نقش زن در دفاع مقدس از زبان فاطمه موسوی

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / نقش زن در دفاع مقدس از زبان فاطمه موسوی

http://s5.picofile.com/file/8141434776/yt.jpg

مصاحبه جالب پايگاه جنگ و زن با رزمنده ي زن شجاع و وفاداري كه پا به پاي همسرش در جبهه هاي جنگ  در دوران دفاع مقدس حضوري فعال داشته است .اين بانوي ارزشمند ميگويد چون مانع حضور من و دوستانم به علت مجرد بودن در جبهه جنگ شدند با دوستان تصميم گرفتيم همگي ازدواج كنيم تا بتوانيم نيروي كمكي در جبهه باشيم.شما را به خواندن اين مصاحبه ي جذاب و خواندني دعوت ميكنم:

* لطفا خودتان را معرفي کنيد ؟

فاطمه موسوی هستم متولد 25 اذر 1344 . در شهر شیراز در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و فرزند دوم خانواده هستم،2 فرزند دارم ، و در حال حاضر دانشجوی رشته روابط عمومی دانشکده خبر شیرازم.

* چه شد که به فکر رفتن به جبهه جنگ افتاديد ؟ و در کدام منطقه عملياتي بوديد ؟

وقتی حال و هوای جنگ در گرفت، من و چهار نفر از دوستانم در انجمن اسلامی دبیرستان و بچه های مکتب تصمیم گرفتیم به جبهه اعزام شویم؛ ولی مانع از حضور ما در جبهه شدند، چون هم مجرد بودیم وهم اینکه تخصص خاصی نداشتیم، با اینکه دوره امدادگری و انتقال خون را فراگرفته بودیم ولی چون متاهل نبودیم اجازه ندادند.  شاید برای شما خنده دار باشد ولی بخاطر همین من و دوستانم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم تا بتوانیم نیروی کمکی در جبهه باشیم. البته تقدیر و خواست خداوند بر این شد که فقط چند نفر از ما به این سعادت دست بیابیم .البته بنده هم با سختی ها وماجراهایی روبرو شدم و با تغییر درروش زندگی و خواسته هایم توانستم به این آرزو تحقق بخشم و خودم را به جبهه برسانم ،البته ماجرای آن مفصل است. بعد از ازدواج به منطقه عملیاتی آبادان کوچ کردیم و به قول دوستم پرستوها زائر میشوند ،من هم با تمام شوق و اشتیاق به دیار عاشقان پا گذاشتم.

 * چند سال در جبهه فعاليت داشتيد ؟ و طي چه سال هايي بود ؟

بنده اسم این حضور را فعالیت نمیگذارم ، بودند عزیزانی که اگر فعالیت آنها نبود جبهه لنگ وجودشان میشد. بودن من در کنار همسرم  در آن شرایط هم دل خودم را راضی کرده بود و هم همسرم ازاینکه امرازدواج را انجام داده بود با روحیه ای بهتر به استقبال خطرات میرفت و ميجنگيد. بنده از اواسط 61 تا آخر سال چند مرحله در آبادان حاضر بودم و بعد از آن تا اواخر سال 63 در آنجا بودم.

http://s5.picofile.com/file/8141433792/Untitled33_2.jpg

 * آيا خانواده تان راضي بودند که به جبهه برويد ؟ آيا کسي از خانواده تان در جبهه جنگ حضور داشتند ؟

البته  که برایشان سخت بود و بسیار ناراحتي میکردند و این در صحبتهای تلفنی و نامه های عزیزانم مشهود بود ، اما به خواسته هایم احترام میگذاشتند و مخصوصا مادرم با اشک و زاری مرا به بازگشت از آبادان به آغوشش  فرا می خواند.مخصوصا بعد از اینکه خودشان برای دیدنم به آبادان آمدند و یک هفته ای در کنارمان بودند و وضعیت همیشه قرمز و کوبیدن دایمی منطقه را توسط دشمن مشاهده کردند.و اما حضور و سرکشی های خانواده ام  ، اقوام ، خویشان و مخصوصا رزمنده های فامیل ،بله بودند از فامیل که در جبهه حضور داشتند. پدرم راننده ماشین سنگین در یک شرکت بودند  که به واسطه بسیجی بودن ایشان  برای آوردن بار به جبهه ها اعزام میشدند ،برادرم هم که سرباز شدند شش ماه در جبهه های غرب خدمت کردند از فامیل چند تن به شهادت رسیدند و چندین تن هم  از جانبازان و اسرای عزتمند کشورمان هستند. نشان افتخار خدمتگذاری بر سینه بیشتر مردم  ایران چشم  دشمنان را کور کرده است.

 * درمدتي که در جبهه حضور داشتيد چه کارهايي انجام مي داديد ؟

چند ماهی هیچ کاری جز خانه داری ،همسرداری و مطالعه  نداشتم  ولی بعد از آشنا شدن با دوستان و اقوام خودم و همسرم  به کار آشپز خانه  جبهه رفتم  و بعد از آن به امداد گری و حتی شرکت در کلاس های بسیج و هر کاری اون روزها میشد یک خانم انجام دهد. قابل توجه دختران و زنان امروزي  كه زنان آن دروره کارهای سخت را به آسانی انجام میدادند.

 * بهترين و بدترين خاطره تان را از اين دوران بگوييد ؟

میتونم قسم بخورم شیرین ترین خاطره همین رفتنم به شهر آبادان بود اون روزی که وارد شهر شدیم دقایق و لحظاتی بود که هرگز طعم شیرینش از دلم نمیرود و بد ترین خاطره ام همه ي درد کشیدن ها و جان دادن هایی بود که  گاهی هم بین آنها دوستان و عزیزانمان بودند.. البته بدترين خاطره ام اين بود كه جامانده بودم برايم بد ترین بود…به قولی …مارایت الا جمیلا  به آن زمان که فکر میکنم مفهوم این سخن عمه جان حضرت زینب سلام الله علیه را کمی درک میکنم همین…

 * نظر مردم آن زمان در مورد حضور زن در جبهه جنگ چه بود ؟

کلا مردان غیور ما راضی به حضور ما در آن مناطق نبودند ولی این خانم ها بودند که اصرار داشتند میخواهیم  نقشی داشته باشیم و زنان ما که درس در مکتب اسلام و عاشورا خوانده بودند اقتدا به حضرت   فاطمه  زهرا سلام الله علیه وحضرت زینب سلام الله علیه و دیگر زنان آزاده این مکتب خود را سهیم دراجر این طریق الهی  و رهسپاری در راه  دشوار دفاع مقدس کردند.

 * در مدت حضورتان در جنگ با نيرو هاي دشمن برخوردي داشته ايد ؟

بله ، اما نه به این صورت که در رزم روبرو شوم. در بیمارستان چند بار با اسرای مجروح برخورد داشتم  و میدیدم که دشمن چگوه اسیر مهرباني و رفتار و برخورد خدا پسندانه این ملت شده است . چند بار هم با ستون پنجم  روبرو شدم ،دشمنان این مرز و بوم یکی دوتا نبودند و نیستند ، دشمنان همه از هر ملیتی و هر صنفی  با تمام قوا به ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد این جنگ شده بودند.

* بهترين دوست و همرزم شما در آن دوران که بود ؟
الحمد الله دوستان زیادی داشتم و هنوزم چندین دوست از آن زمانها دارم که دیدارشان روحم را ارام میکند اما در میان آن همه گل خداوند لیاقت داد چند صبایی با دو شهیده والا مقام آشنا شوم. یکی خواهر مریم فراهانی از بچه های آبادان و دیگری نسرین افضل بود که همیشه بنده به این دو عزیز به چشم استاد اخلاق نگاه میکردم…و چه زود بهار این آشناییها به خزان جدایی رسید.

* اگر بار ديگر دشمن قصد تجاوز به ايران را داشته باشد شما باز هم براي دفاع مي رويد ؟

چرا که نه!!!؟؟؟
مسلما اگر جانی در بدن داشته باشم هر وقت که نیاز باشد برای دفاع آماده ام.

* زنان دوران جنگ با زنان امروزي چه تفاوت هايي دارند ؟

تفاوت که بسیار است. اما هستند هنوز بانوانی که مثل زنان آن زمان فکر کنند و دغدغه هایی آنچنانی داشته باشند .اینکه زنان امروزی چرا تفاوت دارند بحثي مفصل است و گاهی این تفاوت ها از زمین است تا آسمان ، شاید هم خدای نکرده اگر باز موقعیت گذشته پیش آید ؛ همین زنان امروزی متحول گردند و به اصل خود و نقش خود واقف شوند. اما  باید تلاش کنیم تا به بانوی امروزی نقش اصلی و واقعی اش را نشان دهیم؛همراهیش کنیم ؛ و راه و مسیر را هر چه روشن تر به او بشناسانیم.

 * دولت چه امکاناتي براي شما که زحمات زيادي در جبهه ها کشيده ايد فراهم کرده است ؟ آيا در اين زمينه پيشنهاد يا انتقادي داريد ؟

کاش این سوال رو نمیکردین….بنده و امثال بنده  و خانواده ام هرچند گاهی مورد لطف مردم و شاید به ندرت مورد لطف مسئولی قرار گرفته ایم ،اما هدف ما این بوده که برای دغدغه های رهبری و استحکام اسلام و دین و میهنمان تلاش و فعالیت کنیم. اما هیچ وقت دلم نمیخواست ببینم فرزند شهید و جانبازی برای کوچکترین و کمترین کاری که میتوان برای آنان انجام داد اینقدر درخواست کنند… دلم میخواهد همچنانی که جدم میخواستند قبل از درخواست فرزندان شهدا و جانبازان ،ما ،یعنی مسئولین و مردم درخواست انها را فراهم کرده بودند.
البته همیشه اعلام کردم و سعی کردم شاید تنها با صحبت، دل این بچه ها را به دست بیارم و تسکینی برغمهایشان بشوم.

* نظرتان در مورد جنگ هايي که توسط غربي ها در کشور هاي اسلامي انجام مي شود چيست ؟ و چه هدفي دارند ؟

فکر کنم این سوال شما از سر سیاسی بودن فعالیت بنده در فضای مجازی نشات گرفته است…خوب توفیقی است که بشود حرف دل و برداشتم را شاید ناقص بازگو کنم.
به نظرم صحبتهای حضرت آقا بايد یک راهنما و جهت یاب کامل باشد. که ایشان بارها و بارها تاکید فرمودند دشمنان هدفشان این است که اسلام نباشد،و آن هم تنها با تفرقه و جدایی و از بین بردن وحدت مسلمین است که به دست می آید..اگر مسلمین وحدت خود را حفظ کنند و با این آتش افروزیها خوب و صحیح برخورد کنند و البته تلاش کنند ازراهنمایی گرفتن از رهبری؛شناخت وآشنایی با راهکارهایی که ایشان برای درهم شکستن توطئه دشمنان ارائه میدهند ؛تا روشنگری در تمام زمینه هایی که دشمن را بهتر به مردم خود بشناسانند. ان شالله  اگر اینطور حرکت و عمل کنند موفق خواهند بود.

* نظرتان در مورد پايگاه جنگ و زن چيست؟

در ارتباط به فضای مجازی و ایجاد سایت باید عرض کنم بنده از فعایت ارزنده هر چه بیشتر در این فضا بسیار پشتیبانی میکنم چرا که  به واسطه حضور چندین ساله در این فضا و تا حدودی که شناخت دارم جای کار فرهنگی و انقلابی در این فضا بسیار زیاد و متنوع است از جمله  شناساندن نقش بانوان و معرفی و صحبت کردن و ایجاد منابع موثق و موثر و منابع و مخازن غنی در این موارد . باید برای کار و زحمات ارزنده شما عزیزان تبریک و دعای خودم را ابلاغ کنم، نه اینکه جایی شد برای حرفهای بنده؛ بلکه جایی شد برای ایفای نقش و رسالت بانوان و مخصوصا؛بستری برای شناساندن  انان که در زمان حضورشان بسیار رحمت ها و ابادانی ها شروع شد و گلزاری از معطر ترین عطرگلهای باغستان شهادت یعنی شهیده هایی که چراغ راه ما هستنددر این فضا ایجاد گردیده. فرزندانم مخلص کلام این است که؛ الحمد الله کاری را که در این یک سال  شروع کرده اید یکی از دغدغه های نایب مولایمان ,رهبر معزز و معظم انقلاب امام خامنه ای روحی لک الفداست. تاکید بنده به خودم و شما عزیزان این است که از خط ولایت دور نشویم و دل به جز به ایمان به هیچ چیز دیگر نسپریم و ان شالله مسیر باقی مانده  تا ظهور صاحبمان را به سلامت و همت و بصیرت در پشت سر مقتدایمان , طی نماییم.

– حرف پاياني

ان شالله ی روز حرف پایانی ام شهادت به رسالت جدم و امامت مولایم باشد
اما تمام حرفهایم خلاصه شده در اینکه سعی کنیم جوینده باشیم ؛سازنده باشیم؛تا یک روز ان شالله…. یابنده باشیم…یک انسان به تمام معنا الهی شویم.

دعا کنید توشه ای به دست بیاوریم و به هوای سر کویش پرو بالی بزنیم…

بازدیدها: 449

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *