یک قبر، یک قاب، و یک عکس یادگاری با برادر، آن هم در جایی که بعدها شد جایگاه امن و همیشگی یک مرد برای خواب ابدیاش!
مردی که تمام عمر خود را صرف دفاع از میهنش کرده بود در نهایت در زمینی به وسعت دو متر در پنجاه سانتی متر به آرامش رسید.
مردی که شکیبایی و اقتدارش را حتی در عکسهای قدیمیاش میتوان دید.
شهید سید حسن روح الامین، از جمله سرداران نامدار ایران زمین است، سرداری از دیار اصفهان!
همیشه در طول تاریخ، ایرانیان به غیرت و دفاع از ناموس شهرت داشتند، شهید سید حسین روح الامین نیز از زمانی که پا به دوران نوجوانی گذاشت و خود را شناخت، در میدان نبرد با متجاوزان غارتگر پا گذاشت.
شهید روح الامین از جمله اولین نفراتی بود که همیشه در تمامی صحنههای نبرد آماده و حاضر بود و حضور او به حدی در موثر بود که در اکثریت عملیاتهای مقابله با دشمن رد پای وی به چشم میخورد.
سید حسین در سال 1357 در تمامی تظاهراتهایی که علیه رژیم شاهنشاهی برپا میشد شرکت داشت و در یکی از همان تظاهراتها توسط نیروهای ساواک دستگیر میشود ولی پس از چند روز او را آزاد میکنند.
اما خبر ندارند زمانی که یک مرد قدم در راهی میگذارد، تا آخر مسیر گامهایش را استوار و محکم برمیدارد، شهید روح الامین پس از آزادی مجددا به فعالیت خود در زمینه انقلاب ادامه داد و این موجبی را فراهم کرد تا پس از ورود امام(ره) به ایران، سید حسین یکی از محافظین جایگاه ایشان در مراسم سخنرانی بهشت زهرا باشد.
شهید روح الامین، به معنای واقعی کلمه روح امین خداوند در زمین بود، روحی که جسمش را وقف حفاظت از مال و ناموس و خاکش کرده بود! روحی که حاج حسین خرازی؛ بهترین و با وفاترین دوستش، به او پیشنهاد قائم مقامی خود را در لشکر 14 امام حسین(علیه السلام) داده بود.
اما حاج حسین دشت کردستان، به دور از هر ریا و نام و نشان بود، و همین غریبانه بودنش در دنیای شهرت، سرانجام لقب سید الشهدا کردستان را برایش رقم زد تا تمام ایران از رشادتهای این سردار جان فدا، درس عبرت گیرند.
شهید روح الامین در طول مدت دفاع از سرزمینش هم در جبهه کردستان و هم در جبهه خرمشهر حضور یافت و از توپ و خمپارههای جنوب و غرب کشورش ترکشهایی را به یادگار در تن خود کاشت.
او در عملیاتهای زیادی از جمله فتح المبین، بیت المقدس، والفجر مقدماتی، خیبر و بدر حضور موثر داشت، این سردار پر آوازه اصفهان نهایت سعی خود را انجام میداد تا دشمن از هیچ کدام از نقاط این خاک به داخل سرزمینش نفوذ نکند.
سید حسین پس از شرکت در عملیات والفجر 8 و بلافاصله پس از آزادسازی فاو، به سمت جبهه کردستان روانه میشود و اینگونه به دشمن اجازه نمیدهد حتی از هوایی که متعلق به ایران زمین است نفس بکشد.
وی سرانجام امر در عملیات والفجر 9 به عنوان مسئول عملیات سپاه کردستان شرکت کرد و توسط یکی از یادگاریهای ترکش یک خمپاره که میخواست برای همیشه در قلب این مرد راست قامت جاودانه باشد، به فیض شهادت نایل گشت و پیکر مطهرش در گلستان شهدای اصفهان، کنار عکسی که خودش گرفته، و در جایی که خودش از قبل مشخص کرده بود دفن شده است.
روح الامین از قبل از عملیات جایگاه ابدی جسمش را مشخص کرده بود!
او در فاصله قبر برادر شهیدش سید امیر و شهید محمدرضا افیونی همرزم مذهبیاش ایستاده بود.
با اشاره به زمین گفت: «من که شهید شدم، من را اینجا خاکم کنید.»
آنگاه نشست و مجددا برای دو شهید فاتحه خواند. حالش منقلب شده بود و به سیمان صاف بین دو قبر خیره شده بود، گویا خود را میدید که در منزل همیشگیاش آرام به خواب رفته است، به دور از سر و صدای تانک و خمپاره و رگبار مسلسلها..
و شاید این آخرین دیدار او با گلستان شهدا بود، دیداری که در آن سید امیر، برادرش را فراخواند تا روی دفتر دلتنگیاش خطی بزند و پایان این همه ایستادگی برادرش را از خدا، شهادتی مردانه در راه جهاد بخواهد.
چهره سید الشهدای کردستان در این عکس حرفی برای گفتن ندارد، بلکه به جای گفتن حرفهای همیشگی، انسان را به تفکر وا میدارد!
تفکری که سید حسین را هم غرق خود کرده است..
درک اینکه در دل این مرد چه میگذشته و چه قراری با خدای خود داشته که حتی محل دفن خود را از پروردگارش خواسته بود، برای امثال ما که از آخرین گامی که در راهشان برداشتیم زمان زیادی میگذرد، غیر ممکن است.
به قول شاعر گفتنی؛ میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمانهاست!
آری، تفاوت ما هم با امثال سردار بی نشان کردستان، از زمین تا آسمان است..
اگر کمی عمیقتر به آخرین تصویر سید الشهدای کردستان در گلستان شهدا بنگریم، متوجه نفوذ عمق نگاهش در بین مردم اهل تسنن کردستان تا دل خاکهای سرد این سرزمین میشویم.
خاکی که جایگاه نشان کرده سید حسین را تا آمدن خودش خالی نگه داشت!
بازدیدها: 108