چرا از کلمه ی “القربى” در آیه ی ۲۳ شورى، اهل بیت (علیهم السلام) را استنباط مى‏کنید؟

خانه / مطالب و رویدادها / چرا از کلمه ی “القربى” در آیه ی ۲۳ شورى، اهل بیت (علیهم السلام) را استنباط مى‏کنید؟

در هر واژه و جمله اگر مراد گوینده‏ى کلام را ندانیم باید به سراغ قراین و مسائلى برویم که مقصود وى را بر ما روشن کند، در آیه‏ى مورد سؤال قراینى وجود دارد که ما را به مراد خداوند تعالى از واژه‏ى القربى نزدیک مى‏کند.

در هر واژه و جمله اگر مراد گوینده‏ى کلام را ندانیم باید به سراغ قراین و مسائلى برویم که مقصود وى را بر ما روشن کند، در آیه‏ى مورد سؤال[۱] قراینى[۲] وجود دارد که ما را به مراد خداوند تعالى از واژه‏ى القربى نزدیک مى‏کند.

۱٫ واژه‏ى “القربى” به تصریح اهل لغت به معناى قرب و نزدیکى در نسب است[۳]، و در قرآن هم در مورد اشخاصى بکار رفته است که داراى قرب و نزدیکى و عمدتاً داراى قرابت خویشاوندیند و لذا گاهى کلمه‏ى “ذى” بدان اضافه شده است[۴] و گاهى “ذوى”[۵] و زمانى دیگر هم لفظ “اولى”[۶] و تنها در یک مورد بدون اضافه آمده است، و این یک مورد همان آیه‏اى است که مورد سؤال و پرسش واقع گردیده است “… الّا الموده فى القربى”. و از این روى لازم است که لفظى همچون “اهل”[۷] یا “ذى” و یا “ذوى” و… قبل از “القربى” در تقدیر گرفته شود. و معناى “الموده فى القربى”، مودتِ قرابت و خویشاوندى (پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) که همان عترت و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) مى‏باشند) خواهد بود.

و با این بیان، تفسیر آن عده که “قربى” را در آیه به معناى قرب الى‏اللَّه گرفته‏اند،[۸] صحیح نخواهد بود؛[۹] زیرا بر اساس این تفسیر، واژه‏ى قربى به معناى نزدیک کننده خواهد بود نه قرب و نزدیکى و این مخالف آن چیزى است که ارباب لغت گفته‏اند.

افزون بر این که، چنین معنایى موجب ابهام در آیه گردیده، در نتیجه، مشرکان نمى‏توانند مخاطبان آیه باشند؛ زیرا آنان منکر تقرب الى اللَّه نبوده، بلکه عبادت بت‏ها و خدایان را به منظور تقرب به خداوند مى‏دانستند.[۱۰] untitled-4
ممکن است گفته شود که “القربى” مصدر است و این مصدر به معناى قرابت و خویشاوندى است نه خویشاوند و “فى” هم به معناى سببیّت مى‏باشد و طبق این نظر، سه احتمال در مفاد آیه وجود دارد: الف. خطاب آیه به قریش است که از آنها مى‏خواهد: اگر به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) ایمان نمى‏آورید، لااقل بخاطر قرابت و خویشاوندى، دوستش بدارید و اذیتش نکنید.

ب. خطاب آیه به انصار است واز آنها خواسته مى‏شود که به خاطر فامیلى و خویشاوندى پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) با آنها[۱۱]، دوستش بدارند و… .

ج. خطاب آیه به قریش است و مراد از “الموده فى القربى” مودت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) است نه قریش یعنى من از شما “قریش” اجرى نمى‏خواهم ولى حب من به شما بخاطر خویشاوندى شما به من است و این به من اجازه نمى‏دهد که نسبت به شما بى‏تفاوت باشم و بهرحال فامیلى مرا وادار مى‏کند که هدایتان کنم نه مزد گرفتن از شما.

این سه احتمال گرچه ممکن است در ابتداى امر معقول و زیبا جلوه کند، اما با کمى تأمل روشن مى‏گردد که هیچ کدام صحیح نمى‏باشد؛ زیرا اگر مراد آیه کفار قریش باشد، آنها چیزى از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) اخذ نکردند تا لازم باشد که اجرت آن را، بپردازند. و اگر مقصود افرادى از قریش باشند که به پیامبر ایمان آورده‏اند، در این صورت بغضى تصور نمى‏شود تا از آنها خواسته شود که به عنوان مزد و اجر رسالت، از آن بغض دست بردارند، پس احتمال اول مردود خواهد بود.

و همچنین دوستى انصار نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) بحدى روشن بود که بر کسى پوشیده نیست. از این رو معنا ندارد که پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به خاطر آن قرابت دورى که وجود داشته است از آنها بخواهد که دوستش بدارند. وانگهى عرب چندان اعتنایى به خویشاوندان مادرى نداشته است[۱۲] و این اسلام است که این گونه قرابت را مورد توجه قرار داده است، و لذا احتمال دوم هم توجیه معقولى ندارد. و اما در نقد احتمال سوم مى‏توان گفت: آیا چنین احتمالى با شأن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و آیات قرآن منافات ندارد؟ مگر قرآن بارها نفرموده که وظیفه‏ى تو تنها دعوت است و هدایت به دست خداست و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) نباید بخاطر کفار اندوهگین شود و چگونه مى‏توان باور کرد که پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) بخاطر خویشاوندى، عده‏اى را هدایت کند و به جهت بغض و کراهتى که از عده‏اى دیگر دارد، از هدایت آنها، روى برگرداند.[۱۳]

۲٫ حال که مراد از “القربى” در آیه معلوم گشت جاى این سؤال است که پرسیده شود، مراد از اقرباء و صاحبان خویشاوندى و نزدیکى در نسب، چه کسانى مى‏باشند؟ پاسخ این است که اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) مقصود اصلى این آیه‏ى شریفه مى‏باشند زیرا:

اوّلاً، تعیّن منسوب الیه، خود قرینه‏اى است براى تعین صاحب قرابت. گاهى، منسوب الیه در کلام آمده است و این خود مى‏تواند نشانه‏اى باشد بر این که مراد از نزدیکان چه کسانى مى‏باشند مثلاً در این آیه قرآن: “ما کان للنبى و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى”[۱۴]، ذکر “نبى” و “الذین آمنوا”، گواه بر این نکته‏اند که مراد از “اولى قربى” نزدیکان هر انسانى، مى‏باشد. و یا در آیه‏ى “ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فللّه و للرسول و لذى القربى”[۱۵]، “على رسوله” قرینه است که مراد از “لذى القربى” اقرباى رسولند. و در آیه ی شریفه‏ى “قل لا اسألکم علیه اجراً…” نیز تقدم فعل “لااسألکم” نشانه‏اى است بر این که مراد از “القربى” اقرباى سائل مى‏باشند.[۱۶]

پس در خود آیه قرینه‏اى است که گواهى مى‏دهد مراد از “القربى” اهل بیت و اقرباى رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) هستند و لذا نمى‏توان این احتمال را داد که در آیه دوست داشتن نزدیکان به عنوان اجر رسالت تلقى شده و آیه از مسلمانان مى‏خواهد که بستگان خود را دوست داشته باشند.[۱۷]

ثانیاً، آیاتى که پیرامون اجر رسالت در قرآن وارد شده است، شامل مطالب ذیل مى‏باشند.

۱٫ طلب اجر و پاداش از طرف انبیا[۱۸] و همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)[۱۹] را نفى مى‏کنند.

۲٫ درباره‏ى شخص پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آمده که: من از شما پاداشى نمى‏خواهم مگر دوستى خویشاوندانم.

۳٫ نیز بیان شده است که: مزد من کسانى هستند که دعوت مرا به اختیار خود بپذیرند.[۲۰]

۴٫ و از سوى چهارم در آیه‏اى دیگر آمده که: پاداشى که از مردم خواسته شده تنها به سود آنهاست و اجر و پاداش پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) تنها بر خداست.[۲۱]

از ضمیمه کردن این آیات مى‏توان نتیجه گرفت که پیامبر گرامى اسلام‏(صلی الله علیه و اله و سلم) هم مانند سایر پیامبران، پاداشى براى خود نخواسته است، بلکه مودت خویشاوندان (عترت و اهل بیت) او راهى است به سوى خدا و در واقع به نفع خود مردم است چون این مودت دریچه‏اى است به سوى مسئله‏ى امامت و خلافت و جانشینى پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و هدایت مردم. و این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت مى‏کند.[۲۲]

از یک سو “اجر” واژه‏اى است که هم بر “اجر دنیوى” اطلاق مى‏شود و هم بر “اجر اخروى” و آنچه در این آیات نفى شده، اجر دنیوى است؛ زیرا در این آیات آمده که از شما مردم مزدى نمى‏طلبم و طلب مزد ننمودن، ظهور در اجر دنیوى دارد و زندگى آن پیامبر عظیم الشأن شاهد و گواه این معنا است[۲۳] که به دنبال پاداش دنیایى نبوده است. و از سوى دیگر: پاداش و اجر واقعى، زمانى تحقق مى‏یابد که فایده‏ى پاداش به گیرنده‏ى پاداش برسد، در حالى که مودت و محبت ذوالقربى، به نفع محبّ است نه پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) چون محبت به ذوالقربى باعث خواهد گشت که محبت، در زندگى خود از ذوالقربى پیروى نموده و آنها را الگوى خود قرار دهد و خود را از دام شیطان برهاند.[۲۴]

پس پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) از مردم اجر دنیوى نخواسته و اگر از آنان خواسته که به ذوالقربایش مودت و محبت بورزند، این اجر واقعى نیست چون قرآن فرموده که نفع این به خود مردم مى‏رسد.

حال باید بپرسید که محبت به چه کسانى و پیروى از چه کسانى به نفع مردم مى‏باشد؟ و مودت به چه کسانى از مصادیق استجابت دعوت پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) مى‏باشد؟

و آیا مودّت و محبت کسانى که خود در گرداب جهل و گمراهى به سر مى‏برند، مى‏تواند عامل نجات دیگران شوند؟ و آیا در صورتى که کورى عصاکش کور دگر شود، انسان‏ها به سر منزل مقصود رهنمون مى‏گردند؟

هدایت الاهى انسان‏ها پاداش رسالت است و یقیناً این به نفع مردم است و این امر هم در پرتو هدایت افرادى محقق مى‏شود که نفس و جان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)،[۲۵] چراغ هدایت،[۲۶] کشتى نجات،[۲۷] باب علم[۲۸] و سبیل حق[۲۹] و… باشند و آیا چنین افرادى غیر از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) مى‏باشند.

ثالثاً، روایات زیادى که از فریقین در این باب وارد شده است به طور روشن و صریح، مراد از “قربى” را بیان مى‏نمایند که به پاره‏اى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

۱٫ حاکم حسکانى در ذیل این آیه روایاتى را نقل مى‏کند که بیان مى‏دارند منظور از “ذوالقربى” چه کسانى هستند.[۳۰] مانند: ابن عباس مى‏گوید: وقتى آیه‏ى “قل لا اسالکم علیه اجراً الاّ الموده فى القربى” نازل شده، اصحاب از ایشان سؤال کردند، کسانى که خداوند ما را به دوستى آنان امر کرده است، چه کسانى هستند، فرمود: على و فاطمه و فرزندان این دو.

۲٫ سیوطى در ذیل این آیه روایتى را از پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) مى‏آورد که بیان مى‏کند: مراد آیه این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید.[۳۱]

۳٫ احمد بن حنبل در فضایل الصحابه و قرطبى در تفسیر آیه از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) روایت نقل کرده‏اند که منظور على و فاطمه و دو پسران او مى‏باشند.[۳۲]

۴٫ زمخشرى[۳۳] و فخر رازى[۳۴] هم با استناد به روایاتى از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آیه‏ى “ذوالقربى” را به على و فاطمه و فرزندان این دو، اختصاص مى‏دهند.

البته پیرامون تفسیر “الموده فى القربى” به مودت اهل بیت(علیهم السلام) اشکالاتى مطرح گردیده است. از جمله این که نمى‏توان قبول کرد که مراد از “الموده فى القربى” اهل بیت(علیهم السلام) باشد؛ زیرا آیه ی مذکور در سوره‏ى شورى است و این سوره، مکّى است و در مکّه، فاطمه‏ى زهرا و حسنین(علیهم السلام) نبودند تا مودت آنان مزد رسالت باشد!

پاسخ این است که: اوّلاً بسیارى از مفسران گفته‏اند که این چهار آیه‏ى سوره‏ى شورى مدنى است نه مکّى. ثانیاً روایات فراوانى است که نزول این آیه را در مدینه مى‏دانند. ثالثاً مکى بودن غیر از قبل از هجرت بودن است، ممکن است بعد از هجرت در مکه نازل شده است، مثل این که در حجه الوداع و بعد از ولادت فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده باشد.[۳۵]

[۳] مقاییس اللغه گفته: “فلان ذو قرابتى هو من یقرب منک رحما” وی در ادامه مى‏گوید: القربى و القرابه به یک معنا مى‏باشند.

لسان العرب در این باب بیان مى‏دارد: قرابت و قربى به معناى نزدیکى نسبى مى‏باشند و دیگرى مى‏گوید: و (القربى) فى الرحم و (القربه) فى المنزله و الاصل واحد (اقرب الموارد، ج۲، ص ۹۷۸).

[۴] “و بالوالدین احساناً و ذى القربى و الیتامى”، بقره، ۸۳٫

[۵] “و آتى المال على حبّه ذوى القربى و الیتامى”، بقره، ۱۷۷٫

[۶]« ما کان للنبى (صلی الله علیه و اله و سلم) و الذین آمنوا ان سیتغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قربى»، توبه، ۱۱۳٫

[۷] زمخشرى در این باب مى‏گوید: القربى مصدر کالزلفى و البشرى، بمعنى القرابه و المراد فى الآیه «اهل القربى» الکشاف، ج۳، ص ۸۱، ذیل تفسیر آیه ی ۲۳ سوره‏ى شورى.

[۸] این تفسیر «دوست داشتن امورى که انسان را به قرب الاهى دعوت مى‏کند» مفاد آیه مى داند.

[۹] البته این نظریه اشکالات دیگرى هم دارد که در جاى خود بدان پرداخته شده، مثلاً تعبیر به محبت و مودت تناسبى با این معنا ندارد؛ زیرا آنچه که موجب قرب الاهى است عمل کردن به نماز و… است نه مودت و محبت آنها و علاوه مگر در میان مخاطبین پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) کسى بود که به این امور علاقه‏اى نداشت و آیه در شأن او نازل شده تا… (ر.ک: المیزان، ج ۱۸، ص ۴۶ – ۴۵؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج ۹، مکارم شیرازى، ص ۲۳۷ – ۲۲۵).

[۱۰] ر.ک: علامه طباطبایى، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۴۵ و ۴۶٫

[۱۱] چون پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) از جهت مادر و از جهت سلمى بنت زید النجاریه با انصار قرابت داشته است.

[۱۲] مثلاً اعراب مى‏گفتند:

بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الأباعد یعنى فرزندان دختران ما فرزندان مردان بیگانه‏اند.

[۱۳] ر.ک: المیزان، ج ۱۸، ص ۴۵- ۴۳؛ تفسیر موضوعى پیام قرآن، ج۹، ص ۲۳۷ – ۲۲۵٫

[۱۴] توبه، ۱۱۳ «شایسته نیست که پیامبر و مؤمنان براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند هر چند از نزدیکانشان باشند».

[۱۵] حشر، ۷ «آنچه را خداوند از اهل این آبادى‏ها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسولش و خویشاوندان او… است».

[۱۶] ر.ک: مفاهیم القرآن، ج۱۰، جعفر سبحانى، ص ۲۶۹ – ۲۶۸٫

[۱۷] این احتمال نه تنها در خود آیه مؤیدى بر آن نیست، بلکه تناسبى هم با اجر رسالت ندارد وانگهى مگر تمامى افراد قریش (اگر خطاب آیه به قریش باشد) یا تمامى افراد بشر (اگر خطاب آیه بر عموم مردم باشد) خویشاوند مؤمن دارند که از طریق مودت آنها اجر رسالت را بدهند.

رک: المیزان، ج ۱۸، ص ۴۵؛ پیام قرآن، ج۱۰، ص ۲۳۷ – ۲۲۵٫

[۱۸] هود، ۲۹ و ۵۱؛ شعراء ۱۰۹ و ۱۲۷ و ۱۴۵ و ۱۶۴ و ۱۸۰٫

[۱۹] انعام، ۹۰٫

[۲۰] فرقان، ۵۷ «قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلاً» بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشى از شما مطالبه نمى‏کنم مگر کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند و این یعنى مزد من همین است که یکى از شماها بخواهد راهى به سوى پروردگارش اتخاذ کند و دعوت مرا اختیاراً بپذیرد پس به جز دعوت، مزد و اجرى در کار نیست.

[۲۱] سباء، ۴۷ «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الاّ على الله و هو على کل شى‏ء شهید».

[۲۲] ر.ک: المیزان، ج ۱۸، ص ۴۹ – ۴۲؛ مفاهیم القرآن، ج ۱۰، ص ۲۷۴ – ۲۶۱؛ پیام قرآن، ج ۹، ص ۲۲۵ – ۲۳۷٫

[۲۳] السیره النبویه، ج۱، ص ۲۹۴ – ۲۹۳؛

شیخ مفید (ره) در این باب مى‏فرماید: عمل باید براى خدا و خالص باشد و آنچه که براى خدا است، اجرش هم بر خداست نه بر غیرش و پیامبر در تمام زندگى خود این گونه بوده است (تصحیح الاعتقاد، ص ۶۸).

[۲۴] امام صادق (علیهم السلام) در روایتى مى‏فرماید که: «ما احب الله عزوجل من عصاه» و آنگاه این شعر را قرائت فرمود:

تعصى الآله و انت تظهر حبه هذا محال فى الفعال بدیع لو کان حبک صادقاً لا طعته ان المحبّ لمن یحب مطیع (سفینه البحار، ماده ی حبّب) یعنى محبت به منظور اطاعت است و اطاعت، به منظور هدایت و این است استجابت دعوت که در آیه ی ۵۷ سوره‏ى فرقان آمده است.

[۲۵] در آیه ی مباهله از على (علیهم السلام) به جان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) تعبیر شده است.

[۲۶]« ان الحسین مصباح هاد و سفینه النجاه » سفینه البحار، ج۱، ص ۳۸۷).

[۲۷] سنایى بحر پر کشتى است لیکن جمله را گرداب خوف بى سفینه ی نوح نتوان چشم معبر داشتن پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: «مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح، من رکبها نجا » کنزل العمال، ج ۶، ص ۲۱۶؛ ر.ک: اهل البیت مقامهم، منهجهم، مسارهم، ص ۴۶ – ۴۴٫

[۲۸] پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: «انا مدینه العلم و علىٌ بابها….» چون همى دانى که شهر علم را حیدر در است خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن (سنایى)

[۲۹] در دعاى ندبه آمده است: «فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الى رضوانک».

[۳۰] شواهد التنزیل، ج۲، ص ۱۳۰ و ۱۳۵ – ۱۳۱ و ۱۴۱٫

[۳۱] الدر المنثور، ج ۶، ص ۷٫

[۳۲] احقاق الحق، ج۳، ص ۲؛ غایه المرام ، تفسیر آیه.

[۳۳] تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۲۲۱ – ۲۲۰٫

[۳۴] تفسیر کبیر فخر رازى، ج ۲۷، ص ۱۶۷ – ۱۶۵٫

[۳۵] ر.ک: جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج ۸، ص ۳۴۱٫

منبع:اسلام کوئست

بازدیدها: 88

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *