نهج‌البلاغه درکلام ادیبان

خانه / مطالب و رویدادها / نهج‌البلاغه درکلام ادیبان

داستان‌هایی از گذشت، عدالت و علم امیرالمومنین(علیه السلام) در دوره‌های مختلف ادب فارسی، در ستایش شخصیت او توسط شعرا و نویسندگانی به یادگار مانده است که اکثراً بر مذهب اهل سنت بوده‌اند.

علی بن ابی طالب

به عنوان مثال ستایشی که مولانا به عنوان یک شاعر پیرو مذهب فقهی ابوحنیفه، از علی بن ابیطالب(علیه السلام)  می‌کند، آنچنان شورانگیز است که شاید هیچ شاعرِ شیعی، سخنانِ هم‌ وزن او بیان نکرده باشد.
اى على كه جمله عقل و دیده‏‌اى
شمه‌اى واگو از آن چه دیده‌‏اى‏
باز گو اى باز عرش خوش شكار
تا چه دیدى این زمان از كردگار
راز بگشا اى على مرتضى
اى پس سوء القضاء حسن القضاء
باز باش اى باب بر جویاى باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب‏
باز باش اى باب رحمت تا ابد
بارگاه ما لَهُ كُفُواً أحد

آوردن همه نکته‌ها و اشاراتی که در ادبیات فارسی نسبت به شخصیت امام علی(علیه السلام ) ابراز شده، آنچنان گسترده‌است که می‌تواند موضوع تحقیقی جداگانه باشد. در اینجا تنها تعلیمات و حکمت‌های اخلاقی که در نهج‌البلاغه هم نمونه دارد، آورده می‌شود، هرچند احتمال توارد در اندیشه‌‌ها و یا استفاده از سخنان دیگر بزرگان دینی هم می‌رود، اما حداقل می‌تواند، نشان‌دهنده همسو بودن تعالیم نهج‌البلاغه و برخی از شعرای فارسی باشد:
* فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْكَیُّ (نهج‌البلاغه؛ خطبه ۱۶۷)
هر کجا داغ بایدت فرمود / چون تو مرهم نهی ندارد سود (سنایی در حدیقه‌ الحقیقه)
به صوت بلبل و قُمری اگر ننوشی مِی / علاج کی کنمت آخر الدواء الکی (حافظ)

* فَأَحْبِبْ لِغَیْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا (نهج‌البلاغه؛ نامه ۳۱)
(ترجمه: آنچه برای خود می‌خواهی، برای دیگری بخواه و آنچه به خود نمی‌پسندی به دیگری مپسند.)
کاری که ز من پسندت ناید /با من مکن آنچنان و مپسند
آن گوی مرا که دوست داری / گر خلق تو را همان بگویند (دیوان ناصرخسرو)
یاد دارم ز پیرِ دانشمند / تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی /  نیز بر نفس دیگری مپسند(سعدی در مواعظ)
آنچه نپسندی به غیر ای شیخ دین / چون پسندی بر برادر، ای امین(مثنوی مولانا)

*احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَةِ (نهج‌البلاغه؛ نامه ۶۹)
(ترجمه: بر حذر باش از کاری که در نهان به آن اقدام نمایند و در عیان از آنجام آن شرمسارند.)
ای دل نصیحتی کنم ار زانکه بشنوی /ناداده آب، کشتِ سعادات نَدرَوی
زنهار در نهان نکنی آن معاملت / کان گه که آشکار شود، زان خجل شوی (دیوان ابن‌یمین)

* فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ (نهج البلاغه؛ كلمات قصار ۷۹) (ترجمه: شکیبایی ایمان را چنان است که سر تن را، نه فایدتی در تن بی‌سر باشد و نه ایمانِ بی‌شکیبایی را خیری در بر)
صبر از ایمان بیاید سر کله / حیث لا صبر فلا ایمان له (مثنوی مولانا)

*إِیَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق(نهج‏البلاغه؛ نامه ۶۹)
ای فغان از یارِ ناجنس ای فغان / همنشین نیک جویید ای مهان (مثنوی مولانا)
بیاموزمت کیمیای سعادت / ز همصحبت بد جدایی جدایی (حافظ)
نخست موعظت پیر صحبت این حرف است /  که از مصاحب ناجنس احتراز کنید (حافظ)

*لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة (نهج البلاغه؛ كلمات قصار ۳۶۳)
از قناعت خزانه ساز که آن /هست گنجی که نیستش پایان (راحه‌الصدور راوندی)
گنج خالی ز قناعت رنج است / کن قناعت که قناعت گنج است (هفت اورنگ جامی)
این قناعت نیست جز گنجِ روان  تو مزن لاف این غم و رنج روان (مثنوی مولانا)

*الْعِلْمُ یَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْكُو عَلَى الْإِنْفَاق(نهج البلاغه؛ كلمات قصار ۱۳۹)
حالت مال و علم اگر خواهی / تا بدانی که هر یکی چون است
مال دارد جوی بدر روی به کاست / علم چون ماه نو در افزون است (دیوان ابن‌یمین)

*الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ (نهج البلاغه؛ كلمات قصار ۱۴۰)
مرد نهان زیر دل است و زبان /  دیگر یکسر گل پر صورت است (ناصرخسرو)
آدمی مخفی است در زیر زبان / این زبان پرده است بر درگاه جان (مثنوی مولانا)
زبان در دهان ای خردمند چیست /  کلیدِ درِ گنجِ صاحب هنر (گلستان سعدی)

* فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ (نهج البلاغه؛ خطبه ۱۶۶)
حق هر کس به کم‌آزاری بگزارم /  که مسلمانی این است و مسلمانم (ناصرخسرو)
خدا را بر آن بنده بخشایش است / که خلق از وجودش در آسای است (بوستان سعدی)

 

بازدیدها: 10

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *