رزمنده بود و 95 سال سن داشت. همرزمان جوانش به او”بابا” می گفتند، حتی از پدر خیلی رزمنده ها هم سنش بالاتر بود. “زرعباس تنگستانی” اهل برازجان بوشهر با همان سن و سالش آمده بود در میدان نبرد تا دین خودش به اسلام را ادا کند به بچه ها می گفت: زمان رئیس علی دلواری من جزو سربازانش بودم. آن موقع سرباز رئیس علی دلواری بودم و الان سرباز خمینی هستم. به رزمنده های جوان دور و برش می گفت: باید تا سن من مقاومت کنید.
اسلامی یکی از همرزمان زرعباس تنگستانی تعریف می کند: پس از عملیات طریق القدس در مدرسه شهید رجایی سر چهارراه آبادان_اهواز مستقر شدیم، سازمانی را تشکیل دادیم، گروهان هایی شکل گرفتند و به منطقه شوش رفتیم. قبل از وارد شدن به شهر شوش در 5 کیلومتری روستایی به نام ابوذر غفاری وجود دارد که 20 و چند روزی نیروها در این محل مستقر بودند.
تفنگ هدیه ی رئیس علی دلواری در دستان “زرعباس تنگستانی”
رزمنده 8 سال دفاع مقدس درباره حضور این پیرمرد در جبهه های جنگ می گوید: در جمع ما پیرمردی حضور داشت به نام “زرعباس تنگستانی” که خیلی پیر بود شاید حدود 95 سال سن داشت. تفنگ برنوی داشت که می گفت رئیس علی دلواری این را به من هدیه داده است و من از سربازان رئیس علی بودم.
اسلامی از روحیه ی بالای این رزمنده کهنسال می گوید و ادامه می دهد: زرعباس تنگستانی می گفت زمانی که در کنار رئیس علی می جنگیدم تقریبا هم سن و سال شما بودم (اکثر نیروهای رزمنده در دفاع مقدس 17 تا 25 سال سن داشتند). می گفت قبل از اینکه شناسنامه ای به وجود بیاید متولد شده و 10 سال بعد از اینکه اولین شناسنامه صادر شده شناسنامه خودش را گرفته.
پیشکسوت جبهه سوسنگرد در توضیح “ترین” های دفاع مقدس اضافه می کند: ممکن است هر کدام از “ترین” های دفاع مقدس مثل بزرگترین یا کوچکترین رزمنده ها هر دوره تغییر ایجاد شود. اگر کسانی رزمنده ای را به عنوان پیرترین رزمنده معرفی کرده است اشتباه نمی گوید، تنها باید دقت کرد که در چه مقطع زمانی بوده است. “زرعباس تنگستانی” در برهه زمانی سال 60 و اوایل 61 پیرترین فرد دفاع مقدس بود که در گروهان شهید مطهری از تیپ کربلا خدمت می کرد.
اسلامی از پیگیری سرنوشت پیرترین رزمنده دفاع مقدس پس از حضور چندین ماهه اش در جبهه های جنگ می گوید: بعد از آخرین دیدار با زرعباس پیگیر حال او شدیم که فهمیدم حدود 7 ماه بعد از حضور در جبهه به رحمت خدا رفته است.
نشاط رزمی “زرعباس” به رزمنده ها روحیه می داد
هم رزم “زرعباس تنگستانی” خاطره ای از این مرد کهنسال دفاع مقدس روایت کرد و گفت: در منطقه شوش که مستقر بودیم چون تپه ها نام نداشت جهاد سازندگی تابلوهایی به نام های کربلا و نجف و فجر زده بود تا ماشین هایی که برای رساندن غذا، تجهیزات، نیرو، کمک های امدادی و رساندن رزمنده ها در رفت و آمد بودند بدانند کجا باید بروند.
وی ادامه داد: با اینکه چشمان زرعباس خوب نمی دید و با دشمن هم فاصله داشتیم اصرار می کرد که عراقی ها را نشانش بدهیم تا تیر اندازی کند. توی آموزش جایی را نشانش می دادیم و می گفتیم آنجا عراقی ها هستند ایشان هم تیراندازی می کرد و می گفت عراقی ها را زدم. این احساس رزم زرعلی و نشاط رزمی که داشت برای روحیه بچه ها بسیار خوب بود. رزمنده ها او را “بابا” صدا می کردند و همیشه هوایش را داشتند.
اسلامی در خاطره ای دیگر گفت: وقتی اسلحه سیمینوف به دست ما رسید تفنگ برنوی قدیمی زرعباس را از او گرفتیم و یک سمینوف به او دادیم. به سختی مقاومت می کرد می گفت این برنو عمر خاطره من است چطوری می خواهید از من بگیرید. اتفاقا برنو اسلحه زنگینی بود، لگدهای سنگین می زد و گاز باروت به نحوی کاملا قدیمی تخلیه می شد.
منبع : خبرگزاری دفاع مقدس
بازدیدها: 146