من دو نمونه از این حقایق بیان شده قرآن کریم را برایتان مى گویم. خود شما هم تصدیق خواهید فرمود که جز با کمال رساندن این حقایق، یا با جامع نمودن حق، دسترسى به رحمت پروردگار میسّر نخواهد بود. در آغاز سخنم، حقیقتى را عرض مى کنم که به عنوان حکمى از احکام شرعیه پروردگار مطرح است. نماز در قرآن، در نزدیک به صد و سه آیه، و از ابتداى آن تا آخرین جزءاش هم مطرح است و به طور یقین، سبب رساندن انسان به رحمت حق است، امّا شما در قرآن مجید ملاحظه مى کنید که پروردگار نماز را در خیمه حیات نمازگزار به صورت یک واقعیت بیان نمى کند و به هر نمازى نظر ندارد.
در قرآن مجید مى بینید، حمله شدیدى به نمازگزارنى شده است. شدت این حمله، از کاربرد کلمه «ویل» درباره آنها معلوم مى گردد، وقتى که قرآن مى گوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ.» (۱) معلوم مى شود که این نمازگزار در وجود خود نماز را کامل نکرده و در نتیجه، یک حقیقت جامعى را به پیشگاه مقدس حضرت حق ارائه نکرده است، بلکه آمده، پیکرهاى از نماز ساخته که اصلًا این پیکره، زیبایى ندارد؛ جان ندارد؛ شکل معنوى ندارد؛ صورت معنوى ندارد.
در واقع، براى او این نماز ابزار و وسیله اى بوده که با به کارگیرى آن، به شهواتش، به اهداف پلیدش و به نیتهاى باطلش برسد. البته، این نماز، راه رسیدن به رحمت خدا نیست. این نماز، نمازى است ناقص و داراى عیب؛ نمازى است که یک صورت دارد، ولى کاملًا بى سیرت است؛ یک جسم مرده است که جان در او دمیده نشده است؛ علتش هم این است که نمازگزارش یا منافق است، یا مشرک، و یا ریاکار، و یا به تعبیر قرآن کریم، «عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (۲) است. بنابراین، او هنرى را که بتواند با آن نماز کاملى براى خود بسازد، فراهم نکرده است. آنچه او ساخته، یک هیولا است؛ یک چیز زشتى است؛ یک چیز نابابى است که نظر مقدس پروردگار بزرگ عالم، به این هیولا و به این موجود بدشکلِ پرعیبِ ناقص جلب نمى شود؛ علتش هم خود نمازگزار است؛ چون نمى گوید: «فَوَیْلٌ لِلْصَلَوهِ»، بلکه مى گوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ» (۳)
حضرت حق مى گوید: من موادى را به تو داده ام که عبارت اند از: تکبیره الاحرام، حمد، سوره، رکوع، سجود، تشهّد و تعداد رکعات، و تو باید این عناصر را با معرفت، با نیت خالص، با عشق به بندگى، با عشق به مولا و با عشق به جلب رضایت او، تبدیل به یک صورت و یک سیرت کامل بکنى تا بشود این عمل را منِ خداوند به عنوان نماز بپذیرم؛ ولى اگر مکلّف عیب و نقص داشت؛ آلوده به شرک بود؛ آلوده به نفاق بود؛ آلوده به ریا بود؛ در عمل آلوده به اغراض شهوانى و مالى بود، دیگر قلمى ندارد که سیرت و صورت این نماز را کامل بکند و قابل عرضه به پیشگاه من کند؛ یعنى یک غیر نقاش آمده، نمازى را نقاشى کرده و به جاى این که نقشى زیبا بسازد، یک هیولا ساخته است؛ دیو کشیده است و اسمش را نماز گذاشته.
در مشهد یک نفر مى گفت؛ البته، با گریه هم مى گفت و چقدر هم من بدم مى آید آن را نقل کنم: شبى در عالم رؤیا، جوانى را دیدم که نسبتاً و نه به طور کامل، زیبا بود، امّا دو شاخ، مثل دو شاخ گاو، بر روى کله اش بود. که خیلى من را بهت زده کرد. این همه زیبایى و طراوات، و این تناسب اندام، چرا روى کله این جوان، دو شاخ است؟ آخر، داشتن شاخ، متعلّق به انسان نیست، بلکه متعلّق به حیوانات شاخدار است. به او گفتم، حیف از آن زیبایى، و این دو شاخ! جوان گفت: والله این شاخها متعلّق به من نیست، متعلّق به تو است که بر روى کله من گذاشتى. من نماز تو هستم و امشب در نماز مغربت این عیبها را داشتى، و آن عیبها، این شاخى است که با چشمت دارى مى بینى. فکر مى کنى خدا من را با این دو شاخ چند بخرد؟ معلوم است، هیچى.
آیا شما که به دنبال یک نقاشى کامل مى گردید، مى توانید قلم را به یک بى سوادى که تا حالا قلم نقاشى دست نگرفته، بدهید و از او بخواهید در یک صفحه پرقیمت، منظره اى براىتان بکشد که وقتى آن را مى بینید، لذت ببرید و خستگى تان بیرون رود؟ آیا توقّع دارید که چنین کسى این منظره را بکشد؟ خواهید گفت، نه.
پس به خدا حق مى دهیم که در قرآن کریم، با استخدام شدیدترین کلمه، کلمه «ویل»، به نمازگزار حمله بکند، نه به نماز، که چرا نماز را ضایع کرده اى: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ». (۴) خود عناصر نماز که پاک بوده و از پیشگاه مقدّس حق نازل شده است؛ «الله اکبر»، من الله است؛ حمد که اولین سوره قرآن است، من الله مى باشد؛ ذکر رکوع، من الله است؛ تعداد رکعات، من الله است. این عناصر را که به صورت رنگهاى مختلف است و قلمش هم من هستم، به دست من دادند و گفتند بیا وارد کار شو و این عناصر را با معرفت، با اخلاص، با عشق با همت، با همدیگر، کنار هم بچین تا آن نمازت قابل قبول از کار در بیاید.
روایات عجیبى هم در این زمینه به دنبال آیات قرآن هست که بعضى نمازها از مقام اول رد نمى شود و بعضى نمازها از مقام دوم، و بعضى نمازها تا مقام چهارم مى رود، جلوى برنده را مى گیرند و مى گویند، آن را برگردانید و بر سر صاحبش بزنید. بعضى نمازها از مقام پنجم رد نمى شوند. بعضى نمازها جهشوار از همه مقامات رد مى شوند و به قبولى پروردگار عالم مى رسند، و بعد، خداوند به ملائکه مى گوید، آن روز که گفتید، این موجود را خلق نکن، حالا ببینید، من به این بنده ام مباهات مى کنم و با افتخار به شما مى گویم که من در کل زمین که پر از فساد و شهوات است، چنین رفیقهایى هم دارم. حمله به خود نماز نیست.
منبع : قدس
بازدیدها: 14