ویژگی های دولت مقاومت

خانه / پیشنهاد ویژه / ویژگی های دولت مقاومت

در این یادداشت پژوهشی به دنبال این خواهیم بود تا در وهله ی نخست به ویژگی ها و مشخصات دولت مقاومت پی ببریم و سپس تفاوت آن با جریان های مقاومت را به بحث بگذاریم.

«دولت مقاومت» اساسا مفهومی بوم گرایانه است. به این معنا، جریانی که از آن به عنوان نظام جهانی یاد می شود در راس سیستم بین الملل قرار گرفته و سعی در غلبه و استیلا بر سایر فرهنگ ها و جریان ها دارد. این نظام، جهان را به سه قِسم مرکز-نیمه پیرامون-پیرامون تقسیم کرده است.

ایمانوئل والرشتاین، اندیشمند غربی، هسته ی مرکزی نظام جهانی را دولت های قوی سیستم بین المللی، منطقه ی حاشیه ای را شامل دولت هایی که مورد استثمار قرار می گیرند و نهایتا منطقه و کشورهای نیمه حاشیه ای را شامل لایه هایی از دولت ها که از سوی هسته ی مرکزی مورد استثمار قرار می گیرند اما کشورهای مناطق حاشیه ای را استثمار می کنند، قلمداد می کند.

حال با توجه به بیانات امام خامنه ای که در این باره می فرمایند: «دولت مقاومت»یعنی چه؟یعنی تسلیم زورگویی نشدن،تسلیم زیاده ‌طلبی نشدن ،درموضع اقتدار ایستادن؛ دولت مقاومت بافلان سازمان مقاومت فرق دارد ،بافلان جریان مقاومت درفلان کشورفرق دارد،بافلان شخصیت مقاومت فرق دارد.» این مفهوم مستفاد می گردد که دولت مقاومت باید از امکانات لازم جهت برخورد با هسته ی مرکزی استثمار حداکثر استفاده را ببرد و در مقابل این جریان هژمونیک و استیلاخواه باید به تجهیزات-ویژگی های- مطلوب مجهز گردد. در این یادداشت پژوهشی به دنبال این خواهیم بود تا در وهله ی نخست به ویژگی ها و مشخصات دولت مقاومت پی ببریم و سپس تفاوت آن با جریان های مقاومت را به بحث بگذاریم.

دولت مقاومت و ویژگی های آن؛ مطالعه ی موردی «ج.ا. ایران»

از آنجا که برای قوام، دوام و تکوین چنین دولت هایی باید در عرصه ی بین المللی نقشه ی راهنمایی مشتمل بر اصول ثابت و پایدار تعبیه گردد تا ضمن تدوین ارزش ها، هنجارهای دولت مقاومت نیز پیگیری شود. روش و شیوه ای که می توان برای دسته بندی ویژگی های دولت مقاومت استفاده کرد به نوعی بررسی رفتار این گونه دولت ها( در اینجا ج.ا.ایران) در عرصه ی بین المللی می باشد. در زیر برخی از این ویژگی ها تلویحا و به دور از اطاله کلام مورد بررسی قرار می گیرد.

۱-نفی سلطه گری و سلطه پذیری

از اصول مهم و ویژگی های اساسی دولت مقاومت، نفی و طرد کامل هرگونه سلطه و ستمگری و ستم پذیری است. به گونه ای که عزت و احترام کشور و دولت مذکور در عرصه ی بین المللی حفظ و افزایش یابد. به طور منطقی و طبیعی، برنتافتن سلطه متضمن و مستلزم عدم وابستگی به نظام سلطه/هژمون و عدم تعهد نسبت به قدرت های استیلاگر می باشد. مبانی و مستندات این ویژگی را می توان در کتاب و سنت تبارشناسی کرد. قاعده ی «نفی سبیل» به معنای انسداد کلیه راه و روش های مستقیم و غیر مستقیم سلطه و تفوق کفار بر مسلمین اولین مبنای قرآنی این اصل است. آیه شریفه ی ۱۴۱ سوره مبارکه ی نساء می فرماید: «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا. خداوند هرگز و به هیچ وجه برای کافران نسبت به مومنان راه سلطه و تفوق را باز نگذاشته است». براساس این آیه، تسلط و استیلای کافران بر مسلمانان به صورت همیشگی و ابدی نفی و نهی شده و متعلق به عصر و زمان خاصی نیست. اما باید توجه داشت که بسته بودن راه تسلط کفار بر مسلمانان تکوینی نبوده بلکه تشریعی است. یعنی این گونه نیست که در قانون هستی و خلقت امکان سلطه کفار وجود ندارد، بلکه این امر کاملا ممکن و محتمل است. ولی مومنان و مسلمانان باید در تشریع، قانون گذاری، سیاست گذاری و به ویژه سیاست خارجی به گونه ای عمل نمایند که این راه بسته شود.

۲-ظلم ستیزی، عدالت خواهی و استکبار ستیزی

عدم پذیرش تسلط قدرت های سلطه گر و عدم تعهد نسبت به آنان از ویژگی های لازم دولت های مقاومت می باشد ولی کافی نیست. بنابراین تنها وظیفه ی چنین دولت-ملت هایی در روابط همکاری، معاهدات و قراردادهای خود با کشورهای دیگر، این نیست که راه هر گونه سلطه و نفوذ آنان را ببندند، بلکه فراتر از آن مکلف به مبارزه با استکبار، نظام سلطه، ظلم و بی عدالتی است.

در این باره و با توجه به مطالعه ی موردی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از دولت های موفق مقاومت در جهان، امام خمینی رحمه الله علیه به عنوان امام خامنه ای چنین می فرمایند: «ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم».

۳-حمایت از مستضعفان و جنبش های آزادیبخش

این اصل لازم و مکمل استکبار زدایی و ظلم ستیزی است، به طوری که ارتباط منطقی و کارکردی بین مبارزه با مستکبران و حمایت از مستضعفان وجود دارد. به عبارت دیگر، دولت های مقاومت به دو گونه می توانند استکبار زدایی و طرد هژمون کنند. نخست، مبارزه با مستکبران و سلطه گرانی که مهمترین عامل استضعاف ملت ها هستند. دوم، حمایت و پشتیبانی از ملت های مستضعف که معلول نظام سلطه و خشونت ساختاری نظم استکباری هستند.

۴-همزیستی مسالمت آمیز و صلح طلبی

اهمیت ویژگی های بالا شاید این تصور را پدید آورد که سیاست دولت های مقاومت، ماهیتی توسعه طلبانه و جنگ جویانه دارد. اما واقعیت نظری و عملی کاملا عکس این تلقی و برداشت است. به گونه ای که مثلا ایران در صحنه ی بین المللی و تعامل با کشور های دیگر، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان در ۳۰ سال گذشته، رفتاری مسالمت آمیز و صلح جویانه به نمایش گذاشته و همواره تجاوزگری را تقبیح و محکوم کرده است.

بی تردید، مسالمت جویی و صلح طلبی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی را باید معلول ایدئولوژی و آموزه های اسلامی دانست. زیرا دین مبین اسلام، پیروان خود را به صلح جویی و پرهیز از تجاوز گری فرمان می دهد. بنابراین در روابط انسانی و بین المللی همزیستی مسالمت آمیز و صلح، اصالت دارد و جنگ یک استثناست که در شرایط خاص ضرورت می یابد. این ویژگی از خصوصیات مسلم دولت مقاومت است.

آسیب ها و چالش های دولت مقاومت

پر واضح است که هر گونه مقاومت در مقابل نظام سلطه و هژمون با واکنش هایی روبه رو می شود. دولت مقاومت در قبالِ تقابل خویش، آسیب ها و چالش هایی را متوجه دولت خود می داند که در این یادداشت به برخی از آن ها پرداخته می شود. البته لازم به ذکر است که آسیب های زیر در عین چالش بودن برای دولت مقاومت، روش هایی هستند که غرب به وسیله آن ها از تبدیل شدن جریان های مقاومت به دولت مقاومت جلوگیری و یا مبادرت به استحاله ماهیت آن ها می کند.

الف)جنگ رسانه ای: با وجود اینکه برخی معتقدند اصطلاح جنگ رسانه ای بیشتر در میدان های نبرد نظامی کاربرد دارد، اما از اهمیت این مفهوم در دیگر زمان ها کاسته نمی شود؛ زیرا هدف جنگ رسانه ای کنترل و تغییر اذهان و افکار عمومی مردم و تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان است. بنابراین می توان گفت جنگ رسانه ای به معنای خاص آن به معنی استفاده از ابزار رسانه در ضمن یک جنگ نظامی یا اقتصادی و سیاسی و به معنای عام کلمه به معنی هر گونه فعالیت رسانه ای برای القاء تصویر مدنظر از خود و دشمن است.

 استکبار و نظام جهانی با راه اندازی روزنامه ها و شبکه های رادیویی و تلویزیونی مختلف سعی می کند دولت های مقاومت را تحت الشعاع چنین جنگی قرار دهند. امروزه جهان کاپیتالیستی با در اختیار داشتن هزاران شبکه،الگوهای غربی را ترویج و از مدل های فرهنگی دولت های مقاومت اعتبار زدایی می کند. این شبکه ها که مستقیما توسط سازمان های اطلاعاتی غرب اداره می شوند با کمک کارشناسان مجرب با آخرین فنون رسانه ای به تضعیف دولت مقاومت و مردمان آن ها مشغول هستند.

ب) عملیات روانی: در ارتباط با جنگ روانی ۱۷۰ تکنیک وجود دارد که امروزه در دانشگاه های معتبر دنیا تدریس می شود و از این طریق سعی می کنند دولت های مقاومت را بدون درگیری فیزیکی به چالش بکشند. تهدید، شیوه قدیمی و همیشگی سلطه گران در مقابل دولت های مقاومت بوده است. در کنار توسل و ایجاد رعب و وحشت کلکسیونی از تکنیک های جنگ روانی بر علیه دولت های مذکور از جانب سیستم هژمونیک بین المللی استفاده می شود که برخی از آن ها شامل موارد زیر است: تکنیک اختلاف افکنی و شایعه پراکنی، القای نا امیدی، اهریمن سازی، برچسب زدن و … .

ج) نفوذ فرهنگی و مک دونالدی کردن آن: نفوذ فرهنگی فرآیندی است که با آن اطلاعات، کالاها و پنداشت هایی که در جهان غرب تولید می شود وارد کشورها و دولت های مقاومت می شود و سعی در تضعیف اصول و ارزش های آن دارد. چنین فرآیندی به «مک دونالدی کردن» مشهور گشته است. نفوذ فرهنگی که تا حدی برانگیخته از رشد شرکت های فراملی و پیدایش کالاها و پندارهای جهانی است، از به اصطلاح انقلاب اطلاعات، گسترش ارتباطات ماهواره ای، شبکه های ارتباطات راه دور، فناوری اطلاعات و اینترنت و کمپانی های رسانه ای غربی هم نیرو می گیرد و تغذیه می شود.

د) تحریم به مثابه ابزاری برای فشار اقتصادی: از فوریه ۱۹۷۹ یعنی زمان پیروزی انقلاب اسلامی که در نتیجه ی آن دولت مقاومتِ «جمهوری اسلامی ایران» پدید آمد، ابزار تحریم(sanction) برای فشار اقتصادی و ایجاد چالش در مسیر این دولت حضوری متنوع و پردامنه داشته است. از این ابزار به دلایل گوناگون و بهانه های متکثر بر علیه کشورهای جنوب به صورت عام و دولت های مقاومت به طور خاص استفاده می شود تا این دولت-ملت ها را از گردونه ی نظام بین الملل به حاشیه رانده و برچسب طرد بودگی بر پیشانی آن ها بنهند.

به عنوان مثال، تحریم ناشی از تسخیر لانه ی جاسوسی در نوامبر ۱۹۷۹ توسط دانشجویان پیرو خط امام که به عنوان نماد و سمبلی از مقاومت بر علیه نظام سلطه محسوب می شد، نمونه ای ایجاد چالش با شیوه های فشار اقتصادی قلمداد می گردد. موضوع تحریم ها در مطالعه ی موردی مذکور نشان از آن دارد که قدرت هژمون بخش های استراتژیک اقتصاد دولت های مقاومت را هدف قرار می گیرد. ممنوعیت واردات نفت از ایران توسط شرکت های امریکایی، ممنوعیت ارسال قطعات یدکی و ابزارهای نظامی به جمهوری اسلامی ایران و مسدود کردن تمامی دارایی های ایران در بانک های ایلات متحده، جلوه هایی از «فشار اقتصادی استراتژیک» در قبال یکی از دولت های مقاومت می باشد.

اما ایران می‌تواند با سرمایه‌گذاری در کشورهای تحت نفوذ خود، در حقیقت عمق راهبردی خود را به‌طور چشمگیری افزایش دهد و مشروعیت خود را در میان ملت‌های مستضعف مرتبط گسترده نماید. از سوی دیگر نکته بسیار مهم ، ایجاد «قطبیت اقتصادی منطقه‌ای» و «همسانی نفوذ امنیتی ایران در منطقه با نفوذ اقتصادی آن» است. اشراف اطلاعاتی ایران باید با اشراف اقتصادی همراه شود و در محیط پیچیده و منفعت‌محور کنونی، ابزار نقش‌آفرینی راهبردی ایران را محقق سازد. همچنان که امام خامنه ای     فرمودند: این امر موجب توازن در دیپلماسی خواهد شد و از ظرفیت دیپلماسی برای گسترش اقتصاد استفاده می‌شود.

انفکاک ها و انفصال های «دولت مقاومت» و «جریان های مقاومت»

اساسا دولت های مقاومت از یک سری ویژگی ها برخوردار هستند که آن ها را از جریان های مقاومت متمایز می کند. این ویژگی ها بیشتر جنبه ی سازمانی دارند و از رویکردی کارکردگرایانه بهره مند می باشند. در این بخش سعی می شود به این مشخصات تمایزگذار پرداخته شود.

– دولت مقاومت حکمران است؛ قدرت مطلق و نامحدودی به کار می برد و از این لحاظ برتر از همه ی جریان های مقاومت است.

– نهادهای دولت مقاومت در مقابل جریان های مقاومت که در بخش خصوصی قرار دارند، آشکارا «عمومی» اند. مجموعه های عمومی به مثابه ی یک دولت سیاستگذاری و اجرای آن در حوزه ی عمومی را به صورت رسمی پیگیری می کنند در حالی که جریان های مقاومت از چنین قابلیت جامعی برخوردار نیست.

– دولت مقاومت «حاکمیت» دارد، به این معنا و به تعبیری وبریانحصار سلطه ی مشروع در یک کشور را در اختیار دارد. اما جریان های مقاومت چنین پتانسیلی را برای خود متصور نیستند.

– دولت مقاومت انجمنی «سرزمینی» است. از این لحاظ صلاحیت دولت از لحاظ جغرافیایی تعریف می شود و همه آن هایی را در بر می گیرد که در درون مرزهای آن زندگی می کنند. در حالی که جریان های مقاومت صرفا بخشی از درون یک کشور و یا فراتر از یک سرزمین را شامل می شوند.

اکنون پس تبیین تمایزات بین دولت های مقاومت و جریان های مقاومت، لازم است نقاط تشابه بین این را مطرح کنیم.

۱-دولت های مقاومت و جریان های مقاومت، هر دو به لحاظ رویکرد تئوریک درباره ی کشورهای غربی از ایدئولوژی و گفتمان واحدی تبعیت می کنند.

۲-تعریف هر دو مفهوم از مقوله ی فرهنگ، بوم گرایانه است. به این معنا که هم دولت مقاومت و هم جریان های مقاومت در مقابل فرهنگ جهانی شدن و مک دونالدی شدن این عرصه نگاهی یگانه و یکتا دارند.

۳-هر دو مدل، اقتصاد سرمایه داری و کاپیتالیستی را مروج نهادین عدالت گریزی می دانند و تئوری های برابرخواهانه را بر رهیافت های نئولیبرالیستی ترجیح می دهند.

۴-و نهایتا اینکه، منشا دولت مقاومت و جریان های مقاومت یگانه و واحد است. به عبارتی دیگر، جرقه ی هر دو از مبانی نظری یکسانی شروع می شود و دولت مقاومت زمانی جریانی مقاومت بوده است و جریان های مقاومت نیز می توانند در آینده تبدیل به دولت های مقاومت شوند. اشتراک در مبادی و نتایج مهمترین هم ذات پنداری این دو با یکدیگر است که می تواند نقطه ای برای همکاری و همیاری تلقی گردد.

نتیجه گیری

ماحصل کلام، برای تبدیل جریان های مقاومت به دولت مقاومت لاجرم با یک سری چالش ها و آسیب ها مواجه هستیم که برخی از آن ها در طی این یادداشت اشاره شد. حال برای عبور و یا مقابله با این چالش ها ملزم به استفاده از راهکارهایی می باشیم تا جریان های مقاومت به سلامت به دولت های مقاومت تبدیل شوند و غرب نتواند جریان های مقاومت را به دولت های غیرمقاوم تبدیل کند. در بحث جنگ رسانه ای و عملیات های روانی جریان های مقاومت باید از استراتژی های آن ها شناخت داشته باشد و رسانه هایی را ایجاد کند که تاکتیک های روانی کشورهای غربی را خنثی کنند. در حوزه ی فرهنگی برای جلوگیری کردن از مک دونالدی شدن، فرهنگ مقاومت و بوم گرایانه ی را تقویت و با استفاده از کالاهای بومی-سنتی اجازه ی مصادره ی معنای زندگی را به بیگانگان ندهند. و اما در نهایت برای مبارزه با فشار اقتصادی از راهبردهای حمایت از تولید بومی، مدیریت مصرف،مصرف تولیدات و کالاهای غیر استعماری، مسئله وحدت و انسجام جریانی و … استفاده شود.

منبع: فارس

بازدیدها: 104

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *