چرايي استقامت و ايستادگي 40 ساله ايرانيان

چرايي استقامت و ايستادگي 40 ساله ايرانيان

خانه / اختصاصی هیأت / چرايي استقامت و ايستادگي 40 ساله ايرانيان

جمهوري اسلامي ايران هيچ يك از عوامل قدرت عرفي جهان را در تراز امريكا ندارد، اما توانسته است با تفسير عاشورايي در آرايش امروز با جهانخواران، ماهيت اعتقادي نظام را به عنوان عامل اصلي مولد قدرت مدنظر داشته باشد. از نگاه رهبران انقلاب اسلامي شاخص‌هايي همچون: الهي بودن حكومت، مطابقت آن با فطرت انسان‌ها، مردمي بودن، جامعيت انقلاب اسلامي، نوگرايي و مقابله با تحجر، رويش سلسله نسل‌هاي انقلابي، ساده‌زيستي مسئولان و تجربه عاشوراي سال 61 هجري و ابعاد و پيامدهاي گوناگون آن در اين ايستادگي مؤثر بوده است و با اقتدار مشروع و مردمي بر مشكلات فائق آمده است

چرايي استقامت و ايستادگي 40 ساله ايرانيان

شاخص‌ها، ميزان و موازنه قدرت،‌در عرف بين‌الملل از تعاريف و استانداردهاي مشخص و شناخته‌شده‌اي پيروي مي‌كند. هر كشوري قدرت بيشتري داشته باشد، صاحب نفوذ و اقتدار بيشتري در جهان است. ميزان قدرت،‌كشورها را به چهار دسته تقسيم مي‌كند. 1- ابرقدرت 2- قدرت منطقه‌اي 3- قدرت ملي 4- قدرت وابسته. ايران در 40سال گذشته با قدرتمندترين كشور جهان دچار چالش بوده است و آن قدرت هر اقدام ممكن را براي نابودي جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته است، اما حقيقتاً چرا اين مهم محقق نشده است و در همين كشاكش، ايران به قدرت منطقه‌اي نيز تبديل شده است؟ چرا امريكا در بسياري از كشورها مانند عراق در براندازي موفق بوده است؟ امريكا دهها حكومت را در سراسر جهان با كودتا سرنگون كرده‌ است  كه دولت ملي دكتر مصدق در ايران نيز نمونه ايراني آن است. در انقلاب‌‌هاي  رنگي نيز چند حكومت را تغيير داد و از همه ابزارها همچون تهديد نظامي، تحريم، جنگ رواني و رسانه‌اي، نفوذ امنيتي و مديريتي بهره برد. همين ابزارها را نيز به خشن‌ترين وجه ممكن عليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته، اما چرا تاكنون بي‌نتيجه بوده است؟ البته در مواقعي مانند جنگ تحميلي يا تحريم اقتصادي به ما خساراتي وارد كرده‌ اما اين بدان معنا نيست كه به هدف خود رسيده‌ است. وارد كردن خسارت مسئله‌اي است، اما رسيدن طرف مقابل به هدف موضوع ديگري است؛ به طور مثال صدام بيش از 220 هزار جوان را از ما گرفت يا زيرساخت‌‌هاي  ما را نابود كرد، اما به اهدافي كه به خاطر آن جنگ را شروع كرده بود، نرسيد و اينچنين ما پيروز جنگ هشت ساله محسوب مي‌شويم. در ادامه چرايي و رمز و راز استقامت ايرانيان بدون همترازيِ عوامل قدرت ظاهري را بررسي خواهيم كرد. اميد است مورد توجه خوانندگان محترم واقع شود.

عوامل قدرت عرفي

عواملي كه يك كشور را مقتدر نشان مي‌دهد و مي‌تواند با تكيه بر آن موازنه قدرت با رقيبان جهاني و منطقه‌اي به وجود بياورد عبارتند از: 1- قدرت اقتصادي و ‌درآمد سرانه بالا،‌ منابع سرشار اوليه، توليد ناخالص ملي،‌تراز تجارت مثبت و رفاه عمومي، شاخص‌‌هاي  اقتصادي برتر يك كشور است كه عامل قدرت آن محسوب مي‌شود. البته ثروت به تنهايي كافي نيست، زيرا كويت نيز همين عامل را داراست اما طي دو ساعت به دست ارتش صدام سقوط كرد. 2- جمعيت: جمعيت از عوامل قدرت است. به همين دليل امريكا نمي‌تواند براي كشورهايي مثل چين يا هند تعيين تكليف كند.  جمعيت نشان‌دهنده نيروي انساني براي جنگ در روز موعد احتمالي است، به همين دليل قدرت يا ابرقدرت بدون جمعيت بالا نمي‌تواند موجوديت داشته باشد. 3- وسعت: عمق جغرافيايي يك كشور از مزاياي قدرت است. كشوري كه عرض و طول آن شبيه كمربند (اسرائيل) باشد در روز حادثه توسط دشمن به راحتي زير آتش سراسري قرار مي‌گيرد، اما وسعت زياد يا عمق جغرافيايي در اين باره كمك‌كننده است. به طور مثال، هيچ‌گاه صدام نتوانست به نيمه شرقي ايران حمله هوايي كند، اما اگر ايران كشوري به عرض پاكستان يا لبنان يا ويتنام بود، حتماً همه‌جا ناامن مي‌شد.

حجم ارتش و نيروهاي مسلح يك كشور كه بنيان‌‌هاي  دفاعي آن محسوب مي‌شوند نيز متأثر از اين سه عامل است. ثروت سرشار موجب ايجاد ارتش و نيروهاي مسلح روزآمدي مي‌شود. جمعيت زياد باعث شكل‌گيري ارتش پرنيرو و وسعت باعث گسترش يگان‌‌هاي  مسلح يك كشور مي‌شود. اكنون مي‌توان با مقايسه سه شاخص ذكر شده درباره ايران و امريكا به اين نتيجه رسيد كه از هر سه شاخص، ايران قابل مقايسه با امريكا نيست پس علت ايستادگي ايران و ناكامي همه طراحي‌ها، توطئه‌ها چه مي‌تواند باشد. بعد از مطالعه يك مورد مقايسه به علل ايستادگي خواهيم پرداخت.

مطالعه موردي (جنگ‌‌هاي  ايران و روس ايران و عراق)

ايران در 200سال اخير در معرض دو جنگ طولاني قرار گرفته است. مقايسه اين دو جنگ از جهت نتيجه و ميزان حضور مردم در جنگ مي‌تواند ما را به سمت چرايي استقامت و پيروزي ايران امروز رهنمون كند. در دو جنگ ايران و روس كه از سال 1218 قمري شروع شد و تا سال 1243قمري ادامه داشت؛ ايران ننگين‌ترين معاهدات تاريخ را امضا كرد. بخش قابل‌توجهي از كشور جدا شد. وقتي به علل آن مي‌پردازيم مهم‌ترين عامل را ضعف اقتصادي – تكنولوژي و عدم حضور جدي مردم مي‌دانيم. غير از مردم سرحدات ايران آن روز كمتر مي‌توان سندي پيدا كرد كه ايرانيان جنوب و شرق و مركز ايران به صورت جدي به اين جنگ پيوسته باشند. علماي هم‌عصر فتحعلي شاه همچون كاشف الغطاء،‌سيدمحمد مجاهد و شيخ عباس قمي فتاواي جهاديه صادر كردند، اما حضور آنچنان نشد كه منجر به پيروزي ايرانيان شود و زخم به جا مانده بر شخصيت حقير شده ايرانيان نسل‌‌هاي  بعدي را هم متأثر كرده است، اما به جنگ هشت ساله بنگريد در حوزه تكنولوژي نظامي، دست برتري نداشتيم و حتي در پايان جنگ لشكرها و نيروهاي صدام بيشتر از ايران بود، اما دشمن در تحميل آن همه خسارت نه‌تنها اروند و خوزستان و ايران كه يك وجب از خاك ايران را به دست نياورد. مردمي كه در منتهي‌‌اليه شرق ايران زندگي مي‌كردند، سراسيمه به منتهي‌اليه غرب كشور مي‌رفتند و داوطلبانه مي‌جنگيدند و شهيد مي‌شدند. اين در حالي بود كه شرق ايران از سوي صدام قابل تهديد نبود پس چه چيزي همه ايرانيان را داوطلبانه در جنگ سراسري با عراق به ميدان آورد؟

بسيج اجتماعي و قدرت بسيج‌گري نظام جمهوري اسلامي از عوامل ظاهري قدرت پيروي نمي‌‌كند. قدرت ناشناخته ايران امروز (اگر بخواهيم درباره دو جنگ فوق‌الذكر مقايسه كنيم) اين است كه براي مردم امروز ايران امام خميني مظهرالسماء  و صفات الهي بود و قدرت عرفي براي او پشيزي ارزش نداشت، اما فتحعلي شاه قاجار زنباره‌اي بود كه بيشتر اوقات را در حرمسرا مي‌گذراند و مردم احساس يكي بودن با او نداشتند و علت ورود به جبهه و كشته‌شدن را نمي‌توانستند براي خود توجيه كنند.

چرايي استقامت و ايستادگي 40 ساله ايرانيان

علل ايستادگي از نگاه مقام معظم رهبري:

اخيراً مقام معظم رهبري درباره رمز ايستادگي و استقامت ايرانيان در جمع نمايندگي‌‌هاي  فرهنگي خارج از كشور جمله‌اي فرمودند: «نسبت به اوضاع ما اصلاً نگران نباشيد، هيچ‌كس هيچ غلطي نمي‌تواند بكند مطمئن باشيد. هيچ ترديدي در اين جهت وجود ندارد اين را به همه بگوييد.»

مقام معظم رهبري درباره دلايل استحكام تداوم و ماندگاري انقلاب اسلامي در مقايسه با دو نهضت پيش از انقلاب (يعني نهضت مشروطه و نهضت ملي شدن صنعت نفت) مي‌فرمايد: اين ماندگاري‌ها تحليل دارد كه چرا ماند؟… كدام عنصر تأثير گذاشت كه آن نهضت‌ها نتواند باقي بماند و نتواند به نتايج نهايي خودش برسد، اما اين انقلاب توانست قدرتمندانه بايستد؟ علت چه بود؟ اينها را بنشينند جوان‌‌هاي  ما تحليل كنند.» (19/10/1394) چرا اصلاً پاسخ به اين پرسش‌ها مهم است؟ براي اينكه «اگر ما بتوانيم تحليل درستي از اين حوادث پيدا كنيم، آن وقت ديگر اين بذر ترس و رعب و نااميدي كه بعضي در دل مردم مي‌پاشند به كلي خواهد پوسيد و از بين خواهد رفت؛ اگر بتوانيم درست بفهميم،‌راه آينده اين كشور كاملاً روشن خواهد شد.» (19/10/1394)

چرا رهبر انقلاب اين‌گونه با اطمينان نسبت به آينده انقلاب و ماندگاري آن سخن مي‌گويند؟ پاسخ آن است كه ايشان شاخص‌ها و عوامل را مي‌بينند كه مبتني بر آن مي‌توان ثبات و ماندگاري انقلاب را تضمين كرد. برخي از مهم‌ترين اين عوامل عبارتند از

 1– ماهيت الهي انقلاب اسلامي: «اين انقلاب، انقلابي بود براي خدا. آن روزي كه اين انقلاب آغاز شد، اين نهضت به وجود آمد، مثل نهضت احزاب نبود، مثل حركت سياسي حزب‌‌هاي  دنيا نبود كه به قصد كسب قدرت باشد؛ حركتي بود در عين مظلوميت، براي اجراي احكام الهي، براي ايجاد جامعه اسلامي، براي استقرار عدالت در جامعه … خداوند هم به كارشان بركت داد. چيزي كه دشمن انقلاب آن را نمي‌تواند درك كند. همين نكته است.» (19/11/1388)

2- مطابقت با فطرت انسان‌ها: «امروز حركت انقلاب،‌هدف‌‌هاي  انقلاب،‌همان چيزهايي است كه در روز اول ترسيم شد و امام بزرگوار و حكيم ما آنها را ترسيم كرد. اين هدف‌ها با فطرت مردم هماهنگ بود، بنابراين مرم آن را گرفتند؛ و دل ميليون‌ها مردم را به يك سمتي متوجه كردن، كار عادي‌اي نيست. وقتي كسي با فطرت سخن مي‌گويد، از خدا حرف مي‌زند، فطرت‌ها به او متوجه مي شود.»(28/11/1388)

3- مردمي بودن جمهوري اسلامي: «آن‌چيزي كه به وسيله ابرقدرت‌ها قابل از بين رفتن است، عبارت از حكومتي است كه به مردم متكي نيست. آن چيزي كه به وسيله عوامل سازمان جاسوسي امريكا، در يك كشور قابل برداشتن و گذاشتن است، حكومت يا دولتي است كه با مردم رابطه‌اي نداشته باشد و پشتوانه عظيم قوي مردم، پشت سرش نباشد. حكومتي كه دشمن خارجي مي‌تواند چهار نفر را عليه آن به كودتا وادار و تحريك بكند، حكومتي است كه روي تخت حكومت نشسته، اما مردم به او وصل نيستند.» (20/11/1368)

البته مردمي‌بودن نظام جمهوري اسلامي بدون ترديد از مسير اسلامي بودن و ماهيت اعتقادي آن به دست مي‌آيد و گرنه حكومت‌‌هاي  پيشين ايران نيز بايد از مردم استفاده كرده باشند.

4- همه‌جانبه بودن انقلاب اسلامي: «انقلاب اسلامي با همه انقلاب‌‌هاي  ديگر متفاوت است؛ نه يك انقلاب صرفاً معنوي و فرهنگي است، نه يك انقلاب صرفاً ‌اقتصادي است، نه يك انقلاب صرفاً‌ سياسي است؛ يك انقلاب همه‌جانبه است. مثل خود اسلام است. همانطوري كه اسلام ابعاد معنوي و اخلاقي دارد، ابعاد الهي دارد، در عين حال ناظر به زندگي مردم است؛ بعد اقتصادي، بعد سياسي، بعد اجتماعي در اسلام وجود دارد؛ انقلاب اسلامي هم داراي ابعاد مختلف بود و راز اندگاري انقلاب اسلامي و روز‌به‌روز زنده‌تر شدن اين انقلاب در سطح منطقه و جهان، همين ابعاد گوناگون آن است كه با نيازهاي بشر متوازن و همراه است.» (14/03/1387)

5- نو به نو شدن با حفظ اصول: «نوسازي به معناي تغيير نظامات، تغيير سازوكارها، تغيير سياست‌ها، عملي است، ممكن است، در مواردي هم لازم است و مانع از تحجر است، منتها بايد بر طبق اصول باشد… اين تغيير بايد بر اساس اصول باشد. پس آرمان‌ها كه شاكله كلي نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغيير نيست. نظام جمهوري اسلامي يك چنين نظامي است. با اين نگاه، نظام فرسوده بشو نيست، متحجر بشو نيست،‌ از راه باز مانده نيست و نخواهد شد.» (24/07/1390)

6- محبوبيت نزد ساير ملت‌ها: «بارها گفتيم، مفاهيم انقلاب و مفاهيم اسلام، مثل عطر گل‌هاي بهاري است؛ هيچ كسي نمي‌تواند جلوي آن را بگيرد، پخش مي‌شود، همه جا مي‌رود، نسيم روح‌افزا و روان‌بخشي است كه همه جا را به خودي خود مي‌گيرد، حالا جنجال كنند، داد و بيداد كنند، رفته، صادر شده و الان شما در كشورهاي گوناگوني ملاحظه كنيد، اين تفكر در لبنان دارد فعاليت مي‌كند، در عراق دارد فعاليت مي‌كند، جوان‌هاي عراقي حركت كردند، همراه ارتششان شدند توانستند اين پيروزي‌ها را به دست بياورند، در سوريه همين‌جور، در غزه همين‌جور، در فلسطين همين‌جور، در يمن همين‌جور، ان‌شاءالله در قدس شريف و براي نجات الاقصي هم همين‌جور.» (06/09/1393)

7- رويش نسلهای انقلابي: «جوان‌هاي عزيزي كه امام را نديدند، دوران دفاع هشت ساله را نديدند، باكري‌ها را نديدند، شخصيت‌هاي فداكار آن روز را كه شهيد شدند، نديدند اما با همان قدرت، ‌با همان استقامت و با همان بصيرتي در صحنه حاضر مي‌شوند كه آن روز جوان تبريزي در بيست و نهم بهمن وارد ميدان شد و در طول دوران جنگ تحميلي هشت ساله، در جبهه‌هاي مختلف از خود دلاوري و فداكاري نشان داد. امروز جوان‌هاي ما همين‌جورند.» (28/11/1388)

به همين دليل مقام معظم رهبري فتح‌الفتوح امام خميني را تربيت جوانان خداجوي مي‌داند كه حاضرند خطوط دشمن را درهم بشكنند. ايشان در سال 1381 و در ميدان امام اصفهان نيز تأكيد كردند كه امروز جوانان شهادت‌طلب و انقلابي ايران به مراتب بيشتر از صدر انقلاب اسلامي هستند و اين ذخيره الهي اكنون در خدمت نظام اسلامي است.

 تجربه عاشورا سال 61 هجري (شش تجربه)

 فاجعه عاشورا براي يك لحظه وارثان مكتب تشيع را رها نمي‌كند و در مواجهه با پديده‌هايي كه بايد در آن ايستادگي كرد يا تسليم شد آن حادثه را يادآوري مي‌نمايند.

1- اولين دستاوردهاي عاشورا كه در ايستادگي و شكست‌ناپذيري ايران امروز مؤثر است‌ «نبود شكست در مكتب تشيع» است. از نگاه حضرت امام شهادت يا پيروزي هر دو در مكتب ما پيروزي است و به همين دليل امروز امام حسين‌ علیه السلام را پيروز صحنه كربلا مي‌دانيم حال آنكه با نگاه ظاهري ايشان شكست خورد و نابود شد.

2- دومين آموزه مكتب عاشورا كه ملت ايران را مقاوم كرده است «عنصر وفاداري» است كه بيش از 1300 سال است بازخواني مي‌شود. علي‌اكبر‌ علیه السلام، عباس‌ علیه السلام، حبيب‌ ابن مظاهر و همه كساني كه شب عاشورا با يقين به شهادت در فردا كنار حسين‌ علیه السلام ماندند، الگوي هميشه تاريخ ايرانيان بوده و خواهند بود.

3- سومين آموزه عاشورا هنگامي به كار مي‌آيد كه بين تسليم و مرگ قرار مي‌گيريم. قرار گرفتن بين مرگ- ذلت الگويي است كه ايرانيان معاصر هميشه ايستادگي را انتخاب كرده‌اند و اگر نتيجه آن مرگ نيز باشد آن را بر تسليم ترجيح مي‌دهند.

4- چهارمين آموزه‌ داستان كربلا كه آويزه گوش شيعيان شده است، بي‌فايدگي پشيماني است. روي ديگر اين معنا «بصيرت‌خواهي» معني مي‌يابد كه اگر خواص طرفدار حق به‌موقع به ميدان نيايند يا به‌موقع تصميم نگيرند ممكن است سر حسين‌ها بالاي ني رود و آن موقع ديگر پشيماني سودي نخواهد داشت. سرنوشت خودكشي‌گونه سليمان صرد خزاعي و دوستانش در عين‌الورده و ترديدهاي مختار در روز عاشورا امروز مقابل ماست. آموخته‌ايم كه شهادت در عين‌الورده پشيزي ارزش ندارد، زيرا در روز حادثه كه بايد مقيد و مؤثر مي‌بوديم غفلت كرديم و شهادت در عين‌الورده صرفاً براي رهايي از عذاب وجدان خواهد بود و اين توبه معلوم نيست در عقبي نيز به درد انسان بخورد.

5- پنجمين تجربه عاشورا اين است كه بدانيم شكم‌هاي پر از مال حرام و لذت‌پرستان اموي در هميشه تاريخ خواهند بود و اگر اجازه دهيم بر جامعه اسلامي حاكم شوند سرنوشت جامعه اسلامي مانند «جامعه يزيدي» خواهد شد.

6- ششمين آموزه عاشورا اخلاص در همراهي با امام خويش و دل بريدن از همه مواهب دنيوي است و چنين انسان‌هايي مصداق بنيان‌المرصوص هستند كه چون كوه استوار و محكم در راه ايمان و عقيده خواهند ايستاد و زرق و برق دنيا آنان را گرفتار نخواهد كرد.

امام خميني در مبارزه با طاغوت با مفهوم‌سازي حسيني – يزيدي از جامعه آن روز توانست بر يزيديان فايق آيد. در جنگ تحميلي نيز اين قاعده مجدداً مفهوم‌سازي شد و عشق به حسين علیه السلام جنگ و استقامت ايرانيان را فراتر از وطن و سرزمين قرار داده و جنگ، نعمت و جبهه، دانشگاه شد. شهيد سيد‌مرتضي آويني در تبيين چرايي استقامت ايرانيان با دست خالي و شكست همه دشمنان در همه جبهه‌ها مي‌فرمايد: هيچ حادثه‌اي بر ما نگذشته است كه آن را با عاشورا محك زده‌ايم و سّر استقامت ما نيز همين‌جاست. حضرت امام به همين جهت مي‌فرمود: «نهضت ما پرتويي از نهضت عاشورا است» و مي‌فرمود: «اين محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است».

ما شهيدانمان را با علي اكبر، جانبازانمان را با ابوالفضل، پيام‌رسانانمان را با زينب‌(سلام الله علیها) و امام سجاد‌(علیه السلام) مقايسه مي‌‌كنيم و اين همه براي تشيع اكسيري توليد مي‌كند كه هيچ كس را ياراي مقاومت در مقابل آن نيست. نمونه بارز و قطعي اين مدعا مجاهدان حزب‌الله لبنان در نبرد با صهيونيست‌هاي تا دندان مجهز است كه چگونه در جنگ 33 روزه دشمن رسماً شكست را پذيرفت و در سال 2001 نيز با خفت و خواري جنوب لبنان را ترك كردند. حال آنكه تا قبل از تولد حزب‌الله، بيروت را نيز به اشغال خود در‌آوردند و سه ماه اين اشغال طول كشيد.

– قدرت بسيج‌گري نظام اسلامي متأثر از عاشوراست

از انقلاب مشروطه تاكنون حوادث و بحران‌هاي ناگواري بر ايرانيان عارض يا تحميل شده است اما هيچ موقع حكومت نتوانست براي حل آن به مردم مراجعه كند. در كودتاي 1299 مردم ايران كجا بودند؟ در جنگ اول و دوم جهاني نقش مردم چه بود؟ در بردن رضا شاه و جانشيني پسرش مردم چه نظري داشتند؟ در كودتاي 1322 مردم كجا لحاظ شدند؟ تنها قيام مردمي مؤثر در قبل از انقلاب اسلامي واقعه قيام 30 تير 1331 به رهبري آيت‌الله كاشاني و سرنگوني دولت قوام است. جز اين استثنا، ملت ايران غايب همه صحنه‌هاست اما به بركت اسلام و قرائت عاشورايي امام از انقلاب اسلامي، ملت ايران در همه صحنه‌هايي كه رهبران انقلاب اسلامي نياز داشته‌اند حضور يافته‌اند؛ پيروزي انقلاب اسلامي، جنگ هشت ساله، مقابله با تجزيه‌طلبي، غائله خلق مسلمان آذربايجان، فتنه 1378 و 1388، ايستادن مقابل توطئه‌هاي گوناگون و پيچيده دشمنان، مشاركت بالا در انتخابات به‌رغم مشكلات اقتصادي و ايستادگي مقابل دشمن در موضوع هسته‌اي بخشي از قدرت بسيج‌گري نظام اسلامي است كه بايد گراميداشت روز قدس و حمايت‌هاي مختلف مردمي از آرمان فلسطين و گراميداشت 22 بهمن در هر سال را نيز بدان اضافه نمود.

حضرت امام خميني(ره) به همين دليل در دو مقطع متفاوت ملت ايران را بهتر از ملت رسول‌الله در حجاز و ملت اميرالمؤمنين در كوفه دانسته و دليل آن را نيز آمادگي براي ورود به صحنه‌هاي سخت انقلاب مي‌داند و اين سؤال را طرح مي‌كند كه ما كجا مردم را خواستيم و نيامدند؟

اين قدرت بسيج‌گري بدون ترديد با بازخواني ذهني ايستادگي – تسليم يا قرار گرفتن بين مرگ – ذلت در صحنه عاشورا اتفاق مي‌افتد. شعار ما اهل كوفه نيستيم / علي تنها بماند رمز و راز همراهي با رهبران انقلاب اسلامي در همه صحنه‌های سخت است و اصولاً آنچه جسارت نظام جمهوري اسلامي را در ايستادن مقابل زورگويان بين‌المللي دو چندان کرده است، اعتماد به ايستادگي ملت و اعتقاد به نصرت الهي است و ملت نيز با تأسي از مكتب عاشورا خود را موظف به عدم تكرار تاريخ در اين زمان مي‌داند و سرّ استقامت ايرانيان در همين نقطه است. البته بايد فرهنگ مهدويت و نهضت انتظار را نيز بدان اضافه کرد. نهضت انتظار مانع از سلطه‌پذيري است. اينكه ما منتظر او هستيم مانع از تن دادن به باج‌خواهي زورمداران خواهد شد و عهد با موعود ما را به نفي سبيل رهنمون مي‌كند كه او براي مبارزه با جور و ظلم خواهد آمد و ما نبايد به اين جور و ظلم تن دهيم.

صداقت و ساده‌زيستي رهبران انقلاب اسلامي

بدون ترديد صداقت امام و رهبري با مردم و دوري از زخارف دنيا و حرام كردن مواهب قدرت براي خويش از جذابيت‌هاي مردمي نظام جمهوري اسلامي ايران است؛ ملتي كه از آمار كاخ‌ها و ريخت‌وپاش‌هاي خاندان پهلوي مطلع هستند اين شرايط را قدر مي‌دانند و يقين دارند كه عدم همراهي با چنين رهبراني ممكن است ناسپاسي در درگاه الهي محسوب شود و به خاطر آن عقوبت شويم. صلاحيت رهبران انقلاب اسلامي از عوامل مؤثر در ايستادگي ملت و ظلم‌ناپذيري آنان است كه نبايد فراموش شود. در نقطه مقابل رهبران انقلاب اسلامي، فاسدترين رهبران جهان هستند كه كوس رسوايي آنان از جهت مالي و اخلاقي جهاني شده است و ملت ما مي‌بينند چه كساني ما را به تسليم دعوت مي‌كنند و چه كساني بر جهان حكومت مي‌كنند كه از حداقل‌هاي انساني، حقوقي و اخلاقي تبعيت نمي‌كنند و اينچنين به فرموده امام راحل مي‌رسيم كه: «راهي جز مبارزه باقي نمانده است. سرانجام چنگ و دندان ابر‌قدرت‌ها را خرد مي‌كنيم و در اين راه يا پيروز مي‌شويم يا به شهادت مي‌رسيم كه در مكتب ما هر دو پيروزي است.»

نتيجه‌گيري

علل مقاومت 40 ساله ملت ايران در مقابل قدرت‌های برتر جهاني و توسعه قدرت منطقه‌اي به‌رغم همه فشارهاي دشمنان از عوامل عرفي – ظاهري قدرت تبعيت نمي‌كند. مقايسه ايران و امريكا در عوامل ظاهري قدرت همچون ثروت، جمعيت و وسعت نشان مي‌دهد كه سرّ استقامت ايرانيان فراتر از شاخص‌هاي معمولي قدرت است. دقت در چرايي اين مهم نشان مي‌دهد كه نهضت عاشورا و تجربيات ذي‌قيمت آن و نهضت انتظار از عوامل بسيار مهم در اين ايستادگي است.

علاوه بر آن مي‌توان به شاخص‌هايي مثل مردمي بودن، نو شدن، نفوذ در قلب ملت‌هاي ديگر، ساده‌زيستي رهبران انقلاب اسلامي، اعتقاد به عدم تكرار تاريخ عاشورا در اين زمان و. . . اشاره كرد. بنابراين تا ماهيت اعتقادي نظام پابرجاست پشتوانه مردمي آن نيز پابرجا خواهد بود. اگر دنيا‌گرايي، بيگانه‌ستايي و فساد رشد کند ماهيت اعتقادي نظام را به چالش خواهد كشيد.

دکتر عبدالله گنجی

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *