بسم الله الرحمن الرحیم
پیامدهای فرار از پاسخگویی با دوقطبی های کاذب
محورهای مقاله:
*در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 آقای حسن روحانی با بهرهبرداری از شرایط بد اقتصادی و فضای ملتهب آن زمان با نشان دادن یک کلید نمادین به عنوان کلید حل مشکلات کشور، وعده داد که با مذاکره با کدخدا تمام تحریمها را لغو و همه مشکلات کشور را با سرانگشت تدبیر خود حل میکند و امید را بر سر سفرههای مردم ایران خواهد آورد و از همینرو دولت خود را دولت تدبیر و امید نامید و به این ترتیب مذاکره برای لغو تحریمها و حل مشکلات کشور را به صورت مطالبه عمومی در آورد.
*پس از تمدید قانون ایسا توسط سنای آمریکا و نقض صریح برجام، حاميان دولت براي انتخابات آينده سخت مشغول چارهانديشي هستند و راهبردي كه براي موفقيت در اين آوردگاه برگزيدهاند، دوقطبيسازي پيش از موعد در حوزههاي فرهنگي و سياسي است. به بيان ديگر آنها به دنبال فرار از عرصه اصلي مطالبهگري جامعه يعني اقتصاد به حوزههاي ديگر هستند و قطببنديهاي كاذب در جامعه ميتواند به ياري اين راهبرد بیاید.
* طی چند ماه گذشته فضا سازی ها و عملیات های روانی متعددی از سوی برخی جریانات داخلی برای منحرف کردن اذهان و افکار عمومی از متن به حاشیه در فضای سیاسی کشور صورت گرفته است و به نوعی افکار عمومی را از مطالبات واقعی خود بازداشته اند. لغو کنسرت ها سرآغازی بود تا پروژه برنامه ریزی شده اتاق فکر اصلاح طلبان توجهات و مطالبات مردم را با ترفندهای مختلف از فضاحت فیش های حقوقی ، عملکرد دولت در حوزه اقتصادی ، آثار وعده های داده شده در دروان پسابرجام و اقدامات صورت گرفته در تحقق اقتصاد مقاومتی منحرف و در مقابل به موضوعات نه چندان مهمی از جمله لغو سخنرانی علی مطهری در مشهد و نطق های جهت دار و شبه افکنانه اخیر محمود صادقی در مجلس و … معطوف کنند.
*نگاهی به مجموعه بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره انتخابات نشان میدهد که ایشان در دو دهه گذشته همواره بر ضرورت مشارکت وسیع مردم در انتخابات تاکید داشته و پیروزی نامزد منتخب با آرای بالای رأیدهندگان را خواستار شدهاند. اما نکته مهم اینجاست که با وجود آنکه معمولا جریانات سیاسی کوشش میکنند تا تنور انتخابات را با ایجاد دوقطبیهای کاذب انتخاباتی که گرتهبرداری سیاسی ناقصی از نظام حزبی ایالات متحده است، داغ کنند، ولی واقعیتهای سیاسی در کشورمان نشان میدهد که هیچگاه سپهر سیاست در ایران این دوقطبیگرایی را برنتابیده و هرگاه دوقطبی در کشور حاکم شده، تنش سیاسی جایگزین نشاط و تحرک در عرصههای انتخاباتی و فعالیتهای حزبی شده است.
*پایان انشا وآغاز زنگ حساب و کارنامه
کمتراز 5 ماه به انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری باقی مانده است و تنور انتخابات هر روز گرمتر می شود. به تعبیر کارشناسان سیاسی، زنگ انشای دولتمردان تمام شده و زنگ حساب و کتاب و کارنامه شروع شده است.
مردم کشورمان که در اردیبهشت و خرداد سال 92 با دقت و هوشمندی به وعده های انتخاباتی آقای روحانی گوش فراداده بودند، اینک در ماه های پایانی ریاست دولت یازدهم، به ارزیابی و حساب کشی از وعده های رئیس جمهور و تیم همراه وی همت گمارده اند.
در انتخابات رياست جمهوري سال ۹۲ آقاي حسن روحاني با بهرهبرداري از شرايط بد اقتصادي و فضاي ملتهب آن زمان با نشان دادن يک کليد نمادين به عنوان کليد حل مشکلات کشور، وعده داد که با مذاکره با کدخدا تمام تحريمها را لغو و همه مشکلات کشور را با سرانگشت تدبير خود حل ميكند و اميد را بر سر سفرههاي مردم ايران خواهد آورد و از همينرو دولت خود را دولت” تدبير و اميد” ناميد و به اين ترتيب مذاکره برای لغو تحريمها و حل مشکلات کشور را به صورت مطالبه عمومي در آورد.
از آنجا که در تبليغات انتخاباتي آقاي روحاني مذاکره با غرب به مطالبه عمومي تبديل شده بود، رهبري معظم انقلاب اسلامي با هدف تبديل تهديد به فرصت و مديريت افکار عمومي، با انتخاب «نرمش قهرمانانه» با خواستههاي رئيسجمهور جديد مبني بر مذاکره «با رعايت خطوط قرمز» موافقت فرموده و به اين ترتيب ضمن تأکيد بر بينتيجه بودن و بدبيني به مذاکره با شيطان بزرگ و پيشگيري از دوقطبيسازي، مانع از شکلگيري کانون فتنهاي ديگر عليه نظام و رهبري شده و با حفظ اتحاد و انسجام اسلامي و ملي در بستر زمان با بصيرتافزايي، مطالبه عمومي شکل گرفته را به نفرت و انزجار عمومي از بدعهدي و دغلبازي شيطان اکبر و طاغوت اعظم امريکا بدل ساختند. تا جايي که هماينک اکثر مسئولان و دولتمردان امريکايي بر افزايش تنفر و انزجار مردم ايران نسبت به امريکا اذعان دارند.
*فرصت های طلایی از کف رفته
دو ماه پس از اجرايي شدن برجام، در آغاز سال ۹۵، مقام معظم رهبري در سخنراني روز اول سال در حرم رضوي، برجام را «خسارت محض» ناميدند و چيزي نگذشت که بهرغم بزرگنماييها و غلوهاي صورت پذيرفته در خصوص آثار و دستاوردهاي برجام (آفتاب تابان، بزرگترين سند افتخار تاريخ ايران، رونق کسب و کار و رونق اقتصادي) کمکم فضاي پرالتهاب رواني فروکش و کارشکنيها و بدعهديهاي شيطان بزرگ يکي پس از ديگري خودنمايي کرد. دولتمردان و دستاندرکاران برجام نيز يکي پس از ديگري به بدعهدي، فريبکاري و کارشکني برجام اذعان كردند و سيف (رئيس بانک مرکزي) نتايج برجام را براي ايران «تقريباً هيچ» اعلام داشت.
شيطان بزرگ با فرصتطلبي و استفاده از اعتماد و خوشبيني برخي دولتمردان ايران، با دغلبازي و فريبکاري، دومينوي مطالبات سريالي جديد را در دستور کار خود قرار داده و انجام تعهدات خود را مشروط به پذيرش تعهدات (ظاهراً قانوني) جديد نظير FATF و کنوانسيون پالرمو و قبول «خودتحريمي» کرده و حتي جسارت و گستاخي را به جايي رسانده که تحويل تعداد محدود و معدودي هواپيما را به عدم ارائه سرويس و خدمات به افراد حقيقي و حقوقي سطوح عالي نظام ايران (وزارتخانههاي اطلاعات و دفاع، سپاه و صداوسيما) نمود.
و اما حاصل سه سال و نیم مذاکرات طاقتفرساي دستگاه ديپلماسي همراه با خوشبيني، سادهانگاري و سطحينگري نسبت به اهداف امريکا از مذاکرات ، برجام که مهمترین دستاورد دولت یازدهم شمرده می شد، از سوی آمریکائیان نقض شده است و حاصل تقریبا هیچ در کفه سنجش افکار عمومی قرار گرفته است.
نگاه واقعبينانه به برجام ما را به عبرتگيري از سه سال ونیم فرصتسوزي و برآورد دقيق و صحيح هزينه فرصتهاي از دست رفته و تلاش براي جبران خسارات وارده و پيشگيري از طمعورزي دشمنان و حفظ انسجام داخلي فرا ميخواند. اما متاسفانه گروهی از حامیان دولت به جای عبرت آموزی از مسیر اشتباهی که دولتمردان یازدهم علیرغم همه هشدارها و اخطارها پیمودند و فرصت های گرانبهایی را از ملت ایران ستاندند، مسیر اشتباه دیگری را که بی گمان دشمنان خارجی بر سر راه ملت ایران نهاده اند، غافلانه و جاهلانه برگزیده و انحراف خود را از صراط مستقیم بیشتر کرده اند.
*دو قطبی سازی و فرار از عرصه پاسخگویی
حاميان دولت براي انتخابات آينده سخت مشغول چارهانديشي هستند و راهبردي كه براي موفقيت در اين آوردگاه برگزيدهاند، دوقطبيسازي پيش از موعد در حوزههاي فرهنگي و سياسي است. به بيان ديگر آنها به دنبال فرار از عرصه اصلي مطالبهگري جامعه يعني اقتصاد به حوزههاي ديگر هستند و قطببنديهاي كاذب در جامعه ميتواند به ياري اين راهبرد بیاید.
اكنون كه نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده امريكا مشخص شده و كانديداي مطلوب اين جريان از راهيابي به كاخ سفيد بازمانده، ديگر گزينهاي جز قطببندي سياسي و فرهنگي در پيش روي پاستورنشينان و حاميانشان نيست، چراكه ديگر با قطعيت ميتوان گفت ديگر از «گشايشهاي شب انتخاباتي» كه برخي به آن دل خوش كرده بودند، خبري نيست. بدين ترتيب ميتوان انتظار داشت كه در روزهاي آتي سناريوسازيهاي مبتني بر اين راهبرد شدت پذيرد.
طی چند ماه گذشته فضا سازی ها و عملیات های روانی متعددی از سوی برخی جریانات داخلی برای منحرف کردن اذهان و افکار عمومی از متن به حاشیه در فضای سیاسی کشور صورت گرفته است و به نوعی افکار عمومی را از مطالبات واقعی خود بازداشته اند. لغو کنسرت ها سرآغازی بود تا پروژه برنامه ریزی شده اتاق فکر اصلاح طلبان توجهات و مطالبات مردم را با ترفندهای مختلف از فضاحت فیش های حقوقی ، عملکرد دولت در حوزه اقتصادی ، آثار وعده های داده شده در دروان پسابرجام و اقدامات صورت گرفته در تحقق اقتصاد مقاومتی منحرف و در مقابل به موضوعات نه چندان مهمی از جمله لغو سخنرانی علی مطهری در مشهد و نطق های جهت دار و شبه افکنانه اخیر محمود صادقی در مجلس و … معطوف کنند.
یکی از مهمترین پروژه های تدرک دیده شده برای جامعه ایرانی ، در سیلابی از دوقطبی های فرهنگی و اجتماعی است برای تولید آنچه در ادبیات امنیتی امریکا «لجاجت ملی» در ایران خوانده می شود تا به این ترتیب بدون عمل به برجام یا حتی هرگونه شیرین سازی، فضای جامعه ایرانی را به نفع امریکا مهندسی کنند. یکی از مقام های امنیت ملی امریکا اخیرا به صراحت عجیبی این بحث را مطرح کرده است که «امریکا باید از همه فرصت های ممکن برای ایجاد همه دو قطبی های ممکن میان نظام و مردم در ایران استفاده کند». فقط اندکی هوشیاری در میان نخبگان و رسانه ها این بازی خطرناک را خنثی خواهد کرد. وقتی یک طرف در دوقطبی مشارکت نکند، خود به خود دوقطبی شکل نخواهد گرفت و طرف مقابل هر چه هم تلاش کند، پروژه پیشاپیش شکست خورده است.
اگر تا پيش از اين با اسم رمز «كنسرت»، سناريوي «دوقطبي سازي» در حوزه فرهنگ و هنر دنبال ميشد، اكنون از همان شهر مشهد و در حوزه سياسي دوقطبيسازي انجام ميپذيرد. جالب اينجاست كه علي مطهري بدون ارائه هرگونه سندي، به امام جمعه مشهد اتهام ميزند و همگي به ياد داريم كه در ماجراي لغو كنسرتها نيز نام آيتالله علمالهدي در رسانههاي اين جريان برجسته ميشد. طرح نام امام جمعه و يكساني محل جغرافيايي به خوبي نشان ميدهد كه برخي به دنبال تشابه اين دو موضوع (يعني لغو كنسرتها و لغو سخنراني) و انتقال تأثيرات اولي بر ديگري هستند. حتي اگر فرض كنيم كه در لغو اين سخنراني، موازين قانوني رعايت نشده باشد و در حق مطهري اجحاف صورت پذيرفته باشد، به هيچ روي نميتوان از كنار جنجال رسانهاي بر سر يك موضوع فرعي و اتهام زدن به نماينده وليفقيه در استان خراسان رضوي به سادگي عبور كرد.
حال جاي اين پرسش است كه طراحان و مجريان راهبرد دوقطبيسازي تا چه حد در تحقق اهداف خود موفق ميشوند؟ در پاسخ بايد گفت احتمالاً براي تحقق اين دوقطبيها، سوژههايي تدارك ديده شده كه بعيد نيست در روزهاي آتي يك به يك وارد فاز اجرا شود و طبعاً هر يك از اينها تأثيراتي بر فضاي اجتماعي ميگذارد، اما معلوم نيست كه اجراي اين سناريوها لزوماً به تحقق نيت اصلي طراحان آن بينجامد.به عبارت ديگر هرچند تصور ميشود كه طرح اين دوقطبيها فضا را براي فرار هوشمندانه دولت از پاسخگويي در حوزه اقتصاد و معيشت فراهم ميآورد، اما اين خيال خامانديشانه است. نميتوان انتظار داشت كه مردم چشم خود را بر سفره كوچك شده خود، ركود عميق، ناكارآمدي مديريتي و عدم تلاش براي مقاومسازي اقتصاد ببندند. دوقطبيسازي فرهنگي و سياسي، برخلاف تصور برخي هيچگاه سبب فرعي شدن مسئله اقتصاد نخواهد شد.
امروز مهم ترین موضوع برای مردم رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی است. اگر به همان اندازه که نگاه به بیرون برای حل مشکلات اقتصادی در دستور کار برخی مسئولین قرار دارد، شکوفایی ظرفیت های درونی و تحقق اقتصاد مقاومتی در اولویت قرار می گرفت حتما شرایط از وضعیت موجود بهتر بود. لغو و یا برگزاری سخنرانی و یا کنسرت برای مردم آب و نان نمی شود و بهتر است مسئولین نگاه ریشه ای و واقع گرا به مسائل و مشکلات داشته باشد. هرچند که با نزدیکی به ایام انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پیش بینی می شود اتاق فکر اصلاح طلبان برنامه های کاذب و بی اهمیت دیگری به صدر اخبار و فضای سیاسی کشور بکشانند.
دولت یازدهم از آغازش به لحاظ کمی (حداقلترین حد نصاب) و کیفی (گفتمانی نبودن آراء) دارای مقبولیت اجتماعی قابل اتکایی نبود و ناگزیر برای ارتقاء نمره اجتماعی خود، راهی جز کارآمدی نداشت. روحانی بنا به گفتمان توسعهگرایی خود، عقیده داشت که این کارآمدی و کسب رضایت مردم از طریق تغییر در روابط خارجی خصوصا با مجموعه غرب یا جهان توسعهیافته از نظر اقتصادی است. این رهیافت، دولت یازدهم را به ایستگاه برجام رساند که به نوعی هدف نهایی آن بود. اما واقعیتهای پسابرجام با آنچه دولت در افکار عمومی القا کرده بود، سازگار نشد و تغییر مثبت محسوسی در زندگی عادی مردم اتفاق نیافتاد و کشور طولانیترین و بیسابقهترین دوره رکود اقتصادی را تجربه میکند. علاوه بر این، اتفاقاتی مثل رئیسجمهوری ترامپ در آمریکا که به طور کلی، مسیر دیپلماسی خارجی دولت و نیز تحقق برجام را با ناهمواریهای مضاعف روبرو کرد و نیز نقض صریح برجام با تمدید قانون ایسا در کنگره آمریکا و به دنبال آن عدم وتوی اوباما، وضعیت دولت یازدهم را به لحاظ اجتماعی، در بدترین وضعیت آن از آغازش قرار داده است.
*برگ برنده پاستورنشینان
رئیسدولت یازدهم در وعدههای انتخاباتی خود در خصوص برنامههای دولت برای بهبود و ایجاد تحرک اقتصادی در صد روز گفته بود: «راهحلهای کوتاه مدت یک ماه و ۱۰۰ روزه برای حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی و خارجی در دولت تدبیر و امید پیشبینی شده است که با این برنامه ما میتوانیم در یک فرصت کوتاه شاهد تحول اقتصادی باشیم.» و این جمله به یکی از شعارهای انتخاباتی او تبدیل شد.
پس از عملی نشدن وعده ۱۰۰روزه، روحانی در اردیبهشت ماه 1393 برای مردم از وعدهای تازه گفت: «سال ۹۳ را سال رونق تولید و شکستن رکود اقتصادی اعلام میکنم». به سرانجام نرسیدن وعدههای قبلی دولت باعث شد تا رئیسجمهور در فروردین ماه 1394 «هدف دولت در سال ۹۴ را تحقق رونق اقتصادی» بیان کند و دست آخر وی در پایان همان سال (1394) در سفر استانی به خراسان شمالی وعده محقق نشده برای سال 94 را دوباره تکرار و به سال بعد موکول کرد: «قول میدهم سال ۹۵ سال رونق اقتصادی شود.» دولت آقاي روحاني که طي سه سال و نیم گذشته با خوشبيني به امريکا همواره منتقدان را مورد نکوهش قرار داده، هم اينک پس از گذشت فرصت طلایی 43 ماهه، شاید افسوس فرصت های از دست رفته و آب از جوی رفته را می خورد.
اكنون تنها پنج ماه تا آوردگاه مهم سياسي كشور يعني انتخابات رياست جمهوري باقي است و طبعاً دولتمردان مستقر براي بقا در كرسي قدرت راهبردها و برنامههاي خاص خود را طرحريزي ميكنند. آنچه ميتواند برگه برنده پاستورنشينان در عرصه پيش رو تلقي گردد، كارنامهاي موفق و بارضايت نسبي مردم است. اين در حالي است كه به اذعان بسياري از حاميان دولت، هنوز وزنه ثقيل و چشمگيري در چنته اعتدالگرايان مشاهد نميشود و به طور تقريبي ميتوان ادعا كرد صبر و انتظار سه ساله و نیمه جامعه به پايان خود نزديك شده است.
