ویژه هفته بسیج | راز موفقیت بسیجى

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / ویژه هفته بسیج | راز موفقیت بسیجى

راز موفقیت بسیجى

basij3

 کسب شایستگی هاى لازم

۱٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : امر به معروف و نهى از منکر نکند، مگر کسى که سه‏خصلت در او باشد: در امر و نهى خود، طریق مدارا پیش گیرد، در امر و نهى خود، به عدالت رفتار کند، و به آنچه امر و نهى مى‏کند، دانا باشد.

رعایت ظرفیت مخاطب

۲٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : ما پیامبران فرمان داریم که با مردم به اندازه فهمشان سخن بگوییم.

۳٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : سخنانى از من براى امّتم نقل کنید که اندیشه آنها تحمّل پذیرش آنها را داشته باشد.
۴٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: اى ابن عبّاس! حدیثى مگو که عقلهاى ایشان ظرفیتِ پذیرش آن را ندارد که آنان را دچار فتنه مى‏کند.
۵٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: براى مردم حدیثى مگویید که نمى‏پذیرند. آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش را تکذیب کنند؟!
۶٫ امام على‏علیه السلام: آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش تکذیب شوند؟! با مردم سخنى بگویید که بپذیرند و از آنچه نمى‏پذیرند، دست بکشید.
۷٫ امام صادق‏علیه السلام: «با مردم سخنى بگویید که بپذیرند و آنچه را نمى‏پذیرند وا نهید. آیا دوست دارید که به خدا و پیامبرش ناسزا گفته شود؟!».
گفتند: چگونه به خدا و پیامبرش ناسزا گفته مى‏شود؟
فرمود: «چون چیزى به آنان بگویید که ردّ و انکار کنند، مى‏گویند: “خداوند، گوینده این (سخن )را لعنت کند!”، در حالى که خداى‏U و پیامبرش آن را گفته‏اند».
۸٫ الکافى – به نقل از عبدالعزیز قراطیسى -: امام صادق‏علیه السلام به من فرمود: عبدالعزیز! ایمان را ده درجه است، چون نردبانى که یکى پس از دیگرى از پلّه‏هاى آن بالا روند. پس کسى که در پلّه دوم است، نباید به آن‏که در پلّه اوّل است بگوید: «تو چیزى نیستى»، تا اینکه به پلّه دهم برسد. پس کسى را که از تو پایین‏تر است،

پایین مینداز تا آن‏که از تو بالاتر است، تو را پایین میندازد، و چون دیدى رتبه کسى از تو پایین‏تر است، او را با نرمى به سوى خود بالا بیاور و چیزى را هم که تاب تحمّلش را ندارد، بر او تحمیل مکن تا بدین وسیله او را بشکنى؛ زیرا که هرکس مؤمنى را بشکند، باید جبران کند.
۹٫ الکافى – به نقل یعقوب بن ضحّاک، از یکى از شیعیان که شغلش سرّاجى و خدمتکار امام صادق‏علیه السلام بود -: آن‏گاه که امام صادق‏علیه السلام در حیره بود، من و جماعتى از دوستان خود را براى انجام دادن کارى روانه ساخت. (رفتیم و )هنگام غروب، بازگشتیم. محلّ استراحت من در زمین گودى بود که در آنجا منزل کرده بودیم. با حال خستگى و ضعف آمدم و خود را (در بستر) انداختم. در همین حال بودم که به ناگاه، امام صادق‏علیه السلام آمد و فرمود: «نزد تو آمدیم»…
من (برخاستم و )راست نشستم. امام نیز بالا سرِ بسترم نشست و از کارى که مرا در پى آن فرستاده بود، پرسید. من هم گزارش دادم و ایشان، سپاس خداى را به جا آورد.
سپس از گروهى سخن به میان آمد که من گفتم: فدایت شوم! ما از آنها بیزارى مى‏جوییم؛ زیرا آنان به آنچه ما (درباره شما )عقیده داریم، عقیده ندارند.
فرمود: «آنها ما را دوست دارند، و فقط چون عقیده شما را ندارند، از آنها بیزارید؟!».
گفتم: آرى.

امام فرمود: «ما هم چیزهایى (حقایقى) داریم که شما ندارید. پس آیا سزاوار است از شما بیزارى بجوییم؟».
گفتم: نه، قربانت گردم.
فرمود: «همچنین، نزد خدا هم حقایقى است که نزد ما نیست. آیا مى‏پندارى خداوند، ما را به کنارى مى‏اندازد؟!».
گفتم: نه به خدا، فدایت شوم! دیگر (از آنها بیزارى نمى‏جوییم و چنین کارى )انجام نمى‏دهیم.
امام فرمود: «دوستشان بدارید و از آنان، بیزارى مجویید؛ زیرا برخى مسلمانان، یک سهم (از ایمان )دارند و برخى دو سهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم. پس نه شایسته است که دارنده یک سهم را بر آنچه صاحب دو سهم دارد، وا دارند، و نه دارنده دو سهم را بر آنچه صاحب سه سهم دارد، و نه دارنده سه سهم را بر آنچه صاحب چهار سهم دارد، و نه دارنده چهار سهم را بر آنچه صاحب پنج سهم دارد، و نه دارنده پنج سهم را بر آنچه صاحب شش سهم دارد، و نه دارنده شش سهم را بر آنچه صاحب هفت سهم دارد.
اکنون برایت مَثَلى مى‏زنم. مردى (از مسلمانان) بود که همسایه‏اى مسیحى داشت. او را به اسلام دعوت کرد و اسلام را در نظرش چنان جلوه داد تا وى پذیرفت. نزدیک سحر، نزد تازه مسلمان رفت و در زد. گفت: کیست؟ گفت: منم، فلانى. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بساز و جامه‏هایت را در بر کن و همراه ما براى نماز بیا.
تازه مسلمان، وضو ساخت و جامه‏هایش را در بر کرد و همراه او (به سوى مسجد )روان شد. نماز بسیارى خواندند، سپس نماز صبح را نیز خواندند و صبر کردند تا روز بر دمید.

مسیحى (تازه مسلمان) براى رفتن به خانه خود از جاى برخاست که آن مرد مسلمان به او گفت: کجا مى‏روى؟ روز کوتاه است و چیزى تا ظهر نمانده است. آن مرد با او نشست تا نماز ظهر را نیز خواند. باز آن مرد گفت: بین ظهر و عصر، زمان کوتاهى است، و او را نگه داشت تا اینکه نماز عصر را هم خواند. پس از آن، مرد (تازه مسلمان) برخاست تا به خانه‏اش برود که مرد مسلمان به او گفت: اکنون، پایان روز و از اوّلش کوتاه‏تر است، و (با این سخن )او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم بگزارد. همین که آن مرد خواست به خانه خود رود، به او گفت: تنها یک نماز دیگر باقى مانده است! و او ماند و نماز عشا را هم خواند. سپس از هم جدا شدند.
چون فردا نزدیک سحر شد، نزد او رفت و در زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟
گفت: منم، فلانى!
گفت: چه مى‏خواهى؟ گفت: وضو بگیر و لباسهایت را بپوش و بیا با ما نماز بخوان.
گفت: براى این دین، فردى پیدا کن که از من بى‏کارتر باشد! من مستمند و عیالوارم».
سپس امام صادق‏علیه السلام فرمود: «آن شخص، او را در (همان)دینى وارد کرد که از آن بیرونش آورده بود» یا آنکه فرمود: «او را به دینى مانند مسیحیت وارد کرد و از دینى مانند اسلام خارج نمود».

رعایت ادب رسالت

۱۰٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : کسى که به کار خوبى فرمان مى‏دهد، باید شیوه و

روشِ فرمان دادن او خوب و درست باشد.

مدارا

قرآن :

پس به (برکت) رحمتِ الهى، با آنها نرمخو شدى، و اگر تندخو و سختْ دل بودى، بى‏شک از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى، بر خدا توکّل کن، که بى‏تردید، خداوند توکّل‏کنندگان را دوست دارد.

حدیث :

۱۱٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : ما جماعت انبیا به مدارا کردن با مردم فرمان داریم، همچنان که به بر پا داشتن فرایض مأموریم.
۱۲٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : نرمى، رأس حکمت است. خدایا! هر که کارگزار امرى ازامور امّت من شود و با آنان نرمى کند، با او نرم باش و هر که بر آنان سخت گیرد، بر او سخت گیر.
۱۳٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: خداوند، ملایمت در همه چیز را دوست دارد.
۱۴٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: خداوند، ملایم است و ملایمت را دوست دارد.

۱۵٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: نرمى، میمنت دارد و درشتى، شوم است.
۱۶٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: نرمى با هیچ چیز همراه نشد، جز اینکه آن را آراست و ازهیچ چیز برداشته نشد، مگر اینکه آن را زشت کرد.
۱۷٫ امام على علیه السلام : نرمى، دشواریها را آسان، و چاره‏هاى سخت را ساده مى‏سازد.
۱۸٫ امام صادق علیه السلام – درباره سخن خداوند متعال: «و با مردم، نیکو سخن گویید» -: مقصود، همه مردمان، اعم از مؤمن و کافر است. امّا با مؤمنان باید گشاده‏رو بود، و امّا با کافران باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند، و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان، مصون مى‏دارد.

اجتناب از سختگیرى

قرآن :

خداوند براى شما آسانى مى‏خواهد و دشوارى نمى‏خواهد.

حدیث :

۱۹٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: اى مردم! دین خداى‏U آسان است.
۲۰٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله: خداوند متعال، مرا به رَهبانیّت و گوشه‏گیرى برنینگیخت؛ بلکه مرا با دینى پاک و آسان و روان برانگیخت.
۲۱٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : من براى آوردن دین آسانِ روان، برگزیده شده‏ام و هرکه با سنّت و روش من مخالفت کند، از من نیست.
۲۲٫ پیامبر خداصلى الله علیه وآله : دو یا سه بار فرمود: خداوند، مرا به تبلیغ رهبانیت مبعوث نکرد، و همانا محبوب‏ترین دینها نزد خدا، آیینِ آسانِ روان است.

 اجتناب از خشونت بدون ضرورت

۲۳٫ امام على علیه السلام : هرگاه به جاى نرمى خشونت لازم باشد، خشونت، (عین)نرمى است. بسا دارویى که (باعث) بیمارى باشد، و بسا درد و بیمارى‏اى که خودْ داروست!
۲۴٫ امام صادق علیه السلام : اگر مى‏خواهى گرامى باشى، نرم باش و اگر مى‏خواهى خوار شوى، خشن باش.

 تحمل سختى‏هاى رسالت

قرآن :

پسرم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و بر آسیبى که به تو مى‏رسد، شکیبا باش، که این از کارهاى سترک است.

حدیث :

۲۵٫ امام على علیه السلام – درباره سخن خداوند متعال: «و بر آسیبى که به تو مى‏رسد، شکیبا باش» -: مقصود، سختیها و آزارهایى است که در راه امر به معروف و نهى از منکر به انسان مى‏رسد.

بازدیدها: 84

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *