وی ادامه داد: به یکی از دوستانم پیغام دادم و گفتم که نیروهای بسیجی از من میخواهند تا برای اعزام معرفیشان کنم. با کمال تعجب گفت: بچهها را بیاور. گفتم اگر قصد دارید 50 نفر اعزام کنید، معرفی نکنم چون باقی دیگر باور نمیکنند که در این حد ظرفیت داشتیم.
هداوند تصریح کرد: موافقت کردند که 500 نفر را برای اعزام معرفی کنم. فراخوان دادم و نیروها را جمع کردم. اولین جلسه هم در اسلامشهر برگزار شد.
وی با اشاره به نخستین دیدارش با شهید مجید قربانخانی گفت: مجید شوخ طبع بود به همین جهت در نخستین جلسه آشنایی نظرم را جلب کرد. در میان صحبتهایم با نیروها چند بار شوخی کرد که خیلی جدی گفتم «اگر شوخی کردن را ادامه بدهی، بیرونت میکنم».
فرمانده یگان فاتحین تهران با بیان اینکه مجید در آن روز به پهلوی شکسته حضرت فاطمه (س) قسمم داد تا او را اعزام کنم، اظهار کرد: من را در آغوش گرفت و گفت «با من دعوا کن. کتکم بزن ولی بیرونم نکن. تو را به حضرت فاطمه (س) قسم میدهم تا من را اعزام کنی.» گفتم آنجا جنگ است شوخی که نیست، اما باز هم با شوخی سعی کرد تا نظرم را جلب کند. با تایید انجام شده و اصرارهایش راضی به اعزامش شدم. این قسم مجید در لحظه شهادت حالم را بد کرد چون 4 تیر به پهلویش اصابت کرده بود.
** شکست دشمن در خانطومان معجزه بود
وی بیان کرد: در سوریه ما با نیروها برای آزادی منطقه دیگری میجنگیدیم که درخواست کردند باید به خانطومان برویم. در آنجا به نیروها بازوبندی میدادند تا رزمندگان را از نیروهای دشمن شناسایی کنند. ما با عجله وارد عملیات شدیم و بازوبند دریافت نکردیم. آنجا به تصور اینکه نیروهای که مقابل ما هستند نیروهای خودی هستند پیشروی کردیم. وقتی نزدیک شدیم متوجه شدیم که دشمن است.
هداوند افزود: قرار بود سمت راست ما فاطمیون و سمت چپ زینبیون عمل کنند که آنها نرسیدند به همین جهت از سه طرف محاصره شدیم. نیروها از 6 صبح تا 19شب آن روز در عملیات بودند. اگر سی ثانیه دیرتر خط دشمن را میشکستیم، شکست میخوردیم. در آنجا هیچ امکاناتی اعم از سنگر، آرپیجی و … نداشتیم. تنها با کلاش میجنگیدیم. گرفتن خاکریز دشمن در آن شرایط یک معجزه بود.
** مهدی حیدری تا آخرین لحظه “یا زهرا” میگفت
فرمانده یگان فاتحین تهران تصریح کرد: شرایط به صورتی بود که همه بر روی زمین خوابیده بودند، اگر ده سانت سر را بلندتر میکردند مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند. از 12 نفر شهیدی که در آن عملیات داشتیم، 7 نفر آنها با اصابت گلوله به سرشان شهید شدند.
وی با بیان اینکه نخستین مجروح این عملیات مجید قربانخانی بود، گفت: وقتی مجید تیر خورد مرتضی کریمی کنارش بود. مهدی حیدری هم به سرش تیر خورده بود و “یا زهرا” میگفت. در آن لحظه چند تن دیگر از رزمندگان که از بچگی با هم بزرگ شده بودند، مجروح شدند. مجید درد داشت و از من خواست تا تیر خلاص بزنم. با عصبانیت گفتم به سمت دشمن تیر میزنم نه تو. تو باید زنده بمانی زیرا تا از بین بردن اسرائیل باید بجنگیم. مرتضی با دیدن این صحنه خیلی حالش بد شده بود اما تا آخرین لحظه ایستادگی کرد.
هداوند ادامه داد: بیسیم زدم و درخواست ماشین کردم تا مجروحین را به عقب برگردانند. در حال هدایت بچهها بودم که متوجه شدم مرتضی کریمی و مجید قربانخانی را توسط موشک کورنت به شهادت رساندند.
فرمانده یگان فاتحین تهران اظهار کرد: بعد از این که از خط برگشتم سخنم را با این جمله شروع کردم “سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست.» من در آن شرایط که ده سانت نمیشد بلند شویم، من ایستادم و سالم ماندم. ولی این شهدا انتخاب شدند.
** هر که به پیکر شهدا نزدیک میشد با تک تیرانداز میزدیم
وی افزود: مدتی با تک تیرانداز از دور پیکر شهدا را زیر نظر داشتیم. هر که به پیکر شهدا نزدیک میشد، میزدیم. یک شب مرتضی کریمی به خوابم آمد و گفت: «بعد از شهادت حضرت زینب برایمان نامه نوشت و ما هم جسممان را به ایشان هدیه کردیم. شما برگردید.» چهل روز بعد از شهادت نیروهایم با وجود این که همسرم بیمار بود، برگشتم. من با آنها رفته و حالا باید تنها برمیگشتم.
** آخرین شوخی مجید قربانخانی/ تا از بین بردن اسرائیل میجنگیم
فرمانده یگان فاتحین تهران به شب قبل از آغاز عملیات اشاره کرد و گفت: قبل از شروع عملیات، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام سخنانم، متوجه شدم مجید با یکی دیگر از دوستان در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبیات مشخصه. چند بار گفتم بپوشون». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این آخرین شوخی مجید بود.
فرمانده یگان فاتحین تهران با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که 25 سال دیگر اسرائیل وجود نخواهد داشت، گفت: ما با وجود این که میدانستیم کجا میرویم و چه عاقبتی پیش روی ماست به این عملیات رفتیم. خودمان و همه دار و ندارمان را فدای یک آجر حرم حضرت زینب میکنیم و تا از بین رفتن اسرائیل میجنگیم.
** اوج قدرت ایران در دوران هخامنشیان نبود
وی در پایان اظهار کرد: در ایستهای بازرسی سوریه زمانی که متوجه میشدند ما ایرانی هستیم راه را باز میکردند و این چیزی به جز برکت خون شهدا نیست. به نظر من در هیچ دورهای از تاریخ، ایران و ایرانی اینقدر مطرح نبود. آنهایی که میگویند اوج قدرت و اقتدار ایران در دوران امپراطوری هخامنشیان بوده است باید بدانند که اوج قدرت ایران در حال حاضر است.
بازدیدها: 459