داستان پیوند حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)

خانه / سر تیتر اخبار / داستان پیوند حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س)

ازدواج دو نور وجود خداوند

۱ذیالحجه سالروز ازدواج امیرمومنان امام علی علیهالسلام و سرور زنان هردوجهان حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

 

كمالات فوق العاده فاطمه(سلام الله علیها) از يک سو، و انتسابش به شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله) از سوى ديگر، و شرافت خانوادگى ایشان، سبب شد كه مردان زيادى از بزرگان ياران پيامبر(ص) به خواستگارى او بيايند، اما همه جواب رد شنيدند.

و پيامبر ص در پاسخ آنها مى فرمود:

«كار فاطمهس به دست پروردگار فاطمهس است»

رسم عصر جاهليت، به همه چيز از دريچه مادى مى نگريست، و مهريه سنگين را دليل بر شخصيت زن و موقعيت ممتاز شوهر میدانست.

اما بايد در خواستگارى فاطمهس الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنت هاى جاهليت پايمال گردد و معيارهاى ارزش اسلامى معلوم شود.

ناگهان اين صدا در همه جا پيچيد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خواهد تنها دخترش را به همسرى على بن ابیطالب(عليه السلام) درآورد. على بن ابیطالب(علیه السلام) دستش از مال و ثروت دنيا كوتاه بود و از معيارهاى عصر جاهلى چيزى نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ايمان و ارزش هاى اصيل اسلامى بود

هنگامى كه تحقيق كردند،معلوم شد رهنمون پيامبر(ص) در اين ازدواج مبارك تاريخى، وحى آسمانى بوده است، زيراپیامبر ص خود فرمود:

«فرشته اى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مى فرستد و مى گويد من دخترت فاطمهس را در آسمانها به همسرى على بن ابیطالبع درآوردم، تو نيز در زمين او را به ازدواج علىع درآور

 

سن حضرت زهرا(س) و امیر المؤمنین(ع) در زمان ازدواج

علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.

همچنین سن امیر مؤمنان(علیه السلام) 21 سال و 5 ماه بوده است.

 

خواستگاری امام علی(ع) از حضرت زهرا(س)

هنگامى كه اميرمؤمنان على(ع) به خواستگارى فاطمه(س) آمد پیامبر(صلى الله عليه وآله) در خانه ام سلمه بود. حضرت علی(ع) وارد خانه شد در حالی که چهره مباركش از شرم گلگون شده بود. پيامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان فرمود: براى چه نزد من آمدى؟ ولى اميرمؤمنان على(ع) به خاطر ابهت پيامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح كند، و لذا سكوت كرد. پيامبر(ص) كه از درون اميرمؤمنان على(ع) با خبر بود، چنين فرمود:

«شايد به خواستگارى فاطمه آمدى؟»

امیرالمومنین ع عرض كردآرى، براى همين منظور آمدم

پيامبر ص فرموداى على ع! قبل از تو مردان ديگرى نيز به خواستگارى فاطمه آمدند، هرگاه من با خود فاطمه اين مطلب را در ميان مى نهادم روى موافق نشان نمى داد، و اكنون بگذار تا اين سخن را نيز با خود او در ميان نهم

 

درست است كه اين ازدواج آسمانى است و بايد بشود، اما شخصيت فاطمه(سلام الله علیها) خصوصاً، و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر عموماً ايجاب مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدون مشورت با فاطمه(س) اقدام به اين كار نكند

هنگامى كه پيامبر(ص) فضايل اميرمؤمنان على(علیه السلام) را براى دخترش بازگو كرد و فرمود:

«من مى خواهم تو را به همسرى بهترين خلق خدا در آورم، نظر تو چيست؟»

فاطمه س كه غرق در شرم و حيا بود سر به زير انداخت و چيزى نگفت و سكوت كرد

پيامبر(ص) سر برداشت و اين جمله تاريخى را كه سندى است براى فقها در مورد ازدواج دختران، بيان فرمود:

«خداوند بزرگ است! سكوت او دليل بر اقرار اوست). و در پى اين ماجرا عقد ازدواج بوسيله پيامبر(ص) بسته شد

 

شفاعت روسیاهان و مهر حضرت فاطمه(س)

از يك سو در حديثى مى خوانيم كه: فاطمه (عليها السلام) از پدرش خواست مهر او را شفاعت گنهكاران امت در قيامت قرار دهد.

اين درخواست از سوی خداوند قبول شد و جبرئيل فرمان آن را از آسمان بر پيامبر(ص) نازل كرد.آرى اين گونه بايد ارزش هاى غلط درهم بشكند، و ارزش هاى اصيل جانشين آن گردد، و اين گونه است راه و رسم مردان و زنان با ايمان، و اين چنين است برنامه زندگى رهبران راستين بندگان خدا.

 

پيامبر(صلى الله عليه وآله) رو به اميرمؤمنان على(عليه السلام) كرد و فرمودچيزى دارى كه مهريه همسرت قرار دهى؟»

عرض كردپدر و مادرم به فدايت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى كه جز شمشير و زره و شتر چيز ديگرى ندارم

پيامبر(ص) فرموددرست است، شمشيرت به هنگام كارزار با دشمنان اسلام مورد نياز است؛ و با شتر نيز بايد نخلستان را آب دهى، و در مسافرت ها از آن استفاده كنى؛ بنابراين تنها زره را مى توانى مهريه همسرت بنمايى، و من دخترم فاطمه را در برابر همين زره به عقد تو درآوردم».

 

جهیزیه حضرت فاطمه(س)

 

پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داده زره اميرمؤمنان على(عليه السلام) بفروشند و پولش را كه حدود پانصد درهم بود نزد او آورند. پيامبر آن را سه قسمت كرد: قسمتى را به بلال داد تا از آن عطرى خوشبو تهيه كند و دو قسمت ديگر را براى تهيه وسائل زندگى و لباس تعيين فرمود. پيداست وسايلى كه با اين پول ناچيز مى توان خريد چقدر ساده و ارزان قيمت بايد باشد! در تواريخ آمده است كه هجده قلم جهيزيه با آن پول تهيه شد كه قلم هاى مهم آن چنين بود:

 

يك عدد روسرى بزرگ به چهار درهم، يك قواره پيراهن به هفت درهم، يك تخت كه با چوب و برگ خرما تهيه شده بود، چهار عدد بالش از پوست گوسفند كه از گياه خوشبوى «اذخر» پر شده بود، يك پرده پشمى، يك قطعه حصير، يك عدد دستاس (آسياب كوچك دستى)، يك مشك چرمى، يك طشت مسى، يك ظرف بزرگ براى دوشيدن شير، يك سبوى گِلى سبز رنگو مانند اينها

آرى چنين بود جهيزيه بانوى زنان جهان.

 

مراسم عروسی دو نور وجود خدا

ام سلمه و ام ايمن كه دو زن با شخصيت در اسلام بودند و علاقه بسيارى به بانوى بزرگ فاطمه زهرا(عليها السلام) داشتند خدمت پيامبر(ص) آمدند و چنين گفتند

«اى پيامبر گرامى خدا! راستى اگر خديجهسرزنده بود با تشكيل مراسم جشن عروسى فاطمهس چشمانش روشن مى شد، چنين نيست؟»

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از شنيدن نام آن بانوى فداكار، اشك در چشمانش حلقه زد، و به ياد آن همه مهربانى ها و ايثارگرى هاى خديجه افتاد و فرمود

«كجا مانند خديجهس زنى پيدا مى شود؟ آن روز كه همه مردم مرا تكذيب كردند، او مرا تصديق نمود و تمام ثروت و زندگى خود را براى نشر آيين خداوند در اختيار من گذارد.او همان بانويى بود كه خداوند به من دستور داد به او مژده دهم كه قصرى از زمرد در بهشت برين به او عنايت خواهد فرمود

 

ام سلمه هنگامى كه اين سخن را شنيد و انقلاب و سوز درونى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مشاهده كرد، عرض نمود:

«اى رسول خدا ص پدر و مادرم فدايت باد، شما هر قدر درباره خديجهس بگويى عين حقيقت است، ولى به هر حال او دعوت الهى را لبيك گفته و به جوار رحمت حق شتافته،اميد است خداوند او را در بهترين جاى بهشت جاى دهد؛ولى مطلبى را كه به خاطر آن به محضر مباركت آمدم چيز ديگرى بود و آن اينكه برادر و پسر عمويت علىع دوست دارد اجازه دهيد همسرش فاطمهس را به خانه خود ببرد، و از اين راه به زندگى خويش سر و سامانى بخشد.

پيامبر(ص) فرمود: چرا علىع شخصاً اين پيشنهاد را با من در ميان نگذاشت؟

ام سلمه عرض كردشرم و حيا مانع او بود

در اين جا پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ام ايمن فرمود: على را خبر كن

اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمد و در مقابل پيامبر(ص) نشست، اما سر خود را از شرم به زير افكنده بود. پيامبر(ص) فرمودآيا ميل دارى همسرت را به خانه ببرى؟»

اميرمؤمنان على (ع) در حالى كه سرش را به زير انداخته بود، عرض كردآرى، پدر و مادرم به قربانت باد

 

پيامبر(صلى الله عليه وآله) با خوشحالى فرمودهمين امشب يا فردا شب كار جشن را انجام خواهم داد

و همانجا دستور فراهم ساختن مقدمات جشن بسيار ساده اى كه مملو از روحانيت و معنويت بود را صادر فرمود.

اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى گويد: مقدارى از پول همان زرهى را كه قبلا فروخته بودم پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزد امّ سلمه به امانت گذارده بود، و به هنگام مراسم عروسی ده درهم از آن را از وى گرفت، و به من داد و فرمود:

«مقدارى روغن و خرما و كشك با اين پول خريدارى كن

من اين كار را انجام دادم، سپس پيامبر(ص) شخصاً آستين را بالا زد و سفره تميزى طلبيد و آنها را با هم با دست خود مخلوط كرد و غذايى تهيه نمود و با همان غذا از مردم پذيرايى به عمل آورد.

 

اميرمؤمنان على(عليه السلام) شخصاً مأمور شد به مسجد بيايد و اصحاب را دعوت كند.

هنگامى كه به مسجد آمد خواست فقط برخى را دعوت كند،حيا مانع  او شد؛از اين رو صداى خود را بلند كرد و فرمود:

«اجِيبُوا الى وَلِيمَةِ فاطِمَةَس»(شما را به ميهمانى عروسى فاطمهس دعوت مى كنم).

حضرت امیر مى گويد: مردم دسته دسته به راه افتادند و من از كثرت جمعيّت و كمى غذا شرمنده شدم؛همين كه پيامبر(ص) از ماجرا آگاه شد به من فرمودغصه مخور، من دعا مى كنم تا خداوند غذا را بركت دهدو چنين شد همگى از آن غذاى كم خوردند و سير شدند.

 

در پايان مراسم، به هنگامى كه مردم به خانه هاى خود بازگشتند و خانه خلوت شد پيامبر(صلى الله عليه وآله) فاطمه(سلام الله علیها) را در سمت چپ و اميرمؤمنان على(عليه السلام) را در سمت راست خود نشانيد و از آبى كه با دهانش تبرك كرده بود كمى بر جسم زهرا(س) و كمى بر جسم اميرمؤمنان على(ع) پاشيد و درباره آنها دعا كرد و گفت:

«اللّهُمَّ انَّهُما مِنِّي وَ انَا مِنْهُما، اللّهُمَّ كَما اذْهَبْتَ عَنِّي الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنِي تَطْهِيراً فَاذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً»

(خداوندا! اينها از منند و من از آنها هستم، بارالها! همانطور كه هر گونه رجس و پليدى را از من دور كرده اى از آنها نيز دور كن و آنها را پاكيزه فرما). 

سپس فرمودبرخيزيد و به خانه خود رويد، خداوند بر شما هر دو مبارك گرداند

Views: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *