سوال مطرح شده دارای محورهای گوناگونی است که به یک یک آن اشاره می کنیم.
1. آیا فرزند پیامبر بودن فی نفسه مزیت محسوب می شود؟
در زیارت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) از دور، زیارت وارث و زیارت اربعین عبارتی وجود دارد که در آن پاکی نسل پیامبر و فرزندانش نوعی مزیت محسوب می شود. متن مد نظر عبارت است از: ” الأرحام الطاهرة لم تنجسک الجاهلیة بأنجاسها و لم تلبسک المدلهمات من ثیابها”[1]
بر اساس این عبارت، فرزند پیامبر بودن فی نفسه مزیت محسوب می شود، اما باید توجه داشت این که انسان از نسل پاکان باشد، تنها زمینه سعادت یا شقاوت انسان را فراهم می کند و به همین دلیل مزیت است و علت تامه برای سعادت و شقاوت نیست. آن چه ملاک است عمل خود شخص است در آخرت از انسان مىپرسند عملت چیست، نمىپرسند پدرت کیست، همسرت کیست. قرآن دنیا را محل عمل می داند و آخرت را محل پاداش و کیفر. و در آن به رابطه پدر و پسر و زن و شوهر و … اهمیتی داده نمی شود.[2]
بر این اساس؛ این مزیت تا زمانی است که شخص مسیر گمراهی را نپیماید، و گرنه اگر کسی؛ مانند پسر حضرت نوح (علیه السلام) از نسل پیامبر باشد و در مسیر حقیقت نباشد، نمی توان به این رابطه نسبی اعتنایی کرد؛ یعنی اگر انحرافی صورت گیرد، فضیلت یاد شده نمی تواند به خودی خود نجات دهنده باشد. و از آن جایی که حقیقت در امام حسین (علیه السلام) متجلی شده بود (او نه تنها خود منحرف نشده بود، بلکه برای اصلاح امّت جدّش و جلوگیری از انحراف، جانش را فدا کرد)، استناد به این مزیت نسبی اشکالی هم ندارد.
2. اما چرا امام (علیه السلام) در روز عاشورا از جملاتی استفاده کردند که رابطه حضرت با پیامبر را نمایان می کند؟
در این باره می توان به نکاتی اشاره کرد:
الف) صحنه خونین کربلا شاهد نبرد دو گروهی بود که یکی از آن دو گروه نه تنها از حیث اعمال و کردار فردی در اوج عظمت و کرامت بودند، بلکه از حیث حسب و نسب خانوادگی نیز در غایت شرافت بودهاند. بسیاری از این ها منسوب به دامان پاک و مطهر زهرای مرضیه و علی مرتضی (سلام الله علیه) بودهاند.
در مقابل، گروهی بودند که تعداد بسیاری از آنها نه تنها از حیث اعمال فردی در نهایت پستی و خفت و سردمدار هر گونه رذیلت و مروج و مشوق آن بودهاند، بلکه از حسب و نسب خانوادگی در حضیض ذلت و حقارت بودهاند، لذا بیشتر آنها به اسم مادرانشان خوانده می شدند و از حیث پدر وضعیت روشنی نداشتند.
اگر امام حسین(علیه السلام) کراراً به این مطلب توجه میدهد و به حسب و نسب خویش اشاره می کند قصد حضرت، فحاشی و هتاکی آن گروه و فخر فروشی و مباهات برای این گروه نیست، بلکه برای بیان این نکته است که دو گروه متخاصم از جهت خانوادگی سنخیتی با هم ندارند تا این گروه دست بیعت به سوی آن گروه دراز کند و احیاناً با آنها بر سر یک سفره بنشیند و با آنها دمساز و معاشر شود و کار آنها را تأیید و تصدیق کند.
ب) امام حسین(علیه السلام) با یادآوری خویشاوندی خود با پیامبر اسلام، حضرت علی و فاطمه زهرا(سلام الله علیه) می خواست آن قوم را موعظه و هدایت کند تا بلکه از گمراهی نجات پیدا کنند نه این که امام می خواست با یادآوری این نسبت، حقانیت خود را اثبات کند. هدف امام از این یادآوری بیدار ساختن آنان بود. و پس از این سخنرانی امام بود که حر بن یزید ریاحی به همراه چند نفر دیگر، از نیروهای عمر بن سعد جدا شدند و به سوی امام حسین(علیه السلام) آمدند و توبه کردند.[3]
به این نکته هم توجه داشته باشیم که طلحه و زبیر هیچ کدام از نظر حسب و نسب به پای امام حسین(علیه السلام) نمی رسند. اصلاً آنان قابل مقایسه با امام حسین(علیه السلام) نیستند. پدر امام حسین حضرت علی(علیه السلام) است که هیچ گونه کفر و بت پرستی نداشت در حالی که دیگران بت پرست بودند. جد امام حسین پیامبر اسلام است و اجداد دیگران بت پرست بودند. کجا دیگران عمویی مانند جعفر طیار دارند. مادر امام حسین فاطمه است و مادر افراد دیگر قابل مقایسه با فاطمه زهرا نیست. البته افضیلت امام حسین از هر جهت است و امام حسین از جهت نسب هم از همه آنان افضل بود.
ج) متأسفانه پس از پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) به ویژه در زمان حکومت معاویه تبلیغات سوء بر ضد اهل بیت پیامبر (علیه السلام) روز به روز شدّت بیشتری یافت تا جایی که وصیّ پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلم)، امام علی (علیه السلام) را بی نماز و فرزند پیامبر امام حسین (علیه السلام) را خارجی معرفی کردند در همین راستا است که امام (علیه السلام) به معرفی خود می پردازند تا ضمن شناساندن خود و تحریک عواطف و کنار زدن پرده غفلت از آنان، حجت را بر دشمنان تمام نمایند.
د. اشاره به روابط نسبی، از قدیم الایام در جنگ های عرب مرسوم بوده. بدین صورت که در مراحل مختلف جنگ جویان، خود را معرفی می کردند. کاری که نه فقط امام حسین (علیه السلام)، بلکه اکثر نامیان جنگی انجام می دادند.
3. چگونه می توان به این روابط اعتنا کرد و حال آن که چنین مسایلی در مورد طلحه و زبیر هم وجود دارد؟
از آن چه تا به حال در مورد امام حسین، خطابات و اهداف آن گفته شد، روشن می شود که امام (علیه السلام) با توجه به اهدافشان (اصلاح مردم) مجبور به ذکر چنین مطالبی بودند.
به عبارت دیگر حضرت در صدد مظلوم نمایی و سوء استفاده از روابطش نبود تا بتوان اشکال فوق را مطرح کرد. چون این اشکال جایی مطرح می شود که حضرت به دنبال امتیاز گیری باشد؛ که در این صورت می توان اشکال کرد که این امتیاز ها در مورد طلحه و زبیر نیز وارد شده است.
4. سند این جملات صحت دارد یا خیر؟
از آن چه تا به حال گفتیم روشن شد که این مسئله اساسا دارای اشکال نیست. پس نیازی به بحث در مورد سند وجود ندارد. البته این قضیه در بسیاری از مقاتل و کتب تاریخی هم ذکر شده است.
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 126