روایتی آمده است: امام علی به مردی كه سجدههای نمازش را خیلی سریع به جا میآورد فرمود: چند وقت است كه این گونه نماز میخوانی؟ آن مرد عرض كرد: از فلان و بهمان مدت. حضرت فرمود: شخصی چون تو در نزد خداوند همانند كلاغ است كه نوك بر زمین میزند، اگر بمیری بر غیر آیین ابوالقاسم محمد صل یالله و علیه وآله مردهای سپس فرمود: دزدترین مردم كسی است كه از نمازش بدزدد. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:كسى كه ركوع و سجودش را ناتمام و شتابزده به جا مى آورد، نمازش پذیرفته نیست.
راه پیشگیری از عجله در نماز
حضرت ثامن الائمه « علیه السلام » چنین فرموده اند: « چون خواستی به نماز بایستی با حال كسالت ، خواب آلودگی ، عجله و شتاب و لهو و بازی نایست؛ بلكه نماز را با آرامش و وقار به جای آور.»
این سبـك شمردن صورت های مختلف دارد یعنی: تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نكردن، درنماز ظاهراً و باطناً بازی نكردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نكردن خلاصه سبك شمردن.
حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال می كند كه كســی كه نمــازش را سبك بشمارد چه می شود؟
« قال رسول الله ( صل یالله و علیه وآله ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه كسی كه نمازش را سبك بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا می كند ( خیلی تهدید كننده است ) ، « ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج می شود.
« فاما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا »، اما شش خصلتی كه خدا پیش می آورد دردنیا برای كسانی كه نمــاز را كوچك می شمارند:
1-«فالاولی یرفع الله البركة من عمره»: اول این است كه خدا بركـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر كه من و شما می كنیم، بركت از آن برداشته می شود كه انسـان نداند كه چه كرد، از كارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا كسانی می بینید عمرشان با بركت است، خوب عبــادت می كنند، خدمات زیــاد می كنند .
2- « یرفع الله البركة من رزقه »: بركت را از روزیشــان هم بــر می دارد. بركت از روزی هم این نیست كه انســـان كم پول بدست مـی آورد یا زیاد؛ نه؛ بركت در زندگی و معیشت است كه آن را خــدا بر می دارد.
3- « و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی كه مبتلا می شود این است كه خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر می گیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه می كنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یك سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق می فهمند، این را با ذوق و دل می شود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یك چیزی است كه اهل دل و اهل ذوق می فهمند.
4- « و كل عمل یعمله لا یۆجر علیه »: هر عملـی كه انجام می دهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمی شود.
5- « و لا یرفع دعاۆه الی السماء »: پنجمی اش این است كه دعــای او مستجاب نمی شود.
6- « والسادسة لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره می شود، یعنی صالحان كه برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی می كنند كه وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست.
این شش خصلتی كه در دنیا پیش می آید برای آنها كه نمازشــان را كوچك می شمارند.
« و اما اللواتی تصیبه عند موته »
و اما آن سه تا كه در وقت مرگش به او می رسد:
1-« فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است كه مرگش به صورت خفت بــار می شود.
2- « والثانیة یموت جائعا »، گـرسنه می شود موقــع مرگ، این گرسنگی یك گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است كه غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی كه از اینجا به بــرزخ منتقل می شوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع می شود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یك چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست.
3- « والثالثة یموت عطشانا »، سومی هم این است كه در حال تشنــگی است فلو سقی من انهار الدنیا لم یرو عطشه.
« و اما اللواتی تصیبه فی قبره »، اما سه تــای دیگر كه در قبر و بــرزخ به او می رسد این است كه:
1-« فاولاهن یوكل الله به مَلكا یزعجه فی قبره »، حالا ما فكر می كنیم این سستــی ها كه در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است كه خـدا مـی بخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است كه در اینجا وارد شده دقت كنید. اولش این است كه خــدا مَلَكی را موكل می كند كه در قبرش به او عذاب می كند در بـــرزخ.
2- « و الثانیة یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز كه خدا برای او پیش می آورد این است كه عــالم قبرش برای او تنگ می شود؛ این را دیگر نمی فهمیم كه چگونه تنــگ می شود.
3- « الثالثة تكون الظلمة فی قبره »، و سومی اش این است كه عالــم قبرش برای او ظلمــانی می شود.
« و اما اللواتی تصیبه یوم القیامة »، اما آن سه تای دیگـــر كه در روز قیــامت برایش پیش می آید وقتی كه از قبرش خــارج می شود و به قیامت و محشــر قـدم می گذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوكل الله به ملكا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است كه خدا ملكی را موكل می كند كه او را بـه رو می برند توجــه می كنید نماز خوان است مردم هم نگاه می كنند؛ غیـــر عـادی می برند.
« و الثانیة یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است كه در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او می كشند.
« و الثالثة لاینظرالله الیه و لا یُزكیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمی كند و او را تزكیــه نمی كند و عذاب الیـم هم برایش هست. این ها برای كســی است كه تهاون بصلاته.
روایت 66 از محاسن البرقی نقل كرده با سند از امام صادق علیه السلام قال: قال اللهُ تباركَ و تَعالی انّما اَقبلُ الصّلوةَ لمَن تَواضَع لعَظمَتی، امام صادق علیه السلام می فرماید: خدا فرموده است كه من نماز را قبول می كنم از كسی كه در برابر عظمت من خاضع باشد.
درمانی برای با عجله خواندن نماز
شما وقتی به حال خودتان هستید بالطبع انجذاب و كِشش روح شما، انس روح شما با كیست؟ با چه آرام می شود؟ به سوی چه چیز میل دارد؟
خودمان را فریب ندهیم كه بگوییم ما مآنوس با خدا هستیم؛ اگر خواستید بدانید با چه چیزهایی انس دارید، نماز را میزان قرار دهید. گفته اند كه نماز میزان است فراموش نكنید، برای خیلی چیزها یا می شود گفت برای ارزیابی همه حقیقت ها، برای یك مومن و بنده خدا، میزان نماز است.
وقتی نتیجه گرفتید كه روح ما وقتی ما باشیم و روح ما كه تا بخودش واگذار بكنند به غیر خدا مآنوس است، بسوی غیر خدا آرام است، فكر می كنید با این بافت روحی اگر به آن سو برویم چه می شود؛ ما باید به زور بسوی خدا راه پیدا كنیم یا با اُنس و كِشش؛ به زور كه نمی شود، وقتی طبیعت روح ما این است كه از خدا فرار می كند، وقتی كه از بدن هم قطع علاقه می كند همین روح است، این روح بسوی خدا نمی رود، میل ندارد، فرار می كند؛ این مصیبت است .
اما در این وضع و حال می شود انسان توسل بكند به اولیاء از جمله حضرت زهرا سلام الله علیها كه نظری كند كه این مشكل حل بشود و اگر این مساله حل شود خیلی مشكل ها برای من و شما حل می شود و آنوقت دیگر وقتی به نماز می ایستیم، مآنوسیم، خوشحالیم، خسته نمی شویم، اینطور نماز نمی خوانیم كه زود تمام كنیم و برویم بنشینیم صحبت كنیم، این حالت فرار است، توسل کنید و قطعا نتیجه می گیرید.
نكته دیگر هم بگویم از نماز كه وقتی بلند می شوید برای نماز خیلی زود و سریع نماز را شروع نكنید، لحظاتی را بایستید؛ این را عمل كنید، این نكته برای عمل است، آن یكی كه مصیبت بود كه باید سعی كنید در آن مسیر…
من و شما سعی می كنیم نمازمان حالی داشته باشد و با این وضع روحی و سابقه روحی كه داریم و داشته ایم بالاخره موفق نمی شویم، ما را رد می كنند، فراموش نكنید وقتی به نماز می ایستید، حلاوت ذكر را ندارید، به ما نمی چشانند و اصلاً حال فرار داریم كه زود تمام بشود و هر چه سعی می كنیم متوجه باشیم باز دلمان به این سو و آن سو می رود، این تازه این سوی قضیه است كه من و شما وقتی تحلیل می كنیم، توضیح می دهیم این طور می شود، اما آن ســـوی قضیــه چیست؟
ردّ خداست كه بسیار مصیبت بزرگی است و این از روایات استفاده می شود؛ كسانی كه شرایط نماز را نداشته باشند وقتی به نماز می ایستند، خدای متعال قسم یاد می كند به آن عزّت و جلال خودش كه هر كسی را به جوار خود راه نمی دهد؛ كسانی كه بی شرایط وارد نماز می شوند، می فرماید: من حلاوت ذكرم را از او می گیرم، او را ردّ می كنم، راه نمی دهم؛ آن سوی قضیه بسیار خطرناك است.
حلّ مشكل به صورت اساسی، تزكیه و سلوك و تطهیر باطن را در پیش گرفتن است، ولی به قول معروف چاره ی جزیی است كه وقتی به نماز می ایستید، فوری شروع به نماز نكنید، بین اقامه و نماز یا قبل از شروع اذان و اقامه، لحظاتی با دردمندی به خدا متوجه باشید كه در محضر او هستید، توجه یك كسی كه مُجرم است و شرمنده، كه خدایا مرا با گناهانم، با خطاهایم، با آن طغیانم، با فسادم، با عصیانم، با جرائمم مۆاخذه نكن، عفو بكن، مُجرم و شرمنده ام، مرا رد نكن، از محضر خودت بهره ای به من برسان، در نمازی كه می ایستم مرا طَرد نكن، آن وقت این دعا را تكمیل بكنید با قسم دادن خدا به محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامُه علیهم اجمعین، آن وقت شــــروع كنیـد.
آن وقت سعی كنید كه در حال حضور باشید، این ( مساله فوق ) بسیار مۆثر است، یعنی مُجرّب است، بالاخره انسان وقتی رو به خدا كرد، دست خالی برنمی گردد هر چه مجرم هم باشد؛ این از من و شما، با این وصف رو به خــدا آوردن، بـــی نتیجـه نخواهد بــود.
آناین كه گفتیم از بعضی از روایات استفاده می شود كه خدا می فرماید به عزت و جلالم قسم، حلاوت ذكرم را از تو می گیرم، روایتی است در مصباح الشریعه، در تكبیر هست آنجا كه كسی تكبیر را بدون واجد شرایط بودن، بگوید این خطاب از خدا می آید.
.
منبع:
سخنان ارزشمند استاد فرزانه حجةالاسلام محمد شجاعی
بازدیدها: 71