چرایی ورود دشمنان به عرصه جنگ شناختی؛ ویژگی ها، راهکار ها|دکتر حاجی نجاری
هیات: ورود قدرتهای سلطه برای مقابله با مردم ایران در عرصه جنگ شناختی، ناشی از شکستها و ناکامیهای آنها برای براندازی و یا تغییر نظام جمهوری اسلامی از طریق تروریسم، توطئه تجزیه ایران و تحمیل8 سال جنگ، تهاجم فرهنگی و تحریم اقتصادی بود. مؤلفه قدرت مردم ایران در مواجهه با این عرصهها؛ یعنی ایمان و اعتقاد و باورهای آنها به ارزشهای دینی، انقلابی و روحیه ایثارگری و شهادتطلبی جوانان ایران سبب تمرکز دشمنان بر عرصه جنگ شناختی شده است. در جنگ شناختی، دشمنان بهجای صراحت در مقابله با مردم ایران همچون دوران فتنه، قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف را با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت، هدفگرفتهاند. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. این نوع جنگ با شیوههایی مانند؛ اعتماد زدایی، اعتبار زدایی، مشروعیت زدایی، قداست زدایی، ناامید سازی و ناکارآمد نمایی یک کشور و جامعه را به افراد آن جامعه تلقین میکند و درواقع مردم جامعه که اصلیترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند را نسبت به جامعه و کشور بدبین کرده و امید به آینده را در آنها از بین میبرد.
دشمن در جنگ شناختی با هدف گیری ایده اصلی نظام یعنی «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه»، ساختار و کارکرد نظام، تلاش دارد تا مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بیتفاوت کند.
مروری بر ابعاد جنگ شناختی دشمن در دوران جدید، نشانگر آن است که حفظ و تقویت سرمایههایی فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای انقلابی در برابر جنگ شناختی مستلزم ساماندهی شبکهای ظرفیتهای جبهه انقلاب برای جهاد تبیین و روایت امیدبخش، بازنمایی واقعیتهای امیدبخش به شکل صادقانه و هنرمندانه برای مردم، اطلاعرسانی بهموقع و حفظ ابتکار عمل در خبررسانی، نوآوری و تنوعبخشی به قالبهای اطلاعرسانی، تقویت روح امید و باور به نتیجهبخش بودن استقامت و پایداری در ناامید سازی دشمن می باشد.
مقدمه
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی) در بیانات اخیر خود در روز ۱۹ دیماه و در سالگرد حماسه سال 1356مردم قم، با اشاره به تلاش دشمن برای حساسیتزدایی از اصول و مبانی انقلاب، یادآور میشوند: «یکی از کارهایی که امروز به شدّت در برنامهریزیهای دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، عبارت است از حسّاسیّتزدایی نسبت به اصول و بینات و مبانی انقلاب. ایشان سپس یادآور میشوند: اینها بخشی از یک جنگ نرم وسیع و متنوّع دشمن است که این را دنبال میکنند. بایستی به این توجّه داشت و در مقابل این حسّاسیّتزدایی باید ایستاد. اهل فکر، اهلقلم، اهل بیان، اهل فعّالیّت های گوناگون اجتماعی، اهل فعّالیّت در فضای مجازی، آنکسانی که میتوانند و دستشان باز است، در این زمینه مسئولیت دارند؛ و نگذارند که دشمنان بهتدریج این حسّاسیّت و حمیت مردمی را کمرنگ کنند.»
مردم ایران در طول 43 سال گذشته، عرصههای مختلف تهدید را از سوی دشمنان خود تجربه کرده و اگرچه متحمل هزینههای سنگینی شدهاند، اما توانستهاند با حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران عزیز همه آن عرصههای تهدید را به فرصتی برای بالندگی انقلاب و الهام بخشی آن تبدیل کنند. در مواجهه با این عرصهها نظیر؛ توطئه تجزیه قومی و تروریسم در سالهای اولیه انقلاب، جنگ تحمیلی8 ساله، بهرغم همپیمانی همه دشمنان نظام؛ باورها و اعتقاد دینی و ملی مردم و عمل به تدابیر و رهنمودهای امامین انقلاب رمز موفقیت مردم و ناکام ماندن راهبردهای دشمنان بود. به همین دلیل ریشه اصلی ورود آنها به فاز جدید مقابله با مردم ایران در سالهای اخیر یعنی عرصه جنگ شناختی، ناشی از ناکام ماندن آنها در دیگر عرصههای مقابله با مردم ایران است. درک ابعاد این جنگ و اتخاذ راههای مناسب برای مقابله با آن، جهاد دیگری است که رهبر معظم انقلاب در ماههای اخیر از آن بهعنوان جهاد تبیین و جهاد روایت یادکرده و همگان بهویژه نخبگان و اهل بیان و قلم را بدان فراخواندهاند.
مفهوم جنگ شناختی
سالیان درازی نیست که واژه جنگ شناختی وارد ادبیات راهبردی برای مواجهه با پدیدههای مهم دوران معاصر شده است، جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشتهای جامعه مخاطب صورت میپذیرد.
کار ویژههای جنگ شناختی؛ تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی نظامهای سیاسی هستند.
جنگ شناختی مبتنی بر علوم شناختی است که بعضاً گفته میشود در مرزهای دانش حرکت میکند و با محور قرار دادن پیچیدهترین عضو شناختی انسان یعنی ذهن و مغز در گرایشهای میانرشتهای زیرمجموعهاش به بررسی فرایندهای ذهنی و مغزی میپردازد و میخواهد عینیت و تجربه را درباره این جعبه خاکستری بیشتر کند.
در جنگ شناختی مهمترین و دلهرهآورترین قسمت این جنگ، تلفات انسانی آن است. در جنگ سخت وقتی یک نفر مجروح یا کشته میشود یک نفر از جبهه خودی کم خواهد شد، اما در جنگ شناختی وقتی یک نفر نسبت به اعتقادات و تفکر خود بدبین میشود علاوه براینکه یک نفر از گروه خودی کم شده، یک نفر هم به گروه دشمن زیاد میشود.
چرایی ورود قدرتهای غربی به عرصه جنگ شناختی
هدف اصلی در هر جنگ شکست و از میدان به درکردن رقیب است، اما جنگ شناختی، شیوههای متفاوتی با جنگها دارد؛ شیوههایی که در نوع خود نشان از پیچیدگی این نوع جنگ دارد شیوههایی مانند: اعتماد زدایی، اعتبار زدایی، مشروعیت زدایی، قداست زدایی، ناامید سازی و ناکارآمد نمایی یک کشور و جامعه را به افراد آن جامعه تلقین میکند و درواقع مردم جامعه که اصلیترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند را بهراحتی نسبت به جامعه و کشور بدبین میکنند و امید به آینده را در آنها از بین میبرند و مردم نسبت به اعتقادات به چشم خرافات نگاه میکنند و حالت رویگردانی_اجتماعی به آنها دست میدهد.
اندیشکده آمریکایی رند در کتابی به نام جنگهای شبکهای مینویسد: ” در جنگهای فردا برنده کسی نیست که بمب دارد بلکه کسی پیروز است که بهترین روایت را دارد “. جنگی که پیروزی بدون استفاده از سلاح نظامی را به همراه خود میآورد، اینجا سلاح تولید محتوا است، این همان جنگ ایدهها یا روایتها است که در سند استراتژی پنتاگون در ۲۰۱۲ به آن اشاره شده است.
تا همین اواخر، مهمترین پیمان نظامی موجود در جهان یعنی ناتو که ظرفیتهای نظامی قدرتهای بزرگ غربی را برای مواجهه با تهدیدات پیش روی سازماندهی و به کار میگیرد، جنگ را به پنج حوزه عملیاتی مختلف مانند؛ هوا، زمین، دریا، فضا و سایبر تقسیم و مبتنی بر آن عرصهها علاوه بر جنگ نظامی روشهای نوینی از جنگهای چندوجهی را علیه دشمنان خودساخته خویش به کار میگرفت، اما اکنون این سازمان نظامی یک شیوه کاملا جدید را به کار گرفته و در چرخش برای توسعه یک نبرد تازهای است که آن را “جنگ شناختی” میخواند. روش جدیدی که “سلاح سازی علوم مربوط به (تسخیر) مغزها” توصیف میشود: شامل “هک کردن افراد” با بهرهبرداری علومی که “آسیبپذیریهای مغز انسان” را نمایان میکنند، بهمنظور اجرای یک “مهندسی و مدیریت اجتماعی” ماهرانهتر و پیچیدهتر.
نشریه آمریکایی مانتلی ریویو آبان ماه امسال پرده از راهبرد اخیر ناتو در این زمینه برداشته و مبتنی بر مطالعات فرانسوا دو کلوزل مدیر مرکز نوآوری ناتو که یافتههای خود را در مورد جنگ شناختی در پنلی در آبان ماه امسال در پایگاه ناتو در نورفولک، ویرجینیا ارائه داده بود، مینویسد: جنگ شناختی “در حال حاضر یکی از داغترین موضوعات ناتو است” آنچه “ در سالهای اخیر به یک اصطلاح تکراری در اصطلاحات نظامی تبدیلشده است.” دو کلوزل تأکید کرد که استراتژی جنگ شناختی “در حال حاضر توسط فرماندهی او در نورفولک، ایالاتمتحده آمریکا درحالتوسعه است.” او جنگ شناختی را به عنوان “نبردی برای مغز” توصیف کرده و میگوید: «جنگ شناختی مفهوم جدیدی است و در حوزه اطلاعات شروع میشود، که نوعی جنگ ترکیبی است. دو کلوزل در ادامه توضیح داد که روش جدید و عجیب و غریب حمله «بسیار فراتر از» جنگ اطلاعاتی یا عملیات روانی است. او میافزاید: “جنگ شناختی فقط مبارزه با آنچه فکر میکنیم نیست، بلکه مبارزه با طرز فکر ما است و اگر بتوانیم طرز فکر مردم را تغییر دهیم، این بسیار قدرتمندتر است و بسیار فراتر از اطلاعات [جنگ] و روانی است”. برخی دیگر از یافتههای این تحقیق که این روزها به یکی از محورهای اصلی عملیاتی ناتو تبدیل شده و در حال حاضر توسط فرماندهی ناتو در نورفولک، ایالاتمتحده آمریکا درحالتوسعه است، عبارتاند از:
-جنگ شناختی با اطلاعات شروع میشود، اطلاعات را میتوان سوخت جنگ شناختی در نظر گرفت.
-جنگ شناختی «هنر استفاده از فناوریها برای تغییر شناخت اهداف انسانی»است.
-جنگ شناختی فقط مبارزه با آنچه مردم فکر میکنند، نیست، بلکه مبارزه با طرز فکر آنها است و اگر بتوان طرز فکر مردم را تغییر داد. این بسیار قدرتمندتر و بسیار فراتر از اطلاعات [جنگ] و روانی است.
-جنگ شناختی، از فرد گرفته تا دولتها و سازمانهای چندملیتی را دربر میگیرد و دامنه جهانی دارد.
-در جنگ شناختی توسعه قابلیتها برای آسیب رساندن به تواناییهای شناختی حریفان یک ضرورت خواهد بود.
-ناتو در جنگ شناختی باید توانایی محافظت از فرآیند تصمیمگیری خود و مختل کردن روند تصمیمگیری دشمن را به دست آورد.
-در جنگ شناختی؛ هر استفادهکننده از فناوریهای اطلاعاتی مدرن یک هدف بالقوه است. و سرمایه انسانی یک کشور را هدف قرار میدهد.
-پیروزی در جنگ شناختی بیشتر بر اساس تسخیر موقعیت روانی- فرهنگی تعریف میشود تا موقعیت جغرافیایی.
-جنگ شناختی بهطور بالقوه بیپایان است زیرا هیچ صلح یا تسلیم برای این نوع درگیری وجود ندارد. همانطور که این حالت جدید نبرد هیچ مرز جغرافیایی ندارد، محدودیت زمانی نیز ندارد.
-میدان این جنگ از طریق اینترنت جهانی است. بدون آغاز و بدون پایان، این فتح تعطیلبردار نیست، با اعلانهای تلفنهای هوشمند، در هرکجا، ۲۴ ساعت شبانهروز و ۷ روز هفته انجام میشود.
مطالعه تحت حمایت ناتو، سپس با یک پاراگراف پایانی پایان مییابد که بدون شک روشن میکند که هدف نهایی اتحاد نظامی غربی نهتنها کنترل فیزیکی کره زمین، بلکه کنترل بر ذهن مردم است: «جنگ شناختی ممکن است عنصر گمشدهای باشد که امکان گذار از پیروزی نظامی در میدان جنگ به موفقیت سیاسی پایدار را فراهم میکند. حوزه انسانی ممکن است حوزه تعیینکننده باشد، پنج حوزه اول میتوانند پیروزیهای تاکتیکی و عملیاتی را به ارمغان بیاورند. فقط قلمرو انسانی میتواند به پیروزی نهایی و کامل دست یابد.» و فراتر از آن براین یافته تأکید میکند که ” چهبسا که با توجه به این نبرد شناختی برای تسخیر مغزها، دستکاری عقاید و مدیریت اطلاعات، باید دمکراسی را بازتعریف کرد.”
چرایی ورود به عرصه جنگ شناختی علیه مردم ایران
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سوم بهمن سال 1397، در دیدار با مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی با اشاره به راهبرد دشمنان در حوزه جنگ شناختی میفرمایند: « کارکرد و کاربرد دانشهای شناختی و بهاصطلاح فنّاوریهای شناختی، تمام عرصههای زندگی را در برمیگیرد. اگر چنانچه یک کشوری که یک روزی به خودش حق داده که برود فلان کشورِ دیگر را با زور اسلحه در تحت سلطه دربیاورد، حالا بخواهد از این دانش استفاده کند برای اینکه همان کشور را که یک روز با سلاح تصرّف کرده، با این ابزار تصرّف کند، این بعید است به نظر شما؟ بعید به نظر میآید؟». معظم له در 14 خرداد سال 1398 هدف دشمن در این جنگ را اخلال در دستگاه محاسباتی دانسته و یادآور میشوند: «یکی از کارهای مهم دشمنان همین است: با شما که مواجه میشود، نیّت شما را که میداند، تصمیم شما را که میداند، درصدد برمیآید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهم دشمن در عرصههای گوناگون این است. »
روزنامه هاآرتص، که در سرزمینهای اشغالی منتشر میشود، در گزارشی با اشاره به حمله سایبری اخیر به سامانه کارت سوخت در ایران مینویسد؛ یکی از راههایی که اسرائیل برای مقابله با برنامه هستهای ایران در پیشگرفته، سختتر کردن زندگی برای طبقه متوسط در ایران است. این گزارش که روز پنجشنبه ششم آبان منتشر شد، به نقل از یک منبع دیپلماتیک که از او نامبرده نشده، میگوید مقامات اسرائیل براین باورند که چنانچه سبک زندگی طبقه متوسط تحت تأثیر و فشار قرار گیرد، آنها درنهایت نسبت به حکومت واکنش نشان خواهند داد. یک مقام امنیتی اسرائیلی به این روزنامه گفته است، مختل کردن فعالیتهای روزانه، رژیم ایران را بیثبات میکند.
ورود قدرتهای سلطه برای مقابله با مردم ایران در عرصه جنگ شناختی، ناشی از شکستها و ناکامیهای آنها برای براندازی و یا تغییر نظام جمهوری اسلامی از طریق تروریسم، توطئه تجزیه ایران و تحمیل 8 سال جنگ بود. مؤلفه قدرت مردم ایران در مواجهه با این عرصهها؛ یعنی ایمان و اعتقاد و باورهای آنها به ارزشهای دینی و انقلابی و روحیه ایثارگری و شهادتطلبی جوانان ایران سبب تمرکز دشمنان بر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم برای تضعیف این باورها و اعتقاد آنها شد، در این عرصه اگرچه آسیبهای سنگینی در نسلهای دوم و سوم انقلاب وارد شد،اما تلاش دشمن برای بهرهگیری از این آسیبها در فتنه سال 1388 کشور را وارد یک تلاطم 8ماهه کرد.
در جریان فتنه بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري طرح شبهه تقلب در انتخابات از سوی سردمداران جریان اصلاحات، به ویژه میرحسین موسوی و مهدی کروبی و القاي عدم سلامت روند آن سبب شد كه عرصه برخي از خيابانهاي تهران به محل اجتماع كساني تبديل شود كه به نتيجه انتخابات معترض بودند و اعتراض خود را كاملاً دموكراتيك در قالب آتش زدن وسايل نقليه عمومي و مردمي و ساختمانها(؟!) نشان دادند كه البته آغاز آنهم نه پس از اعلام رسمي نتيجه انتخابات، بلكه قبل از پايان رأيگيري و ادعاي ميرحسين موسوي مبني بر پيروزياش در انتخابات در يك مصاحبه مطبوعاتي بود. سازماندهی آن اجتماعات، حملات برنامهریزیشده به مراكز بسيج و برخي ترورهاي مشكوك كه باهدف تحريك احساسات اجتماعي صورت گرفت، عملاً كشور را وارد يك بحران ناخواسته كرد، اگرچه عاملان فتنه براي آن برنامهريزي چندماهه كرده بودند.
اما فراتر از میدانداری عوامل داخلی، بسترسازی برای دشمنان نظام به آن ابعاد بینالمللی داد و سبب شد كه آمریکائیها و اروپائیها صراحتاً پا به میدان گذاشته و به زعم خود تلاش کردند شکستهای خود در مهار و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی را از این مسیر جبران کنند. حمایت صریح اوباما و خانم کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا از فتنه و اختصاص رسمی 55 میلیون دلار از سوی کنگره برای حمایت از فتنه گران و بهکارگیری تمامی ظرفیت شبکههای ماهوارهای و اینترنتی آمریکا برای حمایت از آشوبگران تنها بخشهای اعلامی این حمایت است.
اوباما رئیسجمهور آمریکا حتی به شبکه تویتر که آن زمان قرار بود برای تعمیرات، سرویسدهی تعطیل شود؛ 15میلیون دلار کمک کرد تا بهعنوان اصلیترین شبکه مورد استفاده آشوبطلبان سرویسدهی خود را قطع نکند. خانم کلینتون در اسفند سال 90 در گفتگو با بیبیسی با تأکید براین که آمریکا در آن دوران هر کاری از دستش برمیآمد کرد، یادآور شد: به شما میگویم که برای ما دورۀ سختی بود، چون میخواستیم با تمام وجود ازآنچه در داخل ایران اتفاق میافتاد حمایت کنیم و به ما اخطار داده میشد که ممکن است با این کار جان مردم را به خطر بیندازیم، که این جنبش را از اعتبار بیندازیم، که ممکن است باعث تضعیف خواستههای مردم شویم. او در عین حال میگوید: ما از خارج هم کارهایی کردیم، مثل این مورد که به توئیتر گفتیم به فعالیت خود ادامه دهد تا مردم بتوانند به ارتباط خود ادامه دهند. ما سعی کردیم مفید باشیم اما خیلی مواظب بودیم طوری به نظر نیاید که ما در این امر نقشی داشتهایم(!) او افزود: آمریکا علاوه بر اظهارات علنی، اقدامات پنهانی فراوانی برای حمایت از سبزها در ایران انجام داده که نمیتواند آنها را بازگو کند.
اما در روند این فتنه و وقایع روز عاشورای سال 88 در ششم دیماه، خروش عظیم مردم ایران در 9دیماه را در پی داشت و دشمنان بار دیگر شکست سهمگینی را از مردم ایران متحمل شدند. اما از دشمنی دست برنداشتند و ورود به عرصه تحریمهای فلج کننده اقتصادی که قطعنامه 1929شورای امنیت سازمان ملل که در 29 خرداد سال 1389 به تصویب رسید، نقطه آغاز آن بود، اوج آن پس از خروج ترامپ از برجام در سال 1397 و اعمال فشار حداکثری اتفاق افتاد، جان بولتن مشاور امنیت ملی آمریکا در آن زمان رسماً اعلام کرده بود که آمریکا فشار بر جمهوری اسلامی ایران را آنقدر افزایش خواهد داد که تا «شیره مردم ایران کشیده شود»و مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا هم در اظهاراتی توهینآمیز علیه مردم ایران گفته بود «ایران اگر میخواهد مردمش غذا بخورند باید به حرف آمریکا گوش کند» و یا اینکه «ایران باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد مردمش غذا بخورند یا نه» هدف از این فشارها که آمریکائیها بارها بر آن تأکید کرده بودند براندازی نظام ایران و یا حداقل تغییر رفتار ایران به نفع آمریکائیها بود، یعنی اینکه ایران مانند گاوهای شیرده خلیج فارس، حرف آمریکا را گوش کند.
اما اعلام صریح شکست توطئههای گذشته آمریکا علیه مردم ایران را در اعتراف « ند پرایس »سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در دوران بایدن میتوان مشاهده کرد . او روز سهشنبه پنجم بهمنماه 1400 در کنفرانس خبری روزانه خود، با نادیده گرفتن فشارهایی که دولت «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا در یک سال گذشته به ایران وارد کرده، تأکید کرد که کارزار فشار حداکثری دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا علیه تهران یک شکست فاحش بوده است. او سپس افزود «واقعیت این است که دولت قبلی ایالاتمتحده برای ما مجموعهای از گزینههای وحشتناک باقی گذاشته است. کارزار فشار حداکثری یک شکست فاحش بود و خلاف هر آنچه وعده بود، محقق شد». او افزود ترامپ وعده داده بود که با کارزار فشار حداکثری در برنامه هستهای ایران وقفه ایجاد کند و جامعه بینالملل را علیه ایران متحد کند که اینگونه نشد و عکس تمامی این موارد محقق شد. یعنی ما یک برنامه هستهای ایران را به ارث بردهایم که رو به جلو میتازد و یک برنامه هستهای ایران را داریم که در معرض نظام راستی آزمایی و نظارت قرار ندارد».
اگرچه تردیدی در این نیست که جنگ نرم و تحریم اقتصادی، همچون دوران جنگ سخت؛ مشکلات اقتصادی و معیشتی و آسیبهای اجتماعی غیر قابل تحملی را بر مردم ایران تحمیل کرده است اما همچون دوران جنگ سخت و تهدیدات امنیتی قدرتهای سلطه علیه مردم ایران، آنچه موجب شکست دشمنان شد، هدایت رهبر انقلاب، باورهای دینی و استقامت و مقاومت مردم ایران بود که توطئههای دشمنان را خنثی کرد و به همین دلیل ناکامی دشمنان، آنها را به سمت مواجهه با این نقاط قوت و خنثیسازی ظرفیتهای ملی در این عرصه بکشاند ،پدیدهای که این روزها از آن به عنوان جنگ شناختی نام برده میشود.
ویژگیها و اهداف جنگ شناختی
جنگ شناختی، شباهت زیادی با جنگ نرم دارد اما در آن نشانی از تلاش مستقیم دشمن بر تضعیف باورها و افکار افراد یک سرزمین با استفاده از اعتقادات نیست. بلکه از رسانههای جدیدتر و فضاهای مجازی برای تحت تأثیر قرار دادن افراد جامعه استفاده میکند، بدون اینکه خود را نشان دهد. مانند حشرهای که ساختار چوب را از داخل از بین میبرد اما از خارج چیزی مشهود نیست. به همین دلیل تشخیص زمان آغاز آن برخلاف دیگر انواع جنگها دشوار است و جامعه هدف وقتی از جنگ شناختی مطلع میشوند که آسیب فراوانی از آن دیدهاند.جنگ شناختی بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار میدهد. جامعه مخاطب این جنگ از آسیبهایی که میبیند دردی احساس نمیکند. در این جنگ کسی نمیمیرد در واقع جهت و گرایشش تغییر میکند. در جنگ شناختی فرد ابتدا گرایشش بهسوی دشمن کشیده میشود. بهاینترتیب با سوق دادن دیگران بهسوی دشمن بهطور نامحسوس قدرت دشمن را افزایش داده و نیرویهای خودی را تضعیف کرده است.
اهداف اصلی دشمن در جنگ شناختی عبارتاند از:
۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی)
۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است.
۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که درواقع، نشاندهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد.
4- ناامید سازی به آینده: دشمن در جنگ شناختی تلاش دارد تا مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بیتفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه یافته و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد.
مصادیق جنگ شناختی در شرایط کنونی
نظام سلطه با تکیهبر جنگ شناختی ، قدرت نرم نظام اسلامی را نشانه گرفته است، همان قدرتی که نظام توانسته به وسیله آن در چهار دهه گذشته از تمامی گردنهها و عقبههای صعبالعبور با موفقیت عبور کند و در بیانیه گام دوم انقلاب برای آینده پیش رو نقش ممتازی برای آن ترسیم شده که البته نقطه ثقل آن نیز اتکا به مردم بهعنوان یک سرمایه اجتماعی پایانناپذیر است. این نوع جنگ با شیوههایی مانند؛ اعتماد زدایی، اعتبار زدایی، مشروعیت زدایی، قداست زدایی، ناامید سازی و ناکارآمد نمایی حکومت را به افراد آن جامعه تلقین میکند و در واقع مردم را که اصلیترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند را نسبت به نظام بدبین کرده و امید به آینده را در آنها از بین میبرد. شناخت دقیق ماهیت و ابعاد این جنگ، نقش مؤثری در انتخاب راهکارهای مقابله با آن دارد:
- تحريف حقايق گذشته و «تصویرسازی غلط از واقعیتها» نهفقط برای اغوای افکار عمومی دنیا بلکه حتّی برای اغوای افکار عمومی داخل خود کشور؛ حتّی داخل خود کشور.
- ايجاد يأس و نااميدي در مردم و مسئولين نسبت به آينده مأيوس سازي مردم و حتي مسئولان و مديران ما از آینده.
- انقلاب براي ايجاد ساختار و نظام بود، حال كه ایجادشده، ديگر نيازي به آن نيست. تفكر، روحيه و رفتار انقلابي را بايد كنار گذاشت.
- القای اینکه نظم سياسي و اجتماعي و بهطورکلی نظام و ساختار با انقلابی گری در تضاد است و لذا اصرار بر شعار و رفتار انقلابي انحراف و خطاست.
- القاي دلزدگی و ناامیدی مردم نسبت به ارزشهای ديني و انقلابی و اینکه نظام ليبرال دموكراسي غربي، هم کارآمد است و هم قابل تحقق.
- القای اینکه نسل جوان كشور كاملاً از شعارهاي ارزشي و اخلاق ديني رویگردان شدهاند.
- القای اینکه نظام ديني قديمي و پاسخگوی نيازهاي فعلي جامعه نيست و چون به مقتضيات امروزه توجهي ندارد محکومبه شكست است.
- تصویرسازی چهرهای خشن و توسعهطلبانه از نظام جمهوري اسلامي ايران از طریق شيعه هراسي و ايران هراسي.
- القاي ناكارآمدي نظام انقلابي.
- وارونهسازی واقعیتها، كوچك نمايي و حتي وارونه نمايي نقاط قوّت، بزرگنمایی كمبودها و کسریها و مشكلات کشور
الزامات و راهکارها
همانگونه که گفته شد در جنگ شناختی، دشمنان بهجای صراحت در مقابله با مردم همچون دوران فتنه، قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف را با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت_ادراک و برداشت، هدف گرفتهاند. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. این نوع جنگ با شیوههایی مانند؛ اعتماد زدایی، اعتبار زدایی، مشروعیت زدایی، قداست زدایی، ناامید سازی و ناکارآمد نمایی یک کشور و جامعه را به افراد آن جامعه تلقین میکند و در واقع مردم جامعه که اصلیترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند را نسبت به جامعه و کشور بدبین کرده و امید به آینده را در آنها از بین میبرد.
به همین دلیل یکی از مهمترین توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی به دولت سیزدهم در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری، هوشیاری در برابر این توطئه جدید است، معظم له با تأکید براین که امروز بیشترین تحرّک دشمنان علیه ما بیش از تحرکات امنیتی و اقتصادی، تحرکات تبلیغاتی و جنگ نرم و تبلیغات رسانهای است، یادآور گردیدند برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند، کارهای بسیار انجام میدهند؛ فکرهای بسیاری را در مجموعههای فکری برای این کار استخدام میکنند تا بتوانند با جنگ روانی، با تبلیغات گوناگون، افکار عمومی کشورها را -ازجمله بیشتر از همه امروز کشور ما را که هدف سوء نیّت قدرتهای بزرگ است- قبضه کنند و در اختیار بگیرند. وقتی افکار عمومی یک ملّت در اختیار بیگانه قرار گرفت، حرکت آن ملّت هم طبعاً طبق میل آن بیگانه پیش خواهد رفت. کار تبلیغاتی کار مهمی است؛ ما در این زمینه ضعف داریم. حالا بگذریم از آن آدمهای غافلی که از رسانههای داخلی هم به نفع دشمن استفاده میکنند -که حالا آن محل بحث ما نیست- لکن [درباره]آنکسانی هم که قصد خیر در این زمینهدارند، ما کمکاری داریم. درزمینه کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانهای باید قویتر و هوشمندانهتر عمل بکنیم.
مروری بر ابعاد جنگ شناختی دشمن در دوران جدید، نشانگر آن است که حفظ و تقویت سرمایههایی فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای انقلابی در برابر جنگ شناختی مستلزم:
اول: ساماندهی شبکهای ظرفیتهای جبهه انقلاب برای جهاد تبیین و روایت امیدبخش
راهاندازی جهاد تبیین و جهاد روایت مستلزم سازماندهی ظرفیتهای موجود جوانان بهویژه ظرفیتهای بسیج برای مقابله با جنگ روایتها است. رهبر انقلاب خطاب به جوانان در دیدار با خانوادهی شهدای سلامت فرمودند: «شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آنهم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند» (21/9/1400)
دوم: بازنمایی واقعیتهای امیدبخش به شکل صادقانه و هنرمندانه برای مردم
امروز واقعیتهای عینی ایران اسلامی در درون خود پیام امید و امیدواری را به همراه دارد بهشرط آنکه این واقعیتها به شکل صادقانه و هنرمندانه به مردم منتقل شود. رهبر انقلاب در این رابطه میفرمایند: « کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت میکند… کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینههای گوناگون پیشرفت داریم: درزمینهی علمی پیشرفت داریم، درزمینهی صنعتی پیشرفت داریم، درزمینهی عزت سیاسی پیشرفت داریم، درزمینهی رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینههای معنوی پیشرفت داریم… انسان واقعاً حیرت میکند از این پیشرفت، از این حرکتِ روبهجلو. اینها را ما چرا نباید ملاحظه کنیم، چرا نباید ببینیم؟ اینها دیده بشود، تحلیل بشود و گفته بشود.» (15/6/1397)
سوم: اطلاعرسانی بهموقع و حفظ ابتکار عمل در خبررسانی دقیق با تکیهبر فناوریهای جدید اطلاعاتی
دستگاهها باید برای اطلاعرسانی، توصیف و تفسیر رویداد به واکنش سریع مبادرت ورزند تا بتوانند خود را با رخدادهای قابل پیشبینی یا غیرمنتظره تطبیق دهند.این امر مستلزم نوعی مهندسی در حوزه اخبار است که با تکیهبر فناوریهای جدید اطلاعاتی و ارتباطی،دقت و سرعت در انتشار تحقق مییابد.
چهارم: نوآوری و تنوعبخشی به قالبهای اطلاعرسانی
ارائه مطلب به شکل سنتی و مونولوگی، شیوهای قدیمی است که با گسترش تنوع قالبهای ارائه خبر و اطلاعرسانی، لزوم بازنگری در آن ضرورت دارد. در ارائه خبر تنها نباید به ذکر آن اکتفا کرد و میتوان در این طریق جهت تفهیم و عینی سازی بهتر خبر و روایت، از قالبهایی چون مستند و… بهعنوان مکمل بهره برد تا تأثیر آن خبر بر مخاطبان فزونتر شود.
پنجم: استفاده از ادبیات مناسب و دوری از استعمال الفاظ دون شأن افراد
در اطلاعرسانی و ارائه روایت باید الفاظی مورداستفاده قرار گیرد که ادب کلامی در آن رعایت شود؛ زیرا اگر سخن و خبر، بهصورت غیرمؤدبانه بیان شود حتی اگر آن کلام حق باشد، اثر موردنظر را نخواهد گذاشت و قلب مقصود اتفاق خواهد افتاد.
ششم: حساس کردن مردم بهویژه نسل جدید نسبت به عمق راهبرد دشمنان برای تغییر و فروپاشی نظام اسلامی با استفاده از مستندات تاریخی
هفتم: پرهیز از انتقال حس ناامیدی و یاس به جامعه و تقویت روح امید و ایجاد باور به نتیجهبخش بودن استقامت و پایداری در ناامید سازی دشمن
بازدیدها: 0