یکی از بانوان یزدی که در دوران انقلاب نقش فعالی داشته با بیان خاطراتی گفت: اعلامیههای امام خمینی(ره) توسط دوستان شهید صدوقی(ره) به دست ما میرسید و ما سعی میکردیم در هر فرصت ممکن آنها را پخش کنیم و در تظاهرات و شبها در محلهها آنها را درون خانهها میانداختیم.
به گزارش خبرنگار واحد عترت رزمندگان اسلام در یزد؛ زنان در پیروزی انقلاب و به ثمر رساندن و همینطور در حفظ دستاوردهای آن نقش بسزایی داشتند. میلیونها زن ایرانی در انقلاب ۵۷ و قبل از آن با تمام قدرت به صحنه آمدند و نقشهای متفاوتی را ایفا نمودند؛ بعضی در جمعآوری، چاپ و توزیع اعلامیهها، کمک به مجروحین و مصدومان، تربیت فرزندان انقلابی و تشویق همسران به مبارزه با رژیم طاغوت، باز گذاشتن درب منازل جهت پذیرایی و پناه دادن به مردمی که در تظاهرات شرکت میکردند و برای فرار آنها از دست دژخیمان رژیم پهلوی، پرستاری از مجروحین و حتی حضور فعالانه در راهپیماییها و سر زدن به همسران کسانی که شوهرانشان در زندان و یا آسیبدیده و یا کشته شده بودند. آنها نشان دادند که یک زن مسلمان ایرانی به تأسی از حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) در به ثمر رساندن این انقلاب و نگهداری آن، خود، فرزندان و همسرانشان را خالصانه به پیشگاه ولی زمان خود حجت بن الحسن و نائبشان امام خمینی و مقام معظم رهبری(دامت برکاته) تقدیم کردند.
رقیه کفیلالناس یکی از بانوان یزدی است که در دوران انقلاب نقش فعالی را در حضور و هدایت انقلابیون در تجمعات ایفا کرده است. وی متولد سال ۱۳۴۵ بوده و از همان دوران کودکی همراه با پدر در برنامههای مختلف اجتماعی شرکت میکرد. کفیل الناس در گفتگو با خبرنگار یزدبانو از خاطراتش در آن روزها گفت.
وی اذعان کرد: در سال ۱۳۵۶ بعد از اتمام دوره دبستان به خاطر وضعیت نامناسب حاکم بر مدارس در آن زمان، بنا به پیشنهاد شهید آیتالله صدوقی به عصمتیه رفتم و مشغول فراگیری علوم دینی، قرآن و تفسیر آن شدم. در زمان شاه به مکتبالزهرای فعلی عصمتیه میگفتند؛ در سال ۵۸ بعد از پیروزی انقلاب به مکتب الزهراء تبدیل شد و من تا سال ۶۳ در آنجا درس حوزه میخواندم.
کفیل الناس ادامه داد: بعد از مدتی احساس کردم باید در مسائل انقلاب شرکت کنم؛ ازاینرو اعلامیههایی را که به دستمان می رسید را درجاهای مختلف توزیع میکردم. علیرغم اینکه اساتیدی چون خانم مجیبیان، خانم صفری و خانم صفاتی خود در متن کار بودند اما اصرار داشتند که من به خاطر کمسن بودن این کار را انجام ندهم؛ اما با عشقی که به امام خمینی (ره) و اندیشهها و آرمانهای ایشان داشتم سعی میکردم با رعایت موارد لازم برای تحقق انقلاب اسلامی قدمی بردارم.
وی با بیان اینکه پدرم در همان اوان مرا برای شرکت در برنامههای اجتماعی، راهپیماییها و تجمعات و … به همراه خود میبردند و مشوقم بودند، تصریح کرد: همراه با پدرم بستههایی که در دفتر شهید صدوقی برای کمکرسانی به محرومین، زنان بیسرپرست و… آماده میشد را به درب منازلشان میبردیم.
کفیلالناس در مورد نحوه توزیع اعلامیههای امام خمینی (ره) اذعان کرد: اعلامیهها توسط دوستان شهید صدوقی به دست ما میرسید و ما سعی میکردیم در هر فرصت ممکن آنها را پخش کنیم؛ در تظاهرات و شبها در محلهها آنها را درون خانهها میانداختیم.
وی با بیان اینکه در راهپیمایی و تظاهرات به همراه بانوان شرکت میکردم، خاطرنشان کرد: خاطره جالبی که یادم میآید، یک روز در تظاهرات خیابان قیام فعلی که بهطرف میدان شاه (بعثت) در حرکت بودند؛ عدهای از بانوان هم با کفش پاشنهبلند حضور یافته و این باعث شده بود که کمی حرکت کند شود؛ ناگهان یک نفر از بین خانمها صدا زد کفشها را بیرون بیاورید و سریعتر حرکت کنید؛ خانمها با کفشهای در دست شعار «مرگ بر شاه» سر میدادند و این صحنه جالبی را به وجود آورده بود.
این بانوی انقلابی آن روز که بعد از راهپیمایی مجسمه شاه به پایین کشیده شد، مردم شور و حال خاصی داشتند، ادامه داد: برای داشتن یک نظام اسلامی همه در تکاپو بودند؛ زن و مرد پیر و جوان کسی ساکت نمینشست؛ حتی شبها که خاموشی میزدند عکس حضرت امام (ره) را با شابلون و اسپری بر دیوارها نقش میزدند.
وی با بیان خاطرهای دیگر خاطرنشان کرد: پیش از انقلاب جو خفقان حاکم بود؛ یک رساله امام در منزل داشتیم که پدرم آن را در زیرزمین و در صندوق نگهداری میکردند؛ من برای درس احکام چند مسئله از آن را مینوشتم و به کلاس میبردم تا برایمان درس دهند؛ اواخر که دیگر خسته شده بودم برگههایی از رساله امام را جدا کرده و به کلاس میبردم و وقتی استاد متوجه شدند به من تذکر دادند. پدرم نیز مرا از این کار منع کردند و جریان کشته شدن چند تن از کسانی که در روضه امام حسین(ع) شرکت کرده بودند ازجمله آقای بستانی را برایم تعریف کردند تا آن جو خفقان را درک کرده و برای حفظ جان خود و دوستانم هم که شده دیگر برگههای کتاب را جدا نکنم.
کفیل الناس با اشاره به اینکه امروز هرچه داریم ازجمله نعمت امنیت و آسایش در جمهوری اسلامی، همه مرهون شهدایی است که وقتی کشته میشدند جرئت نمیکردند بهآسانی برای دفنشان اقدام کنند، گفت: نیروهای نظامی و کادر شاه حتی برای تدفین افراد هم کار شناسایی و بازجویی را انجام میدادند؛ چهبسا جنازه شهیدی را در خاموشیهای شبانه به داخل مغازه، خانه یا حسینیهای میبردند تا به دست نیروهای شاه نیافتد.
وی در مورد برخورد با افراد باحجاب اذعان کرد: ما برای اینکه حجابمان حفظ شود و روسری از سرمان برداشته نشود، تلاش میکردیم؛ در دبستان مداد به لای انگشتانمان گذاشته و فشار میدادند بهگونهای که تا چند روز نمیتوانستیم مشق بنویسیم و یا اینکه ما را با خطکش میزدند و تحقیر میکردند.
انتهای خبر/
بازدیدها: 126