبیه همین پدید می آیند که سخن زیبا و کردار زشت دارند، آنها بدترین انسان ها و موجودات هستند.
در برخی روایات ظاهر خوارج این گونه توصیف شده که آنها موی سر و شارب خود را می تراشیدند و شلوار یا لنگ آنها تا نیمه ساق آنها بود، چون آنها بر این باور بودند که شلوار و لنگ هرچه بالاتر باشد به توحید نزدیک تر می شوند گویی تمام اسلام به همین اندازه طول ازار و ریش است!
اما درباره عبادت خوارج، پیامبر به اصحاب خود فرمود: عبادت آنها به گونه ای است که شما نماز و روزه و قرائت خود را در مقایسه با نماز و روزه و قرائت آنها حقیر می شمارید و گمان می کنید نماز و روزه و قرائت شما در مقایسه با آنها ارزشی ندارد. اما از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان پرتاب می شود.
پیامبر همچنین درباره خوارج فرمود: هرگاه یکی از آنها را دیدید، او را بکشید که اجر زیادی دارد و اگر او شما را بکشد شهید خواهید بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنین در توصیف خوارج فرمود: آنها اهل اسلام را می کشند، اما کاری به بت پرست ها ندارند.
واصل بن عطاء کسی بود که توصیف پیامبر از خوارج را شنیده بود که آنها مسلمانان را می کشند و بت پرست ها را رها می کنند هنگامی که بر سر راه خوارج قرار گرفت، خوارج درباره هویت او پرسیدند و او گفت: من مشرکی هستم که می خواهم به شما پناه بیاورم و ایمان بیاورم و آنها گفتند بر ما واجب است به تو امان دهیم و این آیه را تلاوت کردند که «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون»(و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود و در آن بیندیشد، سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند)(توبه، ۶).
پس از آنکه خوارج عبدالله بن خباب ارتّ(از یاران امام علی) را کشتند و شکم همسر باردار او را شکافتند، امام علی علیه السلام با آنها وارد جنگ شد و معرکه نهروان پیش آمد و هنگامی که نبرد نهروان به پایان رسید، برخی اصحاب امام علی علیه السلام به او گفتند ای امیرالمؤمنین کار خوارج دیگر تمام شد، اما حضرت گفت نه آنها همچنان در شکم زنان و صلب مردان باقی هستند و این همان چیزی است که امروز می بینیم و اتفاق افتاده و همان اندکی که از معرکه نهروان جان سالم به در بردند تا امروز نیز شاهد استمرار آنها با نام های مستعار دیگر هستیم.
مناظره ابن عباس با خوارج
عبدالله بن عباس با خوارج وارد مناظره شد و روزی با یک پوش یمنی نزد خوارج رفت و آنها پوشیدن لباس یمنی را مایه عیب او شمردند و گفتند ای ابن عباس این چه لباسی است که پوشیده ای؟ گفت چرا این را عیب می دانید در حالی که پیامبر زیباترین لباس ها را می پوشید. سپس این آیه را برای آنها خواند که «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا خالِصَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون»(بگو: چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟! بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند؛ اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند؛ ولى در قیامت، خالص براى مؤمنان خواهد بود. این گونه آیات خود را براى کسانى که آگاهند، شرح مىدهیم)(اعراف، ۳۲).
سپس ابن عباس به آنها گفت: مشکل شما با امام علی علیه السلام چیست و آنها مواردی را مطرح کردند:
اول اینکه گفتند ما حکمیت را قبول نداریم. ابن عباس این آیه را برای آنها خواند: ای کسانی که ایمان آورده اید، در حالی که محرم هستید، صید را نکشید و هرکس آن را عمدا بکشد، باید کفاره ای معادل آن از چهارپایان بدهد به گونه ای که دو نفر عادل از شما معادل بودن آن را تصدیق کنند.(مائده، ۹۵).
سپس به آنها گفت حکمیت در مساله صید یک خرگوش یا شکار دیگر مهم تر است یا حکمیت در مورد خون و جان انسان ها؟ خوارج گفتند معلوم است در جان انسان ها.
سپس ابن عباس این آیه را برای آنها تلاوت کرد که «اگر از اختلاف میان زن و شوهرى آگاه شدید، داورى از کسان مرد و داورى از کسان زن برگزینید. اگر آن دو را قصد اصلاح باشد خدا میانشان موافقت پدید مىآورد، که خدا دانا و آگاه است»(نساء، ۳۵).
ابن عباس گفت حکمیت در مورد اختلاف زن و مرد مهم تر است یا حکمیت در مورد خون و جان انسان ها؟ خوارج گفتند معلوم است در مورد جان انسان ها.
سپس ابن عباس گفت: اختلاف دیگر شما با امیرالمؤمنین بر سر چیست؟ گفتند او در جنگ جمل زنان را به اسارت نگرفت. ابن عباس گفت: آیا اگر در آن جنگ حضرت عایشه نصیب یکی از شما می شد آیا می توانستید با او مانند زنان اسیر رفتار کنید در حالی که او همسر پیامبر است و خداوند می فرماید «النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه أمهاتهم»(احزاب، ۶).
خوارج این را نیز پذیرفتند.
گفتگوی امام علی علیه السلام با خوارج
امام علی علیه السلام نیز در گفتگو با خوارج از آنا پرسید چه چیز باعث شد علیه ما قیام کنید؟ گفتند تن دادن شما به حکمیت در روز صفین. امام علی علیه السلام به آنها گفت شما را به خدا سوگند می دهم به من بگویید به یاد دارید زمانی که آنها قرآن ها را بر روی نیزه کردند و شما گفتید چگونه با آنها بجنگیم و من گفتم من آنها را بهتر از شما می شناسم، آنها اهل دین و قرآن نیستند و من با آنها از کودکی بزرگ شده ام و می دانم که آنها بدترین کودکان بودند و بدترین مردان هستند. شما به دنبال حق و راه راست خود باشید که آنها این قرآن ها را برای نیرنگ و فریب دادن شما بر روی نیزده کرده اند، اما شما سخن مرا نپذیرفتید و گفتید ما سخن آنها را می پذیریم و من هم به شما گفتم در هر حال این سخنان و توصیه مرا به یاد داشته باشید و هنگامی که شما فقط حاضر شدید به کتاب خدا بسنده کنید، من با دو حَکَم شرط کردم که طبق قرآن حکم کنند و اگر خلاف آن عمل کنند ما از حکم آنها بیزار خواهیم بود.
خوارج گفتند آیا این درست بود که دو مرد را در مورد جان این همه انسان داور سازی؟ امام علی علیه السلام گفت: ما در واقع قرآن را حکم قرار دادیم، اما قرآن سطور و کلماتی است که میان دو جلد قرار گرفته و سخن نمی گوید، بلکه این ما هستیم که آن را می خوانیم(و باید درست به آن استناد کنیم).
وهابی ها چگونه این آیه را تفسیر می کنند؟ ادع الی ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی أحسن.
تکفیر و کشتار و خونریزی و تخریب و منفجر ساختن چه ربطی می تواند به حکمت و موعظه و جدال احسن داشته باشد؟
آیا کسی که می خواهد با موعظه و جدال احسن تبلیغ کند مانند تکفیری ها رفتار می کند؟
ما اگر این آیه را که خداوند متعال به پیامبرش فرموده مورد تامل قرار دهیم می بینیم که نخستین توصیه خداوند به پیامبر خود در امر تبلیغ، رعایت شرط حکمت است. حکمت آن گونه که مفسران گفته اند گفتمان عقلی و مخاطب قرار دادن عقل است. موعظه حسنه نیز ابزاری برای جلب احساسات و عواطف است پس مخاطب حکمت، عقل و مخاطب موعظه حسنه، احساسات و قلب است اما جدال احسن همان گفتگوی سازنده است.
تکفیری ها و افراطی ها کاملا از گفتگو به دور هستند. ما اگر بخواهیم ببینیم گفتگو چیست باید به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بنگریم و ببینیم او چگونه با کفار و نه با مسلمانان گفتگو کرده است. هنگامی که عتبه ابن ربیعه[۱] نزد پیامبر آمد گفت ای محمد تو از ما هستی و می دانی در میان قبیله خود چه جایگاه و نسبی داری، اما تو مسائلی را برای قومت مطرح می کنی که می خواهی آنها را فریب دهی و خدایان آنها را منکر شده ای و پدرانشان را کافر می دانی و من نزد تو آمده ام تا مسائلی را برایت بیان کنم شاید یکی را بپذیری. پیامبر که تا این زمان ساکت بود با ادب کامل فرمود: بگو عمو جان، می شنوم. ببینید این چه ادبی است که پیامبر با اینکه این شخص کافر و بت پرست بود، او را تفسیق و تکفیر نکرد و به او گفت عمو جان تا او را جذب کند و او حرف هایش را زد و وعده هایی به پیامبر داد تا دست از دعوت خود بردارد و در این زمان پیامبر همچنان ساکت بود و گوش می کرد تا او کاملا حرف هایش را بیان کرد و پس از آن پیامبر فرمود: سخنانت تمام شد؟ گفت بله. در این هنگام پیامبر از ابتدای سوره فصلت شروع به تلاوت کرد تا به این آیه رسید که می فرماید: «وإن أعرَضُوا فَقُل أنذَرتُکُم صاعِقَهً مثلَ صاعقهِ عادٍ وَ ثَمود» در اینجا عتبه پیامبر را به خویشاوندی اش سوگند داد تا ساکت شود. هنگامی عتبه به سوی قریش بازگشت به او گفتند چرا دست بر روی دهان پیامبر گذاشتی و اجازه ندادی او به سخنش ادامه دهد؟ عتبه گفت: هنگامی که پیامبر این آیه را تلاوت کرد «وإن أعرَضُوا فَقُل أنذَرتُکُم صاعِقَهً مثلَ صاعقهِ عادٍ وَ ثَمود» گویی صاعقه ای از آسمان را احساس کردم که هم اکنون بر من فرود می آید و مرا می کشد. شاهد ما در اینجا این میزان ادب پیامبر است که تکفیری ها و تروریست های مدعی اسلام به کلی از این سیره و ادب پیامبر به دور هستند.
بازدیدها: 108