آیاتی از قرآن کریم، دلالت دارد بر این که شیطان، اعتراف به عجز و ناتوانی خود در اغواگری و گول زدن مخلَصین نموده است از جمله در آیه «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین»؛[1] گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها.
همچنین در آیه «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ* إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»؛[2]گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمین در نظر آنها زینت مىدهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را.
پیش از پرداختن به پاسخ تبیین مفهوم و مصداق مخلَصین از منظر مفسران ضروری به نظر میرسد.
معنا و حقیقت مخلَصین
«حقیقة الإخلاص: التّبرّی عن کلّ ما دون اللّه تعالى»؛[3] حقیقت اخلاص بیزاری جستن از هر چیزی غیر خدا است. مخلصین انسانهایی هستند که خود را براى خدا خالص کردند، و خدا نیز آنان را براى خود خالص گردانید. به بیان دیگر، مخلصین کسانی هستند که جز خدا کسى در آنها سهم و نصیبى ندارد، و در دلهایشان محلى که غیر خدا در آن منزل کند باقى نمانده است؛ آنان جز به خدا به چیز دیگرى اشتغال ندارند؛ هر چه هم که شیطان از کیدها و وسوسههاى خود را در دل آنان بیفکند همان وساوس سبب یاد خدا مىشوند، و همانها که دیگران را از خدا دور مىسازد ایشان را به خدا نزدیک مىکند.[4]
مصداق مخلَصین
در مصداق مخلصین بین مفسران، اختلاف است، گروهی آن را فقط اهل عصمت؛ مانند پیامبران و رسولان الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) میدانند.[5] برخی نیز یا به طور مطلق گفتهاند: مخلَصین کسانی هستند که خداوند آنها را خالص و پاک گردانیده به گونهای که شیطان را بر آنها راهی نیست(آنرا مقید به اهل عصمت نکردهاند)،[6] یا تصریح کردهاند که علاوه بر اهل عصمت، پیروان خاص آنان و اولیای الهی نیز از مصادیق مخلَصین هستند.[7]
بنابر این که مصداق مخلَصین، فقط پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) باشند، حضرت زینب(سلام الله علیه) از مصادیق مخلَصین نخواهد بود و طرح سؤال نیز وجهی ندارد.
اما بنابر دیدگاه کسانی که مفهوم آنرا گسترش داده و اولیای الهی را نیز مصداق آن میدانند باید در جواب گفت: تمام افراد و مصادیق مخلَصین حتی مصداق اکمل آنکه پیامبران الهی باشند؛ چون بشر هستند همچون سایر آدمیان دارای غرایز و احساسات بشری بوده و به مقتضای این طبیعت، آنان نیز درد گرسنگى، تشنگی، فشار و سختی جسمی و روحی، درد و بیماری و… را حس مىکنند چنان که دلهایشان درد غربت و مصیبت از دست دادن عزیزان و فشار شهوات را حس مىکند. اما آنان اهل یقیناند و خداوند با روح خود حافظ آنان است؛ از این رو از شهوات نفسانى شتابان مىگذرند. آیات بسیارى در قرآن دلالت دارد حتی پیامبران الهی نیز حالتهاى دشوارى را به توفیق الهى پشت سر گذاشتهاند و اگر این توفیق و روح ایمان نمىبود، آنان نیز همچون انسانهاى دیگر از پاى مىافتادند. از جمله این آیات است «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا»؛[8] اى پیغمبر، اگر تو را استوار نمىکردیم، شاید اندکى به کافران مىگراییدى».
یا در داستان زلیخا و حضرت یوسف(علیه السلام) میفرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصین»؛[9] آن زن قصد او کرد و او نیز- اگر برهان پروردگار را نمىدید- قصد وى مىنمود! این چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود.
بنابر این، طمع شیطان برای اغوای تمام افراد بشر حتی مخلَصین وجود دارد، منتها اغواگری شیطان در مخلَصین، به سبب عنایت الهی اثرگذار نیست،[10] از این رو، میتوان گفت اگر کمک الهی نباشد همه انسانها در معرض خطرند، به گونهای که امام معصومی، مانند امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «رَبِّ لَاتَکِلْنِی إِلى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً »؛[11] پروردگار من! هرگز مرا به خودم وا مگذار حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن.
حضرت زینب(سلام الله علیه) نیز به مقتضای طبع انسانی و دارا بودن احساس و عواطف، در شهادت برادرها و برادر زادهها و فرزندان خود و اسارت زنان و دختران و جسارتها و مشکلات چهل منزل اسارت، دچار فشارها و ناراحتی روحی و جسمی میشود، هر چند صبور باشد؛ لذا امام حسین(علیه السلام) نه از باب توبیخ، بلکه از باب تذکر به مقتضای آیه «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِین»[12] که دستور به تذکر و یاد آوری داده و تمام مؤمنان موظفاند در ارتباط با یکدیگر بدان عمل نمایند،[13] به خواهرشان سفارش نمودند که مواظب باش شیطان، صبر تو را نبرد. این تذکر هیچ منافاتی با مقام حضرت زینب(سلام الله علیه) ندارد.
[1]. صاد، 82 – 83.
[2]. حجر، 39 – 40.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ج ۱، ص ۲۹۳، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[4]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 6، ص 519، ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 12، ص 165، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق.
[5]. المیزان، ج 11، ص 130؛ صادقى تهرانى، محمد، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، ص 264، مؤلف، قم، 1419 ق؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 9، ص 377، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ ابوالفتوح رازى، حسین بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدى، ج 11، ص 325، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق؛ کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 5، ص 161، کتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، 1336 ش.
[6]. مجمع البیان، همان؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 130، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.
[7]. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 3، ص 471، صدر، تهران، چاپ ششم، 1366 ش؛ سبزواری، محمد بن حبیب الله، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 4، ص 184، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1406 ق.
[8]. اسراء، 74.
[9]. یوسف، 24.
[10]. «و من هنا یترجح أن الاستثناء إنما هو من الإغواء فقط لا منه و من التزیین بمعنى أنه لعنه الله یزین للکل لکن لا یغوی إلا غیر المخلصین»، المیزان، ج 12، ص 165.
[11]. کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، پژوهشگران مرکز تحقیقات دار الحدیث ،ج 4، ص 552، دار الحدیث للطباعة و النشر، قم، چاپ اول، 1429 ق.
[12]. «و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود مىبخشد»، ذاریات، 55.
[13]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛ مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف، و نهى از منکر مىکنند، توبه، 71.
منبع:اسلامکوئست
بازدیدها: 97