به طور مشخص در عرصه معيشتي و اقتصادي به مردم وعدههايي داده شده كه اثر چنداني از تحقق آنها مشاهده نميشود. از سويي، قرار بود مذاكره و ماحصل آن ـ يعني برجام ـ حلال همه مشكلات از آب آشاميدني گرفته تا ازدواج جوانان باشد و اكنون پس از نقض صریح آن توسط دولتمردان آمریکایی، دستاورد آن کمتر از «تقريباً هيچ» است.اگرچه برخي از مديران اجرايي ارشد ميكوشند با «حرف درماني» و «دستاوردتراشي براي برجام» دست دولت را در مقابل منتقدان پر كنند، اما چشمهاي منتظر و بعضاً نگاههاي نااميد نشان ميدهد از اين روش نيز آبي براي دولت مستقر گرم نشده است.
با اين حال راهبرد ذخيره و سناريوي بديلي از ابتدا نيز در اظهارات و مواضع برخي از حاميان و مؤثرين دولت مشاهده ميشد كه «دو قطبيسازي» به خصوص در حوزههاي سياسي و فرهنگي است. به عبارت ديگر اگرچه دولت در حوزه اقتصاد و معيشت، رهاورد قابل عرضهاي ندارد، اما تجربه نشان داده است در صوت خطكشي جامعه و ايجاد دودستگي در صفوف ملت در حوزههايي مثل سياست داخلي و فرهنگ و هنر ميتوان افكار عمومي را تا حدي مشغول ساخت. به اين ترتيب با نوعي «جابهجايي اولويتها» و «مشغولسازي ذهني»، اعتداليون ميتوانند جبههبندي جديدي در سطح كشور رقم بزنند كه ناكارآمدي اقتصادي و عدم تحقق وعدهها كمتر آشكار گردد. البته ناگفته پيداست كه هيچ تضميني وجود ندارد كه لزوماً شكلگيري چنين قطببنديهاي كاذب و تصنعي به نفع دولت مستقر تمام شود، اما هر چه باشد «قفلهاي ناگشوده» كليد تدبير را پنهان ميسازد.
در این میان، بیبیسی در تحلیلی مدعی شد: «جامعه ایران دچار انسداد سیاسی شده به طوری که تلاشها برای آزادیهای سیاسی بیشتر میشود اما نتایج بالعکس است. بیبیسی افزود: در انتخابات 94 مردم لیبرال، لائیک و سیاسی تهران به لیست اعتدال رأی دادند اما در بدترین نتیجه آقای جنتی، رئیس مجلس خبرگان شد. در این شرایط شهامت روشنفکری از بین میرود و توقعات مردم کاهش مییابد. بیبیسی مینویسد: اگر انتخابات ریاست جمهوری دوقطبی شود، روحانی پیروز میشود اما اگر انتخابات دوقطبی نشود او شکست میخورد. »
*پیامدهای دوقطبی سازی های کاذب
تأکید مقام معظم رهبری بر مضرّ بودن دوقطبی برای دولت و ملت، نصحیت گروهی و جریانی نیست. ایشان به نگاه کلان خود، فارغ از منازعات حزبی و جناحی، این گرا و جهت را نشان میدهند که دوقطبیسازی کاذب برای هر فرد یا جریانی که پیروز انتخابات آتی باشد ضرر خواهد داشت؛ چرا که رئیس جمهوری دوازدهم پس از انتخابات با جامعهای مملو از نفرت و دشمنی روبروست. هر سوی پیروز انتخابات آینده با بخشی از جامعه مواجه است که وی را به ریاست جمهوری قبول ندارد و خواستههای او را تمکین نمیکنند.
تجربه انتخابات 2016 آمریکا بر این واقعیت صحه میگذارد که حتی اگر خانم کلینتون پیروز انتخابات الکترال آمریکا بود باز هم به دلیل ایجاد شکاف عمیق در جامعه آمریکا و قطبیده شدن آن اعتراضات مردمی در این کشور صورت میگرفت. اگر رسانههای جریان اصلی و امپراتوریهای خبری تصمیم به مصالحه با دونالد ترامپ رئیس جمهوری منتخب بگیرند و در جهت اقناع افکار عمومی برای همراهی با وی گام بردارند، دوباره ترامپ در چاهی که خود در خلال انتخابات مشغول کندن آن بود خواهد افتاد.
دوقطبی سازی تبعات گستردهای دارد و لطمات بسیاری به جامعه خواهد زد. این دوقطبیسازیهای دروغین گاهی برای ایجاد اصطکاک و تلف کردن نیروی جامعه و گاه با اهداف دیگری نظیر پوشاندن مسائل مهم روز و معضلات جامعه است چرا که جامعه دوقطبی به راحتی قابل نفوذ و قابل شکستن است و با کمترین هزینه میتوان افراد را به جان همدیگر انداخت و امنیت روانی جامعه را مختل کرد.
معمولا هدف اول را دشمنان نظام دنبال میکنند. رهبر معظم انقلاب در اسفند ماه سال گذشته فرمودند: «منشأ اصلی دوقطبیسازیهای دروغین، در خارج از کشور است اما متأسفانه برخی اوقات در داخل نیز تکرار میشود.»
تبعات دوقطبیسازیهای کاذب و منفی در کلام رهبر انقلاب این سه مورد است:
1-شکاف در حاکمیت
2-شکاف بین حاکمیت و مردم
3- شکاف میان نخبگان سیاسی و امتداد آن در جامعه
دوقطبیسازی یا به بیانی دیگر؛ ایجاد فضای تقابل صدمات جبرانناپذیری را متوجه همبستگی جامعه میکند و این موضوع بستری بالقوه برای تفرقه و چنددستگی اجتماعی میکند. نمونه ملموس نتایج دوقطبیسازی منفی در انتخابات سال ۸۸ نمودی آشکار داشت چرا که در یک جامعه دوقطبی به راحتی میتوان زمینههای جنگ و نا آرامیهای داخلی را مهیا کرد و حتی میتوان موجبات درگیریهای خونین خیابانی را فراهم ساخت.
بازی دوقطبیسازی انتخابات و مناقشاتی که در پی داشت منجر به آن شد که روند و نتایج انتخابات از سوی فتنهگران زیر سؤال برود و کار به آنجا رسید که معاندان نظام بهترین فرصت را برای ایجاد اغتشاش در جامعه دیدند و قریب به 9 ماه جامعه ایران را دچار التهاب و اغتشاش کردند.
در این میان برخی رسانههای داخلی نیز با اهدافی دیگر به دوقطبیسازی دامن میزنند. هدف از این دو قطبیسازیها بیشتر آن است که موضوعات اصلی به حاشیه رانده شود. اما چه کسانی منفعت خویش را در ایجاد این فضا در داخل کشور میدانند و لاجرم به دوقطبیسازی دامن میزنند؟
یکی دیگر از دوقطبیسازیهایی که توسط رسانههای معاند مطرح و متاسفانه در داخل نیز به آن دامن زده شد دوگانه «میانه رو- تندرو» بود. از این دو قطبی در موضوع برجام و برخورد با منتقدان آن نیز بیشترین استفاده شد.
رهبر انقلاب ضمن پرهیز از به کارگیری این الفاظ برای ایجاد دوقطبی فرمودند: «با تکرار ادبیات تندرو و میانهرو هدف دشمن را تامین نکنید.» معظمله در دیدار مردم نجف آباد در اسفند ماه سال گذشته به تبیین این دو واژه پرداختند و مسئولان و سیاسیون را به پرهیز از تکرار ادبیات سیاسی دشمن، بهویژه استفاده از تعبیر «تندرو» و «میانهرو» توصیه کردند و افزودند: «از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، بدخواهان این تعبیر را بهکار بردند و منظور آنها از تندرو کسانی است که نسبت به انقلاب اسلامی و تفکر و اصول امام پایبندتر و مصممتر هستند و مقصود آنها از میانهرو کسانی هستند که در مقابل بیگانگان، تسلیم و سازشپذیرتر هستند.»
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: «کسانی که در داخل این تعابیر را بهکار میبرند باید معارف اسلامی را بهدقت مطالعه کنند زیرا در اسلام، چنین تقسیمبندی وجود ندارد و میانه و وسط، به معنای «راه مستقیم» است. بنابراین در مقابل راه میانه، تندروی قرار ندارد بلکه منحرفین از صراط مستقیم قرار دارند. در مسیر مستقیم ممکن است عدهای تندتر بروند و عدهای هم کندتر، که این اشکالی ندارد.»
*پایان سخن
اگرچه سروسامان یافتن اوضاع اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برای همه ما بسیار اهمیت دارد، اما واقعیت این است که موضوعاتی، چون رکود عمیق در اقتصاد، وضع نامناسب تولید، افزایش آمار بیکاری، دمیدن رسانههای بیگانه و ضد انقلاب در دوقطبیهای غیر ضرور و مشکلات دیگری از این دست زمانی به تهدیدی جدی بدل خواهند شد که تفکر حاکم بر مسئولان و دستگاههای مختلف به جای همدلی با مردم و تلاش برای حل این اشکالات و نواقص با برنامهریزی دقیق و تلاش بیشائبه، نگاهشان این باشد که مردم و مشکلاتشان دردسر و معضلاتی بر سر راه مدیریت کردن آنان هستند.
بحران واقعی زمانی آغاز میشود که یک مدیر فراموش کند با حمایت مردم و به منظور رسیدگی به مشکلاتشان بر سر کار آمده است! فراموشی که نمونه بارز آن را میتوان در گفتار و رفتار مسئولان دولت یازدهم درباره مسکن مهر به روشنی مشاهده کرد. در حالی که پروژه مسکن مهر با همه کاستیهایش بسیاری از مردم را برای خانهدار شدن امیدوار کرده بود و بسیاری از هموطنانمان به سختی مبالغی را برای دریافت این خانهها واریز کردند؛ اما به ناگاه با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید طرح مسکن مهر متوقف شد و آخوندی، وزیر مسکن دولت تدبیر و امید به عنوان بالاترین مقام تصمیمگیر در این باره طرح مسکن مهر را «مزخرف»، «پوپولیستی» و «سیب گندیده» خواند و در عین حال هیچ طرحی را جایگزین آن نکرد!
اما جالبتر اینکه در ماههای پایانی دولت حسن روحانی وقتی رسانهها از احمد اصغری مهرآبادی، قائممقام وزیر مسکن درباره چرایی تحویل ندادن این پروژهها به مردم میپرسند، میگوید: «وزارت راه و شهرسازی تنها مانده است؛ سایر دستگاهها به دلیل نیاز به اعتبار با ما همکاری نمیکنند! ما محدودیت منابع داریم. مردم یکی از معضلات ما هستند!» درست خواندید، قائم مقام وزیر دولتی که با رأی مردم بر سر کار آمده، مردم را معضل خود میداند. این در حالی است که اگر اراده جدی در دولت برای حل مشکل مسکن جامعه وجود داشت، چهار سال برای تکمیل و تحویل بسیاری از خانههای ناتمام زمان کمی نبود تا امروز برای فرافکنی، مردم با چنین تعابیری توصیف نشوند.
مواضع اخیر آقای روحانی در نمایشگاه مطبوعات و رونمایی از منشور حقوق شهروندی را برخی نوعی عملیات روانی جهت انحراف افکار عمومی از ناکارآمدی دولت در یعنی وعده ها ، بدفرجامی برجام، بدعهدی آمریکا، حقوق های نجومی، فساد ۸ هزار میلیاردی و….می دانند. یعنی رییس جمهور در حال زدن حرف هایی است تا با احساسی شدن و دو قطبی شدن فضا مشکلات و ناکار آمدی دولت فراموش شده و به نوعی منجر به کسب پایگاه اجتماعی گردد. نمی توان منکر مسایل فوق شد ولی ظاهرا راز عصبانیت ایشان بیشتر از نتایج نظر سنجی ها و افت میزان رای ایشان باشد!///////////////////
بازدیدها: 85