چرا امام صادق علیه السلام به نهضت علمی روی آوردند؟

خانه / پیشنهاد ویژه / چرا امام صادق علیه السلام به نهضت علمی روی آوردند؟

یکی از روشن‌ترین دلایل روی‌آوری امام صادق علیه‌السلام به نهضت علمی، این است که زمان امام صادق علیه‌السلام یک نهضت علمى و فکرى و فرهنگى عظیم و جنگ عقاید شروع شده بود که نه قبلش و نه بعدش همچون نهضت عظیمی وجود نداشت.

دوران امامت سه امام بزرگوار پس از واقعه‌ی عاشورا، یعنی امامان سجاد، باقر و صادق علیهم‌السلام را می‌توان دوره‌ی تبیین فکری، علمی و فرهنگی اسلام ناب دانست. در این دوران بود که امام سجاد علیه‌السلام با تلاش علمی خود و نیز با بهره‌گیری از قالب مناجات و دعا، به بازسازی پایه‌های اسلام ناب پرداختند. در ادامه‌ی حرکت ایشان، امام باقر علیه‌السلام هندسه و چهارچوب اسلام اصیل نبوی و علوی را با اصول و فروع دین تبیین نمودند و سپس امام صادق علیه‌السلام پایه‌های دین را بر آن بنا نهادند و مرجعیت علمی، دینی و سیاسی ائمه را تثبیت کردند.

* العلم سلطان
آن‌چه در این نوشته به آن می‌پردازیم، اهتمام حضرت صادق علیه‌السلام به یک ضلع مهم در حکومت‌داری و تمدن‌سازی، یعنی «علم» است. درواقع به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چرا حضرت به نهضت علمی روی آوردند؟ در ادامه هم به این سؤال دوم پاسخ می‌دهیم که نهضت علمی حضرت چه ویژگی‌هایی داشت؟

دلیل ضرورت توجه به این بُعد آن هم با این نگاه، این است که توجه خاص حضرت به علم در چنین موقعیت زمانی نشانگر این است که برای دستیابی به «قدرت» باید بر «علم» تکیه کرد. و جامعه‌ی اسلامی را با تکیه بر «علم» استوار ساخت.

دلیل دیگر بر ضرورت بحث در این بُعد، نگاه منفی عده‌ای به حقیقت علم است. بعضی متأسفانه اصل جهاد علمی و عدم مبارزه‌ی ظاهری امام صادق علیه‌السلام را نکته‌ای منفی می‌دانند و دوران امامت چند ده ساله‌ی ایشان را بی‌فایده می‌خوانند! این ساده‌اندشی از آن روست که اینان قدرت علم و نقش آن در تشکیل حکومت و تمدن را نادیده ‌انگاشته و مقصود و هدف امام علیه‌السلام از این نهضت را درک نکرده‌اند. در صورتی که در نگاه آن حضرت، علم یک قدرت اصلی و اساسی در تشکیل حکومت اسلامی و سپس تمدن اسلامی است؛ همان‌طور که در روایت فرموده‌اند: «العلم سلطان».

* سه بُعد مبارزه امام صادق علیه‌السلام
به همین دلیل در دوران امام صادق علیه‌السلام آمادگی نسبی خاصی برای تشکیل حکومت و سپس تمدن اسلامی فراهم شد و این هدفی بود که خط کلی زندگی امام صادق علیه‌السلام را تشکیل می‌داد؛ همان‌گونه که خط و استراتژی کلی امامت این است، امام خامنه ای درباره‌ی این خط کلی فرموده‌اند: «استراتژی کلی امامت، ایجاد انقلاب توحیدی و علوی است. […] لازمه‌ی منطقی این خط مشی کلی، دعوتی همه‌گیر است در سراسر محیط عالَم اسلام به تلطیف جوّ اشاعه‌ی فکر شیعی در همه‌ی اقطار.»

حضرت صادق علیه‌السلام در سه بُعد برای تشکیل حکومت اسلامی و تأسیس تمدن اسلامی تلاش ‌کرده و این سه محور را در دستور کار امامت چندین ساله‌ی خود قرار داده بودند، زیرا شرایط و اقتضائات خاص آن عصر، حضرت را مصمم به این تلاش می‌نمود. از طرفی، فرصت مناسب برای احیای امر امامت و ابراز حقیقت امامت پدید آمده بود. تشکیلاتی پنهانی و قوی نیز تفکر شیعی را در اقصی‌نقاط سرزمین اسلامی گسترانده بود. همچنین زمینه‌ی بسیار خوبی برای ترویج علم ایجاد شده بود. این سه، همان نمودارهای بارز زندگی امام صادق علیه‌السلام است. حضرت در این سه بُعد به مبارزه‌ای خستگی‌ناپذیر برخاستند و تا آخرین لحظات عمر شریفشان دست از آن نکشیدند. ایشان به عنوان یک «مبارز» واقعی در سه محور فوق به مبارزه با حکومت‌ ستمگر وقت پرداختند و پایه‌های آن را تضعیف کردند تا پایه‌های حکومت اسلامی را پی‌ریزی کنند. امام خامنه ای به‌خوبی این سه بُعد را این‌گونه ترسیم می‌نمایند:
«نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق علیه‌السلام را […] به این شرح یافته‌ام:
۱- تبیین و تبلیغ مسأله‌ی امامت
۲- تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه‌ی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
۳- وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی.»

زمامداران که از آگاهی‌های دینی کم‌نصیب بودند، در صدد برآیند که این کمبود را به وسیله‌ی رجال دینی وابسته به خود تأمین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت، این دستگاه را باز هم ترکیبی از دین و سیاست سازند. اینان طبق میل و فرمان زمامدار ستم‌پیشه، به‌سهولت می‌توانستند احکام دین را به اقتضای مصالح تغییر داده و در پوششی از استنباط و اجتهاد حکم خدا را دگرگون سازند.

این سه نمودار «امام»، «امت» و «علم»، در واقع سه ضلع تشکیل حکومت و سپس تمدن اسلامی است. هر چند که اقتضائات خاص آن دوره ایجاب می‌کرد که امام صادق علیه‌السلام ضلع سوم تشکیل حکومت را «علم» قرار دهند، ولی واقعیت این است که علم همیشه به عنوان یکی از مهم‌ترین پایه‌های قدرت در تشکیل نظام اسلامی بوده است. نکته‌ی مهم این است ‌که حضرت در تمام این ابعاد، فرصت بسیار مناسبی برای تشکیل حکومت داشتند؛ بهترین فرصت برای تبیین مسأله‌ی امامت و رهبری فکری-سیاسی ائمه. امام بهترین فرصت برای گسترش و استفاده از تشکیلات پنهانی شیعه و تربیت انسان‌های نخبه و صالح امت و نیز بهترین فرصت برای توسعه‌ی علمی و معارف دینی را ایجاد کرده و در اختیار داشتند.

* مرد مبارزه برای زمینه‌سازی حکومت اسلامی
رهبر انقلاب ماهیت نهضت علمی امام صادق علیه‌السلام را این‌گونه تبیین می‌کنند: «همه‌ی کسانی که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفته‌اند، بر این سخن هم‌داستانند که امام صادق علیه‌السلام وسیع‌ترین -یا یکی از وسیع‌ترین- حوزه‌های علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است. در این میان چیزی که از نظر بیشترین کاوشگران زندگی امام پوشیده مانده است، مفهوم سیاسی و متعرضانه‌ی این عمل [است].»

زندگی سراسر مبارزه‌ی امام صادق علیه‌السلام را باید از این زاویه‌ نگریست و در این صورت است که نقش ایشان به عنوان یک شخصیت مبارز جلوه می‌کند و آشکار می‌شود، منتهی مبارزه‌ای در قالب «قدرت علمی». رهبر انقلاب نیز بر نگاه از همین زاویه تأکید دارند و می‌فرمایند: «امام صادق علیه‌السلام مرد مبارزه بود […] مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق علیه‌السلام زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از بین ببرد و به جای آنها حکومت علوی را -که همان حکومت راستین اسلامی است- بر سر کار بیاورد.»

* چرا امام صادق علیه‌السلام به نهضت علمی روی آوردند؟
یکی از روشن‌ترین دلایل روی‌آوری امام صادق علیه‌السلام به نهضت علمی، این است که «زمان امام صادق علیه‌السلام یک نهضت علمى و فکرى و فرهنگى عظیم و جنگ عقاید شروع شده بود که نه قبلش و نه بعدش همچون نهضت عظیمی وجود نداشت. به قول یکى از مورخین، مسلمانان در این وقت از میدان جنگ و لشکرکشى متوجه فتح دروازه‌هاى علم و فرهنگ شدند. مردم تحت تأثیر تشویق‌های قرآن و پیامبر به علم‌آموزی و تعقل قرار گرفته بودند. نهضت‌های علمی و فکری بیش از نهضت‌های سیاسی وجود داشت. علوم اسلامى در حالت تدوین بود. دعوای امویان و عباسیان فرصتی طلایی را به وجود آورده بود. در میان مسلمانان یک شور و هیجان براى فهمیدن و تحقیق پیدا شده بود […] همه‌ی این‌ها ایجاب می‌کرد که شخصى مثل امام صادق علیه‌السلام این جبهه را رهبرى کند و بساط تعلیم و ارشاد خود را بگستراند.»اما مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلیلِ روی‌آوری امام صادق علیه‌السلام به این نهضت، نکته‌ای است که تأکید داریم از این زاویه به آن نگاه شود؛ یعنی مبارزه‌ی علمی و جهاد علمی حضرت برای تشکیل حکومت اسلامی و سپس تمدن اسلامی. این نکته را با مقدمه‌ای از رهبر انقلاب روشن‌تر می‌کنیم: «رجال روحانی و قضات و محدثان و مفسران […] به ابزاری در دست قدرتمندان یا اشتغالی برای عمر بی‌ثمر این تبه‌کاران و تبه‌روزان تبدیل شده بود.»

سیاست حکومت‌داران در استفاده از قدرت علم، امام صادق علیه‌السلام را بر آن داشت تا تصمیم مهمی بگیرند. حضرت یا باید وارد کار سیاسی و مبارزه‌ی علنی می‌شدند یا این‌که به یک انقلاب صامت و بنیادی روی آورند. درست است که کار سیاسی، دشواری‌های فراوان دارد، ولی کار فکری -یعنی مبارزه‌ی با تحریف- درحقیقت بریدن شاهرگ دستگاه خلافت است؛ دستگاهی که جز با تکیه بر دین انحرافی، توان ماندنش نیست.

* قیام سیاسی یا جهاد علمی؟
این سیاست حکومت‌داران در استفاده از قدرت علم، امام صادق علیه‌السلام را بر آن داشت تا با تعمق و تدبر در جوانب امور تصمیم مهمی بگیرند. حضرت یا باید وارد کار سیاسی و مبارزه‌ی علنی می‌شدند -که با توجه به آماده نبودن کامل شرایط آن زمان، چه‌بسا به یک انتحار سیاسی دست بزنند- یا این‌که به یک انقلاب صامت و بنیادی روی آورند. رهبر انقلاب با توجه به اوضاع آن زمان، دو تصمیم و تکلیف مهم پیش روی امام را این‌گونه بیان می‌کنند:

«۱. نخست، تبیین و تطبیق و تفسیر مکتب -که خود متضمن مبارزه‌ی با تحریف‌ها و دستکاری‌های جاهلانه و مغرضانه است. –
۲. و آن‌گاه پی‌ریزی و زمینه‌سازی نظام قسط و حق توحید -و در صورت وجود چنین نظامی، دوام بخشیدن به آن-
اکنون در چنین اوضاع و احوال نابسامانی، امام صادق علیه‌السلام بار این امانت را بر دوش می‌گیرد و عهده‌دار آن دو تکلیف می‌شود. در آنِ واحد، هر دو وظیفه در برابر او قرار گرفته است؛ به کدام زودتر اقدام خواهد کرد؟ درست است که کار سیاسی، دشواری‌های فراوان دارد […] ولی کار فکری -یعنی مبارزه‌ی با تحریف- درحقیقت بریدن شاهرگ دستگاه خلافت است؛ دستگاهی که جز با تکیه بر دین انحرافی، توان بودن و ماندنش نیست.»

* وابستگی علما به حاکمان ستمگر
نکته‌ی مهم دیگری که بحث را روشن‌تر می‌کند، این است ‌که حاکمان ستمگر چه نیازی به حضور دانشمندان در حکومت خود داشتند؟ و اصولاً وجود «علم» در دربار و نظام حکومت‌داری آن‌ها چه نقشی داشت؟ رهبر انقلاب دلیل درباری‌شدن برخی علما و دانشمندان در دوره‌ی بنی‌امیه و بنی‌عباس را این‌طور بیان می‌کنند:

«۱. زمامداران که از آگاهی‌های دینی بسیار کم‌نصیب و گاه به‌کلی بی‌نصیب بودند، در صدد برآیند که این کمبود را به وسیله‌ی رجال دینی وابسته به خود تأمین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت خود، این دستگاه را باز هم ترکیبی از دین و سیاست سازند.

۲. اینان طبق میل و فرمان زمامدار ستم‌پیشه و مستبد، به‌سهولت می‌توانستند احکام دین را به اقتضای مصالح تغییر و تبدیل داده و در پوششی از استنباط و اجتهاد -که برای مردم عادی و عامی قابل تشخیص نیست- حکم خدا را به خاطر خدایگان دگرگون سازند.»

* مبارزه با عقاید و فرقه‌های انحرافی
تا این‌جا به نقش علمی علمای درباری در حکومت‌داری حاکمان ظلم اشاره کردیم. از طرفی می‌دانیم که دوران امام صادق علیه‌السلام دوران فرقه‌ها، نحله‌ها، دانش‌ها و عالمان دروغین نیز بود. پیدایش علوم انحرافی و فرقه‌های گمراه‌کننده در جامعه‌ی اسلامی، خطر بزرگی بود که اصل اسلام را تهدید می‌کرد. مبارزه‌ی حضرت با این تفکرات و دانش‌های انحرافی به همین دلیل بود که حکومت از آنها حمایت می‌کرد وگرنه خود آنها نمی‌توانستند این‌قدر در جامعه به تبلیغ بپردازند. دلیل حمایت حاکمان غاصب نیز مشخص است. بنی‌عباس برای از بین بردن فضائل اهل بیت و مخدوش‌کردن چهره‌ی آنان، از این‌گونه علوم و افکار انحرافی حمایت می‌کردند. تا جایی که حتی زنادقه نیز با حمایت دربار به تبلیغ کفر و الحاد می‌پرداختند. برخی از این فرقه‌ها و علوم عبارت بودند از: مرجئه (قائلان به کفایت ایمان بدون عمل)، زنادقه (ملحدان و بی‌دینان)، غالیان (قائلان به اولوهیت ائمه).

* خارج کردن «علم» از دست غاصبان قدرت
این‌چنین است که امام صادق علیه‌السلام با درک دقیق اوضاع و بصیرت کامل، به نهضت علمی روی ‌آوردند و برای این‌که حکومت خود را بنا کنند، باید ابتدا حکومت کفر را ساقط کنند و از آن جایی که «قدرت علم» یکی از اضلاع‌ و پایه‌های مهم حکومت ستمگران بود، امام صادق علیه‌السلام با روی‌آوری به نهضت علمی، علاوه بر این‌که به این ضلع از حکومت جور می‌تاختند، زمینه‌ی تشکیل حکومت‌شان بر پایه‌ی قدرت علمی اسلامی را نیز مهیا می‌ساختند.

امام صادق علیه‌السلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوه‌ای غیر از شیوه‌ی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه‌ی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را -که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار می‌آمد- تخطئه می‌کرد و دستگاه حکومت را از بُعد مذهبی‌اش تهیدست می‌ساخت.

«امام صادق علیه‌السلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوه‌ای غیر از شیوه‌ی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه‌ی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را -که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار می‌آمد- تخطئه می‌کرد و دستگاه حکومت را از بُعد مذهبی‌اش تهیدست می‌ساخت.»

آن‌چه این زاویه‌دید را تأیید می‌کند، اقداماتی است که حکومت ظلم دقیقاً بر خلاف برنامه‌های امام صادق علیه‌السلام و برای مقابله با ایشان انجام می‌داد؛ آن‌جا که از پیشرفت قدرت علمی امام صادق علیه‌السلام هراسان می‌شد و پایه‌های قدرت علمی خود را متزلزل می‌یافت. رهبر انقلاب در این باره می‌فرمایند: «سران دستگاه خلافت به نقش مؤثر این مبارزه‌ی غیر مستقیم توجه می‌داشته‌اند. تهدیدها و فشارها و سختگیری‌های نامحدود منصور نسبت به فعالیت‌های آموزشی و فقهی امام که در بسی روایات تاریخی از آن یاد شده، از جمله ناشی از همین توجه و احساس بوده است؛ و نیز تأکید و اصرار فراوان وی بر گردآوردن فقهای معروف حجاز و عراق در مقر حکومت خود -که باز مضمون چندین روایت تاریخی است- از احساس همین نیاز نشأت می‌گرفته است.»

پس امام در صدد براندازی ضلع سوم حکومت غاصبان -یعنی «علم» – بودند. آنها با تکیه بر قدرت علم پیشرفت می‌کردند و قدرت سیاسی خود را تثبیت می‌نمودند. به همین دلیل آشکار است که امام صادق علیه‌السلام یک مبارز و مجاهد علمی و خستگی‌ناپذیر بودند تا این ضلع قدرت را از دست حکومت ستمگران خارج کنند.

منبع: عقیق

بازدیدها: 128

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *