پیامبران الهی و استکبار ستیزی
استکبارستیزی، از مهمترین مسائلی است که آیههای بسیار، ابعاد این مساله مهم را بررسی و بر شکستهشدن ابهت پوشالی مستکبران تاکید کردهاند. پژوهش زیر، به بررسی و تبیین این ابعاد از دیدگاه قرآن پرداخته است.
خداوند به روشنی در آیات گوناگون خود به همه مؤمنان، مستضعفان و مجاهدان وعده میدهد که نتیجه استکبارستیزی آنان، پیروزی و نصرت الاهی است و این وعده الاهی، حتمی است. در ذیل برخی از آیاتی را که به این نکته اشاره دارند، ذکر میکنیم:
۱- «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ؛ وَلِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ»۱ ؛اگر زخمی به شما میرسد، آن قوم (کافران) را نیز زخمی همانندش رسید و این ایام پیروزی را میان آدمیان به نوبت میگردانیم تا خدا کسانی را که ایمان آوردند بشناسد و از ایشان شهیدانی بگیرد و خدا ستمکاران را دوست نمیدارد [گرچه گاه پیروزی را نصیبشان سازد] و تا خدا کسانی را که ایمان آوردند از عیوب و ناخالصیها پاک کند و کافران را از بین ببرد.
۲- «إِنَّ اللهَ یُدَافِعُ عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا»۲ ؛خداوند از آنانی که ایمان آوردهاند، دفاع میکند.
۳- «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»۳ ؛ به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند؛ و خدا بر یارى آنها تواناست.
۴- «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجَرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلاَیَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنْ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمْ النَّصْرُ…. »۴ ؛ کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند؛ و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچگونه ولایت(دوستى و تعهدى) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید… .
استکبارستیزی پیامبران
استکبارستیزی حضرت نوح علیه السلام
حضرت نوح پیامبر علیه السلام وقتی با انکار، عناد و استکبار شدید قوم روبهرو شد، در مقام مقابله، به تحقیر آنها پرداخت و فرمود: «یا قَوْمِ انْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِایاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَاجْمِعُوا امْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَ کُمْ ثُمَّ لایَکُنْ امْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا الَیَّ وَ لا تُنْظِرُونَ»۵ ؛ای قوم من! اگر مقام و یادآوری من به آیات الاهی، بر شما سنگین و تحملناپذیر است، [هر کار از دستتان ساخته است بکنید] من بر خدا توکل کردهام، فکر و قوّه و قدرت خود و خدایانتان را یکجا گرد آورید تا هیچچیز بر شما پوشیده نماند. پس اگر میتوانید به حیات من پایان دهید و هیچ مهلتم ندهید.
اشراف قوم نوح علیه السلام از او میخواستند تامردم مستضعف را از خود براند اما او قاطعانه خواهش آنان را ردّ کرد: «فَقالَ الْمَلَاءُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ الَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ الّا الَّذینَ هُمْ اراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبین»۶ ؛ سران قوم نوح گفتند: «ما تو را جز بشری چون خود نمیبینیم و جز پابرهنگان بینام و نشان و سطحینگر را تابع تو نمیبینیم و شما بر ما فضیلتی ندارید، بلکه ما شما را دروغگو میدانیم.
قالُوا أنُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْارذَلُونَ. قالَ وَ ما عِلْمی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. انْ حِسابُهُمْ الَّا عَلی رَبّی لَوْ تَشْعُرُونَ. وَ ما انَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنینَ»۷؛ گفتند: آیا به تو ایمان آوریم و حال آن که پابرهنگان بی نام و نشان از تو پیروی کردهاند؟ نوح فرمود: من چه میدانم آنها چهکاری داشتهاند! حسابشان جز با خدا نیست، اگر میفهمید؛ و من طردکننده مؤمنان نیستم. نوح علیه السلام درباره آنها چنین نفرین کرد: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا»۸ ؛پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین زنده مگذار چرا که اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی گنهکار و کافر به وجود نمیآورند.
در این هنگام خداوند دستور ساختن کشتی را به وی داد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْینِنا وَ وَحْینا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»۹ ؛ و اکنون در حضور ما و طبق وحی ما کشتی بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن که همه آنها غرقشدنی هستند.
استکبارستیزی حضرت ابراهیم علیه السلام
خداوند متعال استکبارستیزی حضرت ابراهیم علیه السلام را اینگونه بیان میکند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّی الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنْ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»۱۰ ؛آیا ندیدی کسی را که با ابراهیم دربارهِ پروردگارش ستیز کرد به جهت آنکه خدا به او پادشاهی داده بود. هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. او گفت: من نیز زنده میکنم و میمیرانم! ابراهیم گفت: همانا خدا آفتاب را از مشرق میآورد پس تو آن را از مغرب بیاور! پس او که کافر بود مبهوت شد و خدا گروه ظالمان را هدایت نمیکند.
مصداق بارز استکبار مستکبران در آن زمان، بتپرستی بود. حضرت ابراهیم علیه السلام به بتپرستان و نمرودیان اخطار کرد که این بتها را در هم خواهد شکست: «وَ تَاللهِ لَاَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ اَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»۱۱ ؛به خدا سوگند در غیاب شما نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم.
او سرانجام در روزی که نمرود و اطرافیانش از شهر خارج شده بودند، به سمت بتخانهها رفت وهمه بتها بهجز بت بزرگ را نابود کرد: «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ کَبِیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ. قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنْ الظَّالِمِینَ. قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ. قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ. قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَاإِبْرَاهِیمُ. قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا یَنطِقُونَ. فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمْ الظَّالِمُونَ. ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاَءِ یَنطِقُونَ. قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلاَ یَضُرُّکُمْ. أُفٍّ لَکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» ۱۲ ؛ابراهیم همه بتها جز بزرگشان را قطعهقطعه کرد، شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند. هنگامی که آنها منظره بتها را دیدند) گفتند: چه کسی با خدایان ما این کار را انجام داد؟ شنیدهایم نوجوانی از بتها سخن میگفت که به او ابراهیم میگویند. جمعیت گفتند: او را در برابر دیدگان مردم بیاورند، تا گواهی دهد. هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند گفتند: آیا تو این کار را با خدایان ما کردهای، ای ابراهیم؟ ابراهیم در پاسخ گفت: بلکه این کار را بزرگشان کرده است، از او بپرسید اگر سخن میگوید.
بتپرستان به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: حقّا که شما ستمگرید. سپس بر سرهایشان واژگونه شدند و به ابراهیم گفتند: تو میدانی که بتها سخن نمیگویند. ابراهیم به آنها گفت: آیا غیر از خدا چیزی را پرستش میکنید که نه کمترین سودی برای شما دارد، و نه زیانی به شما میرساند؟! افّ بر شما و بر آن چه جز خدا میپرستید! آیا اندیشه نمیکنید.
بخش دیگری از استکبارستیزی حضرت ابراهیم، هجرت مجاهدانه ایشان بود تا از این طریق بتواند صدای اعتراض خود را به گوش مستکبران زمان برساند: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیهْدِینِ»۱۳ ؛من (هر جا بروم) به سوی پروردگارم میروم، او راهنمای من است، و با هدایت او ترسی ندارم.
استکبارستیزی حضرت موسی علیه السلام
استکبارستیزی حضرت موسی علیه السلام را میتوان در برابر تکبر بیحد و حصر فرعون مورد بررسی قرار داد. قرآن کریم در این باره میفرماید: «ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَی وَهَارُونَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِین»۱۴ ؛آنگاه پس از آنان (پیامبران قبل) موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و اشراف و سران قومش فرستادیم، پس آنان تکبّر ورزیدند و آنان گروهى گنهکار بودند.
این استکبارستیزی پس از بعثت ایشان رنگ جدی به خود گرفت: «و لَقَدْ ارْسَلْنا مُوسی بِایاتِنا انْ اخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِایَّامِ اللَّهِ انَّ فی ذِلکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»۱۵ ؛ در حقیقت، موسی را با آیات خود فرستادیم [و به او فرمودیم[ که قوم خود را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرونآور و روزهای خدا را به یادشان آور که بیگمان، در این یادآوری برای هر شکیبای سپاسگزاری عبرتهاست.
حضرت در این راه مورد حمایت ویژه خداوند قرار داشت: «وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ وَ نَجَّیْناهُما وَ قَومَهُما مِنَ الْکَرْبِ العَظیمِ وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ»۱۶ ؛و ما بر موسی و هارون منت گذاردیم و هر دو را با قومشان از بلای بزرگ فرعونیان نجات دادیم و آنان را یاری دادیم تا غالب شدند.
موسى همراه با هارون خطاب به فرعون گفتند: «إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَه مِنْ رَبِّکَ وَالسَّلاَمُ عَلَى مَنْ اتَّبَعَ الْهُدَى.إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى.قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَامُوسَى.قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»۱۷؛ ما فرستادگان خداى توئیم. اکنون بنى اسرائیل را همراه ما بفرست و آنان را آزار نرسان. ما بیهوده سخن نمى گوییم و از طرف پروردگارت نشانه و معجزه آورده ایم. فرعون در پاسخ گفت: اى موسى! پروردگار شما کیست؟ و او بیان داشت: پروردگار ما کسى است که به هر موجودى آنچه لازمه آفرینش او بود، عطا نموده و آنگاه هدایتش کرد.
دیگر مبارزههای حضرت موسی با مستکبران را میتوان اینگونه از آیات الاهی استخراج کرد:
۱- مبارزه با عمله فرعون (ساحران): «قُلْنَا لاَ تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الأَعْلَى.وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى»۱۸ ؛گفتیم: «نترس! تو مسلّما (پیروز و) برترى! و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند مى بلعد! آنچه ساخته اند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد.
۲- مبارزه با سرمایهداران متکبر(قارون): «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاه الدُّنیَا یَالَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ.وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلاَ یُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ»۱۹ ؛قارون با زیور بر قومش درآمد، مردم دنیاطلب گفتند ای کاش همانقدر که به قارون از مال دنیا دادند به ما هم عطا میشد که وی بهره بزرگی را داراست. اما صاحبان مقام علم و معرفت گفتند وای بر شما! ثواب خدا برای آن کس که به خدا ایمان آورده و نیکوکار گردیده بسی بهتر است و هیچکس جز آنان که صبر پیشه کنند بدان نخواهند رسید.
۳- مبارزه با جریان نفاق(سامری): «فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاه أَنْ تَقُولَ لاَ مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا»۲۰ ؛(موسی) گفت برو که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگویی با من تماس نگیر و تو میعادی (از عذاب خداوند) داری که هرگز تخلف نخواهد شد. (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش میکردی و ببین ما آن را نخست میسوزانیم، سپس ذرات آن را به دریا می پاشیم.
۴- مبارزه با عالمان بیعمل(بلعم باعورا): «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین .وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»۲۱ ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.
و اگر میخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ(هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند؛ (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).
۵ـ مبارزه بااستکبار بنیاسرائیل: «وَاذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِه یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَه اللَّهِ عَلَیْکُمْ اذْ جَعَلَ فیکُمْ انْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ اتیکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ احَداً مِنَ الْعَالَمینَ»۲۲ ؛ و آنگاه که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم! نعمت خدا را بر خودتان به یادآورید آن گاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را حاکم و صاحب اختیار ساخت و به شما چیزهایی بخشید که به هیچ یک از جهانیان نبخشیده است.
استکبارستیزی حضرت صالح علیه السلام
استکبارستیزی حضرت صالح، مبارزه ایشان با منکران حق و جمعی از بی خردان در میان قومش بود. او مردم را از بزرگترین مظهر استکبار یعنی شرک و بتپرستی پرهیز میداد: «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ.فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِیعُونِ.وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ.أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ.فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ.وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ.وَتَنْحِتُونَ مِنْ الْجِبَالِ بُیُوتًا فَارِهِیَن»۲۳ ؛ من برای شما فرستاده امینی هستم، پرهیزکار باشید و از من پیروی کنید، من در برابر این دعوت، از شما اجر و مزدی نمیخواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانیان است، آیا شما میپندارید همیشه در نهایت امنیت در میان نعمتهایی که در دنیا وجود دارد، باقی میمانید؟ و در کنار این باغها، چشمهها، زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است جاودانه خواهید ماند؟ شما از کوهها خانههایی میتراشید، و در آن به عیش و نوش میپردازید این امور شما را سر مست و غافل ساخته است.
این قوم مستکبر حتی فرستاده خداوند یعنی ناقه صالح را نیز کشتند: «وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَه اللهِ لَکُمْ آیَه فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ.فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلاَثَه أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ.فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَه مِنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ.وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَه فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ.کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِثَمُودَ»۲۴ ؛اى قوم من! این مادهشترِ خداوند است و نشانهاى است براى شما. بگذاریدش تا در زمین خدا بچرد و به بدى میازاریدش که به زودى عذاب شما را فروگیرد. پس مادهشتر را پى کردند.
گفت: سه روز در خانههاى خود از زندگى برخوردار شوید و این وعدهاى است عارى از دروغ. چون امر ما فرا رسید، صالح را با کسانى که به او ایمان آورده بودند به رحمت خویش از خوارى آن روز نجات بخشیدیم. زیرا پروردگار تو توانا و پیروزمند است. و ستمکاران را صیحهاى فروگرفت و در خانههاى خود بر جاى مُردند. چنانکه گویى هرگز در آن دیار نبودهاند. آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کافر شدند، هان بر قوم ثمود لعنت باد.
استکبارستیزی حضرت هود علیه السلام
مردم زمان هود علیه السلام در بالاترین درجه استکبار قرار داشتند. آنان افزون بر این که خداوند را انکار میکردند، به فخرفروشی و تفاخر نیز مشغول شده بودند. اما این پیامبر الاهی بدون هیچگونه مماشات، به مبارزه با استکبار و مستکبران روی آورد: «وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ»۲۵ ؛ای قوم من! خدا را پرستش کنید، چرا که هیچ معبودی برای شما جز خدای یکتا نیست، شما در اعتقادی که به بتها دارید در اشتباهید، و نسبت دروغ به خدا میدهید.
او هیچگاه از تهدید قوم خود نهراسید: «اِنَّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللهِ رَبِّی وَرَبِّکُمْ مَا مِنْ دَابَّه إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»۲۶ ؛من بر «الله» که پروردگار من و شما است توکل کردهام، هیچ جنبندهای نیست، مگر اینکه او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطهای براساس عدالت چرا که پروردگار من بر راه راست است؛ چرا که خود را موظف به این مبارزه میدانست: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَیَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَیْئًا إِنَّ رَبِّی عَلَى کُلِّ شَیْ حَفِیظٌ»۲۷ ؛من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روی بگردانید، پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما میکند، و شما کمترین ضرری به او نمیرسانید، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است.
استکبارستیزی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)
بعثت پیامبر عظیمالشأن اسلام حرکتی درجهت مبارزه با مستکبران بود؛ حرکتی که کاملکننده استکبارستیزی پیامبران دیگر بود: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»۲۸ ؛آنچه را مأمور هستی آشکارا بیان کن، و به مشرکان اعتنا نکن.
بر همین اساس در آیات گوناگون به پیامبر دستور میدهد تا با مستکبران زمان، بجنگد: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ»۲۹؛ اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و در برابر آنها روش سخت و خشن در پیش گیر. و: «وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ»۳۰ ؛آنها همان مشرکانى که از هیچگونه ضربهزدن به مسلمانان خوددارى نمى کنند را هرکجا بیابید به قتل برسانید و از آنجا که شما را (از مکه) بیرون کردند، آنها را بیرون کنید. خداوند حتی به پیامبر دستور میدهد تا این نکته را به دیگر مسلمانان نیز ابلاغ کند: «یَا أَیُّهَا النَبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ»۳۱ ؛ اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ با دشمن تشویق کن.
در این راه خداوند پیامبر را مأمور میکند تا حتی مسجدی را که لانه نفاق شده است ویران کند: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْریقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»۳۲ ؛(گروهی دیگر از منافقان) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقهافکنی میان مؤمنان و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد می کنند که جز نیکی (و خدمت) نظری نداشتهایم، امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند.
پینوشتها:
- آل عمران،۱۴۱- ۱۴۰٫
- حج، ۳۸٫
- حج، ۳۹٫
- انفال، ۷۲٫
- یونس، ۷۱٫
- هود، ۲۷٫
- شعراء، ۱۱۴-۱۱۱٫
- هود، ۲۶ و ۲۷٫
- هود، ۳۷٫
- بقره، ۲۵۸٫
- انبیاء،۵۷٫
- انبیاء، ۶۷-۵۸٫
- صافات، ۹۹٫
- یونس، ۷۵٫
- ابراهیم، ۵٫
- صافات، ۱۶-۱۴٫
- طه، ۵۰-۴۷٫
- طه، ۶۸و۶۹٫
- قصص، ۷۹و۸۰٫
- طه،۹۷٫
- اعراف، ۱۷۶-۱۷۵٫
- مائده، ۲۰٫
- شعراء، ۱۴۹-۱۴۳٫
- هود، ۶۸-۶۴٫
- هود، ۵۰٫
- هود، ۵۶٫
.۲۷ هود، ۵۷٫
.۲۸ حجر، ۹۴٫
.۲۹ توبه، ۷۳٫
.۳۰ بقره، ۱۹۱٫
.۳۱ انفال، ۶۵٫
.۳۲ توبه، ۱۰۷٫
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 693