“بسم الله الرحمن الرحیم”
به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد ارتحال خورشید بی غروب جماران؛
هنر امام در فتح خاکریزهای غرب و شرق
با نقش آفرینی مردم در نظام اسلامی
محورهای مقاله:
*حضرت امام (ره) پایه های اقتدار نظام اسلامی را بر دژ نفوذناپذیر و غیر قابل تسخیری بنا نهاد که از آن به عنوان “مردم” یاد می کنیم. امام در برابر استراتژی “تهی سازی از قدرت” آمریکا که سعی داشت صاحبان اصلی این انقلاب یعنی مردم را از بدنه حکومت دور نمایند، حلقه های اتصال میان مردم و رهبری روز به روز محکم تر و منسجم تر کرد. امام می فرمود؛ صاحبان اصلی این مملکت مردم هستند و روح و حیات نظام اسلامی با حضور مردم در همه صحنه ها رقم خورده است.
*شخصیت چند وجهی، درایت و بصیرت امام و از همه مهم تر جایگاه ممتاز ایشان به عنوان یک عالم دینی برجسته، امتیازی بود که هیچ کدام از انقلاب های بزرگ دنیا از آن برخوردار نبودند. به علاوه نوع سلوک حضرت امام و جانشین بر حق ایشان، حضرت آیت الله خامنه ای، ساده زیستی و مردمی بودن و در میان مردم زیستن، باعث شد که هیچ گاه آن شکاف وحشتناکی را که میان مردم و حاکمیت در انقلاب های دیگر به وجود آمد، در ایران انقلابی شاهد نباشیم.
*راز ماندگاری انقلاب ایران نسبت به سایر انقلاب ها، مداومت و استمرار ملت ایران بر راه و روش انقلابی است. بسیاری از انقلاب ها خیلی زود دچار استحاله شدند و بنیان های ایدئولوژیک خود را از دست دادند، در نتیجه رو به تضغیف نهادند، اما استمرار انقلاب یک عهد ماندگار میان مردم و رهبری انقلاب است که تاکنون از گذرگاه ها خطیر بسیاری عبور کرده است و به سلامت بیرون آمده است.
*امام با مردم انقلاب کرد و با مردم انقلاب را حفظ کرد. امام هیچ گاه با خط کش، مردم را از یکدیگر جدا نکرد. هنر امام، به میدان آوردن یک ملت برای تحقق آرمان های انقلاب بود. تصویر راهپیمایی های دوران انقلاب گواه این مدعاست. پس از پیروزی انقلاب هم از اولین تدابیر امام تشکیل نهادهای انقلابی برای خدمت به مردم به ویژه محرومان و مستضعفان بود.
*امروز اگر جریان های انقلابی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و جلب اعتماد مردم به خود دچار موانع و مشکلاتی شده اند، راه حل خروج از این مشکل را باید در بازتعریف رابطه خود با اقشار مختلف مردم بدانند.جبهه نیروهای انقلاب در سال های اخیر به دلایل متعدد نتوانسته با بخش هایی از مردم ارتباط برقرار کند. نتوانسته حرف طیف هایی از جوانان ، زنان و اقشار مختلف اجتماعی که سبک و مدل زندگی شان متفاوت از سبک زندگی نیروهای انقلابی است را به رسمیت بشناسد و در این میان کمترین تدبیر لازم را برای برقراری این ارتباط داشته است.
*نیروهای انقلابی به هیچ وجه نباید دایره ارزش های انقلاب را کوچک و محدود کنند. ما باید خطوط تماس متعددی با مردم داشته باشیم. بسیاری از مردم می خواهند یک زندگی معمولی و بدون رنگ و لعاب غلیظ سیاسی داشته باشند. سیاسی دیدن بیش از حد پدیده های اجتماعی و فرهنگی همچون بد حجابی و کم توجهی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی را می توان پاشنه آشیل جریان انقلابی دانست.
چکیده: یکی از پرتکرار ترین واژه ها در مجموعه بیانات و بیانیه های بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره)، واژه ” مردم ” است. استراتژی امام در “حدوث” و “بقای” انقلاب اسلامی ، بر دو عنصر اساسی تکیه داشت. عنصر اول اسلام و عنصر دوم مردم بود. بزرگترین هنر امام، ایجاد حلقه های اتصال میان مردم به عنوان نماد جمهوریت با رهبری به عنوان مظهر اسلامیت نظام بود.
امام در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پایه های اقتدار نظام اسلامی را در دژ نفوذناپذیر و غیر قابل تسخیری گذاشت که از آن به عنوان “مردم” یاد می کنیم. زنجیره های پایان ناپذیری از حلقه های قدرت که اتصال و انسجام آن به عنوان گرانیگاه و مرکز ثقل قدرت در نظام اسلامی ایران به حساب می آیند . امام در برابر استراتژی “تهی سازی از قدرت” آمریکا که سعی داشت صاحبان اصلی این انقلاب یعنی مردم را از بدنه حکومت دور نمایند، حلقه های اتصال میان مردم و رهبری روز به روز محکم تر و منسجم تر می کرد. اما می فرمود؛ صاحبان اصلی این مملکت مردم هستند و روح و حیات نظام اسلامی با حضور مردم در همه صحنه ها رقم خورده است.
در این نوشتار سعی داریم با اشاره به دستاوردهای رابطه معنوی امام با امت اسلامی که باطل السحر تمامی فتنه گری ها و فتنه انگیزی ها خواهد بود، به این نکته اساسی اشاره نماییم که اگر نیروهای جبهه انقلاب اسلامی در برهه ها، عرصه ها و بزنگاه هایی نمی توانند از ظرفیت مردم به نفع انقلاب اسلامی سود ببرند، به دلیل دوری و جدایی از اقشار مختلف مردم است و راه درمان آن اجتماعی شدن و بازگشت به جامعه و برقراری پیوند عمیق و وثیق با مردم است.
مردم در نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی
یکی از پرتکرار ترین واژه ها در مجموعه بیانات و بیانیه های بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره)، واژه ” مردم ” است. معمار انقلاب اسلامی، پایه های ” حدوث” و ” تثبیت” انقلاب اسلامی را بر پایه حضور همه جانبه مردم بنیان نهاد.
“میشل فوکو” از فیلسوفان مطرح فرانسوی که در کوران مبارزات مردم ایران در شهریور و آبان سال ۱۳۵۷ به تهران آمده بود، طی مقالاتی در روزنامه ایتالیایی ” کوریر دلاسرا ” به ارزیابی مشاهدات خود ازحضور و پشتیبانی مردم از انقلاب امام (ره) پرداخت و نوشت ” انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیت الله خمینی، اولین انقلاب پست مدرنیستی در جهان معاصر است که پایه های اقتدار خود را بر حضور همه جانبه ملت بنا نهاده است و امروز دیگر نمی توان مدعی بود قدرت سیاسی صرفا از دهانه تفنگ بیرون می آید.”
در مرحله” تثبیت” انقلاب و نظام اسلامی هم، امام بر خلاف تمامی تئوری های رایج آن روز که پایه های اقتدار و امنیت یک ملت را بر اساس قابلیت های نظامی و ارتش های آموزش دیده و کلاسیک بنیان گذارده بودند، مقولاتی همچون “حضور همه جانبه”، “مشارکت حداکثری”، “رضایت عامه”،” وحدت و انسجام اجتماعی”،” دولت ملی و” دفاع همه جانبه” را وارد مولفه های پایدار امنیت ملی کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷، یک شوک غافلگیر کننده برای دو بلوک شرق و غرب و به ویژه دنیای غرب بود. هیچ تحلیگری تصور نمی کرد ژاندارم خلیج فارس که از حمایت های بی شائبه و همه جانبه ایالات متحده آمریکا برخوردار است، به یکباره این چنین اسیر تندباد ملتی شود که می خواست استقلال، آزادی و حاکمیت نظام اسلامی را بر پهنه جغرافیای سیاسی خود به منصه ظهور برساند.
از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دنیای غرب به ویژه مقامات کاخ سفید که منافع خود را در استراتژیک ترین نقطه سیاسی و اقتصادی جهان در معرض مخاطره و تاراج می دیدند، راهبردهای شان را برای مهار این نهال نوپا تعریف کرده و به کار بستند تا شاید آب رفته را به جوی بازگردانند. به اعتراف استراتژیست های مطرح آمریکایی همچون کیسینجر و برژینسکی، استراتژی کاخ سفید در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب ، مبتنی بر سه گام تغییر نظام، تغییر رفتار و تضعیف توانمندی های آن بود.
هدف اول و اصلی آمریکا، تغییر حکومت اسلامی ایران و بازگشت ایادی خود به صحنه سیاسی ایران بود. اگر این هدف رویایی جامه عمل نپوشید باید تدبیری اندیشید که جمهوری اسلامی ایران مجبور به تغییر رفتار و دست برداشتن از شعارها و آرمانهای خود گردد. اما چنانچه گام دوم هم محقق نشود، چاره ای جز تحمل این رژیم نخواهد بود اما برای مهار گسترش و نفوذ آن باید با تمسک به انواع فشارها و تهدیدها و تحریم ها به گونه ای عمل کرد که دیگر مجالی برای بازیابی و بازخوانی هویت انقلاب اسلامی ایران باقی نماند.
هنر امام در ایجاد حلقه های وصل میان مردم و رهبری
اما استراتژی امام در “حدوث” و “بقای” انقلاب اسلامی ، بر دو عنصر اساسی تکیه داشت. عنصر اول اسلام و عنصر دوم مردم بود. بزرگترین هنر امام، ایجاد حلقه های اتصال میان “مردم” و” رهبری” بود. در نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی، مردم گرانیگاه و مرکز ثقل قدرت به حساب می آیند و وظیفه نظام اسلامی، حراست از حلقه های اتصال میان مردم و رهبری است، حلقه های اتصالی که باید روز به روز خاصیت هم افزایی آن بیشتر شده و همچون زنجیره های ناگسستنی، ارتباط اقوام کشور را با حلقه حاکمیت، وثیق تر و مستحکم تر نماید و با در هم فرو رفتن حلقه های قدرت در یکدیگر، هر حلقه به دلیل اتصال با حلقه های دیگر، قدرت تحمل ملی را بالا برده و اگر دشمن بخواهد این زنجیره را از هم بپاشد باید دست به کاری غیر ممکن بزند و یک ملت را نابود کند.
مردمی بودن انقلاب اسلامی ایران در دو مرحله” حدوت “و” بقاء” آن را تبدیل به انقلابی منحصر به فرد و متمایز از سایر انقلاب های دنیا نموده است. در مرحله حدوت، درست است که پدیده انقلاب به عنصر مردم بستگی دارد لکن با این گستردگی و اخلاص و شور، در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. در انقلاب فرانسه به دلیل حضور بورژواهای شهری به انقلاب بورژواها معروف شد. در انقلاب روسیه که به انقلاب بلشویکی معروف شد در حقیقت امر، کارگران اعتصابی کارخانه های پطروگراد به همراه گروهی از سربازان پادگان این شهر که به کارگران پیوسته بودند توانستند دولت تزاری را سرنگون کنند و در انقلاب چین نیز کشاورزان و دهقانان بودند که بخش اعظم مبارزات را از روستاها رهبری و هدایت کرده و به ثمر رساندند و به همین دلیل به انقلاب کشاورزی و دهقانی معروف شد در حالی که در ایران به جز عده بسیار معدودی که وابستگی به رژیم شاه داشتند و منافع و بقای آنها بستگی به آن رژیم داشت، همه اقشار و طبقات جامعه اعم از روحانیون، کشاورزان، کارگران، اصناف، دانشجویان، اساتید، دانش آموزان و معلمان، در همه نقاط کشور به یک خیزش عمومی و ملی دست زدند به گونه ای که” پیر بلانشه” از خبرنگاران فرانسوی حاضر در تظاهرات سال ۵۷ مردم ایران، در توصیف این وحدت و گستره اراده ملی نوشت: “برای اولین بار در دنیا، تبلور اراده عمومی در انقلاب اسلامی ایران تحقق یافت، مشاهده ملتی یکپارچه که دست خالی در برابر مسلسل ها، پس از یک سال تظاهرات موفق به هزیمت دادن محکم ترین دیکتاتورها شوند، امری نیست که هر روز تکرار شود. آنچه مرا حیرت زده کرد، سر بر داشتن تمامی یک ملت است، می گویم تمامی، مثلا در تظاهرات روز عاشورا که پیر و جوان و کودک و نوجوان و مادران بچه بغل، تمام خیابان های شهر را به تسخیر در آورده بودند، من افسون یک اراده ملی بودم.”
در دوران حاکمیت رژیم پهلوی، دنیا ایران را تنها با نفت می شناخت اما امروزه به برکت انقلاب امام راحل و جانفشانی شهیدان عالی مقام، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان پایگاه اسلام ناب محمدی (ص) و مردمی ترین، مستقل ترین و ساز ناپذیرترین حکومت می شناسند، حکومتی که عنصر الهام بخش آن، بلای جان دمکراسی های مجازی غربی به ویژه آمریکایی در منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه شده است.
امام در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پایه های اقتدار نظام اسلامی را در دژ نفوذناپذیر و غیر قابل تسخیری گذاشت که از آن به عنوان “مردم” یاد می کنیم. زنجیره های پایان ناپذیری از حلقه های قدرت که اتصال و انسجام آن به عنوان گرانیگاه و مرکز ثقل قدرت در نظام اسلامی ایران به حساب می آیند . امام در برابر استراتژی “تهی سازی از قدرت” آمریکا که سعی داشت صاحبان اصلی این انقلاب یعنی مردم را از بدنه حکومت دور نمایند، حلقه های اتصال میان مردم و رهبری روز به روز محکم تر و منسجم تر می کرد. امام می فرمود؛ صاحبان اصلی این مملکت مردم هستند و روح و حیات نظام اسلامی با حضور مردم در همه صحنه ها رقم خورده است.
اما با تکیه بر عنایات خداوند و قدرت مردم بود که استراتژیک تهاجم به اردوگاه غرب و شرق و نواختن سیلی اول بر چهره قدرتمندان زورمدار را در پیش گرفت . امام به سلطه خواهان و فزون طلبان نشان دادند که سکه تقوا دو روی دارد . یک روی آن “تقوای پرهیز” و روی دیگر آن “تقوای ستیز” است. انقلاب اسلامی ایران هم درست در بستر تقوای ستیزظهور و بروز پیدا کرد. یورش بر پلیدی ها و پلشتی ها و نواختن سیلی بر چهره دین ستیزان با انقلاب امام آغاز شد. امام با شجاعت و غیرتمندی و هوشمندی هر چه تمام ، “گلوله اول” را به اردوگاه نظام سلطه شلیک کرد تا خواب و رویاهای آنان را برآشفته سازد.
اصلی ترین استراتژی امام در صیانت از ارزش های نظام اسلامی، یورش مداوم به زیر ساخت های فکری نظام سلطه و نواختن زنگ بیداری برای ملت های محروم و زیر سله بود. امام با خلق ادبیاتی رهایی بخش و تفکری قدرت آفرین و امنیت بخش، مسیر تعالی و تکامل انقلاب اسلامی ایران را مشخص کردند. امام در بحبوبه فشارهای غرب و در حالی که برخی بزدلان داخلی سخن از ندامت و پشیمانی و سازش با سلطه گران سر می دادند، با صلابت و اقتدار تمام می فرمودند: “ما در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران هستیم، ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم ، سرمایه داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند، نبود کنیم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملت های آینده شاهد آن خواهند بود… ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را از اصول سیاست خارجی خودبدانیم. الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است ، جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است ، وطن ما بصره و شام نیست، وطن ما اسلام است، اسلام مرز نمی شناسد . دولت مصمم است اگر به منابع اقتصادی ایران ضربه ای برسد، تنگه هرمز را با تمام قدرت مسدود کند. اگر بر کشوری نوای تفکر دلنشین بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهدگردید… آمریکا هیچ غطی نمی تواند بکند. مسلمانان جهان با همراهی نظام جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کنند تا دندان های آمریکا را در دهانش خرد کنند و نظاره گر شکوفایی گل ازادی و توحید و امامت جهان نبی اکرم (ص) باشند. دنیا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادی و تجاری و صنعتی کرده است، ما هم آماده ایم و کمربندها را محکم بسته ایم و همه چیز برای عملیات نهایی آماده است.”
انقلاب اسلامی ایران، در پرتو چنین نگرشی بود که بنیان های نظام سلطه را به چالش کشید و ریچارد مورفی، معاون وقت وزیرخارجه آمریکا را مجبور کرد تا با سراسیمگی در برابر نمایندگان کنگره آمریکا حاضر شود و به صراحت اعلام کنند: “ایالات متحده آمریکا بر محور صیانت از کیان دولت اسرائیل، حفظ جریان آزاد انتقال انرژی از خلیج فارس ، مهار نفوذ روسیه و جلوگیری از گسترش رادیکالیسم اسلامی است. پدیده انقلاب ایران دیگر تنها یک مسئله استراتژیک متعارف نیست، مسئله امواجی است که این انقلاب پدید آورده و بنیان های تمدن معاصر کاپیتالیستی و سوسیالیستی غرب را به لرزه انداخته است”.
بر این اساس سرمایه گذاری های عظیم نظام سلطه جهانی و کارشکنی های مستمر و پی در پی علیه جمهوری اسلامی ایران از همان بدور شکل گیری انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. استراتژیست های غربی مکررا اعلام کرده اند که بقا و موفقیت جمهوری اسلامی ایران بزرگترین چالش فرهنگی برای کشورهای غربی است و موفقیت حکومت اسلامی به مفهوم مضمحلال پایه های فکری غرب خواهد بود. از این رو نیویورک تایمز در نخستین روزهای پیروزی انقلاب نوشت : “ایران با آیت الله خمینی، مسیح وار فریاد رهایی از یوغ سلطه خارجی را سر داده و داعیه تشکیل یک حکومت گسترده مبتنی بر اصول اسلامی را دارد. این مسئله غرب را در عرصه های سیاسی و ایدئولوژیک با بحران مواجه کرده و در آینده بیشتر مواجه خواهد ساخت.
بدون شک بزرگترین هنر انقلاب اسلامی ایران و انقلاب امام راحل، این است که کشوری به نام ایران را که در گذشته از آن به عنوان “پل پیروزی” غرب برای به زانو درآوردن اتحاد جماهیر شوری “خاکریز اول” آمریکا در مواجهه با اضطرابات منطقه ای و “ژاندرام خلیج فارس” جهت حفظ امنیت انرژی دنیای غرب و کیان رژیم صهیونیستی، نام می بردند، اینک به عنوان مدلی از یک حکومت دینی و کشوری الهام بخش در دنیای اسلام و ملل محروم درآمده است.
زمانی از ایران به عنوان یکی از سرحلقه های تامین منافع غرب نام می بردند و حتی را در کنار کشورهای مصر و عربستان و دیگر کشورهای مطرح اسلامی قرار نمی دادند. چرا که هر چه از دولت آن می دیدند نمادهای سکولاریستی و ضددینی و خلاف منافع جهان اسلام بود، اما اینک در پرتو فراگیری پیام انقلاب اسلامی ، دکترین جدیدی به نام “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” را در استراتژیک ترین منطقه دنیا مطرح کرده ایم.
مروری بر دلایل شکست سه انقلاب بزرگ دنیا
وقتی به مرور بیانات رهبر معظم انقلاب در توصیف و تفسیر انقلاب های بزرگ جهان و مقایسه آن با انقلاب اسلامی می پردازیم، به وضوح معلوم می گردد که مطالعه و شناخت ایشان در این مقوله، شناختی ریشه ای و عمیق است. بیان جزییات و ظرایفی از تاریخ انقلاب ها نشان از این دارد که برای مقام معظم رهبری بررسی سرنوشت انقلاب های بزرگ تاریخ در نسبت آن ها با انقلاب اسلامی ایران، همواره یک دغدغه جدی بوده است.
در کلام رهبر انقلاب، معیارهای خاصی برای اطلاق انقلاب به تحولات دامنه دار و بنیادین در اقصی نقاط دنیا، وجود دارد و هر دگرگونی سیاسی یا تغییرات بزرگ در قدرت سیاسی، از نوع بیشتر تحولات آمریکای لاتین و شمال آفریقا در نیمه دوم قرن بیستم از نظرگاه ایشان انقلاب محسوب نمی شود. از این رو، عمدتا تاکیدات رهبر انقلاب درباره عبرت های تاریخی انقلاب های جهان بر سه انقلاب فرانسه(۱۷۸۹)، روسیه(۱۹۱۷) و الجزایر(۱۹۶۲) بوده است. انتخاب این سه انقلاب البته حکمت خاص خود را دارد. در وهله اول، بر اساس معیارهایی که در متون آکادمیک دنیا درباره تعریف انقلاب وجود دارد، هر سه این رویدادها به طور قطع انقلاب محسوب می شوند، چرا که تغییرات بنیادینی را علاوه بر حوزه سیاست صرف دنبال می کردند. اما این سه انقلاب یک وجه نمادین قوی هم در خود دارند که به شدت در زمینه انطباق تاریخی بر انقلاب اسلامی به کار می آیند.
با اندکی مسامحه، می توان این سه انقلاب را به عنوان سه نماد از سه خواست بزرگ جوامع انسانی به حساب آورد: آزادی(انقلاب فرانسه)، عدالت(انقلاب روسیه) و استقلال(انقلاب الجزایر). از سویی دیگر، هر سه این انقلاب ها را در نهایت می توان شکست خورده نامید، چرا که انقلاب فرانسه تنها بعد از حدود ۱۴ سال با روی کار آمدن «ناپلئون بناپارت» به عنوان امپراتور به پایان رسید. انقلاب شوروی بعد از حدود هفتاد سال در ۱۹۹۱ فروپاشید. انقلاب الجزایر که با هدف استقلال این کشور از فرانسه صورت گرفت، عملا با ادامه سلطه و نفوذ فرهنگی و اجتماعی فرانسه تا همین سال های اخیر، به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسید.
هر دو انقلاب فرانسه و روسیه در بدو امر، اصالت را به «توده مردم» دادند. به این مفهوم که از مفهومی مجرد وذهنی به نام توده مردم، یک مفهوم مقدس و خطاناپذیر ساختند که قرار بود جای اندیشه الهی را بگیرد. ابزار این توده مقدس برای اداره امور دنیا، عقل خودبنیاد اومانیستی بود. به این معنا که بر اساس افکار فیلسوفان دوره روشنگری، از جمله دکارت و کانت، عقل خودبنیاد بشر می توانست در همه چیز(حتی ذات خداوند) شک کند و بر مبنای خرد ناب ایده آل های خود را محقق سازد. این مفهوم انتزاعی، خیلی زود مورد سوء استفاده قرار گرفت و در نهایت هم انقلاب دموکراتیک برای حاکمیت مردم، به ضد خود بدل شد. چه در فرانسه و چه در شوروی یک هیات حاکمه کوچک خود را به عنوان مصداق و نماد «مردم» و خرد ناب آن مطرح کرد، و در نتیجه انقلاب دموکراتیک به بدترین استبدادها تبدیل شد.
در الجزایر، ریشه های انقلاب مردم برای استقلال در اسلام بود و مردم این کشور از انگیزه های دینی برای مبارزه سود می جستند و در نهایت هم همین دلیل اصلی پیروزی آن ها بر اشغالگران فرانسوی بود. لیکن بعد از پیروزی انقلاب، مواظبت از ریشه های دینی انقلاب و آرمان های انسانی آن( به ویژه استقلال طلبی) انجام نگرفت. وقتی دین کنار رفت، هواهای نفسانی و قدرت طلبی انقلابیون مخلص دیروز بر آن ها غلبه کرد. مضاف بر این که انقلابیون الجزایر نهایت استقلال را در استقلال سیاسی تعریف می کردند، و گویی هیچ توجهی به وابستگی بزرگ تر، یعنی وابستگی فرهنگی و اجتماعی، نداشتند. در نتیجه دشمن که از در بیرون رانده شد، از پنجره وارد شد، و فرانسوی های استعمارگر دیروز با ابزار نفوذ فرهنگی(به ویژه زبان فرانسه) توانستند اذهان الجزایری ها را تسخیر کنند و جایگاه از دست رفته خود را بازیابند.
در هر سه این انقلاب ها، با شدت و ضعف هایی، از فردای پیروزی نقش مردم کم رنگ شد و مردم خیلی زود از دایره تصمیم گیری بیرون گذاشته شدند. در فرانسه روبسپیر بنای دیکتاتوری انقلابی را گذاشت، در روسیه لنین و در الجزایر احمد بن بلا و هر سه این ها انقلابیون مخلصی بودند که زندگی خود را وقف پیروزی انقلاب کردند. لیکن وقتی محوریت تفکر انسان ها الهی نباشد و به حبل المتین دین اتصال نداشته باشد، به محض رسیدن به قدرت، به راحتی دچار وسوسه دیکتاتوری می شوند.
در هر سه این انقلاب ها، بر عکس انقلاب اسلامی ایران، وعده های داده شده وعده های بشری و توسط بشر بود. طبیعی است که در کارزار مسایل و مشکلات طاقت فرسای بعد از پیروزی یک انقلاب، وقتی وعده های داده شده محقق نمی شود، مردم از وعده دهندگان زمینی سرخورده و مایوس شوند، و این اتفاقی است که به ویژه در انقلاب های فرانسه و روسیه افتاد و مردم خسته از عدم تحقق وعده های انقلاب خیلی زود دوباره تن به دیکتاتوری و استبداد دادند. اما وعده خداوند، وعده ای جاودانی است و انسان های باورمند و مومن، هیچ گاه از تحقق وعده های الهی ناامید نمی شوند و از همین رو مخلصانه وخستگی ناپذیر بر سر آرمان های خود باقی می مانند. این درست همان چیزی است که در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد. مردم انقلابی ایران، علی رغم همه مشکلات و شدایدی که در پی انقلاب با آن رو به رو شدند، لحظه ای از حمایت از انقلاب دست نکشیدند، چرا که هیچ گاه از تحقق وعده الهی ناامید نشده اند.
بر خلاف سه انقلاب ذکر شده، جایگاه ولایت در انقلاب اسلامی ایران، جلوی بسیاری از آفات مبتلا به انقلاب را گرفت. جایگاه دینی و سیاسی توامان رهبری انقلاب ایران، که تبعیت از آن را به وظیفه ای دینی و سپس سیاسی تبدیل می کند، باعث شد که جلوی بسیاری از شکاف ها، جنگ های قدرت خونبار، کشتارها و در یک کلام برقراری دوباره استبداد گرفته شود. به علاوه، شخصیت چند وجهی، درایت و بصیرت امام و از همه مهم تر جایگاه ممتاز ایشان به عنوان یک عالم دینی برجسته، امتیازی بود که هیچ کدام از انقلاب های دنیا از آن برخوردار نبودند. به علاوه نوع سلوک حضرت امام و جانشین بر حق ایشان، حضرت آیت الله خامنه ای، ساده زیستی و مردمی بودن و در میان مردم زیستن، باعث شد که هیچ گاه آن شکاف وحشتناکی را که میان مردم و حاکمیت در انقلاب های دیگر به وجود آمد، در ایران انقلابی شاهد نباشیم.
در همه این انقلاب ها معمولا یک وجه از خواست های اساسی بشر در محوریت قرار گرفته بود، بی آن که نسبت آن با سایر نیازهای روح انسانی تعیین شود. آزادی، عدالت، استقلال….همگی نیازهای مهم بشری هستند، لیکن نمی توان آن ها را از هم مجزا کرد و یکی را بر دیگری رجحان داد. از همین رو در تجربه انقلاب ها شاهدیم که معمولا سایر خواست های بشری به نفع یک خواست سرکوب می شود، و در نهایت همان یک خواست هم نه تنها تحقق نمی یابد که به ضد خود تبدیل می شود. از همین رو، شاهدیم که در انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام بدون تاکید خاصی بر هر یک از این مولفه ها، در همان سخنرانی معروف بهشت زهرا، از تلاش برای ساختن زندگی معنوی مردم ایران گفتند. امام با عمق درایت خود می دانست که در صورتی که روح یک ملت به لحاظ معنوی اعتلاء یابد، دستیابی به سایر اهداف برایش کار دشواری نخواهد بود. این دقیقا بر خلاف مسیر انقلاب های دیگر بود که نه تنها تلاشی برای ارتقای دین مردم نکردند، که از در ضدیت با دین در آمدند. البته از آن جا که اسلام یک برنامه جامع زندگی است، انقلاب ایران هم به دنبال رشد و تعالی حیات انسانی در همه زمینه هاست.
بر خلاف انقلاب های دیگر، آرمان های انقلاب اسلامی منوط به یک طبقه، یک کشور یا یک نژاد نیست، بلکه آرمان هایی فرامرزی و فرامکانی و فرازمانی است. درک و بینش انقلاب اسلامی از جهان و چگونگی زیست در جهان مختص ایران نیست، بلکه این قابلیت را دارد که گشاینده یک راه جدید برای تمام جهانیان است. چرا که پیام اسلامی انقلاب ایران، منطبق با فطرت انسان در مفهوم عام ان است. در حالی که ظرفیت انقلابی ایدئولوژی مارکسیسم به بن بست انجامید، مصایب لیبرالیزم در ایجاد نابرابری، فقر، ابتذال و نیهیلیزم روز به روز بیشتر رخ می نماید، در حالی که مسیحیت قرن هاست که از جایگاه خود در تمدن بشر غربی به حاشیه رانده شده است و اکنون حتی صحبت از کلیسای بدون خدا می شود، و در حالی که اسلام با قرائت وهابی تکفیری، جز خون و خشونت و جنایت برای خود مسلمین نداشته است، خالی از هر نوع اغراق و خوش بینی می توان گفت که تجربه انقلاب اسلامی با پای فشردن بر ارزش های تابناک و انسانی تشیع، تنها تجربه روشن پیش رو نه تنها مسلمین، که کل جهانیان است.
دیگر راز ماندگاری انقلاب ایران نسبت به سایر انقلاب ها، مداومت و استمرار ملت ایران بر راه و روش انقلابی است. بسیاری از انقلاب ها خیلی زود دچار استحاله شدند و بنیان های ایدئولوژیک خود را از دست دادند، در نتیجه رو به تضغیف نهادند، اما استمرار انقلاب یک عهد ماندگار میان مردم و رهبری انقلاب است که تاکنون از گذرگاه ها خطیر بسیاری عبور کرده است و به سلامت بیرون آمده است.
رمز ماندگاری و مانایی انقلاب اسلامی ایران
در ژوئیه سال ۱۹۹۶، نمایشگاهى در موزه «مدرن آرت» – هنر مدرن – نیویورک با عنوان«نمایشگاه تصاویر برگزیده تایمز» برگزار گردید. چنانکه از نام این نمایشگاه برمىآید، مدیراننمایشگاه با گردآورى مجموعهاى از مهمترین تصاویر مجله نیویورک تایمز که به حوادثیکصد ساله اخیر در جهان اختصاص داشت، سعى نموده بودند تصویرى گذرا از مهمترینحوادث یک قرن اخیر را براى بینندگان به نمایش بگذارند.
در این نمایشگاه تنها یک عکس از ایران آورده شده بود و آن هم عکس مربوط به جمعیتمیلیونىاى بود که سیاهپوش و خاکآلود و در حالى که بر سر و سینه مىزدند، در تشییع پیکرمطهر حضرت امام(ره) شرکت کرده بودند. عکاس این اثر هنرى در توضیح، نوشته بود: «من درسال ورود آیتالله خمینى به تهران هم به عنوان عکاس نیویورک تایمز در این شهر حاضر شدمو تصاویرى به یادماندنى از استقبال مردم ثبت کردم. تعجب من از این است که چگونه مىشودپیرمردى روحانى که سالهاى طولانى در خارج کشور بوده، میلیونها جوان به استقبال وىبیایند؛ آن هم جوانانى که کمتر نام و یادى از وى در خاطره داشتند. اما نکته مهمتر آنکه همیننسل پس از ۱۰ سال انقلاب و جنگ و تحمل مشقتها و مرارتهاى فراوان، سیاهپوش و بر سر وسینهزنان او را بدرقه مىنمایند». در کدام انقلابى مىتوان سراغ گرفت که ۵میلیون نفر از رهبرخود استقبال نمایند و پس از یک دهه، ۱۰ میلیون نفر او را بر سریر دلها نهاده و تا ملکوتآسمانها مشایعت کنند؟
امام یک استثنا در نظریه و عمل
به راستى چرا در زمانهاى که عمر ماندگار نظریهها و مکاتب به یک دهه وفا نمىدهد ونظریهپردازىبه نظریهبازى تغییر ماهیت و چهره داده است، امام خمینى(ره) به عنوان یکاستثناء در نظریه و عمل ظهور مىکند و در برههاى که به عصر ظهور و افول ایسمها نامگذارىشده، مکتبى را پایهگذارى مىکند که به جاى افول، روز به روز شکوفاتر و شادابتر در مسیرتعالى گام مىنهد و نوید خاموشى آخرین ایسمهاى جعلى و وارونه را مىدهد؟
رمز مانایى و پویایى انقلاب امام خمینى(ره) را باید در ماهیت اندیشههاى جاوید حضرت امامجستجو کرد، اندیشههایى که امروزه به عنوان یک مکتب جدید قد علم کرده و تعریف جدیدى ازقدرت را در جهان امروز به نمایش گذارده است.پس از پیروزى انقلاب اسلامى، «الوین تافلر» از استراتژیستهاى مطرح آمریکایى در اثرمشهورش «تغییر ماهیت قدرت» با نیمنگاهى به انقلاب ایران و خیزشهاى مردمى و دینى درنقاط مختلف جهان، مىنویسد: «اکنون یک ساختار قدرت اساساً متفاوت در حال شکلگیرى استو رخنهاى در قدرت نوع کهن به وجود آمده و انقلابى در ماهیت قدرت و جابجایى در قدرت و بلکهتغییر در ماهیت قدرت به وجود آمده است.»
در واقع هنر امام(ره)، به چالش کشیدن نظام مبتنى بر سلطه قدرتهاى استکبارى با تکیه بر دو عنصر اسلام و مردم بود. امام دنیاىغرب را از موضع «کنشگرى» به ورطه «واکنشگرى» غلتاند و در کانون مبارزه، فرهنگ الحادىغرب را به مبارزه طلبید. امام(ره) با اندیشهاى که مرزهاى جغرافیایى را در نوردیده بود، تعارضبین اسلام و دنیاى مادى را نه ملى و منطقهاى، بلکه بینالمللى دانست و فرمود: «اکنون ملتهاىجهان بیدار شدهاند و طولى نخواهد کشید که این بیداری ها به قیام ونهضت و انقلاب انجامیده وخود را تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد.»
قیام با دستهاى خالى
میشل فوکو، از اندیشمندان غربى که در سال ۵۷ با سفر به ایران از نزدیک مبارزات مردم ایرانعلیه رژیم پهلوى را مشاهده کرده بود، در رساله «قیام با دستهاى خالى»، در تشریح عظمتانقلاب اسلامى ایران نوشته است: «این انقلاب، تازهترین شکل از قیام یک ملت در طول تاریخ تا امروز بوده واولین شورش بزرگ بشرى علیه سکولاریزم و سرمایهدارى است. نقطه کانونى این انقلاب مردمی آنبود که آیتالله خمینى انقلاب کرد، در حالى که غرب را به کلى نادیده گرفت و این کارى است کههیچکس نمىتواند در این دوره انجام دهد.»
امام(ره) با تاکتیکى به جنگ غرب رفت که با همان تاکتیک، غرب سالها فرمانروایى بر جهان راتجربه کرده بود. غرب سالها با روحیهاى استعمارى و نگرشى امپریالیستى، یونیورسالیسم(جهانگرایى) و کالموپولیتیسم (جهان وطنى) را در دستور کار خود قرارداده بود و با هدف حذفهرگونه مرز، معیار و مقیاس غیرغربى، در پى شکستن مرزها براساس اهداف و منابع خود بوداما امام با ارایه مکتبى جدید و منبعث از ارزشهاى جهانشمول اسلامى و با میدان دادن به مردم، تومار اندیشههاى غربرا در هم پیچید.
شاید برخى تحلیلگران، ایستادگى امام(ره) در برابر غرب بهخصوص آمریکا را صرفاً حرکتىسیاسى و در جهت مقابله با استیلاى غرب بر جوامع اسلامى و منطقهاى تلقى نمایند اما به واقعمبارزهاى که امام(ره) با جهان غرب و بهخصوص ایالات متحده آمریکا به عنوان نماد و سمبل آنآغاز کرد، صرفاً یک مبارزه سیاسى نبود، بلکه مبارزهاى ملی و همهجانبه بود که اقتصاد، فرهنگ،سیاست، علم، هنر و اخلاق را نیز در بر مىگرفت.
شاخصهاى مکتب سیاسى امام(ره)
پس از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، سکاندار هدایت انقلاب اسلامى در اولینسخنرانىشان از آرمانهاى والاى امام گفتند و فرمودند: «ما با خدا پیمان بستهایم راه امامخمینى را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال کنیم و از هیچ یک از آرمانهایى کهبه وسیله امام ترسیم شده، چشمپوشى نخواهیم کرد.» به تعبیر رهبر معظم انقلاب در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام(ره) بزرگترین هنر آنمعجزه بزرگ قرن، ارائه مکتبى سیاسى بود که علاوه بر آنکه طلسم دیرپاى استبداد و غارتگرىرا در داخل ایران شکست، الگوى تسلیمناپذیرى و ایستادگى در برابر سلطهطلبان روزگار را نیزبه جهانیان صادرکرد.مقام معظم رهبرى در تبیین ویژگىهاى مکتب امام به شاخصههایى اشاره مىنمایند که بهاختصار اشاراتى به آن خواهیم داشت.
درهمتنیدگى سیاست و معنویت
در مکتب سیاسى امام(ره) معنویت از سیاست جدا نیست. امام که تجسم مکتب سیاسى خود بود،سیاست و معنویت را با هم داشت، حتى در کانون مبارزات سیاسى، محور اصلى در رفتار امام،معنویت او بود. همه رفتارها و مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور مىزد. امام به ارادهتشریعى پروردگار اعتقاد و به اراده تکوینى او اعتماد داشت و مىدانست، کسى که در راه تحققشریعت الهى حرکت مىکند، قوانین و سنتهاى آفرینش، کمک کار اوست. او معتقد بود: »وللهجنود السموات و الارض و کان الله عزیزاً حکیما«. تمدن غربى برپایه ستیز با معنویت و طردمعنویت بنا شد. این خطاى بزرگ کسانى بود که تمدن و حرکت علمى را در جنگ با معنویت آغازکردند. لذا این تمدن مادى و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر مىشود، همخود آنها و هم همه بشریت را با میوههاى زهرآگین خود تلخکام مىکند، همچنان که تا امروزکرده است.
اعتقاد و اعتماد به نقش مردم
شاخص دوم مکتب سیاسى امام بزرگوار ما، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است. درمکتب سیاسى امام(ره) هویت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است و هم قدرتمند و کارساز.امام با اتکاء به قدرت رأى مردم معتقد بود که با اراده پولادین مردم مىشود در مقابل همهقدرتهاى متجاوز جهانى ایستاد – و ایستاد. مکتب سیاسى امام از متن دین و از «هو الذى ایدکبنصره و بالمومنین» برخاسته است. ما این را از کسى وام نگرفتهایم. عدهاى مىخواهند وانمودکنند که نقش مردم در اداره حکومتها را باید غربىها بیایند به ما یاد بدهند، غربىها خودشانهنوز در خم یک کوچهاند. هرکس مىخواهد دمکراسى آنها را ببیند به عراق و افغانستان وفلسطین برود.
نگاه جهانى مکتب امام
شاخص سوم از شاخصهاى مکتب سیاسى امام(ره) ، نگاه بینالمللى و جهانى این مکتب است.مخاطب امام در سخن و ایده سیاسى خود، بشریت است نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام رابه گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به دستآورد اما مخاطب این پیام، همه بشریت است. مکتب سیاسى امام این خیر و استقلال و عزت وایمان را براى همه امت اسلامى و همه بشریت مىخواهد. این رسالتى است بر دوش یک انسانمسلمان. تفاوت امام با کسانى که براى خود، رسالت جهانى قائلند این است که مکتب سیاسى امامبا توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمىخواهد ملتى را به فکر و به راه خود معتقد کند. آمریکایىهامىگویند ما رسالت داریم در دنیا، حقوق بشر و دمکراسى را از راه کاربرد بمب اتم و توپ و تانکو جنگ افروزى و کودتاگرى گسترش دهیم!
نقش ولایت فقیه در مهندسى نظام اسلامى
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست که مظهر آن را درتبیین مسأله ولایت فقیه روشن کردند. ولایت فقیه، جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهتنظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است. نقش ولایت فقیه این است که در مجموعهپیچیده و درهم تنیده تلاشهاى گوناگون اداره کشور، نباید مسیر حرکت نظام دچار انحراف ازهدفها و ارزشها شود، پاسدارى و دیدهبانى حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى وعالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایت فقیه است. ضابطههاى رهبرى و ولایت فقیه، طبقمکتب سیاسى امام، ضابطههاى دینى است. کسى که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگریکى از این ضابطهها از او سلب شود و فاقد یکى از این ضابطهها شود، چنانچه همه مردم کشورهم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد.
عدالت اجتماعى
آخرین نکتهاى که مىتوانیم به عنوان شاخصه مکتب سیاسى امام(ره) مطرح کنیم، مسأله عدالتاجتماعى است که مهمترین و اصلىترین خطوط در مکتب سیاسى امام بزرگوار ماست. در همهبرنامههاى حکومت اعم از «قانونگذارى، اجرا و قضا» عدالت اجتماعى و پر کردن شکافهاىطبقاتى باید مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوئیم کشور را ثروتمند مىکنیم یعنى تولیدناخالص ملى را بالا مىبریم، اما ثروتها در گوشهاى به نفع یک عده انبار شود و عده کثیرى ازمردم هم دستشان خالى باشد، با مکتب سیاسى امام نمىسازد. پرکردن شکاف اقتصادى در بینمردم و رفع تبعیض در استفاده از منابع گوناگون ملى در میان طبقات مردم، مهمترین وسختترین مسؤولیت ماست. همه برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همه کسانى که دردستگاههاى گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکى از مهمترینشاخصههاى حرکت خود به حساب آورند.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب، هنر بزرگ امام(ره) ارایه یک اندیشه و مکتب سیاسى نو بود که هویتحقیقى امام خمینى(ره) و جمهورى اسلامى ایران، مبتنى بر این تفکر و اندیشه سیاسى است. اظهارارادت به امام بدون اعتقاد به این مکتب سیاسى بىمفهوم است. امام بزرگوار، این تفکر را در طولسالها تبیین نمود و با استقامت در راه آن، تمام مصائب را به جان خرید. این تفکر در واقع همانمکتب سیاسى اسلام است که امام خمینى(ره) از آن تعبیر به اسلام ناب محمدى(ص) کردند. مکتبسیاسى امام(ره) نیاز اصلى بشریت است زیرا تمامى مصائب، رنجها و گرفتارى کنونى بشر،محصول مکتب لیبرال – دمکراسى است که دنیاى غرب، ادعاى تکامل یافته بودن این مکتب راداشت. امروز مهمترین وظیفه، انتقال سالم مکتب سیاسى امام به نسلهاى آینده است، مکتبى کهعمق نفوذ و گستره آن هر روزه خاکریزهاى جدیدترى را فتح مىکند.
در اوج نسلکشى مسلمانان بوسنى در شبه جزیره بالکان، روزنامه آمریکایى «نیویورک تایمز»در گفت وگویى با «فرانسیس فوکویاما» یکى از سه تئورىپرداز برجسته نظام لیبرال – دمکراسىغرب، نظر وى را درباره جنبش بیدارى اسلامى و تفکر امام جویا شد. فوکویاما در پاسخ گفت: «بامرگ آیتالله خمینى، بسیارى از تحلیلگران غربى دچار نوعى سادهلوحى و خوشبینى مفرطگردیدند اما چندى نگذشت که این خوشبینىها رنگ باخت و غرب خود را درگیر «ایسم» جدیدىبه نام «خمینیزم» دید، ایسمى که تمامى بنیانهاى فکرى و منافع غرب را به چالش جدى کشیدهاست.»
و اینک در بیست و هشتمین سالگرد ارتحال آن خورشید بی غروب، مفتخریم اعلام کنیم اگرزمانى تمدن غرب در تب و تاب حاکمانى صالح و مقتدر مىسوخت و افلاطون مىگفت: «با قانونو اجبار و نظارت نمىتوان به حکومت ایدهآل براى «آتن» دست یافت، بلکه حاکمان خود بایدبهرهاى از فضیلت داشته باشند تا بتوانند پاسدار فضایل و کرامتهاى انسانى باشند»، امام اینآرزوى دیرین را تحقق بخشید و الگویى جاوید از چگونه زیستن و چگونه بر دل میلیونها انسانحکم راندن را به رخ تمامى مدعیان و حاکمان جهان امروز کشاند. آرى! امام خمینى و میراث ماندگار او یک حقیقت همیشه زنده تاریخ است و انقلاب اسلامى ایران در هیچ جاى جهانبدون نام امام خمینى(ره) شناخته نمىشود.
آسیب شناسی یک رویکرد
از منظر حضرت امام ، حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از ضرورت های نظام جمهوری اسلامی است . آن حـضـرت پـس از اتـکـا به خدا، مردم را محور اصلی و نقش آفرین در پیروزی انقلاب و شـکـل گـیـری حـکـومـت اسـلامـی مـی دانـسـت و مـعـتـقـد بـود کـه اصل مهم و کارساز در تداوم و بقای نظام و انقلاب مردم هستند.
مـقـام مـعـظـم رهـبـری در بیان خاطرات خود از امام می فرمایند: وقتی امام از مردم صحبت می کرد برمبنای احساسات نبود و مـثـل رهـبـران خـیـلی از کـشـورهـا ادعـای مـردم گـرایـی نـمـی کـرد بـلکـه در عـمـل بـرای مـردم و منزلت و شاءن آنها ارزش قائل می شد. کمتر کسی را دیده ایم که به قـدر امـام ، نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد کند چرا که او به شجاعت و ایمان مردم باور داشت .
امـام مردم را از صمیم قلب دوست می داشت و به آنها عشق می ورزید. مقام معظم رهبری احترام امـام بـه اقشار جامعه را این گونه بیان می نماید که من دیدم چشم های امام از هیجان و عشق بـه بـچـه هـایـی کـه قـلک های خود را برای جبهه آورده بودند پر از اشک می شد. وقتی پـیـغـامـی از مـادر شـهـیدی را خدمتشان گفتم اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. امام در سـخـت ترین شرایط به مردم اطمینان داشت و به صفا، وفا، غیرت ، شجاعت و صداقتشان واقف بود. مردم نیز امام خود را خوب شناخته بودند و پاسخ مناسب به او دادند.
امام با مردم انقلاب کرد و با مردم انقلاب را حفظ کرد. امام هیچ گاه با خط کش، مردم را از یکدیگر جدا نکرد. هنر امام، به میدان آوردن یک ملت برای تحقق آرمان های انقلاب بود. تصویر راهپیمایی های دوران انقلاب گواه این مدعاست. پس از پیروزی انقلاب هم از اولین تدابیر امام تشکیل نهادهای انقلابی برای خدمت به مردم به ویژه محرومان و مستضعفان بود.
امروز اگر جریان های انقلابی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و جلب اعتماد مردم به خود دچار موانع و مشکلاتی شده اند، راه حل خروج از این مشکل را باید در بازتعریف رابطه خود با اقشار مختلف مردم بدانند.
جبهه نیروهای انقلاب در سال های اخیر به دلایل متعدد نتوانسته با بخش هایی از مردم ارتباط برقرار کند. نتوانسته حرف طیف هایی از جوانان ، زنان و اقشار مختلف اجتماعی که سبک و مدل زندگی شان متفاوت از سبک زندگی نیروهای انقلابی است را به رسمیت بشناسد و در این میان کمترین تدبیر لازم را برای برقراری این ارتباط داشته است.
نیروهای انقلابی به هیچ وجه نباید دایره ارزش های انقلاب را کوچک و محدود کنند. ما باید خطوط تماس متعددی با مردم داشته باشیم. بسیاری از مردم می خواهند یک زندگی معمولی و بدون رنگ و لعاب غلیظ سیاسی داشته باشند. سیاسی دیدن بیش از حد پدیده های اجتماعی و فرهنگی همچون بد حجابی و کم توجهی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی را می توان پاشنه آشیل جریان انقلابی دانست.
ورودی نهادهای انقلابی همچون بسیج باید مثل هیات های مذهبی و تکایا باشد. همه مردم با هر سلیقه سیاسی و فرهنگی باید بتوانند وارد نهادهای انقلابی شوند. همه مردم باید بتوانند عضو بسیج بشوند. برای سازندگی به روستاها بروند. در برنامه های محیط زیست و کارآفرینی و اشتغال مشارکت نمایند. مسیر نیروهای انقلابی برای نزدیک تر شدن به مردم، خروج از دایره داغ مباحث روزمره سیاسی و بازگشت به جامعه و خدمت رسانی اجتماعی فارغ از مسایل سیاسی است.
نهادهای انقلابی همچون سپاه و بسیج باید با توسعه اردوهای جهادی و تشکل های مردمی، حلقه وسیع تری را برای ارتباط با مردم تشکیل دهند. جریان انقلابی باید گره گشای مشکلات مردم باشد. مردم باید برای حل مشکلاتشان به ما پناه آورند. ما باید حلال مشکلات مردم لقب بگیریم. باید با مردم عقد اخوت ببندیم. بخش هایی از مشکلات اساسی مردم در حوزه هایی چون بهداشت و درمان، کم آبی، وام ازدواج، وام اشتغال، کارگاه های زودبازده، مشکلات آموزشی، پرونده های قضایی و خانواده، معضل اعتیاد و ترک اعتیاد، آرامش و امنیت اجتماعی، زنان سرپرست خانوار، ازدواج های آسان و…باید با سرپنجه تدبیر ما گشوده شود.
در دوران جدید اجتماعی شدن باید نماینده اکثریت مردم باشیم. مردم باید حرف ما را بشنوند. برخی از ما تصور می کنند که دستوری می توانیم به مردم بگوییم به چه کسانی رای دهید و به چه کسانی رای ندهید. می تواییم بگوییم چون این کاندیدا را جامعتین و یا جریان اصولگرایی تایید کرده اند و اصلح هستند، به آنها رای دهید ومردم هم به نظر ما احترام می گذارند و تمکین می کنند.
ما باید انتخابات را از زیر سایه سیاست و سیاست خارجی بیرون آوریم. نباید عرصه فرهنگ و اجتماع را به حریف واگذار کنیم. انتخابات مجلس را باید بر اساس جغرافیای اقتصادی و اجتماعی برگزار نماییم. هنوز جنگ فقر و غنا و مبارزه برای برچیدن یا کم کردن فاصله های طبقاتی و احقاق حقوق مردم در این کشور بسترهای لازم انتخاباتی را داراست. ما نمی توانیم با کلیشه های رایج و تکرار شده و امتحان پس داده و ناکارآمد بر حریف پیروز شویم. ما فرصت زیادی نداریم. نمی توانیم یکی دو انتخابات آینده را به حریف واگذار نماییم. باید از قالب های مرسوم جریان های سیاسی که بخش عمده آن تحمیلی و نتیجه برنامه ریزی دشمن است خارج شویم.
همانگونه که پیامبر اکرم (ص) مظهر عطوفت و مهربانی و مهرورزی با مردم بود، نیروهای انقلاب هم باید نماد مهربانی و عطوفت با مردم باشند. ما باید نماد صداقت، مظهر اخلاق حسنه، جوانمردی، ایثار، دلسوزی و ایثار باشیم. نیروهای جبهه انقلاب باید دل ها و فطرت های مردم را تسخیر کنند. ما حرف های بسیاری برای گفتن به مردم داریم.////
بازدیدها: 106