در دستهای او شدی آرام, لبخند میزدی به «رضا»یت
اشکی نشست گوشهی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیلهی تو هراسان
شد قبلهی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!
من تشنهای رسیده به دریا،با حسرت زیارت زهرا
دربان! بگو ملیکهی قم را: از راه آمدهست گدایت
لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جانهای ما، «کریمه»! فدایت
ای دختر یگانهی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟
میبارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به روی ما، به دعایت
این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت
قاسم صرافان
*************************
به نزد نور تمنای نور لازم نیست
برای دیدن حق کوه طور لازم نیست
بگو به موسی عمران خدا نمایان شد
به چشم موسی کاظم ظهور لازم نیست
خدای چشمۀ خورشید را نمایان کرد
به دیده عینک نزدیک و دور لازم نیست
شکوه و مجد از این کوه نور می جوشد
به محفل شعفش وجئ و شور لازم نیست
سرای مقدم او نزد نجمه خلوت شد
برای قابلگی غیر حور لازم نیست
بس است مهر و غمش بهر عرصۀ محشر
که غیر عشق جواز عبور لازم نیست
به روز حشر چه باک از قیامت کبری
که دست اوست جواز شفاعت کبری
زلال عشق به پیمانه خم آمد جوش
می عفاف به میخانه قم آمد نوش
بکوش تا برسی بر مقام قم ای قوم
قیام نور تو را خواند ای تب خاموش
بهار می دمد از هر شمیم معصومش
ز گرمی نفسش عشق می شود مدهوش
نهاد پای وفا جای پای زینب هان!
مرید حضرت زهرا بخواند این چاووش
فضای دوست رضا را نوید خواهد داد
بیا که خطۀ ایران تو را شود آغوش
بیا دلا که دف فیض و شادمانی شد
قدوم حضرت معصومه جاودانی شد
دلا جمال خدا را به مهر پاکش بین
جلال جلوه حق را ز جلوه هایش بین
قدوم پاک نشاید به خاک بگذارد
به پیش مقدم وی عرش را مفرش بین
نه گاهواره طفلی است این کجاوۀ نور
میان هودج عرش اله مهدش بین
کجاست حوری جنات عدن همتایش
جلال انسیۀ نور در نمایش بین
برادرش که به شمس الشموس معروف است
به شوق گفت که خورشید را منقش بین
ریاض روضۀ کوثر به چشم او پیداست
هزار چشمه و دریا به آن معطش بین
ز شش جهت بنگر حوریان کنیزانش
شگوه بازی انوار در گریبانش
گدا کجا و تمنای دیدن حرمش
مراجعند در آن بقعه بندۀ کرمش
حرم نه زائر بیوتۀ حریمش باش
حرم مخوان که قمش هست جنت ارمش
به احترام قدومش صلا زند جبریل
خدا سلام رساند به محضر حرمش
خدیجه گونه و زهرا صفت بخوان او را
مقام عصمت کبری است شأن محترمش
به نزد زینب کبری است مثل آیینه
بدین مقام و کرامات سجده آورمش
به خوان نعمت علمش هزار دانشمند
گه سؤال فقیران وفا کند درمش
سلام بر قدمت ای سلاله السادات
کریمه ای و حریم تو قبله حاجات
به قم خدای بهشتی دگر بنا کرده
به یمن عصمت کبرا نظر به ما کرده
قم تو قبله گم گشتگان زهرائیست
به شهر علم تو نور مدینه جا کرده
ز نور علم تو در قم قیامتی برپاست
به ملک ری تب ام القراء چه ها کرده
دعای دخت نبوت اجابت توحید
به ذهن پاک تو علم لدن عطا کرده
برای حفظ حریم شریف فاطمی ات
به احترام تو دستور حی اتی کرده
قم تو مرکز تفسیر عصر عاشوراست
قیام سرخ تو تعظیم کربلا کرده
نشان عصر ظهور از قم تو می آید
به مکه لشگر نور از قم تو می آید
محمود ژولیده
*******************************
کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا
گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا
ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا
دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا
دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا
بدون زهر هم معصو مه ی دور از رضا می مرد
مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا
مصطفی صابر خراسانی
*******************************
بهاران شد چو ما را نو گلی همچون بهار آمد
شکوفا عرش و دنیا شد به هر سویی شعار آمد
شعارازعشقوسرمستیشعارازعشقوشیدایی
نوید از نوگلی زیبا، نویدِ آن نگار آمد
تولّدشد گلیبرتر ز هرگل درگلستانی
گلی خوشبو ز آن رضوان یزدان، گلعذار آمد
به هنگامی که بودش روز اول ماه ذیالقعده
نگینی از بهشت از آسمان آمد، بهار آمد
امام کاظمازرویشچهخندانهمچهشادانشد
چنان مادر که از بویش معطر، یادگار آمد
ندا از هر طرف در باغ و بستان تا به آن افلاک
فراتر رفت و از هر جا ندا از هر چه یار آمد
نسیمازبویمعصومش به جانها عطرگل پاشید
معطر شدجهان، معصومه آنگلچونبه بار آمد
ز آن عطرشجهان آفرینشمست مستان شد
بشد دنیای ما رقصان، عزیزی باوقار آمد
به روزی شد تولّد او که روزش روز دختر شد
مبارک باد بر هر دختری چون افتخار آمد
به اینایرانزمینمردم چهها خوشحال و خندانند
که او مهمان ایران باد و قُم را اعتبار آمد
نهاومهمانایراناستبهمشهدهمچههاغوغاست
برادر آن رضا، آن کعبهی دلها کنار آمد
به سویشعاشقاندرراه وهرآن میکشند آهی
به سوی قم وَ هم مشهد هزاران بیقرار آمد
مبارکبادبر«فاتح» وَبَریاران چنینمولود
که رحمت بهر این مردم از آن والاتبار آمد
ولی الله فتحی
*******************************
لحظه ها لحظه های رویایی
چشم ها چشمه های دریایی
ابرهای بهار می بارد
قلب های پُر خروش و شیدایی
آسمان محو تابش خورشید
چه طلوعی چه صبح زیبایی
دفتر باد لابه لای چمن
گرم نقاشی و گُل آرایی
و تو ای قبله ی دلِ مریم
روی دستِ مسیح می آیی
منّت خویش بر سرم بگذار
روی چشمم بیا قدم بگذار
از دلِ خانواده ی یاسین
آمدی ای کریمه ترین
جای تو آسمان و عرش خداست
لطف کردی آمدی به زمین
پیشِ پایت عجب شلوغ شده
سائلان صف کشیده اند ببین
همه ی باغ ها برای شما
هرچه خواهی بیا و میوه بچین
من دعا می کنم تو را به خدا
دست بالا ببر بگو آمین
کاش گَردَم فدای معصومه
جان دهم زیر پای معصومه
مِهر رویِ تو محور خورشید
نام تو نقش دفتر خورشید
در افق های روشن فردا
سایه ی توست بر سر خورشید
دختر نجمه، ای ملیکه ی نور
بانویِ ماه، خواهر خورشید
هرکه خواهد ببیندت گیرد
آینه در برابر خورشید
قبر تو قبر مادر سادات
کعبه ی دیده ی ترِ خورشید
عقل ها مانده اند حیرانت
پدرت گفته جان به قربانت
هرچه داریم از خدا داریم
نعمتِ عشق از شما داریم
تا تو هستی شفیعه ی محشر
غم نداریم چون تو را داریم
در تمام جهان بگردی نیست
مثل این کشوری که ما داریم
ما به لطف صفای مقدمتان
دو حرم مثل کربلا داریم
این طرف قم که خاکِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داریم
تو و آقا که جانِ ایرانید
از ازل صاحبانِ ایرانید
دل به دریا زدی خطر کردی
مثل زینب تو هم سفر کردی
در بلندای عاشقی بانو
از سرِقله ها گذر کردی
هر بلایی که بر سرت آمد
باز هم سینه را سپر کردی
همرهانِ تو را همه کشتند
روز و شب به غُصه سر کردی
از غمِ دوری برادرها
رختِ داغ و عزا به بر کردی
لاله از باغ بی کسی چیدی
کِی ولی روی نیزه گل دیدی
گرچه قلبت هزار بار شکست
کِی دگر بر سر تو سنگ نشست
کِی به نامحرمان اسیر شدی
کِی به دست تو خصم سلسله بست
کِی سرِ دلبرِ تو را بردند
در برِ یک شراب خوار ه ی مست
دشمنت حمله کرد اما تو
معجر و چادرت نرفت ز دست
با همه غربتت بگو آیا
خارجی زاده ات کسی خواندست؟
گرچه بر شانه بار غم بُردی
سیلی و تازیانه کِی خوردی؟
علی صالحی
*******************************
ای سورۀ نامت تفسیر اعطینا
زهرا ترین زینب، زینب ترین زهرا
خیر کثیر تو، آئینه کوثر
نامت سرآغاز تکثیر خوبی ها
روشن تر از نوری، در نور مستوری
پیدا ترین پنهان، پنهان ترین پیدا پیدا
ماه مقیم قم، خورشید «بیت النور»
در سایه سار توست سرتاسر دنیا
وقتی که معصومان، معصومه ات خواندند
در وصف تو لال است، شعر و شعور ما
فهم زمین عاجز، از درک اوصافت
والا مقامی تو، در عالم بالا
از آه لبریزم، از اشک سرشارم
این قطره را دریاب، دریاب ای دریا
سید محمد جواد شرافت
*******************************
سفره دار قدیمی دنیا
ای کریم شفیعه ی فردا
گنبدت را نگاه می کرم
خوش به حال پرِ کبوترها
پیش تو بی اراده می گویم
السلام علیک یا زهرا
طعم سوهان شهر تو برده است
تلخی کام روزه دار مرا
کار خورشید می کند آری
ذره ای را که می بری بالا
با همین شور و حال و تاب و تبم
راهی جاده ی سه شنبه شبم
سجده ها و قیام های منی
هدف احترام های منی
السلام علیک یا بانو
تو علیک السلام های منی
زینب دومی و بعد رضا
عمه جان امام های منی
لحظه های خوش حرم رفتن
استواری گام های منی
در دلم با تو درد و دل کردم
یکی از هم کلام های منی
انعکاس جمالی زهرا
حضرت زینب امام رضا
مسعود اصلانی
*******************************
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مسجد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پر از تبسّم شد
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم
وضو برای تشرّف به طور می گیرم
ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی
از آفتاب حضور تو نور می گیرم
چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
چه افتخار عظیمی ست آمدی این جا
عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت
رواق های حریمت بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت
شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
منم مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
وحید قاسمی
*******************************
آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد
بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد
و همین زائره سبز زیارتگاهش
در پرواز به سمت حرم هشتم شد
گوشه چادر او روی سر قم افتاد
کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد
خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه
قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد
یازده کعبه به همسایگی اش آمده اند
یازده مرتبه اینجا حرم مردم شد
جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه
جمکران آمد و همسایه این خانم شد
رحمان نوازنی
هیأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0