نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم

نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم

خانه / قرآن و عترت / قرآن / نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم

نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام،در آخرین قسمت از سری مقالات «معارفی از قرآن کریم» آیاتی از جزء سی ام این کتاب هدایت و نور را محور بحث قرار داده و به بیان معارفی از آن ها می پردازیم.

نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم
نکات کلیدی و تفسیری جزء سی ام قرآن کریم

کیفر برابر، ولی  پاداش چند برابر

جَزَاءً وِفَاقًا (26- نبأ)

این مجازاتى است موافق و متناسب اعمال آنهادر آیات قرآن کریم مکرر به چشم می خورد که خداوند متعال پاداش کار خیر را بیش از آنچه هست عنایت خواهد کرد.(1) ممکن است از این حقیقت چنین برداشت شود که پس تبهکاران نیز چند برابر عذاب خواهند شد که این آیه و نظایرش(2) جلوی این توهم باطل را گرفته و به صراحت اعلام می کنند که آن جزای چند برابر، تنها مخصوص عمل صالح است و کیفر بدی جز به همان میزان نخواهد بود؛ چرا که ذره ای ظلم به ساحت مقدس خداوند متعال راه ندارد.(3)

باید توجه داشت که:

1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت او نمی کند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمی شود و ظلم اتفاق می افتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد در حالی که طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده می شود و نه عذاب بیشتری اعمال می شود.

كسى كه طغیان و سركشى كرده و زندگى دنیا را [بر زندگى ابد و جاوید آخرت‏] ترجیح داده؛ پس بى‏تردید جایگاهش دوزخ است و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بى‏تردید جایگاهش بهشت است

2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند(4)؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمی شوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.

راهکار دریافت اقامت در بهشت و اسکان در جهنم

فَأَمَّا مَن طَغَى‏(37)وَ ءَاثَرَ الحَْیَوةَ الدُّنْیَا(38)فَإِنَّ الجَْحِیمَ هِىَ الْمَأْوَى‏(39)وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَْوَى‏(40)فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى‏ ‏(41- نازعات)

و اما كسى كه طغیان و سركشى كرده و زندگى دنیا را [بر زندگى ابد و جاوید آخرت‏] ترجیح داده؛ پس بى‏تردید جایگاهش دوزخ است و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بى‏تردید جایگاهش بهشت است.

در این آیات، حال و روز مردم در قیامت بیان شده است که در آن روز مردم دو دسته می شوند:

عده ای کسانی اند که در برابر پرودگارشان استكبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ در نتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و برطبق اراده او كه همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نكردند و بر عكس با پیروى از هواى نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و غذاب در آن شد.

در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجه ای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانی اند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش می کردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی می کردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.

و اگر در مورد بهشتیان فرمود: «نفس را از هوى نهى مى‏كنند» و نفرمود: «پیروى نفس را ترك مى‏كنند» براى این بود كه بفهماند انسان به طور معمول ضعیف است و چه بسا نادانى او را وادار به معصیت كند؛ بدون اینكه نسبت به خداوند متعال، عناد و استكباری داشته باشد؛ پس او نمى‏تواند پیروى هواى نفس را به كلى ترك كند. همینكه او در مقام نهى خود باشد چون خدا واسع المغفرة است(5) جای امیدواری است که در بهشت موعود مأوی گزیند.(6)

مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضاى خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» تصدیق وعده حُسنی است‏ که آن، وعده ثوابى است كه خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضاى او داده است. بی شک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.

داد و نداد خدا برای امتحان است

فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَكْرَمَنِ(15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ(16) كلاََّ … (17- فجر)

هنگامى كه پروردگار متعال انسان را براى آزمایش، اكرام می كند و نعمت می بخشد، او مغرور ‏شده و مى‏گوید: خداوند مرا گرامى داشته است‏ و هنگامى كه براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مایوس ‏شده و مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار كرده‏ است. هرگز چنین نیست كه شما خیال مى‏كنید.

در این آیات، مساله امتحان كه معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مساله زندگى انسان محسوب مى‏شود را مورد بحث قرار داده است. نخست می فرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمت های او افروده شود فورا این اقبال مادی را به حساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت می کند و نیز هنگامی که برای امتحان، قدری شرایط مادی اش سخت می شود بلافاصله این وضعیت پیش آمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمی کند.

در پایان این بخش با کلمه «کَلَّا» هر دو پندار را نفی می کند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست.(7)

چند نکته

1.  دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ … إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ اى مردم! بى‏تردید گرامى‏ترین شما نزد خدا، پرهیزكارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»(8)

2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.

3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.

اینگونه کارها، سخت و آسان می شوند

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى‏(5) وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنَى‏(6) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‏(7) وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنَى‏(8) وَ كَذَّبَ بِالحُْسْنَی‏(9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى‏(10- لیل)

اما كسى كه [ثروتش را در راه خدا] انفاق كرد و پرهیزكارى پیشه ساخت و وعده نیكوتر را [كه وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزكارى است‏] باور كرد؛ پس به زودى او را براى راه آسانى [كه انجام همه اعمال نیك به توفیق خداست‏] آماده مى‏كنیم و اما كسى كه [از انفاق ثروت‏] بخل ورزید و خود را بى‏نیاز نشان داد و وعده نیكوتر را تكذیب كرد؛ پس او را براى راه سخت و دشوارى [كه سلب هرگونه توفیق از اوست‏] آماده مى‏كنیم.

در این آیات سختی و آسانی و یا اعطای توفیق و سلب توفیق نسبت به انجام کارهای خیر تحلیل شده است. ابتدا در مورد صاحبان توفیق سخن می گوید و بعد، علت بی توفیقی عده دیگر را بیان می کند.

هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند

آنان که توفیق دارند و کار خیر برایشان آسان است

مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضاى خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» تصدیق وعده حُسنی است‏ که آن، وعده ثوابى است كه خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضاى او داده است. بی شک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.

كلمه«تیسیر» به معناى تهیه كردن و آماده نمودن است و كلمه «یسرى» به معناى خصلتى است كه در آن آسانى باشد و هیچ دشوارى در آن نباشد و منظور از آن این است كه توفیق اعمال صالحه را به او می دهد و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان می کند؛ به طورى كه هیچ گونه دشوارى در آن نباشد و یا منظور این است كه او را آماده حیاتى سعید كند؛ حیاتى نزد پروردگارش، حیاتى بهشتى، و برای نیل یه این هدف توفیق اعمال صالحى را به او می دهد.

آنان که توفیق ندارند و کار خیر برایشان دشوار است

كلمه«بخل» در مقابل كلمه «اعطاء» به معناى ندادن است و كلمه «استغناء» به معناى طلب ثروت از راه ندادن به دیگران و جمع كردن آن است و مراد از «تكذیب به حسنى»، انکار وعده حسنى و ثواب خدا است كه انبیاء علیهم السلام آن را به بشر رسانده‏اند و معلوم است كه كفر به آن وعده، كفر به مبدأ و معاد و رسالت است.

و مراد از «تیسیر للعسرى»، ندادن توفیق اعمال صالح است به این شکل كه اعمال صالح را در نظرش سخت و دشوار جلوه می دهد و تحملش را براى ایمان به خدا زیاد نمی کند و یا او را برای عذاب شدن آماده می كند.(9)

نتیجه اینکه هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند.

خدا از نفس نفس اسب چه کسی به بزرگی یاد کرده است؟

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا(1- عادیات)

سوگند به اسبان تیزرو كه نفس نفس مى‏زنند.

كلمه«عادیات» از مصدر «عدو» است كه به معناى دویدن با سرعت است و كلمه «ضبح» به معناى صوتى است كه از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده مى‏شود که معنای آیه این می شود: سوگند مى‏خورم به اسبان تیزتك، كه نفس نفس مى‏زنند.

در حدیثى آمده است كه این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:

در سال هشتم هجرت به پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله خبر دادند كه دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یكدیگر عهد كرده‏اند كه تا پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه السلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نكنند از پاى ننشینند. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله جمع كثیرى از یاران خود را به فرماندهی بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد؛ ولى بعد از گفتگوهایى بدون نتیجه بازگشتند. سرانجام پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله، على علیه السلام را با گروه كثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت. آنها به سرعت به سوى منطقه دشمن حركت كردند و در صبحگاهی، دشمن را در حلقه محاصره گرفتار ساختند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریك بود كه به آنها حمله كردند و آنان را درهم شكستند؛ عده‏اى را كشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر كردند و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.

سوره«و العادیات» نازل شد در حالى كه هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آن روز براى نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از پایان نماز، اصحاب عرض كردند: این سوره‏ را ما تا به حال نشنیده بودیم؟!

فرمود: آرى، على (ع) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد على علیه السلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.(10)

بر اساس این روایت خداوند متعال، به اسب علی علیه السلام و سپاه او که در حمله و کارزار با دشمن، نفس نفس می زنند قسم یاد کرده است. شگفتا از این قسم! و این نمی شود مگر به واسطه علوّ مقامی که علی علیه السلام نزد خداوند متعال دارد.

شکرخدا که این مجموعه با «ذِکرُ عَلِیٍ» به پایان رسید.(11)

پی نوشت ها :

(1)    مانند این آیه « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (160- انعام)

(2)    مانند ادامه همان آیه « وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»

(3)    إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ (40- نساء)

(4)    آیه 30 آل عمران و نیز آیه 49 سوره کهف

(5)    آیه 31 سوره نساء و آیه 32 سوره نجم

(6)    المیزان ج20 ص192

(7)    ر.ک: تفسیر نمونه ج26 ص461-462

(8)    13/حجرات

(9)    المیزان ج20 ص302-303

(10)  به نقل از تفسیر نمونه ج27 ص240

(11)  قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: «ذِكْرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ» یاد علی علیه السلام عبادت است. الاختصاص، ص223

بازدیدها: 7659

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *